برای روز مباهله دعایی از حضرت صادق علیه السلام به یادگار رسیدهاست که شایسته است هر مومنی در این روز بزرگ آن را بخواند. به همین مناسبت این مناجات بلند را تقدیم شما میکنیم:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ
خدایا از تو خواهم از درخشنده ترین مراتب درخشندگیت و همه مراتب آن درخشنده است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهاَّئِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ
خدایا از تو خواهم به تمام مراتب درخشندگیت خدایا از تو خواهم از باشوکت ترین مراتب
بِاَجَلِّهِ وَکُلُّ جَلالِکَ جَلیلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ
جلالت و تمام مراتب جلال تو شوکتمند است خدایا از تو خواهم به همه مراتب جلالت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ اَللّهُمَّ
خدایا از تو خواهم از زیباترین مراتب جمال تو و همه مراتب جمالت زیباست خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ
از تو خواهم به همه مراتب جمالت خدایا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس دعایم را به اجابت رسان
لى کَما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاَعْظَمِها وَکُلُّ
چنانچه وعده ام دادى خدایا از تو خواهم از بزرگترین مراتب عظمتت و همه
عَظَمَتِکَ عَظَیمَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسَئَلُکَ
مراتب آن بزرگ است خدایا از تو خواهم به همه عظمتت خدایا از تو خواهم
مِنْ نُورِکَ بِاَنْوَرِهِ وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ
از تابنده ترین مراتب روشنیت و همه مراتب آن تابنده است خدایا از تو خواهم به تمام مراتب روشنیت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاَوْسَعِها وَکُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَةٌ
خدایا از تو خواهم از وسیع ترین مراتب رحمتت و همه رحمت تو وسیع است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى
خدایا از تو خواهم به همه مراتب رحمتت خدایا تو را مى خوانم همچنانکه دستورم دادى
فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِاَکْمَلِهِ
پس اجابت کن دعایم را چنانچه وعده فرمودى خدایا از تو خواهم از کاملترین مراتب کمالت
وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى
و تمام مراتب آن کامل است خدایا از تو خواهم به تمام مراتب کمالت خدایا از تو
اَسْئَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِاَتَمِّها وَکُلُّ کَلِماتِکَ تاَّمَّةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
خواهم از تمامترین کلمات و سخنانت و تمام کلماتت تام و تمام است خدایا از تو خواهم
بِکَلِماتِکَ کُلِّهَا اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ اَسْماَّئِکَ بِاَکْبَرِها وَکُلُّ
به کلماتت همگى خدایا از تو خواهم به بزرگترین نامهایت و همه
اَسْماَّئِکَ کَبیرَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَسْماَّئِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ
نامهایت بزرگ است خدایا از تو خواهم به نامهایت همگى خدایا من تو را مى خوانم
کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ
چنانچه به من دستور دادى پس به اجابت رسان دعایم را چنانچه وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم به
عِزَّتِکَ باَعَزِّها وَکُلُّ عِزَّتِکَ عَزیزَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها
عزیزترین مراتب عزتت و همه مراتب تو عزیز است خدایا از تو خواهم به همه مراتب عزتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِاَمْضاها وَکُلُّ مَشِیَّتِکَ ماضِیَةٌ
خدایا از تو خواهم به گذراترین اراده و خواستت و همه مراتب اراده تو گذراست
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ الَّتىِ
خدایا از تو خواهم به تمام مراتب اراده و خواستت خدایا از تو خواهم بدان قدرتت که بوسیله آن بر همه چیز
اسْتَطَلْتَ بِها عَلى کُلِّشَىْءٍ وَکُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطیلَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى
برترى گرفتى گرچه تمام مراتب قدرتت برترى گیرنده است خدایا از تو
اَسْئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى
خواهم به تمام مراتب قدرتت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى تو هم اجابتم کن چنانچه
کَما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِاَنْفَذِهِ وَکُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ
وعده فرمودى خدایا از تو خواهم از نافذترین مراتب دانشت با این که تمام مراتب دانشت نافذ است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِاَرْضاهُ
خدایا از تو خواهم به مراتب دانشت همگى خدایا از تو خواهم از پسندیده ترین گفتارت
وَکُلُّ قَوْلِکَ رَضِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
و تمام گفتار تو پسندیده است خدایا از تو خواهم به همه گفتارت خدایا از تو خواهم
مِنْ مَساَّئِلِکَ بِاَحَبِّهاَّ وَکُلُّها اِلَیْکَ حَبیبَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَساَّئِلِکَ
به محبوبترین چیزى که از تو درخواست شده و همه آنها پیش تو محبوب است خدایا از تو خواهم به تمام آنچه از تو
کُلِّها اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى
درخواست شده خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه وعده ام فرمودى
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِاَشْرَفِهِ وَکُلُّ شَرَفِکَ شَریفٌ اَللّهُمَّ
خدایا از تو خواهم به شریفترین مراتب شرفت و تمامى مراتب شرف تو شریف است خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ سُلْطانِکَ بِاَدْوَمِهِ
از تو خواهم به مراتب شرفت همگى خدایا از تو خواهم به حق بادوامترین مراتب سلطنتت
وَکُلُّ سُلطانِکَ داَّئِمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِسُلْطانِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى
و تمام مراتب آن دائمى است خدایا از تو خواهم به مراتب سلطنتت همگى خدایا از تو
اَسْئَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِاَفْخَرِهِ وَکُلُّ مُلْکِکَ فاخِرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
خواهم به گرانمایه ترین مراتب فرمانرواییت و تمام مراتب فرمانرواییت گرانمایه است خدایا از تو خواهم
بِمُلْکِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کَما
به تمام مراتب فرمانرواییت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه
وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عَلاَّئِکَ بِاَعْلا هُ وَکُلُّ عَلاَّئِکَ ع الٍ
وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم به والاترین مراتب بلندیت و تمام مراتب بلندى تو والا است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَلاَّئِکَ کُلِّهِ اَللّ- هُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ ای اتِکَ
خدایا از تو خواهم به والاترین مراتب بلندیت همگى خدایا از تو خواهم به
بِاَعْجَبِها وَکُلُّ ایاتِکَ عَجیبَةٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِایاتِکَ کُلِّها اَللّهُمَّ
شگفت ترین آیات و نشانه هایت و همه آیات تو شگفت است خدایا از تو خواهم به آیاتت همگى خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِاَقْدَمِهِ وَکُلُّ مَنِّکَ قَدیمٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
از تو خواهم به قدیمترین نعمتت و همه نعمتهایت قدیم است خدایا از تو خواهم
بِمَنِّکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کَما
به همه اقسام نعمتت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابت کن دعایم را چنانچه
وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما اَنْتَ فیهِ مِنَ الشُّؤُنِ وَالْجَبَرُوتِ
وعده فرمودى خدایا و من از تو خواهم به آنچه تو در آنى از مقامات و قدرت و عظمتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکُلِّ شَاءْنٍ وَکُلِّ جَبَرُوتٍ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما
خدایا از تو خواهم به حق هر مقام و هر قدرت و عظمتى که دارى خدایا و من از تو خواهم بدانچه
تُجیبُنى بِهِ حینَ اَسْئَلُکَ یا اَللّهُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَسْئَلُکَ بِبَهآءِ لا اِلهَ
اجابتم کنى بدان هنگامى که تو را خوانم اى خدا اى که معبودى جز تو نیست از تو خواهم به درخشندگى (یا ارجمندى ) کلمه
اِلاّ اَنْتَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَسْئَلُکَ بِجَلالِ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ یا لا اِلهَ اِلاّ
((لااله الا انت )) اى که نیست معبودى جز تو از تو خواهم به جلال و شوکت کلمه ((لا اله الا انت )) اى که معبودى جز تو نیست
اَنْتَ اَسْئَلُکَ بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى
از تو خواهم به کلمه ((لااله الاانت )) خدایا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابت کن دعایم را
فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ باَعَمِّهِ
چنانچه وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم از عمومى ترین اقسام روزیت
وَکُلُّ رِزْقِکَ عآمُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرِزْقِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
و تمام اقسام روزى تو عمومى است خدایا از تو خواهم به تمام اقسام روزى تو خدایا از تو خواهم
مِنْ عَطآئِکَ بِاَهْنَاِهِ وَکُلُّ عَطآئِکَ هَنیئٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَطآئِکَ
از گواراترین عطایاى تو و تمام عطاهایت گوارا است خدایا از تو خواهم به تمام عطایایت
کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ خَیْرِکَ باَعْجَلِهِ وَکُلُّ خَیْرِکَ عاجِلٌ اَللّهُمَّ
خدایا از تو خواهم به فورى ترین خیر و نیکیت و تمام نیکیهاى تو فورى است خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِخَیْرِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ بِاَفْضَلِهِ وَکُلُّ
از تو خواهم به تمام نیکیهایت خدایا از تو خواهم به فزونترین فضل تو و همه
فَضْلِکَ فاضِلٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِفَضْلِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ
فضل تو فزون است خدایا از تو خواهم به فضل تو همگى خدایا تو را خوانم
کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه وعده ام فرمودى خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْنى عَلَى الاِْیمانِ بِکَ وَالتَّصْدیقِ بِرَسُولِکَ عَلَیْهِ
و آل محمد و برانگیز مرا با داشتن ایمان به خودت و تصدیق به رسولت - که درود بر او
وَ الِهِ السَّلامُ وَالْوِلایَةِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ وَالْبَرائَةِ مِنْ عَدُوِّهِ
و آلش باد - و ولایت على بن ابیطالب و بیزارى از دشمنش
وَالاْیتِمامِ بِالاْئِمَّةِ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ فَاِنّى قَدْ رَضیتُ
و اقتدا به امامان از آل محمد علیهم السلام زیرا که من خوشنودم
بِذلِکَ یا رَبِّ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ فِى الاْوَّلینَ
بدین اى پروردگار من خدایا درود فرست بر محمد بنده و رسولت در زمره اولین
وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الاْخِرینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الْمَلاَءِ
و درود فرست بر محمد در زمره آخرین و درود فرست بر محمد در عالم
الاْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّدا
بالا و درود فرست بر محمد در زمره مرسلین خدایا عطا کن به محمد مقام
الْوَسیلَةَ وَالشَّرَفَ وَالْفَضیلَةَ وَالدَّرَجَةَ الْکَبیرَةَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ را خدایا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَقَنِّعْنى بِما رَزَقْتَنى وَبارِکْ لى فیما اتَیْتَنى
محمد و آل محمد و قانع کن مرا بدانچه روزیم کرده اى و برکت ده به من در آنچه به من داده اى
وَاحْفَظْنى فى غَیْبَتى وَکُلِّ غائِبٍ هُوَ لى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
و نگهدارى کن مرا در غیبتم و هر غائبى که مربوط به من است خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْنى عَلىَ الاِْیمانِ بِکَ وَالتَّصْدیقِ بِرَسُولِکَ اَللّهُمَّ
و آل محمد و برانگیزم بر ایمان به خودت و تصدیق به رسولت خدایا
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَسْئَلُکَ خَیْرَ الْخَیْرِ رِضْوانَکَ وَالْجَنَّةَ
درود فرست بر محمد و آل محمد و از تو خواهم خوبترین خوبها را که خوشنودى تو و بهشت باشد
وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ الشَرِّ سَخَطِکَ وَالنّارِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
و پناه برم به تو از بدترین بدها که خشم تو و آتش دوزخ باشد خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاحْفَظْنى مِنْ کُلِّ مُصیبَةٍ وَمِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَمِنْ کُلِّ عُقُوبَةٍ
و آل محمد و محافظت کن مرا از هر پیش آمد ناگوار و از هر گرفتارى و از هر شکنجه
وَمِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ وَمِنْ کُلِّ بَلاَّءٍ وَمِنْ کُلِّ شَرٍّ وَمِنْ کُلِّ مَکْرُوهٍ وَمِنْ کُلِّ
و از هر فتنه و از هر بلاء و از هر بدى و از هر ناراحتى و از هر مصیبت و از هر
مُصیبَةٍ وَمِنْ کُلِّ افَةٍ نَزَلَتْ اَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الاْرْضِ فى هذِهِ
آفتى که نازل شده یا بعد از این از آسمان بزمین نازل شود در این
السّاعَةِ وَفى هذِهِ اللّیْلَةِ وَفى هذَا الْیَومِ وَفى هذَا الشَّهْرِ وَفى هذِهِ
ساعت و در این شب و در این روز و در این ماه و در این
السَّنَةِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاقْسِمْ لى مِنْ کُلِّ سُرُورٍ
سال خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و نصیبم کن از هر شادى
وَمِنْ کُلِّ بَهْجَةٍ وَمِنْ کُلِّ اسْتِقامَةٍ وَمِنْ کُلِّ فَرَجٍ وَمِنْ کُلِّ عافِیَةٍ وَمِنْ
و از هر خوشحالى و از هر پایدارى و از هر گشایشى و از هر تندرستى و از
کُلِّ سَلامَةٍ وَمِنْ کُلِّ کَرامَةٍ وَمِنْ کُلِّ رِزْقٍ واسِعٍ حَلالٍ طَیِّبٍ وَمِنْ
هر سلامتى و از هر کرامت و از هر روزى فراخ حلال پاکى و از
کُلِّ نِعْمَةٍ وِمَنْ کُلِّ سَعَةٍ نَزَلَتْ اَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الاْرْضِ فى
هر نعمتى و از هر وسعتى که نازل شده یا بعد از این نازل شود از آسمان به زمین در
هذِهِ السّاعَةِ وَفى هذِهِ اللّیْلَةِ وَفى هذَا الْیَوْمِ وَفى هذَا الشَّهْرِ وَفى
این ساعت و در این شب و در این روز و در این ماه و در
هذِهِ السَّنَةِ اَللّهُمَّ اِنْ کانَتْ ذُنُوبى قَدْ اَخْلَقَتْ وَجْهى عِنْدَکَ وَحالَتْ
این سال خدایا اگر چنانچه گناهانم شرمنده کرده است چهره ام را پیش تو و حائل شد
بَیْنى وَبَیْنَکَ وَغَیَّرَتْ حالى عِنْدَکَ فَاِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى
میان من و تو و حالم را پیش تو تغییر داده پس از تو خواهم به حق نور ذاتت که
لا یُطْفَأُ وَبِوجْهِ مُحَمَّدٍ حَبیبِکَ الْمُصْطَفى وَبِوجْهِ وَلِیِّکَ عَلِىٍّ
خاموش نشود و به آبروى محمد مصطفى حبیب تو و به آبروى ولى تو على
الْمُرْتَضى وَبِحَقِّ اَوْلِیآئِکَ الِّذینَ انْتَجَبْتَهُمْ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ
مرتضى و به حق اولیائت که برگزیدى آنها را که درود فرستى بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَغْفِرَ لى ما مَضى مِنْ ذُنُوبى وَاَنْ تَعْصِمَنى فیما
و آل محمد و بیامرزى برایم گذشته هاى از گناهانم را و نگاهم دارى در
بَقِىَ مِنْ عُمْرى وَاَعُوذُ بِکَ اللّهُمَّ اَنْ اَعُودَ فى شَىْءٍ مِنْ مَعاصیکَ
آینده عمرم و پناه مى برم به تو خدایا از اینکه بازگردم به یکى از گناهان و نافرمانیهایت
اَبَداً مااَبْقَیْتَنى حَتّى تَتَوَفّانى وَاَنَا لَکَ مُطیعٌ وَاَنْتَ عَنّى راضٍ وَاَنْ
هرگز تا زنده ام (یعنى ) تا آنگاه که مرا بمیرانى و من فرمانبردار تو باشم و تو از من خوشنود باشى و
تَخْتِمَ لى عَمَلى بِاَحْسَنِهِ وَتَجْعَلَ لى ثَوابَهُ الْجَنَّةَ وَاَنْ تَفْعَلَ بى ما
به انجام رسانى عمل مرا به نیکوترین آن و پاداش آنرا برایم بهشت مقرر دارى و انجام دهى درباره من آنچه را
اَنْتَ اَهْلُهُ یا اَهْلَ التَّقْوى وَیا اَهْلَ الْمَغْفِرَةِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ
تو شایسته آنى اى اهل تقوى و اى شایسته آمرزش درود فرست بر محمد و آل
مُحَمَّدٍ وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
محمد و رحم کن به من به رحمت خویش اى مهربانترین مهربانان
امروز هم مباهله است و طلوع حق
جنگی میان آدم مخلوق از علق
قومی گرفته سمت یمین و پر از یقین
قومی گرفته سمت شمال و ز جنس کین
قومی صدای رهبر خود را شنیده اند
پا از گلیم بازی دنیا بریده اند
قومی رسول خویش به ذلت کشیده اند
پیراهن برادر خود را دریده اند
هان ای امام امت و رمز نجات ما
اقرأ ندای رحمت و بنما صراط ما
اقرأ که پایه های یقین گردد استوار
آرام و مطمئن شود این قلب بی قرار
اقرأ دوباره آیه سرخ مباهله
پایان پذیرد این ستم و این مجادله
اقرأ که گوشها عطشی بینهایت اند
دل های ما همیشه به سوی ولایت اند
اقرأ که سخت ناشنوا گشته گوششان
خاموش گشته شعله به فانوس هوششان
اقرأ که خسته گشته دگر چشم انتظار
در آرزوی دیدن گرد سم سوار
اعمال روز مباهله
روز بیست و چهارم ذیحجه روزی است که رسول خدا صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله با نصارای نجران مُباهَلَه کرد و پیش از آنکه خواست مُباهله کند عبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤ منین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندا اینها اهل بیت منند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنی پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شاءن ایشان آورد پس حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از برای مباهله چون نگاه نصاری بر ایشان افتاد و حقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُراءَت مُباهله ننمودند واستدعای مصالحه و قبول جزیه نمودند و در این روز نیز حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در حال رکوع انگشتری خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ در شانش نازل شد.
در کل این روز روز شریفی است و در آن چند عمل وارد است:
اوّل : غسل
دوّم : روزه
سوّم : دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است (دو رکعت است ؛ در هر رکعت ، یک مرتبه حمد و ده مرتبه توحید ، ده مرتبه آیة الکرسى و ده مرتبه قدر خوانده مى شود و بهتر است پیش از اذان ظهر خوانده شود.)
و نیز روایت شده است بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند.
چهارم : خواندن دعای مباهله که شبیه به دعای سحرهای ماه رمضان است اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاء .........
شایسته است در این روز تصدّق بر فقراء به جهت تَاءسّی به مولای متقیان امیر المؤ منین علیه السلام و زیارت کردن آن حضرت و بهتر است زیارت جامعه خوانده شود.
21 مهر - 18 ذی الحجه مصادف با عید سعید غدیر
مسافران یک به یک، به میعادگاه عشق نزدیک می شوند، و آنگاه فرمانی از سوی قادر متعال نازل می گردد و پیامبر رحمت بر تمامی اهل زمین مژده می دهد: « الیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینُکُم» و دستان مهربان پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- ، دستان با صلابت علی- علیه السلام- را بر فراز آسمان بلند می کند و نوری عظیم این کره خاکی را فرا می گیرد. مژده باد بر اهل زمین مژده باد بر اهل آسمانها.
علی- علیه السلام- این یکه تاز مردانگی و عدالت، علی- علیه السلام- این مظهر شجاعت و صلابت بر تخت امیری مؤمنان خواهد نشست. او زمین را از عدل پر خواهد کرد و عشق الهی را در دلهای مؤمنان جای خواهد داد.او بعد از پیامبر رحمت و رأفت یگانه حاکم بزرگ بر قلب مسلمین خواهد بود. و پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- اینگونه فرمود:
«هر کس من مولای او بوده ام علی مولای اوست»
و اینگونه بود که خاکیان با نور پیمان بستند و دستان خود را به سوی او بلند کردند. در روزی که خداوند آن را بزرگ داشته و ملائک در آسمانها به جشن و سرور پرداختند، علی امام اول شیعیان، امیر مؤمنان، جانشین پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- شد، در سرزمینی که غدیر نام داشت.
غدیر خم
غدیر خم نام ناحیهای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. 18 ذیالحجه سال 10 هجری قمری سالروز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.
حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و در آنجا علی بن ابیطالب را بهعنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب خدا معرفی کرد. عبارت معروف «هر آنکس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر میباشد.
جغرافیای غدیر خم
«غدیر خم» نام ناحیهای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکهای در این محل که در آن آب باران جمع میشدهاست، به این نام شهرت یافتهاست. غدیر در 3-4 کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانهاست. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. غدیر خم بهسبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقتفرسا داشت.
رخداد غدیر خم از دیدگاه شیعه
از آغاز ذی القعده سال دهم هجری که مقارن با آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به تمام مناطق مسلمان نشین و طوائف و قبائل مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و مراسم عمره و حج را به جای خواهد آورد و بدین ترتیب بزرگترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که معروف به حجةالوداع است. با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند.
حتی دوازده هزار از اهل یمن- که برای رفتن به وطن خود باید مسیر دیگری را میرفتند- به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند. در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن نازل گردید: «ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده ای و خداوند از مردم نگاهات خواهد داشت.»
در پی نزول این آیه، رسول خدا دستور دادند تا همه ی کاروانیان در آن محل اجتماع کنند، و در همان جا خطابه ی طولانی غدیر توسط پیامبر اکرم ایراد گردید. برخی بخشهای این سخنرانی- که در معرفی مقام امیرالمؤمنین می باشد- چنین است:
ای مردم! بدانید که خداوند علی (علیه السلام) را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب ساختهاست. آگاه باشید که «امیرالمؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود.
او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آورده اند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خداست. خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید. به دستورات او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید. ای مردم! من «صراط مستقیم »ام که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده است. آن گاه پس از من، علی ( علیه السلام) و پس از او، فرزندانم (علیه السلام) از نسل او.
من (از جانب خداوند) دستور یافته ام که از شما در مورد آن چه که از سوی خداوند راجع به علی (علیه السلام) امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او (علیه السلام) آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم. خداوند به من امر کرده که از زبانهای شما در مورد آنچه بیان نمودم- راجع به علی امیر المؤمنین (علیه السلام) و امامانی که پس از او می آیند (علیه السلام) و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنان که خبرتان دادم، نسل من از صلب علی (علیه السلام) است. همگی بگویید: «شنیدیم و اطاعت میکنیم و خرسندانه - در مقابل آن چه از سوی پروردگار ما و خویش درباره ی امامت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامانی که از صلب او به دنیا می آیند (علیه السلام)، به ما رساندی - سر تسلیم فرود میآوریم.
بر این عقیده زنده ایم و با آن می میریم و با آن (در قیامت) محشور می شویم. تغییر نمی دهیم و تبدیل و انکار نمی کنیم، تردید به دل راه نمی دهیم و از این عقیده بر نمی گردیم و پیمان نمی شکنیم.» بعد از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد: امروز کافران از دین شما مأیوس شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به عنوان دینتان پسندیدم.»
مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و امیر المؤمنین علیه السلام سه روز به طول انجامید و حتی بانوان با قرار دادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست پر صلابت امام علی علیهالسلام قرار داشت، بیعت خود را اعلام می کردند. به نظر شیعه منافقین که گروه قابل توجهی را تشکیل می دادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات پلید خود را آشکار و عملی سازند.
اما در میان جمعیت شبهه افکنی هایی نسبت به اقدام پیامبر انجام می دادند و شخصی به نام «حارث فهری» را تحریک نمودند تا نزد رسول بیاید و علی رغم همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آن چه در مورد علی بن ابی طالب (علیه السلام) گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟
نبی اکرم در پاسخ فرمودند: «خداوند به من وحی کردهاست و واسطه ی بین من و خدا جبرئیل است و من اعلام کننده ی پیام خدا هستم و بدون اجازه ی پروردگارم، خبری را اعلام نمی کنم.» حارث که شدت غضب و غیظ نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام همه ی وجودش را گرفته بود گفت: «خدایا اگر آنچه (حضرت) محمد می گوید حق و از جانب تو است، سنگی از آسمان بر ما ببار و یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.» در پی این سخن، در مقابل دیدگان بهت زده ی حاضران سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و هلاکش گرداند.
علامه امینی فهرست دهها منبع از اهل تسنن، که ماجرای یاد شده را به عنوان شأن نزول آیه ی اول سوره ی معارج یاد کرده اند، ذکر نمودهاست. ترجمه ی آیات اول این سوره چنین است: «درخواست کننده ای، عذابی را طلب کرد که (آن عذاب) اتفاق افتاد عذابی که هیچ چیز نمی تواند آن را از حق پوشان دور نماید عذابی از سوی خداوند صاحب»
منبع :
حضرت امام ابوالحسن على النقى الهادى علیه السلام ، پیشواى دهم شیعیان ، در نیمه ذى الحجه سال 212 هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا»(1)به دنیا آمد. پدر گرامیش حضرت جوادالائمه و مادرش بانوى فضیلت و تقوى سمانه مغربیه بود(2).
امام هادى علیه السلام درباره این بانوى بزرگوار چنین فرمود:
مادرم عارف به حق بود و اهل بهشت است . شیطان سرکش به او نزدیک نمى شود و خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صدیقین و صالحان قرار دارد(3).
کنیه آن حضرت ابوالحسن است که به آن حضرت ابوالحسن ثالث (سوم ) نیز گفته مى شود. در اصطلاح اهل حدیث و راویان شیعه ابوالحسن به طور مطلق حضرت امیرالمؤ منین على بن ابى طالب علیهماالسلام است و ابوالحسن اول حضرت امام موسى کاظم علیه السلام و ابوالحسن ثانى (دوم ) حضرت امام رضا علیه السلام است .
گاهى آن حضرت را نجیب، عالم ، فقیه ، ناصح ، طیب ، و مؤ تمن، مى گفتند. که مشهورتر از همه هادى و نقى است .
چون آن حضرت و فرزندش امام حسن علیه السلام در سامرّا سکنى فرمودند و در محله عسکر بدین سبب آن بزرگواران به آن مکان منسوب شدند و عسکرى نام گرفتند. (4)
امام دهم در خانه اى دیده به جهان گشود که فضاى آن آکنده از معنویت و اخلاص و بندگى خدا بود. محیط زندگى امام هادى علیه السلام از نظر سیاسى و فرهنگى از ویژگى خاصى برخوردار بود. دستگاه خلافت عباسى پدر گرامیش را تحت فشار گذاشته بود، از این رو امام هادى علیه السلام از همان خردسالى با ترفندها و سیاست بازى هاى حاکمان ستمکار و رسالت سنگینى که پیشوایان حق در قبال آنان به عهده دارند، آشنا بود و خود را براى پذیرش مسؤ ولیت امامت در شرایطى مشابه دوران پدرش آماده مى ساخت .
حضرت امام هادى علیه السلام در سال 220 هجرى ، پس از شهادت پدر گرامیش ، بر مسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسید.(5)
امام هادى علیه السلام در ایام خود با هفت تن از خلفاى عباسى : مامون ، معتصم ، واثق ، متوکّل ، منتصر، مستعین و معتز معاصر بوده است .
پیش از امامت با مامون و معتصم برادر مامون ، در سال هاى امامت با ادامه حکومت معتصم و نیز با واثق پسر معتصم و متوکل برادر واثق و منتصر پسر متوکل و مستعین پسرعموى منتصر و معتز پسر دیگر متوکل ، معاصر بود.
در عهد معتصم ، سال 220 بود که پدر بزرگوارش در بغداد با سم شهید شد.
حضرتش در مدینه بود و به امر خدا و معرفى امامان گذشته به امامت رسید و به نشر تعالیم دینى مى پرداخت تا زمان متوکّل فرارسید.
متوکّل در سال 243 در اثر سعایت هایى که کرده بودند، به یکى از امراى دولت خود ماءموریت داد که آن حضرت را از مدینه به سامرّا - که آن روز پایتخت و عاصمه خلافت بود - جلب کند و نامه اى مهرآمیز با کمال تعظیم (!!) به آن حضرت نوشت و تقاضاى حرکت و ملاقات نمود.(6)
البته پس از ورود آن حضرت به سامرّا، در ظاهر اقداماتى به عمل نیامد. ولى در عین حال آنچه مى توانست در فراهم آوردن وسایل اذیت و هتک آن حضرت کوتاهى نمى کرد و بارها به منظور قتل یا هتک ، امام را احضار کرده و به امر وى خانه اش را تفتیش نمودند.
امام هادى علیه السلام به شکنجه و آزار متوکّل صبر مى فرمود تا آن خلیفه نابه حق در گذشت . و پس از وى ، منتصر، مستعین و معتز روى کار آمدند و به دسیسه معتز، آن حضرت مسموم و شهید شد.و در خانه خود به خاک سپرده شد.(7)
نقش خاتم آن حضرت علیه السلام الله ربى و هو عصمتى من خلقه بود. انگشتر دیگرى داشت که در آن نقش بود حفظ العهود من اخلاق المعبود.
سید بن طاووس رحمة الله روایت کرده که جناب عبدالعظیم حسنى گوید:
حضرت امام محمد تقى علیه السلام این حرز را براى پسرش حضرت امام على النقى علیه السلام آنگاه که آن حضرت کودک بوده و در گهواره جاى داشت نوشت و او را تعویذ مى کرد و آن حضرت این تعویذ را به اصحاب خود امر مى کرد و آن حرز چنین است :
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم . اللهم رب الملائکة و الروح .
تمام این تعویذ در ((مهج الدعوات )) آمده است و تسبیح آن حضرت هم این گونه بود:
سبحان من هو دائم لا یسهو، سبحان من هو قائم لا یلهو، سبحان من هو غنى لا یفتقر، سبحان الله و بحمده(8).
پی نوشت ها:
1.مى گویند صریا را حضرت امام موسى کاظم علیه السلام تاسیس کرده بود.
2.اعلام الورى ، ص 355؛ ارشاد مفید، ص 307؛ بحارالانوار، ج 50، ص 114.
3.بحارالانوار، ج 50، ص 113.
4.دلائل الامـامـة ، ص 216؛ مـنـتـهـى الآمـال ، فـصـل اول از حالات حضرت .
5.بحارالانوار، ج 50، ص 14.
6. ارشاد مفید، ص 307 - 313؛ اصول کافى ، ج 1، ص 501؛ فصول المهمّة ، ص 261؛ تذکرة الخواص ، ص 359؛ مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 417؛ اثبات الوصیة ، ص 176؛ تاریخ یعقوبى ، ج 3، ص 217.
7. اعلام الورى ، ص 355؛ تتمة المنتهى ، ص 218 - 251.
8. منتهى الآمال ، بخش زندگانى امام هادى علیه السلام .
قربانی یک عبادت مالی و از شعائر اسلام است و در مقابل دیگر عبادت های مالی ویژگیهای خاصی در بر دارد، با توجه به آن ویژگیهای قربانی بین عبادت های دیگر جایگاه و اهمیت ممتازی را حائز است.
مفهوم و معنی قربانی
از نظر معنای لغوی «قربانی» از لفظ «قربان» ماخوذ است، هر آن چیزی که ذریعه و وسیله تقرب و نزدیکی الله تعالی باشد آن را «قربانی» می گویند، آن چیز خواه ذبح حیوان باشد یا دیگر صدقات.
بعضی از علماء هر نیکی و عمل خیر را که باعث قرب و رحمت الهی باشد «قربانی» می نامند.
البته در عرف عام به آن حیوان مخصوص «قربانی» گفته می شود که به خاطر رضای الله در روزهای معین عید الاضحی- عید قربان- مسلمانان آن را ذبح می کنند و کلمه قربانی از لفظ قربان گرفته شده و چندین بار در قرآن مجید آمده است، در اکثر مواقع مراد از آن «حیوان مذبوحه» است
قربان عبارت از کارهای نیکی است که انسان بوسیله آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزدیک کند، بنابراین عمل نیکی که انسان انجام دهد تا بدان وسیله خویشتن را به رحمت حق تعالی نزدیک سازد آن کار را قربان گویند؛ مانند فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: نماز موجب تقرب و نزدیکی هر پرهیزکار به رحمت پروردگار است.
بدیهی است که مراد از تقرب به خدای تعالی، قرابت زمانی و مکانی نیست چرا که بین خالق و مخلوق هیچگونه خویشاوندی وجود ندارد بلکه منظور آن است که از راه طاعت و انجام کارهای شایسته می تواند مشمول الطاف الهی قرار گرفته و به رحمت او نزدیک شود.
کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند
از جمله اعمالی که حجاج در روز دهم ذیحجه در سرزمین منا انجام می دهند کشتن شتر، گاو و یا گوسفند و انفاق آن به مستحقین است تا به وسیله این عمل نیک به رحمت پروردگار نزدیک شوند که آنرا قربانی گویند.
اسرار و حکمت قربانی
فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسراسر و حکمتهای قربانی است.
کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند و حج اکبر نماید که اگر نفس اماره و خواهش های او کشته نشوند و آرام نگیرند هرگاه تمام نعمتها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.
به هرحال، ذبح صدها هزار گوسفند و نحر هزاران شتر، یک نوع جلوه و زیبایی بوده، مظهر روحیه ایثار دسته جمعی است که خود از شعائر الهی است.
سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره میفرماید: «فکلوا منها واطعمواالقانع والمعتر» از گوشتهایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. قانع، فقیری است که به آنچه می گیرد، قانع است. معتر، فقیری است که علاوه بر تقاضای کمک اعتراض هم می کند.این نشان دهنده بینش وسیع اسلام است که سفارش به خود را فراموش کنید نه دیگران را و در تقسیم گوشت و اطعام، پای بند تملق یا دعا و تواضع فقیر نباشید؛ او را سیر کنید، گرچه با شنیدن زخم زبان باشد.
تاریخچه قربانی
ذبح قربانی جهت تقرب پروردگار از زمان ابو البشر حضرت آدم علیه السلام شروع شد، وقتی که دو فرزندش هابیل قوچی و قابیل مقداری گندم را به عنوان قربانی به بارگاه خداوندی تقدیم نمودند. به دستور و روال آن زمان آتشی از آسمان آمده، قربانی هابیل را سوخت، که این علامت قبولیت بود و قربانی قابیل به حال خود باقی ماند.
در قرآن مجید این واقعه تاریخی چنین آمده است:
«اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم تقبل من الاخر» (مائده 27)
ترجمه: وقتی که (هابیل و قابیل، پسران آدم) قربانی تقدیم کردند از یکی (یعنی هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) پذیرفته نشد.
بعد از آن این عمل در تمام ادیان سماوی به عنوان یک عبادت و ذریعه قرب و در مناسبات و مواقع خاص به عنوان یک دستور و آیین جای ماند. اینجاست که می بینم تمام ملتها اعم از پیروان ادیان سماوی و غیر سماوی با ذبح حیوان یا صدقه دادن پول و کالا به بارگاه خداوندی یا معبود های باطل خویش تقرب می جویند.
واقعه تاریخی بی نظیر
قربانی به عنوان شعار دین و آیین و مشروعیت آن به زمان حضرت آدم علیه اسلام بر می گردد اما وقتی که واقعه بی نظیر و شگفت انگیز، ابر مرد تاریخ حضرت ابراهیم علیه السلام پیش آمد، که در آن واقعه تاریخی بی مثال، ایشان برای ذبح و قربان کردن یکتا فرزند برومندش حضرت اسماعیل علیه السلام اقدام فرمودند و پس از پیروز و نامدار شدن حضرت ابراهیم در آن آزمایش سخت و تاریخی، قربانی جایگاه و اهمیت ویژه ای را در ادیان سماوی کسب کرد، چرا که شخصیت حضرت ابراهیم علیه السلام برای تمام اهل ادیان سماوی یهودیان، مسیحیان و اهل اسلام مورد قبول و قابل احترام است، و آن داستان تکان دهنده و شگفت انگیز (قربانی پدرارجمند، فرزند دلبند را) درسوره صافات قرآن مجید آمده است و کتاب مقدس نیز آن را تثبیت می کند.
سیرت و زندگانی تمام انبیاء علیهم الصلاة و السلام پر از قربانی و مجاهده هاست اما زندگانی شخصیت ابر مرد تاریخ، ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علیه الصلاة والسلام به تنهایی تاریخی است زنده و جاویدان پر از قربانی ها، مجاهده ها، رنجها و مشقتها، هجرت ها و دعوت ها.
وقتی دعوت راه حق را آغاز نمود، پدر و تمام خانواده در مقابل او ایستادند. در راه توحید و یکتا پرستی پادشاه وقت ایشان را به آتش مجازات کرد.
بالاخره او مجبور شد که راه هجرت را پیشه کند لذا از وطن اصلی خویش در سرزمین عراق (بابل) به سوی فلسطین هجرت فرمود. «و قال إنی ذاهب الی ربی سیهدین» و گفت من به سوی پروردگارم می روم و او مرا هدایت خواهد کرد.
دعای فرزند
تمام زندگی چشم به انتظار فرزد بود در سن هشتاد و شش سالگی در حالت بیم و امید به دربار خداوندی برای فرزندی صالح دست به دعاء شد «رب هب لی من الصالحین» بار الها! مرا فرزند صالحی از بندگان شایسته عطا فرما.
خداوند نیز این دعا را مستجاب کرد و فرزند صالحی همچون اسماعیل به او بشارت داد.
«فبشرناه بغلام حلیم» پس ما او را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.
قربانی فرزند
به زبان قرآن این داستان شگفت انگیز چنین آمده است:
«فلما بلغ معه السعی قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ما ذا تری»
زمانی که فرزند به مقام سعی و کوشش رسید یعنی به مرحله ای رسید که می توانست در مسائل مختلف زندگی با تلاش و کوشش پدر را یاری کند بنا به گفته بعضی مفسران در آن وقت سیزده ساله بود.
در آن برهه از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام خواب عجیب و شگفت انگیزی دید (خواب انبیاء در حکم وحی الهی است) و آن خواب حیرت انگیز بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر بود. در خواب می بیند که از سوی خداوند به او دستور رسیده است تا فرزند برومند و یگانه اش را با دست خود قربانی کند و سر ببرد. ابراهیم که بارها از کوره داغ امتحان الهی سر افراز بیرون آمده بود این بار نیز باید دل به دریا بزند و سر بر فرمان حق بگذارد.
پدر تمام ماجرا را برای فرزند بیان می کند آن گفتمان تاریخی تا روز قیامت در کتاب جاویدان مرقوم گشته است و این بار نیز ابراهیم از آزمایش سر افراز و کامران بیرون آمد و این غالبا سخت ترین و آخرین امتحان حضرت ابراهیم علیه السلام بود که در آن هم مانند کوهی ثابت قدم ماند.
«قد صدقت الرءیا إنا کذلک نجزی المحسنین ان هذا لهو البلاء المبین و فدیناه بذبح عظیم»
خداوند متعال قوچی بزرگ فرستاد تا به جای فرزند قربانی کند و سنتی برای آیندگان در مراسم حج و سرزمین منا و برای تمام جهانیان به جای ماند.
اگر عملا حضرت اسماعیل علیه السلام قربانی می شد همانطوری که حضرت ابراهیم تصمیم قطعی آن را داشت بعد از آن باید به تاسی و پیروی از ابراهیم خون جگرگوشه ها در کوچه و خیابانها ریخته می شد مگر لطف الهی شامل حال گشت بجای فرزند دلبند قوچی بزرگ برای ذبح عنایت گردید و به عنوان یادگار ابراهیمی، دین اسلام و خاتم پیامبران نه فقط آن را مشروع قرار داد بلکه بر احیای آن حکم تاکید آمد که در همان روز تاریخی دهم ذی الحجه، عید قربان حجاج کرام و عموم مسلمانان به شرط استطاعت یک گوسفند سالم با شرایط و سن خاصی ذبح کنند. (احکام شرعی و و تفاصیل فقهی این شعار اسلامی در کتابهای فقه به تفصیل ذکر شده است)
قربانی و حج که مجموعه از مناسک، طواف و سعی، وقوف عرفه، منا، مزدلفه، رمی جمرات ذبح قربانی شکرانه و غیره همه اینها شعائر و عباداتی هستند که در ماه ذی الحجه ادا می شوند، و مشروعیت همه اینها به حضرت ابراهیم علیه السلام بر می گردد و از ایشان به خاتم پیامبران و اهل اسلام به ارث رسیده است چرا که پیامبر اسلام جانشین برحق حضرت ابراهیم علیه الصلاة والسلام بودند، آنحضرت صلی الله علیه وسلم با افتخار می فرمود «أنا دعوة جدی ابراهیم» من ثمره و نتیجه دعا پدربزرگم ابراهیم هستم . دعایی که هنگام تعمیر کعبه بر زبان حضرت ابراهیم جاری بود: «ربنا و بعث فیهم رسولا منهم...»
در خصوص قربانی وقتی که از آنحضرت صلی الله علیه وسلم سوال می شد: «ما هذه الاضاحی؟» این قربانی ها چه هستند؟
آنحضرت صلی الله علیه وسلم در پاسخ می فرمودند: «سنة ابیکم ابراهیم علیه اسلام» (قربانی) سنت (و یادگار) پدرتان حضرتابراهیم علیه اسلام است.
اصحاب پرسیدند: «فما لنا فیها یا رسولالله» ای رسول گرامی! ما را از ذبح قربانی چه می رسد؟
آنحضرت در جواب فرمودند: «بکل شعرة حسنة...» در مقابل هر مویی شما را یک نیکی می رسد و در مقابل هر پشمی به شما یک نیکی می رسد. (مشکوة)
سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره میفرماید: از گوشتهایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. قانع، فقیری است که به آنچه می گیرد، قانع است. معتر، فقیری
است که علاوه بر تقاضای کمک اعتراض هم می کند.
قربانی یادگار و خاطره ابراهیمی
خداوند متعال تمام افعال و اعمال حضرت ابراهیم علیه السلام را پسندیده و آنها را برای امت آنحضرت صلی الله علیه وسلم مشروع قرار داد بخصوص اعمالی که به حج و قربانی متعلق هستند، تا نام گرامی آن ابر مرد تاریخ برای همیشه جاویدان بماند و کلام ربانی در حق ایشان صادق آید که بعد از بیان واقعه آزمایش بزرگ الله تعالی می فرماید: «و ترکنا علیه فی الاخرین سلام علی ابراهیم» و نام نیک او را در امتهای بعد باقی نهادیم. سلامتی باد بر ابراهیم.
از زمان قدیم رسم توده ملتهاست که جهت زنده نگهداشتن کارنامه های بزرگواران و فاتحان، دولتمردان و نامدارن بناها ساختمانها و مناره ها یا مجسمه هایی به طور یادگار می سازند، هر چند آنها مستحکم باشند باز هم شکار حوادث روزگار خواهند شد اما دین اسلام در این سلسله بعضی اعمال را مشروع قرار داده که با آن شخصیت ارتباط خاصی دارند از انجام آن اعمال نه تنها ثواب می رسد بلکه سیرت و زندگانی، فداکاری و مجاهده های آن شخصیت در ذهن ترسیم می گردد تا آنها را مشعل راه خویش قرار داده و خود را جهت عمل و دعوت به راه حق آماده سازد. بخصوص این عمل مبارک (قربانی) یعنی مال و متاع، تن، سن و وطن همه اینها را به خاطر رضایت خداوند قربان کند و از آنها بگذرد. بطور خلاصه نفس و هوای انسان مانند گوسفند کشته شود تا رضای الهی حاصل گردد.
بعضی ناآگاه و دور از فهم و فلسفه احکام و شعائر دینی در اجرای این حکم بزرگ اسلامی (قربانی) چنین ایرادی می گیرند:
مبلغ هنگفتی از مسلمانان جهت ذبح و قربانی هر سال خرج می شود، غیر از گوشت خوردن و اسراف و اضاعه مال دیگر مفهومی ندارد، چرا این مبلغ در رفاه و آسایش ملتها و کشورها بکار برده نمی شود.
این نوع ایرادها ناشی از جهالت و بی سوادی و دوری از فهم و فلسفه احکام الهی است. این نوع ایرادی را می توان در هر عبادت مالی و بدنی مطرح نمود. البته اگر مفهوم ایمان ودین را بخوبی بدانیم، چنین اعتراضی هرگز پیش نخواهد آمد.
و دنبال توجیهاتی پوچ نخواهیم رفت، مفهوم دین وایمان یعنی هر چه الله تعالی از بنده مطالبه کند- آمنا و سلمنا- ایمان آورده برای انجام وظیفه به پای خیزیم.
یک فرد مسلمان وقتی که دوست داشتنی و بهترین حیوانی از قبیل شتر و گاو و گوسفند را در راه رضای خدا قربانی می کند در واقع گویا برای تکامل روحی و تربیت تدریجی نخستین درسی به او آموخته می شود که او از قربانی نفیس برای قربانی نفس خویش آماده گردد و در عین حال برای فقراء و مساکین بهترین صدقه و خیرات است که خانواده خویش نیز از آن استفاده می کند. یقینا در کشورهای اسلامی بین شهر نشینان و روستائیان خانواده های بسیاری هستند که در طول سال یک بار هم گوشت بر سر سفره شان نمی بینند اگر گوشت قربانی عادلانه طبق سنت توزیع شود بهترین خدمت و کمک برای خانواده های ستمدیده خواهد بود.
چنین اعتراض ها را کسانی مطرح می کنند که در قصرهای شیشه های پشت پرده نشسته با دین و مشکلات جامعه ارتباطی ندارند. علاوه بر این بعضی ها شبه ی دیگر مطرح می کنند:
روزهای عید حیوان زیادی به طور قربانی ذبح می شود و این یک نوع ضرر اقتصادی است که به سبب آن برثروت حیوانی لطمه وارد می شود مردم به کمبود گوشت و دیگر فرآورده های حیوانی دچار می گردند.
این نوع شبه یقینا بر اثر این است که انسان از قدرت کامل خالق جهانیان و مشاهده نظم و انتظام وی غافل باشد. نظم خداوند همیشه در جهان این بوده و هست و هر چیزی که بیشتر به آن نیاز داشته باشیم خداوند متعال آن را افزونتر می گرداند وبه عوامل و اسباب افزونی آن نعمت انسان را راهنمایی می کند. مانند چاهی اگر آبش روزانه کشیده شود افزونتر و پاکتر می ماند ور نه چشمه هایش مسدود گشته و می خشکد.
قربانی آهو جایز نیست با اینکه حلال است؛ با این وجود نسلش در بعضی مناطق و کشورها معدوم گشته است اما گوسفند به مقدار وافر هر جا و هر کجا یافت می شود، شتر و گاو به نسبت گوسفند کمتر ذبح می شوند به همان میزان از گوسفند کمتر یافت می شوند.