مهمانی و ضیافت
نویسنده:جواد محدثی
از برجستهترین خصلتهای نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. و همین آزادگی از تعلّقات و خوی بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبّت و احسان میکند.«ضیافت» و داشتن دستی باز و سفرهای گشوده و عطایی پیوسته و مهمانداری و مهماننوازی، از نشانهها و جلوههای این روحیّه فتوّت و جوانمردی است.معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهی به صورت «مهمانی» است. از این رو آشنایی با آداب ضیافت و رسوم دینی مهمانی، در محدوده «اخلاق» معاشرت میگنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکی کسی که مهمان میکند، دیگری آن که مهمان میشود. و هر کدام را آداب و روش و حدّ و حدودی است، قابل بحث.
مهمان، برکتِ خانه
بعضی، از مهمان گریزانند. برخی هم مهماندوستند. هر کدام هم نشاندهنده خصلتِ درونی افراد است. حضرت علی(ع) را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا علی! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانی برایم نیامده است!...»(1)
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا میشمارد و کوه غم بر دلش میافتد و عزا میگیرد، کجا؟ برکتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهی است و پذیرایی از مهمان، توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمیشود. مهمان حبیب خداست. در ضربالمثلهای ایرانی است که: «مهمان، روزیِ خود را میآورد.»(2) البته این ضربالمثل، از احادیث اسلامی گرفته شده و ریشهای دینی دارد. از حضرت رسول(ص) روایت است که: «الضّیفُ یَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزی خود را نازل میکند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم میزداید و این برکتی شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثی از امام صادق(ع) بشنویم که به یکی از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
ـ آیا برادران دینیات را دوست داری؟
ـ آری.
ـ آیا به تهیدستانِ آنان سود میرسانی؟
ـ آری.
ـ سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بداری. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمیرسد، مگر آنکه دوستشان بداری. راستی، آیا آنان را به خانه خودت دعوت میکنی؟
ـ آری. هرگز غذا نمیخورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
ـ آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برتری تو بر آنان است!
(راوی که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
ـ فدایت شوم! من به آنان طعام میدهم، مرکب خویش را در اختیارشان میگذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
ـ آری! چون وقتی آنان به خانه تو وارد میشوند، همراه خود، آمرزش تو و خانوادهات را همراه میآورند و چون میروند، گناهان تو و خانوادهات را با خویش میبرند.(4)
کسی که خانهای وسیع، امکاناتی فراوان و دستی سخاوتمند دارد، شکرانه نعمتهای الهی را گاهی باید با انفاق و صدقه، گاهی با اطعام و مهمانی، هدیه، دستگیری از بینوایان، کمک به محرومان و ... ادا کند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«ولیمه»، یک سنّت دینی
در باره اینکه کیْ باید سور و اطعام داد، و به چه کسانی و چگونه، در دستورهای دینی، آداب و نکات فراوانی آمده است که به بعضی اشاره میشود.
موارد مهمانی
از توصیههای حضرت رسول به امیرالمؤمنین(ع) یکی هم این بود:
«یا علیّ! لا وَلیمةَ اِلاّ فی خَمسٍ: فی عِرسٍ اَو خِرسٍ او عِذارٍ او وِکارٍ اَوْ رِکازٍ.»(5)
یا علی! جز در این پنج مورد، ولیمهای (اطعام و مهمانیدادن) نیست: ازدواج و عروسی، تولّدِ نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حجّ.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفرهای بگسترد، ذبحی کند و مؤمنان را به مهمانی دعوت کند.
در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس مسجدی ساخت، گوسفند چاقی را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شرّ سرکشانِ جنّ و انس و شیطانها را از او دور کند.(6)
مهمانی برای هر یک از موارد یاد شده، سنّتی اسلامی است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیّت میان جامعه را بیشتر میکند و اقوام و دوستان، یکدیگر را میبینند و آشناتر میشوند، روحها شادابتر و زندگیها بانشاطتر میشود.
در زندگی اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونههای فراوانی از این گونه ضیافتها دیده میشود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم(ع) برای تولّد یکی از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچهها، در ظرفهایی به مردم «فالوده» داده شد. برخی پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتی امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویی، به سنّت انبیا و روش پیامبر اکرم(ص) استناد نمود.(7)
مهماننوازی
گرچه بادیهنشینان عرب به مهماننوازی معروفند، همچنین عشایر خودمان در ایران، ولی در بسیاری از شهرها و مناطق، با جلوههای زیبای مهماندوستی مواجه میشوید. شاید شما هم نام برخی از شهرها و مناطق را به عنوان مهماننواز و مهماندوست شنیدهاید که در این خصلت، مشهورند و زبانزدِ خاصّ و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینی و باورهای مذهبی دارد و تعلیمی است که از قرآن و دین فرا گرفتهاند. اساسا دین ما، یکی از مؤثرترین عوامل شکلدهنده به «فرهنگ عمومی» در جامعه ایرانی و اسلامی است.
در روایات اسلامی، حتی فصلی به عنوانِ «باب اِقراء الضّیف و اکرامه»(8) وجود دارد که به تکریم و گرامی داشتن و احترام و پذیرایی از مهمان سفارش میکند و مهماندوستی را خوش میدارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو میشمارد و خانه بیمهمان را دور از فرشتگان میداند.
امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده است:
«اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلْدَةً فَهُوَ ضَیْفٌ عَلی مَن بِها مِنْ اَهلِ دینهِ، حَتّی یَرْحَلَ عَنْهُمْ ...»(9)
هرگاه کسی وارد شهری شد، او مهمانِ همدینان خودش در آن شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.
وقتی تازهواردی به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه اکرام و مهماننوازی دارند، ورود مهمان به خانه شخصی یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایی بیشتری را داراست. از همین جاست که اگر شهری پذیرای مهمانهای خارجی، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیبدیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفه انسانی و به دستور اخلاقی اسلام، وظیفه آن شهروندان است که با آغوشی باز و
گرم و برخوردی کریمانه و بزرگوارانه، مهماننوازی کنند. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «اَکْرِمُوا الضُّیوفَ وَ اَقْرُوا الضّیوُفَ»(10)، مهمانها را اکرام و پذیرایی کنید.
پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایستهای، گاهی دچار برخی آفتها میشود. با همه ستایشی که از پذیرایی شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایی برسد که اغلب، روی چشم و همچشمی است، یا ریشه در خودنمایی و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقّدس و خداپسند، از قداست و محبوبیّت نزد خدا میافتد.
اطعام، با همه ارزشی که دارد، آنجاست که «فِیاللّه» و «للّه» باشد و به قصد سیر کردن شکمی گرسنه یا شاد کردنِ برادری مؤمن یا تقویت رابطههای خویشاوندی و صله رحم باشد.
درست است که از نعمت الهی باید بهره گرفت، امّا با حفظ حدّ و مرز ارزشی آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتی خردمندانه و شرع پسند و عرفپذیر!
روزی حضرت امیر(ع) به «علاء بن زیاد» که خانهای وسیع و مجلّل برای خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا میخواهی چه کنی؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعی بیش از دنیا نیاز داری؛ مگر آنکه بخواهی از همین خانه وسیع دنیوی، به آخرت برسی، مثل اینکه در این خانه از مهمان پذیرایی کنی، صله رحم نمایی، به بستگانت برسی، حقوقی را که از این خانه بر گردنِ دوست تو ادا کنی. در این صورت، از همین خانه به آخرت میرسی! ...(11)
گاهی اصل مهمانیدادن، ریاکاری است. گاهی نوع غذا و محلّ اطعام و کیفیّت سفرهچیدن، تظاهر و خودنمایی است. گاهی مهمانهای خاصّ و مدعوّین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزههای ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت میشوند.
همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهای الهی. پیامبر خدا(ص) فرمود: هرکس طعامی را از روی ریا و خودنمایی اطعام کند و مهمانی دهد، در روز قیامت، همانندِ آن را خداوند از طعامهای دوزخی به او میخوراند.(12)
و امام باقر(ع) فرمود: «ولیمه»، در حدّ یکی دو روز، کرامت و بزرگواری است، بیشتر از آن، ریا و سُمعه است:
«الوَلیمةُ یَوْمٌ اَوْ یَوْمَیْنِ مَکْرَمَةٌ وَ مازادَ ریاءٌ و سُمعَةٌ».(13)
البته اینها در سوردادنها و مهمانیهای رایج و مرسوم به مناسبتهای یاد شده است. امّا اصل مهماندوستی و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتی است که هرچه بیشتر و مستمرّتر باشد، بهتر و زیبندهتر است.
«هاشم»، جدّ بزرگ رسول خدا، همیشه سفرهای باز داشت و غذای آماده او و خانه مهیّایش برای عامّه مردم، او را به سیادت و آقایی قریش رسانده بود.
«حاتم طایی»، سخاوتمند معروف عرب، خانهای داشت که ملجأ مردم و محلّ امیدِ بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبی(ع) مهمانخانهای در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بیخانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهرهمند میشدند.
برای کریمانِ بلندهمّت، «اِطعام» لذّتی بیش از طعام خوردن دارد و حظّ روحی آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا علی(ع) که فرمود:
«قُوتُ الأَجسادِ الطَّعامُ، وَ قُوتُ الأَرواحِ الأِطعام».(14)
قُوت و غذای جسم، غذا خوردن است، ولی غذای روح، اِطعام و غذا دادن.
کسی میگفت: بزرگترین لذّت روحی من وقتی است که عدّهای نیازمند و تهیدست را به مهمانی دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذّت ببرم!
مجال سخن در باره مهمانی هنوز هم باقی است، تا فرصتی دیگر. پایان این نوشته را از «قابوسنامه» میآوریم که توصیه میکند:
«چون میهمان کنی، از خوبی و بدیِ خوردنیها عذر مخواه، که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوی که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرا نمیخوری؟ یا من نتوانستم سزای تو کنم، که اینها سخن کسانی است که یک بار میهمانی کنند.»(15)
پینوشت:
1ـ میزانالحکمه، ج5، ص521.
2ـ امثال و حکم، دهخدا، ج4، حرف میم.
3ـ میزانالحکمه، ج5، ص520، وسائلالشیعه، ج16، ص459.
4ـ کافی، ج2، ص201، ح8 و 9.
5ـ وسائلالشیعه، ج16، ص454.
6ـ همان، ح4.
7ـ همان، ص452، ح2.
8ـ بحارالانوار (بیروت)، ج72، ص458.
9ـ همان، ص462.
10ـ کنزالعمّال، ج9، ص245.
11ـ نهجالبلاغه، خطبه 209.
12ـ وسائلالشیعه، ج16، ص455.
13ـ همان، ص456.
14ـ بحارالانوار، ج72، ص456.
15ـ رهنمون، ص748.