معارفی از امام باقر (ع)
مکارم اخلاقی
امام باقر علیه السلام با برخورد نیکوی خود توانسته بود حتی مخالفان را مجذوب خویش سازد. مردی شامی که از مخالفان حضرت بود، ولی با ایشان رفت و آمد داشت، علت رفت و آمد خود را اخلاق خوب و روش نیکوی امام علیه السلام می دانست و به ایشان می گفت: «شما را مردی فصیح می بینم؛ مطالب را روشن بیان می کنی، همه آداب را رعایت می نمایی و الفاظ نیکو بر زبانت جاری است. به همین دلیل با شما رفت و آمد می کنم و در مجلستان حاضر می شوم».
پیشوای نمونه
امام باقر علیه السلام در رأس برنامه های سیاسی خویش، بینش خود را درباره حاکم شایسته بیان می دارد، تا از این راه هم پیروانش را با ملاک های ارزشی آشنا سازد و هم به گونه ای غیر مستقیم، از فرمانروایان و والیانی که فاقد آن ارزش ها بودند، انتقاد کند. آن حضرت می فرماید: «پیشوایی اجتماع، شایسته کسی است که سه ویژگی در او جمع باشد: نخست پرهیزکار باشد که وی را در برابر آفات قدرت از فرو افتادن در دام حرام نگه دارد؛ دوم بردبار باشد تا خشم خود را مهار کند؛ سوم بر کسانی که حکم می راند، همانند پدری مهربان باشد و به نیکی رفتار نماید».
رهبری نیکان
در جامعه ای که زمام امور در دست جاهلان و عناصر ناشایست باشد، هر گونه تلاش اصلاحگرانه، بی ثمر خواهد بود. اگر با این زاویه به مسئله امامت بنگریم، بسیاری از حقایق دیگر در زمینه مواضع سیاسی امامان معصوم و اهتمام آنان به احیای امر امامت آشکار می شود. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «مردم از آن جهت به وجود پیامبر و امام نیازمندند که استمرار صلاح (وسامان نظام مادی و معنوی) جهان، به وجود آنان وابسته است؛ زیرا خدا به وسیله پیامبر و امام، عذاب را از زمینیان برطرف می سازد». پیامبر و امام در جامعه ساکت نمی نشینند، بلکه با تمام قدرت در راه اصلاح جامعه می کوشند و در پرتو تلاش آنان، مردم نیز از فساد دوری می کنند.
کلید استواری
امام باقر علیه السلام می فرمود: «اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت». زُراره، از یاران حضرت پرسید: کدام یک برتر است؟ امام فرمود: «ولایت برتر است؛ زیرا ولایت، کلید بقیه است و صاحب ولایت (امام) کسی است که مردم را به سوی این اصول چهارگانه رهبری می کند». اگر به استدلال امام باقر علیه السلام توجه کافی نشود، ممکن است ناآگاهان به جای اهتمام به واجبات و محرمات شریعت، گمان کنند که محبت اهل بیت کافی است؛ ولی برتری ولایت از آن نظر است که رهبریِ رهبران الهی، تضمین کننده دیگر اصول به شمار می آید. امام باقر علیه السلام در روایتی دیگر فرمود: «از میان تکالیف اصولی اسلام، هیچ تکلیفی به اندازه ولایت مورد دعوت و تأکید قرار نگرفته است». نیز از آن حضرت است که: «امامت، مکمّل نهایی همه فریضه ها، قوانین و دستورات دین است».
سعادت جامعه
امام باقر علیه السلام در بیان تأثیر حکومت ها و حاکمیت ها در سعادت و شقاوت ملت ها می فرماید: «خدا فرموده است: هر ملتی که در قلمرو اسلام، به ولایت و حاکمیت پیشوای ستمگر غیر الهی گردن نهد، بی شک عذاب و مجازات می شود؛ هر چند آن ملت در رفتار فردی خویش، نیک و پرهیزگار باشد. نیز هر ملتی که در قلمرو اسلام، به حاکمیت امام عادل و پیشوای الهی تن دهد، به یقین مورد عفو و رحمت قرار می گیرد؛ هرچند در رفتار خویش خطاهایی داشته باشد». آن حضرت در روایت دیگری فرمود: «صلاح، عزت و سلامت دین و مؤمنان به این است که (بیت المال و) اموال جامعه به کسی سپرده شود که حقوق را رعایت و آن را در مصارف بایسته هزینه کند. فساد دین و اهل دیانت از آنجا پدید می آید که منابع مالی و اقتصادی جامعه در اختیار کسی قرار گیرد که به عدل و حق رفتار نکند و آن را در مصارف لازم به کار نگیرد».
زمانه امام باقر علیه السلام
پایگاه اجتماعی
سه عامل مهم، پایگاه اجتماعی نیرومند و انکارناپذیری برای امام باقر علیه السلام در برابر حکومت امویان پدید آورده بود. نخستین عامل اینکه امام بزرگ خاندان علویان و مرجع حل و فصل مسائل آنان بود. عامل دوم اینکه شیعه هر چند در تنگنای شرایط سیاسی و دوران تقیه به سر می برد، جمعیت متشکل و نیروی عقیدتی آنان، خود قدرتی اجتماعی به شمار می آمد و منصب امامت، حضرت باقر علیه السلام را در مرکز رهبری این نیروها قرار می داد. سومین عامل، شاگردان و رشد یافتگان مکتب آن حضرت علیه السلام بودند که هر یک در محیط اجتماعی خود، نفوذ داشتند و خویش را وامدار آموزه های ناب آن حضرت می دانستند.
پیکار با منکر
گروه خوارج که پس از جنگ نهروان به شدت تضعیف شده بودند، با گذشت زمان به تجدید قوا پرداخت. یکی از میدان های رویارویی امام باقر علیه السلام با اندیشه های منحرف، موضع گیری ها و روشنگری های آن حضرت با عقاید خوارج بود. فردی از خوارج ادعا می کرد اگر بدانم در پهنه گیتی کسی باشد که با من مناظره کند، به سویش خواهم شتافت. به او گفتند در میان فرزندان حضرت علی علیه السلام ، شخصی چون ابوجعفر امام باقر علیه السلام می تواند پاسخ تو را بدهد. وی که از سردمداران خوارج بود، گروهی از بزرگان و یارانش را گرد آورد و به حضور حضرت رسید. امام باقر علیه السلام فرمود: فردا بیایید. فردای آن روز امام، فرزندان انصار و مهاجر را جمع کرد و گروه خوارج نیز آمدند. سپس حضرت فرمود: «سپاس خدای را که با اعطای نبوت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، ما خاندان را کرامت بخشید و ولایت خویش را به ما اختصاص داد. ای فرزندان انصار و مهاجر! در میان شما هر کس فضیلتی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می داند، آن را باز گوید». سپس امام باقر علیه السلام با استفاده از سخنان خود آن مرد، او را محکوم کرد. در پایان، آن مرد از جا برخاست و رفت، در حالی این آیه را زیر لب می خواند: خدا آگاه تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
لباس از بلا
عصر امامت حضرت باقر علیه السلام ، دوران یکّه تازی حاکمان اموی بود و در آن زمان، شیعیان و دوستداران حضرت در تنگنای سیاسی قرار داشتند. مِنهال از یاران حضرت می گوید: در مجلس امام باقر علیه السلام حضور داشتم که مردی وارد شد و سلام کرد. حضرت سلامش را پاسخ داد. مرد تازه وارد با امام احوال پرسی کرد و گفت: حالتان چطور است؟ امام باقر علیه السلام که گویی سینه اش از مشکلات زمان سنگین شده بود، به او فرمود: «آیا به راستی تا کنون در نیافته اید که بر ما چه می گذرد؟» سپس آن مرد گفت: به خدا سوگند، من شما خاندان را دوست دارم. امام فرمود: «پس بر تن خویش لباسی از بلا و ناگواری ها بپوشان، به خدا سوگند، رنج ها و ناگواری ها شتابان تر از سیل دره ها، به سوی ما و شیعیان ما پیش می تازد. نخست مشکلات به ما می رسد و سپس به شما».
القای روح ظلم ستیزی
امام باقر علیه السلام هرچند برای از میان برداشتن حاکمان ظالم، به قیام آشکار و جمع آوری نیروی رزمی رو نیاورد، ولی روح ظلم ستیزی و انزجار از فرمانروایان ستمگر را در کالبد پیروان خویش می دمید. آن حضرت منکِر جهاد و مبارزه علنی و مسلحانه با حاکمان فاسد نبود، بلکه چنین اقدامی نیاز به نیروهای ایثارگر و صادق داشت و امام از چنین یارانی به حد کافی برخوردار نبود. آن حضرت می فرمود: «هر گاه به تعداد اهل بدر گرد امام جمع شوند، بر او واجب می شود که قیام کند».
ردّ فرمانروایان ناصالح
امام باقر علیه السلام در بخشی از سخنان خود، آشکارا فرمانروایان ناصالح را سرزنش می کند و آنان را منفور می سازد. عُقْبه پسر بشیر اسدی گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و عرض کردم: من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردارم. درگذشته کارگزاری داشتیم که جان سپرد. اکنون مردم تصمیم گرفتند مرا به جای او به ریاست بگمارند. نظر شما در این باره چیست؟ امام فرمود: «آیا پدرانت را به رخ ما می کشی؟ خدا مؤمنان را به وسیله ایمان رفعت بخشیده است، هر چند در نظر مردم بی مقدار باشند، و کافران را به دلیل کفرشان پست قرار داده است، هر چند در میان مردم، شریف شناخته شوند. هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به وسیله تقوای الهی. اما اینکه آن مقام را بپذیری یا نه، اگر بهشت را دوست نداری، آن را قبول کن؛ زیرا چه بسا سلطان ستمگر، مؤمنی را به دام اندازد و خونش را بریزد و تو که گوشه ای از کار آن سلطان را بر عهده گرفته ای، شریک در آن خونخواهی شوی، در حالی که ممکن است از دنیای آنان بهره ای به تو نرسد».
پاسخ کوته نظران
بدبینی امام باقر علیه السلام به حاکمان نالایق عصر خویش، چیزی نبود که بر اهل نظر مخفی مانده باشد. کسانی که با بینش آن حضرت کمترین آشنایی ای داشتند، می دانستند که موضع ایشان در برابر والیان ناصالح، خصمانه است. کسی به امام باقر علیه السلام گفت: من چند سالی والی بوده ام. آیا راهی برایم وجود دارد که از گذشته خود توبه کنم؟ حضرت فرمود: «خیر، راهی برای توبه نیست، مگر اینکه هر حقی را از مردم ضایع کرده ای، به آنان بازگردانی».
راهنمای همگان
یکی از شیعیان به نام عبدالغفار می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: ای آقای من! نظرتان در مورد رفت و آمد من به دربار سلطان چیست؟ فرمود: «من این کار را به صلاح تو نمی بینم». گفتم: من گاهی به شام و نزد ابراهیم پسر ولید می روم. امام فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان، سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه می یابد، مرگ را فراموش می کنی و به آنچه خدا به تو قسمت کرده، ناراضی می شوی». عرض کردم: من عیالوارم و هدفم انجام تجارت و کسب منفعت است. آیا این هم روا نیست؟ امام فرمود: «ای بنده خدا! من در صدد آن نیستم که تو را به ترک دنیا فراخوانم، بلکه همین قدر می خواهم که گناهان را ترک کنی. ترک دنیا فضیلت است، ولی ترک گناه واجب، و تو در شرایطی هستی که به انجام واجبات نیازمندتری تا کسب فضایل». سپس آن مرد دست امام را بوسید و گفت: پدر و مادرم به فدایت! دانش صحیح را جز از شما نمی توان یافت.
نهی از کار درباری
ابوبصیر از یاران امام باقر علیه السلام می گوید: از آن حضرت درباره اشتغال به کار در امور حکومتی پرسیدم، فرمود: «هرگز به خدمت آنان در نیایید، حتی به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکب؛ زیرا هیچ کس به خدمت ایشان درنمی آید و از مزایای مادّی آنان بهره ای نمی گیرد، مگر اینکه به همان اندازه به دین او لطمه می زنند».
محمد بن مسلم از دیگر یاران حضرت می گوید: نزد امام باقر علیه السلام بر آستانه در خانه آن حضرت نشسته بودم. امام متوجه مردم شد که گروه گروه در حرکت بودند. حضرت از بعضی حاضران پرسید: «آیا در مدینه اتفاق تازه ای رخ داده است؟» به آن حضرت عرض شد: والی جدیدی برای مدینه انتخاب شده و مردم نزد او می روند تا تبریک بگویند. امام فرمود: «آری، مردم برای تبریک به فرمانروا به حرکت آمده اند، ولی خانه والی، دری از درهای آتش است».
رهنمود سیاسی
از جمله رهنمودهای سیاسی امام باقر علیه السلام به شیعیان خود، جبهه گیری در مقابل حاکمان ستمگر و ساکت نبودن در برابر ظلم های آنان بود. آن حضرت می فرمود: «کسی که به طرف سلطان ستمگری حرکت کند تا او را به تقوای الهی امر کند و از عواقب شوم ظلم بترساند و موعظه کند، از پاداشی همانند پاداش تمامی جن و انس، و از عملی همانند عمل ایشان برخوردار خواهد بود». امام پنجم در نکوهش ستم پیشگان و حامیان آنان نیز می فرمود: «پیشوایان ستم و پیروان ایشان، از دین خدا به دورند».
نهی از پیروی
امام باقر علیه السلام با هشدارهای خود، به امت اسلامی می فهماند که پیروی از پیشوایان ستمگر و راضی بودن به جنایات آنان، عذاب اخروی در پی دارد. آن حضرت در نهی پیروان خویش از همکاری با جباران می فرمود: «ناقه صالح را یک نفر پی کرد و کشت، ولی چون توده مردم بدان عمل راضی بودند، عذاب در مورد همگان نازل شد. پس هر گاه امام عادل به حکومت رسید، کسانی که به حکم او راضی باشند و حکومت را در راه عدل یاری رسانند، دوست و یاور او به شمار می آیند و زمانی که پیشوا و حاکم جائر و ستمگر به قدرت رسید، کسانی که به حکم او راضی باشند و او را در مسیر جور و ستمش یاری دهند، دست و یاور او به شمار خواهند آمد».
هراس حاکمان
امام باقر علیه السلام در یازده سال آخر عمر شریف خود، با هشام پسر عبدالملک معاصر بود. هشام مردی بخیل، خشن، جسور، ستمگر، بی عاطفه و بی رحم بود. در دوران حکومت وی، زندگی بر مردم سخت شده، احساسات و عواطف انسانی در جامعه رو به زوال رفت و رسم نیکوکاری و تعاون برچیده شد؛ به طوری که هیچ کس به دیگری دل سوزی و کمک نمی کرد. هشام همواره از محبوبیت و موقعیت بی نظیر امام باقر علیه السلام بیمناک بود و چون می دانست پیروان پیشوای پنجم، آن حضرت را «امام» می دانند، همیشه تلاش می کرد مانع گسترش نفوذ معنوی و افزایش پیروان آن حضرت گردد.
رویارویی حق و باطل
در یکی از سال ها که امام باقر علیه السلام همراه فرزند گرامی خود، امام صادق علیه السلام به زیارت خانه خدا مشرف شده بود، هشام، خلیفه اموی نیز عازم حج شد. در ایام حج، حضرت صادق علیه السلام در مجمعی از مسلمانان سخنانی در فضیلت و امامت اهل بیت علیهم السلام بیان فرمود که بلافاصله از سوی مأموران به گوش هشام رسید. هشام که پیوسته وجود امام باقر علیه السلام را خطری برای حکومت خود تلقی می کرد، از این خبر به شدت تکان خورد؛ از این رو به محض آنکه به پایتخت خود، دمشق بازگشت، به حاکم مدینه دستور داد امام باقر علیه السلام و فرزندش را روانه شام کند. امام باقر علیه السلام ناگزیر همراه فرزند ارجمندش مدینه را ترک گرفته، وارد دمشق شد. هشام برای اینکه عظمت ظاهری خود را به رخ امام بکشد و به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازه ملاقات به ایشان نداد.
درس های امام شناسی از پنجمین امام
شناخت امام
اعتقاد به امامت و شناخت امام معصوم، یکی از اصول مذهب شیعه و در راستای ایمان به خدا و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است. زُراره، از یاران امام پنجم می گوید: به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم: آیا شناخت امام بر همه مخلوقات واجب است؟ امام علیه السلام فرمود: «خدای متعالی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را رسول و حجت الهی برای همه خلایق در زمین برانگیخت. پس هر که به خدا و محمد صلی الله علیه و آله فرستاده او ایمان آورَد و از او پیروی کند، شناختِ امام از خاندان ما بر او واجب خواهد بود».
پاکی اهل بیت علیهم السلام
خدا در آیه تطهیر، پاکی اهل بیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را از همه پلیدی ها به همه جهانیان شناساند. به همین دلیل، طهارتِ پیشوایان معصوم ما از ویژگی های اصلی آنان به شمار می آید. امام باقر علیه السلام در روایتی، «رِجس» در آیه تطهیر را به «شک» معنا می کند و چنین می فرماید: «ما توصیف شدنی نیستیم. چگونه گروهی که خداوند رجس را که همان شک است از ایشان دور کرده، توصیف می شوند؟»
همتای قرآن
همتایی با قرآن، از ویژگی های بارز امامان است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثَقَلین، جدایی ناپذیری آن دو را بیان کرده بود. سعد اسکافی می گوید: از حضرت امام باقر علیه السلام درباره این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم که: «من در میان شما دو امانت گران بها به یادگار می نهم. پس به آن دو تمسک کنید که هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر نزد من آیند». حضرت فرمود: «همواره راهنمایی از ما بر کتاب خدا رهنمون می شود تا بر حوض کوثر وارد آیند».
امانت پیغمبر
روزی اِبن ذَرّ به همراه قِیس و صَلْت به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند تا از ایشان چیزهایی بپرسند. چون نزد امام آمدند، برای مدت طولانی خاموش ماندند و سخنی نگفتند. حضرت این وضعیت را دید، به ابن ذرّ فرمود: «ای ابن ذرّ! آیا درباره پاره ای از احادیث ما که دریافت کرده ای، با ما سخن نمی گویی؟» او گفت: آری، ای فرزند رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من در میان شما دو امانت به یادگار می گذارم که یکی بزرگ تر از دیگری است؛ کتاب خدا و اهل بیتم که اگر دست به دامان آن دو شوید، هرگز گمراه نخواهید شد». امام باقر علیه السلام فرمود: «ای ابن ذرّ! اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدار کردی و او به تو فرمود: بعد از من در حق ثقلین چه کردی، به او چه می گویی؟» در آن لحظه، ابن ذرّ آن قدر گریست که اشک بر صورتش سرازیر گشت، سپس گفت: «ثقل اکبر را که از هم دریدیم و پاره کردیم و ثقل اصغر را هم به شهادت رساندیم».
ارکان زمین
پیشوای پنجم، امام باقر علیه السلام درباره بزرگی مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان پس از ایشان فرمودند: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بابِ (معرفتِ) خداست که جز از آن باب نیایند و راه اوست که هرکس آن را بپیماید، به خدای متعالی برسد. امیرمؤمنان علیه السلام نیز پس از او چنین است و همین طور است هر امام در پیِ دیگری. خدا، آنها را ارکان زمین قرار داده تا اهلش را نلرزاند و بنیان های اسلام و مرزداران راه نجات آن ساخته که هیچ کس جز به هدایت آنان ره نمی یابد، و گمراه نمی شود، مگر به کوتاهی کردن در حق ایشان. آنها معتمدان خدا هستند در علم و حجت ها و هشدارهایی که فرو فرستاده است. آنان دلیل رسایی برای زمینیان به شمار می آیند. از سوی خدا برای آخرین آنها همان جاری است که برای نخستین ایشان بود، و هیچ کس جز به یاری خدا به این حد نرسد».
چراغ های راه
تمام معارف الهی نزد امامان معصوم است و دین، فقط با آنان آغاز می شود و با آنان پایان می پذیرد. امام باقر علیه السلام از اینکه اهل روزگارشان به طرف ناآگاهان به دین می رفتند، آزرده خاطر می شد و می فرمود: «ای مردم! کجا می روید و شما را به کجا می برند؟ خدا نخستینِ شما را با ما هدایت کرد و با ما آخرینِ شما را هدایت می کند». نیز از ایشان است که: «ما (اهل بیت) کسانی هستیم که (دین) با ما آغاز می شود و با ما پایان می پذیرد. ما امامان هدایت، چراغ های تاریکی و گلدسته رهنمایی هستیم».
علوم الهی
امام باقر علیه السلام در زمینه علوم پروردگار می فرماید: «علم خداوند متعالی دو گونه است؛ خاص و علم عام. علم ویژه او همان است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده او هم بر آن آگاهی ندارند، و علم عمومی او علمی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده او بر آن آگاهی دارند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما رسیده است».
وارثان پیامبر
امامان معصوم علیهم السلام وارثان آخرین پیامبر خدا هستند که با ویژگی های برجسته و علوم الهی خویش، وظیفه هدایت امت اسلام را برعهده دارند، ابوبصیر می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: شما وارثان پیامبر خدایید؟ فرمود: آری. عرض کردم: پیامبر خدا وارث پیامبران بود و هر چه آنها می دانستند، می دانست. امام به من فرمود: آری، همین طور است.
ستارگان راهنما
امام باقر علیه السلام درباره مقام ارزشمند خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نزد خدا می فرماید: «ای مردم! خداوند خاندان پیامبر شما را به کرامتِ خود ارجمندی بخشیده، به هدایتش عزیز داشته، به دینش اختصاص داده، به علمش فضیلت بخشیده، دانش خود را برایشان سپرده و از آنان خواستار پاسداری آن شده است. آنان امامان دعوتگر، جلوداران هدایتگر، داوران حاکم، ستارگان راهنما، الگوی نیکو، خاندان پاک، امت میانه رو، مشخص ترین و راست ترین راه، موجب زینت نجیبان و وارثان پیامبران هستند».
آگاهِ اسم اعظم
اسم اعظم خداوند،از رموزی است که در قرآن نیز از آن سخن به میان آمده است. امام باقر علیه السلام می فرماید: «نام اعظم خداوند، 73 حرف دارد و آصَفْ تنها یک حرف از آن را می دانست که آن را به زبان راند و زمین، آنچه را میان او و تخت بلقیس بود، فرو برد تا جایی که آصَف با دست خود تخت را بر گرفت و سپس زمین در مدتی کمتر از یک چشم بر هم زدن به وضع نخست خود بازگشت. 72 حرف دیگر اسم اعظم نزد ماست و یک حرف، نزد خداوند است که آن را در علم غیبش به خود اختصاص داده و نیرو و توانی نیست مگر از خدای والا و بزرگ».
آسمان اسرار
خدای بزرگ، امامان معصوم علیهم السلام را حجت خود در زمین قرار داده، آنان را از اسرار آسمان و زمین آگاه ساخته است. ابوحمزه می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «به خدا سوگند هرگز نمی شود عالِمی، جاهل باشد و به چیزی، علم و به چیزی دیگر، جهل داشته باشد». سپس فرمود: «خداوند بزرگ تر و گرامی تر از آن است که فرمانبری بنده ای را واجب کند که بر آسمان و زمینش آگاه نباشد». سپس فرمود که هیچ مطلبی بر او پوشیده نیست.
گنجینه علوم
خداوند، امامان معصوم را گنجینه علوم خویش در زمین قرار داده است. آنان به آنچه در شب و روز پدید می آید، آگاه هستند و به دنبال افراد پرظرفیتی اند که حقایق را به ایشان بازگو کنند. سلمة بن مُحرز می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «از جمله علومی که به ما داده شده، تفسیر قرآن و احکام آن و علم تغییر زمان و ناگواری های آن است. هر گاه خدا برای قومی اراده خیر کند، آنها را می شنوایاند و اگر آن را به گوش کسی برساند که نمی شنود، او روی برگرداند؛ چنان که گویی اصلاً نشنیده است». بعد امام لحظه ای خاموش ماند و سپس فرمود: «ما اگر راز نگهدار یا فرد مورد اعتمادی می یافتیم، البته (حقایق را) می گفتیم و خداست که از او کمک می خواهند».
فتوای علمی
امامان معصوم علیهم السلام ، واسطه بین خدا و بندگان در زمین هستند. آنان بی حساب و براساس خواسته های خویش فرمان نمی دهند و حکم صادر نمی کنند، بلکه از علوم الهی خویش و سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهره می برند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «اگر ما بر اساس نظر و هوا و هوس خود فتوا می دادیم، بدون تردید نابود می شدیم. ما برای مردم بر اساس اخبار مانده از رسول خدا و اصول علمی ای فتوا می دهیم که نزد ماست و هر بزرگی از بزرگ دیگر به ارث برده است و ما آن را می اندوزیم؛ چنان که این جماعت زر و سیمشان را می اندوزند».
خاطره پرواز
لحظه وصال
لحظات پایان عمر امام باقر علیه السلام فرا رسیده و هنگام وصال به معبود نزدیک شده است. امام صادق علیه السلام در کنار آن حضرت نشسته، به او نگاه می کند. ایشان بعدها آن لحظات را چنین نقل می کرد: «من نزد پدر بزرگوارم بودم. هنگام شهادت، درباره غسل و کفن و دفن به من وصیت کرد. به ایشان گفتم: ای پدر! به خدا از آن زمانی که بیمار شده ای، هیچ وقت حالتان چنین بهتر و مناسب تر نبود. امروز که اصلاً آثاری از مرگ در شما نمایان نیست. ولی امام باقر علیه السلام فرمود: ای پسر! آیا نمی شنوی که پدرم علی بن الحسین علیه السلام مرا صدا می زند که ای محمد! بیا و در آمدن شتاب کن».
معرفی امام
آخرین وظیفه امام باقر علیه السلام در هنگام شهادت، معرفی امام پس از خود بود. امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم هنگام وفات، آنچه [از نشانه های امامت] در اطرافش بود، به من سپرد و فرمود: گواهانی نزد من بیاور. من هم چهار نفر از قریش را حاضر کردم. پس فرمود: بنویس: این است آنچه حضرت یعقوب به پسرانش وصیت کرد: «فرزندان من! خدا این آیین پاک را برای شما برگزید و شما جز به آیین تسلیم در برابر فرمان خدا نمیرید» و محمدبن علی علیه السلام [حضرت باقر علیه السلام ] به جعفر بن محمد [امام صادق علیه السلام [وصیت کرد: او را در لباسی که نماز جمعه با آن می خوانْد، کفن کند و... و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت از زمین بالا آورد و هنگام دفن، بندهای کفن را بگشاید». سپس امام باقر علیه السلام فرمود: گواهان بروند و آنها رفتند. امام صادق علیه السلام در ادامه می گوید: به پدرم عرض کردم: این وصیت چه احتیاجی به گواه داشت؟ فرمود: پسرجانم! نخواستم که تو [در امر امامت] مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است؛ خواستم حجت داشته باشی.
عروج
امام باقر علیه السلام پس از عمری تلاش در میدان بندگی خدا و احیای دین و ترویج علم و خدمات اجتماعی به جامعه اسلامی، در روز هفتم ذیحجه سال 114 قمری به شهادت رسید. منابع روایی و تاریخی، علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته اند؛ مسمومیتی که دست های حکومت امویان در آن دخیل بوده است. از برخی روایات استفاده می شود که مسمومیت امام باقر علیه السلام به وسیله زین آغشته به سمّ، صورت گرفته است؛ به گونه ای که بدن آن حضرت از شدت تأثیر سم، به سرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد.
عامل شهادت
در تاریخ، چند نفر عامل شهادت امام باقر علیه السلام معرفی شده اند. بعضی از منابع، شخص هشام بن عبدالملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. برخی دیگر، ابراهیم پسر ولید را وسیله مسمومیت معرفی کرده اند و عده ای از روایات نیز شخصی به نام «زید» را که از دیرزمان کینه های عمیق از امام باقر علیه السلام داشت، مجری این توطئه به شمار آورده اند. شاید همه نقل ها درست باشد؛ زیرا ممکن است افراد متعددی در شهادت امام دست داشته اند. از برخی منابع استفاده می شود که آن حضرت هنگام شهادت، در محلی به نام «حُمَیمه» بوده است و پس از شهادت، آن گرامی را به مدینه منتقل کرده اند. جالب اینکه عاقبت عمر هر یک از قاتلان امام باقر علیه السلام با بدی همراه بود. ابراهیم پسر ولید بعدها در سال 126 قمری به خلافت رسید، ولی پس از هفتاد روز کشته شد و «زید» نیز پس از چند روز از شهادت امام باقر علیه السلام به بیماری روانی مبتلا شد و همواره هذیان می گفت و با این حال مرد.
منبع: سایت حوزه
تجدید عهد با غریب طوس
دارالشفاست مرقد سلطان دین رضا
باید که رو به جانب دارالشفا کنیم
باشد سزا که بر در طب الرضا رویم
وانگاه درد خویش در آنجا دوا کنیم
ما را اگر بساحت قدسش اجازه داد
آنجا ولا برای همه دست و پا کنیم
مهمان شویم جمله بدار الضیافهاش
بر خوان او نشسته دمی را صفا کنیم
بالجمله روز از شعف و شب ز روی جد
خود را در آستان رضا جابجا کنیم
چون پیروی بساحت کیوان رسید گفت
باید به پیروان علی اقتدا کنیم
در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری، خورشید ولایت ،بار دیگر در مدینه تابیدن گرفت و شعاع نورانی و روح بخش خود را به اقصی نقاط عالم منتشر ساخت . نام او «علی» و کنیهاش «ابوالحسن» بود . ایشان پس از شهادت پدر ارجمندش در زندان بغداد (سال 183 هجری) در سن 35 سالگی عهدهدار مقام امامت و ولایتشد . مدت امامت آن بزرگوار 20 سال طول کشید که 10 سال آن با خلافت «هارون الرشید» ، 5 سال با خلافت «محمد امین» و 5 سال آخر با خلافت «مامون» مقارن بود .
امام رضا علیه السلام تا آغاز خلافت مامون در زادگاه خود شهر مقدس مدینه اقامت داشت که پس از به حکومت رسیدن مامون - با حیله و نیرنگ - به خراسان دعوت شد . در این دوران، مامون حاکمیتخود را با خطرات جدی مواجه میدید، از جمله: شورشهای علویان در نقاط مختلف، طرفداری خراسانیان از اهل بیت علیهم السلام و گسترش نفوذ و فعالیتهای امام علیه السلام در بین شیعیان . از این رو، مامون با تحمیل ولایت عهدی خود بر آن حضرت علاوه بر کنترل و مایل نمودن علویان و خراسانیان به سمتخود، قصد داشت فعالیتهای امام رضا علیه السلام را در مرو کنترل نماید و با اقدامات منفی خود چهره ایشان را مخدوش کند و از محبوبیت او بکاهد .
نقل شده که سلیمان مروزی عالم مشهور علم کلام به نزد مامون آمد . مامون پس از احترام و انعام او از وی درخواست کرد که با امام رضا علیه السلام به مناظره بپردازد . سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: ای امیرمؤمنان ترس آن دارم که از عهده این کار برنیاید و مقامش پایین آید . مامون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی; چرا که من میدانم تو در علم و مناظره توانا هستی . سلیمان که از نیت مامون آگاه شد، این کار را پذیرفت . ولی در نهایت، برخلاف نقشه از قبل تعیین شده، ضعف و ناتوانی سلیمان بر همگان آشکار شد .
زیارت قبور اولیاء
زیارت قبور اولیای الهی و تبرک جستن به آثار و مقابر شریف آن بزرگواران یکی از سنتهای دیرین و پراهمیت در بین مسلمانان است که امروزه بر اساس تفکرات باطل و بیاساس برخی فرقههای اسلامی و همچنین تفکرات مبتنی بر حس گرایی که در پوشش روشنفکری و تمدن، بر جوامع اسلامی عرضه میشود، ممکن استبرای انسانهایی که نسبتبه مبانی دینی و اعتقادی از درک عمیقی برخوردار نیستند، ذهنیتها و تصورات ناصواب نسبتبه این امر اعتقادی به وجود آید . از این رو، برآنیم تا در این مقال به بررسی موضوع زیارت قبور پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام مخصوصا زیارت بارگاه شریف علی بن موسی الرضا علیه السلام و بررسی برخی شبهات موجود بپردازیم .
زیارت وسیله قرب الهی
بنابر آنچه از متون روایی و دینی استفاده میشود، زیارت قبور اولیای الهی منشا آثار و برکات دنیوی و اخروی فراوانی است و مسلمانان به حکم آیه «اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیلة» ; (1) «تقوای الهی پیشه کنید و وسیلهای [برای تقرب] به سوی او بجوئید .» اولیای الهی را بهترین وسیله برای تقرب به خداوند میدانند .
از این رو، بارها رنج و مشقتسفر را به جان میخرند و به زیارت قبور آنان مشرف میشوند و به پیمان و عهد قلبی و درونی که با پیامبران و امامان خویش بستهاند، عمل میکنند . امام علی بن موسی الرضا علیه السلام میفرماید: «ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه وشیعته وان من تمام الوفاء بالعهد وحسن الاداء زیارة قبورهم فمن زارهم رغبة فی زیارتهم وتصدیقا بما رغبوا فیه کان ائمتهم شفعاءهم یوم القیامة; (2) همانا برای هر امامی عهد و پیمانی استبر عهده پیروان و شیعیانشان و وفای کامل به این عهد و ادا نمودن آن به وجه نیکو در گروی زیارت قبور آنان است، پس هر کس از روی رغبت و میل به زیارت آنان و برای تصدیق آنچه که آنها در آن رغبت داشتند، آنان را زیارت کند، امامان و پیشوایانشان در روز قیامتشفیع آنان خواهند بود .»
همچنین رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرمایند: «من اتانی زائرا کنتشفیعه یوم القیامة; (3) هر کس به زیارت من بیاید در روز قیامتشفیع او خواهم بود .» زیارت در واقع، تجدید عهد و پیوند زدن قلب و روح به انسانهایی است که خلیفة الله حقیقی در زمین هستند; کسانی که به حقیقت ندای «انی جاعل فی الارض خلیفة» (4) را جامه عمل پوشانیدهاند، و سفره جود و کرمشان برای عموم مردم گسترده و باب لطف و رحمتشان بر همگان گشوده است; انسانهایی که در وصف آنان گفته میشود: «السلام علی ائمة الهدی ومصابیح الدجی واعلام التقی وذوی النهی; (5) سلام بر امامان هدایت، و روشنگران تاریکی، و نشانههای تقوا و پرهیزگاری، و صاحبان عقل .»
نقد شبهات موهوم
یکی از سنتهای مسلمانان و مخصوصا شیعیان، زیارت قبور پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمة علیهم السلام و اولیای الهی است که در طول سال به زیارت این قبور مشرف شده و با پیوند خوردن با فضای معنوی آن مکانهای مقدس، روح خویش را طراوت بخشیده، از ثمرات و آثار معنوی آن بهره میگیرند و برای رفع مشکلات خویش آن بزرگواران را واسطه قرار میدهند و در بسیاری اوقات که با دلهای پاک و فارغ از دنیا به سوی ایشان روی میآورند، حاجتهای خود را گرفته، سرشار از عشق و امید به زندگی عادی ادامه میدهند . در این میان، شیاطین انسان نما و فریب خوردگان و راندهشدگان از رحمتحق با کوبیدن بر طبل یاس و ناامیدی قصد دارند با انتشار شبهات بیاساس چهره این امر معنوی و اعتقادی را مخدوش کنند و به اسم روشنفکری و روشنگری تاریکیهای ظلمانی و شیطانی خود را گسترش دهند . «الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا» ; (6) «آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده، با این حال میپندارند کار نیک انجام میدهند .»
از این رو، بر انسانهای آگاه و دانا و دردمند لازم است تا با پرده برداشتن از این دسیسههای شوم، راه حق و حقیقت را بر سالکان روشنتر و رسیدن به قرب الهی را آسانتر سازند . در این راستا، ما نیز برآنیم تا یکی از شبهاتی را که از طرف فرقه وهابیت که سوغات انگلیسیها برای جوامع اسلامی است، (7) و همچنین از طرف برخی غرب زدگان به اصطلاح روشنفکر مطرح شده، بیان نماییم و به تبیین پاسخی مناسب بپردازیم .
شبهه این است: چطور ممکن است انسانهایی که قرنها پیش مردهاند به زیارتشان برویم و آنان را واسطه بین خود و خداوند قرار دهیم؟ و همچنین آیا این عمل نوعی بدعت و شرک محسوب نمیشود؟
پاسخ را در چند بخش بیان میکنیم:
1 . یکی از ارکان و علل پیدایش این شبهه اعتقاد به عدم حیات پس از مرگ است که قرآن کریم در موارد متعدد آن را ابطال نموده است . نقل شده که روزی ابی بن کعب (یا عاص بن وائل) که منکر معاد بوده است در بیابان قطعهای استخوان پوسیده پیدا کرد و فکر کرد که دلیل محکمی برای عقیدهاش پیدا کرده است . با تکبر و غرور قطعه استخوان را برداشت، در حالی که با خود میگفت: «لاخصمن محمدا; با محمد صلی الله علیه و آله به دشمنی برمیخیزم .» به سراغ پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و فریاد زد: بگو ببینم چه کسی قدرت دارد بر این استخوان پوسیده لباس حیات بپوشاند؟! سپس قسمتی از آن استخوان را پودر کرد و بر زمین پاشید . در این هنگام، این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد: «وضرب لنا مثلا ونسی خلقه قال من یحیی العظام وهی رمیم» (8); «برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت چه کسی این استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیده است .» خداوند با عبارت «ونسی خلقه» پاسخ محکمی به منکرین معاد داده است; به این معنی که اگر آن شخص خلقتخود را فراموش نمیکرد و توجه میکرد که خداوند او را از هیچ آفریده است، چنین استبعادی نمیکرد; چرا که خلقت اولیه بسی سختتر از خلقت مجدد است .
هیچ گاه انسان به وسیله مرگ، نابود و فانی نمیشود تا نتوان به زیارت او رفت و او را واسطه قرار داد; چنان که خداوند متعال میفرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» ; (9) «[ای پیامبر! هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدهاند، مردگاناند; بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند .»
2 . بخشی از این شبهه زاییده فکر وهابیت است که قصد دارند با پوشاندن لباس بدعت و شرک بر قامت زیارت و استشفاء و تبرک جستن به قبور اولیای الهی، این مسئله مهم اعتقادی را خدشهدار کنند; لذا دولت وهابی سعودی برای جلوگیری از انجام این امور، مامورانی را در لباس آمران به معروف و ناهیان از منکر در اطراف این مقابر شریف مستقر کرده که با کمال خشونت و گاه در لباس اخلاق و نصیحتبا زائران این مشاهد مشرفه رفتار میکنند . استدلال آنان این است که بوسیدن قبور و ضرائح و تبرک جستن به آنها نوعی عبادت نسبتبه آنها محسوب میشود و حال آنکه عبادت مخصوص خداست .
پاسخ آنها این است که اگر هر احترام و بوسیدنی عبادت بود، لازم میآمد بوسیدن اطفال و کتاب خدا هم شرک و حرام باشد . روشن است که هیچ مسلمانی به وسیله زیارت و بوسیدن مقابر شریفه، قصدش این نیست که به آنان نسبتخدایی بدهد و آنان را عبادت کند تا شرک لازم بیاید . تبرک جستن به آثار و قبور اولیای الهی به ویژه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در متون تاریخی و روایی به طور متعدد نقل شده است . که در ادامه به مواردی از آنها در کتب اهل سنت اشاره میکنیم:
الف) سائب بن یزید نقل میکند: خالهام مرا خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله برد و گفت: فرزند خواهرم بیمار است . آن حضرت وضو گرفت و از خدا برای من طلب خیر وسلامتی نمود و در زمانی که وضو میگرفت، از آب وضویش نوشیدم . (10)
ب) مسلم در صحیح خود از انس نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله سر خود را میتراشید و یارانش در اطرافش بودند و هر تاری از موی ایشان در دستیکی از یاران بود . (11)
ج) صحابی جلیل القدر، بلال حبشی که به عللی مدینه را ترک کرد و در نواحی شمال به امر مرزبانی مشغول بود، در خواب دید که پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای بلال! آیا وقت آن نرسیده است که ما را زیارت کنی؟ وی با حالت اندوه از خواب بیدار شد و بر مرکب خود سوار شد و آهنگ مدینه کرد . هنگامی که کنار قبر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، شروع به گریه کرد و صورت خود را بر قبر میمالید و وقتی حسن و حسین علیهم السلام را دید هر دو را بوسید . (12)
زیارت بارگاه رضوی
فضیلت زیارت امام هشتم علیه السلام در وصف نمیگنجد و قلم از تحریر آن عاجز است و انسانهای عادی را توان درک آن نیست . مشهد مقدس آن امام بزرگ محل نزول و صعود ملائک مقرب الهی است . در حدیثی از خود آن حضرت نقل شده که فرمودند: «ان بخراسان لبقعة یاتی علیها زمان تصیر مختلف الملائکة، فلا یزال فوج ینزل من السماء وفوج یصعد الی ان ینفخ فی الصور، فقیل له: یا ابن رسول الله وایة بقعة هذه؟ قال: هی بارض طوس وهی والله روضة من ریاض الجنة; (13) همانا در خراسان مکانی است که در آینده محل رفت و آمد فرشتگان خواهد شد . پیوسته گروهی از ملائک از آسمان به این مکان فرود میآیند و گروهی از آنجا به آسمان صعود میکنند تا زمانی که در صور دمیده شود . به ایشان عرض شد: ای فرزند رسول خدا! این چه مکانی است؟ ایشان فرمودند: این مکان در سرزمین طوس واقع شده و به خدا قسم! باغی از باغهای بهشت است .»
مصاف عالم امکان زملک تا ملکوت
که از ملوک و ملک پاسبان و دربان داشت
همین عظمت و بزرگی، زیارت آن مرقد شریف را دارای آثار و برکاتی کرده که در ادامه قطرهای از آن اقیانوس فضائل را ذکر میکنیم و جان خسته از فراقمان را طراوت میبخشیم:
1 . مهمترین فضیلت زیارت آن امام همام علیه السلام انس و همنشینی با آن امام است . چه ندارد آن که رضا دارد و چه دارد آن که از رضا محروم است .
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
2 . از آنجا که علی بن موسی الرضا علیه السلام مظهر کرامت و بزرگی است، هر کس که به زیارت ایشان برود، در دنیای پس از مرگ که دیار فقر و نیاز است، با کمال لطف و مهربانی به دیدار او خواهد آمد . ابن اسحاق نهاوندی نقل میکند که امام رضا علیه السلام فرمود: «من زارنی علی بعد داری اتیته یوم القیامة فی ثلاث مواطن حتی اخلصه من اهوالها اذا تطایرت الکتب یمینا وشمالا، وعند الصراط، وعند المیزان; (14) کسی که با وجود دوری مرقدم مرا زیارت کند، روز قیامت در سه مکان به دیدارش میروم تا او را از سختی آن روز نجات دهم; در آن زمان که نامههای اعمال خوب و بد گشوده میشود، و هنگام عبور از پل صراط، و هنگام سنجیدن اعمال .»
3 . از فضائل دیگر این است که ثواب و اجر و پاداش زیارت آن حضرت با زیارت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برابر شده است . امام موسی بن جعفر علیهما السلام فرمودند:
«ان ابنی علیا مقتول بالسم ظلما مدفون الی جنب هارون بطوس من زاره کمن زار رسول الله صلی الله علیه و آله; (15) همانا پسرم، علی، با ظلم و جور به واسطه سم کشته میشود و در کنار هارون در طوس دفن خواهد شد . هر کس او را زیارت کند، مانند کسی است که پیامبر را زیارت کرده است .»
4 . زیارت قبر و مزار شریف آن حضرت برابر با ثواب هزار حج و هزار عمره است . امام رضا علیه السلام میفرماید: «فمن زارنی فی تلک البقعة کان کمن زار رسول الله صلی الله علیه و آله وکتب الله له ثواب الف حجة مبرورة والف عمرة مقبولة; (16) هر کس که مرا در آن مکان زیارت کند، مانند کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را زیارت کرده است و خداوند ثواب هزار حج و هزار عمره مقبول را برایش مینویسد .»
البته، ذکر دو نکته هم در اینجا ضروری است:
الف) ممکن استبه ذهن خطور کند که چگونه ممکن است چنین ثواب عظیمی پاداش یک عمل به ظاهر ساده باشد؟
پاسخ این است که اسماء و صفات خداوند از جمله رحمان و رحیم بودن او بینهایت است و باب لطف و رحمت او همیشه و در همه جا به روی انسانها گشوده است و یکی از درهای رحمتحق، مزار شریف ائمه اطهار علیهم السلام است و جای هیچ تعجبی نیست که خداوند برای تعظیم مقام آن بزرگواران چنین اجر و پاداشی قرار دهد; چنان که ثواب نماز جماعت هنگامی که مامومین از ده نفر تجاوز کنند، آن قدر زیاد است که هیچ کس جز ذات حق توان شمارش آن را ندارد . (17)
ب) در برخی روایات ثواب زیارت آن حضرت هفتاد حجیا بیشتر ذکر شده است .
علت این اختلاف را میتوان در تفاوت زائرین آن حضرت و درک و معرفتی که نسبتبه آن حضرت دارند، جستجو کرد . حالات افراد و زمانهای گوناگون نیز در کثرت و قلت ثواب تاثیر مستقیم دارد; چنان که گاهی شخص با توجه و حضور قلب بیشتری به زیارت آن امام علیه السلام میرود و یا در زمانهای مخصوص مثل شب قدر توفیق زیارت برای او حاصل میشود .
5 . ثواب جهاد و شهادت در راه خدا در جمله فضائل زیارت بارگاه رضوی است . روزی امام رضا علیه السلام که در سنین نوجوانی بودند از کنار پدرشان گذشتند، امام هفتم فرمودند: این فرزندم در سرزمین غربت از دنیا میرود . «فمن زاره مسلما لامره عارفا بحقه کان عندالله عزوجل کشهداء بدر; (18) کسی که او را زیارت کند در حالی که تسلیم به امر او بوده و معرفتبه حق او داشته باشد، نزد خداوند، مانند شهداء بدر خواهد بود .»
6 . از دیگر آثار مهم زیارت آن حضرت راه یافتن به حریم مغفرت الهی و رهایی از آتش دوزخ و وارد شدن در بهشت موعود الهی است . حمدان نقل میکند که بر امام جواد علیه السلام وارد شدم و عرض کردم: «کسی که پدرت را در طوس زیارت کند چه برایش قرار داده شده است؟ ایشان فرمودند: «من زار قبر ابی بطوس غفر الله له ما تقدم من ذنبه وما تاخر; هر کس پدرم را در طوس زیارت کند، گناهان گذشته و آیندهاش بخشیده میشود .»
حمدان میگوید: بعد از این واقعه، نزد ایوب بن نوح بن دراج رفتم و فرمایش امام را برای او نقل کردم، او گفت من هم این مطلب را از ایشان شنیدهام و نیز مطلب دیگری شنیدم که برایت نقل میکنم: از امام علیه السلام شنیدم که فرمود: «من زار قبر ابی بطوس غفر له ما تقدم من ذنبه وما تاخر فاذا کان یوم القیامة نصب له منبر بحذاء منبر رسول الله صلی الله علیه و آله حتی یفرغ الله من حساب الخلائق; (19) هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، گناهان گذشته و آینده او بخشیده میشود و روز قیامت منبری مقابل منبر پیامبر صلی الله علیه و آله برای ایشان نصب میشود تا اینکه خدا به حساب خلائق رسیدگی کند .»
همچنین علی بن مهزیار نقل میکند که خدمت امام جواد علیه السلام عرض کردم: «ما لمن اتی قبر الرضاء علیه السلام; برای کسی که قبر امام رضا علیه السلام را زیارت کند چه ثوابی قرار داده شده است؟» امام فرمودند: «الجنة والله; (20) قسم به خدا! پاداش او بهشت است .»
آداب حضور
زیارت بارگاه و مشهد شریف علی بن موسی الرضا علیه السلام اگر چه امری نیکوست، ولی شرائط و آدابی برای آن ذکر شده که عمل کردن به آنها موجب میشود، زیارت به درجات بالاتری از فضیلتبرسد و شخص در زمره زائران واقعی آن امام قرار گیرد; چه اینکه عمل نکردن به آنها موجب نقصان ثواب و فضیلتخواهد شد .
اولین و مهمترین ادب زیارت، پاکی و طهارت ظاهری و باطنی است و لازم استبرای وارد شدن به آن مکان مقدس دل و جان خویش را پاک سازیم و با عمل به آواز خوش «فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی» ; (21) «نعلین (علاقه غیرخدایی) را از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدسی قدم نهادی .» خود را جهت کسب فضائل آن مکان شریف آماده نماییم .
از این رو، امر شده که هر گاه قصد کردی برای زیارت آن حضرت از خانه خارج شوی، غسل کن و در هنگام غسل چنین بگو: «اللهم طهرنی وطهرلی قلبی واشرح لی صدری واجر علی لسانی مدحتک والثناء علیک فانه لاقوة الا بک . اللهم اجعله لی طهورا وشفاء; (22) خدایا! مرا پاک کن و قلب مرا پاکیزه گردان و سینهام را وسعتبخش و مدح و ثناء خودت را بر زبانم جاری ساز که قدرتی جز آنچه تو عطا کنی نیست . خداوندا! این زیارت را وسیله طهارت و سلامتیام قرار ده .»
قابلیت و طهارتی که شخص در درون خویش ایجاد کرده، او را به کسب معنویات این زیارت موفق مینماید .
از دیگر آداب زیارت و تشرف به محضر آن امام، معرفت و شناخت مقام و منزلت و جایگاه ایشان است که خود راهی استبرای رسیدن به درجات زائران حقیقی . بزنطی میگوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که میفرمود: «ما زارنی احد من اولیائی عارفا بحقی الا تشفعت فیه یوم القیامة; (23) هیچ یک از اولیاء و پیروان من، مرا زیارت نمیکند، در حالی که به حق من معرفت دارد، مگر اینکه در روز قیامت او را شفاعت میکنم .»
حال ممکن استسؤال شود که حق امام چیست؟ امام موسی بن جعفر علیه السلام در این باره میفرماید: «فمن زاره فی غربته وهو یعلم انه امام بعد ابیه مفترض الطاعة من الله عزوجل کان کمن زار رسول الله صلی الله علیه و آله; (24) هر کس امام رضا را در [دیار] غربت زیارت کند، در حالی که اعتقاد دارد به اینکه امام واجب الطاعة بعد از پدرش از جانب خداوند است، مانند کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله را زیارت کرده است .»
پس باید پرده غفلت را کنار زنیم و حق شناسانه به دیدارش رویم تا مبادا شیطان ما را این چنین بفریبد که معصیتخدای رضا را مرتکب شو و آنگاه با زیارت بنده خدا از غضب خدا در امان بمان . امام علیه السلام شفیع کسی میشود که اتصالش به جانب حق منقطع نگردد و در معاصی و گناهان غوطه ور نباشد . این که در طول زندگی گناه و معصیت را پیشه کنیم و امید شفاعت آن امام را در سر بپرورانیم از دسیسههای هولناک شیطان است که موجب میشود برخی، از شیعه و پیرو اهل بیتبودن، جز نامی را یدک نکشند و به این نام و عنوان دل خوش باشند .
کرامات رضوی
معجزات و کرامات امام رضا علیه السلام بیش از آن است که بتوان به شماره درآورد و نقل آن به حد تواتر رسیده است; چنان که شیخ حر عاملی مینویسد: «معجزات امام رضا علیه السلام از حد تواتر تجاوز کرده است .» (25) چه بسیار انسانهایی که با تشرف به بارگاه ملکوتی آن امام از دریای بیکران کرامت آن حضرت بهره و نصیبی بردهاند که در ادامه برگهایی از تاریخ را ورق زده، مواردی چند از آن را نقل میکنیم:
الف) شیخ صدوق میگوید: وقتی رکن الدوله (یکی از وزرای حکومت آل بویه) را از رفتن به زیارت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام باخبر ساختم، به من گفت: مرقد آن امام مشهد مبارکی است . بارها آن را زیارت کردهام و حاجتهای زیادی از ایشان گرفتهام . هنگامی که به آنجا رفتی برای من دعا کن و به جای من زیارت نما که در آن مکان دعا اجابت میشود . (26)
ب) ابن ابی حاتم تمیمی از علمای بزرگ اهل سنت میگوید: بارها او (علی بن موسی الرضا) را زیارت کردم . هر گاه مشکلی برایم پیش میآمد، نزد قبر او که صلوات خدا بر او و جدش باد، میرفتم و از خداوند برطرف شدن آن مشکل را طلب میکردم و خداوند به برکت آن امام دعایم را اجابت میکرد، و این امر را بارها تجربه کردهام . خدا ما را بر محبت محمد پیامبر و اهل بیتش که صلوات خدا بر همه آنها باد بمیراند! (27)
ج) ابومنصور عبدالرزاق وقتی فهمید که حاکم طوس (معروف به بیوردی) فرزندی ندارد، به او گفت: چرا به زیارت امام رضا علیه السلام نمیروی تا در آنجا از خداوند فرزندی طلب کنی؟ من بارها در آنجا حوائجی از خداوند خواستم و خدا حاجاتم را به برکت آن امام عطا نمود . حاکم طوس میگوید: قصد مشهد کردم و به نزد امام رضا علیه السلام رفتم و از خداوند حاجتم را خواستم . خداوند فرزند پسری به من عطا کرد . (28)
نجوای عاشقانه
ای بالانشین که دریچههای آسمان به سمت رواقهای بارگاه تو باز میشود! تشنه شفاعتخویش را پیاله رضایتی ببخش و در سایه زیارت خوانیاش رضایش کن!
ای آبروی آسمان و زمین که همه منظومهها گرد گنبد طلایی تو در طوافند! دلهای شب زده ما را به نور ایمان شکوفا کن و با حرف و حدیثخلوت خدا آشنا!
ای تمنای روشن آسمان! کمتر از آهوی بیپناه نیستم، مرا هم ضمانت کن! به سرا پرده خویشتبخوانم و هم صحبت کبوتران آستانهات کن!
ای غریب نواز! زخمهای بیشمارهام به دستهای نوازش تو محتاج است . ای تکیه گاه هشتمین که دقیقهها با آهنگ نقاره خانه تو کوک میشوند! بیپناه خویش را دریاب!
پی نوشت :
1) مائده/35 .
2) بحارالانوار، مجلسی، موسسة الوفاء، ج97، ص116 .
3) همان، ص 142 .
4) بقرة/30 .
5) تهذیب الاحکام، ج6، ص96، ح1 (زیارت جامعه) .
6) کهف/104 .
7) ر . ک: کتاب خاطرات سیاسی تاریخی مستر همفر در کشورهای اسلامی، ترجمه علی کاظمی .
8) یس/78 .
9) آل عمران/169 .
10) صحیح البخاری، دارالجیل، بیروت، ج4، ص227 (از مهمترین منابع روایی اهل سنت است و همان طور که از اسم آن روشن است تمام روایات آن را صحیح میشمارند) .
11) صحیح مسلم، ج4، کتاب فضائل الصحابة (این کتاب نیز از مهمترین منابع روایی اهل سنت است که به خاطر اعتقاد به صحت روایات آن نامش را صحیح نهادهاند) .
12) اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، ج1، ص208 (ابن اثیر یکی از بزرگان اهل سنت است که در قرن هفتم وفات یافته است) .
13) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، دارالعلم، قم، ج2، ص255; امالی شیخ صدوق، کتابخانه اسلامیة، ص63; بحارالانوار، مجلسی، همان، ج99، ص31 .
14) کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، مکتبة الصدوق، ص319; عیون اخبار الرضا، ج2، ص255; بحارالانوار، همان، ص40 .
15) عیون اخبار الرضا، ج2، ص260; وسائل الشیعه، ج14، ص558 .
16) بحارالانوار، ج99، ص44 .
17) این روایت را تمام مراجع در رسالههای عملیه خود آوردهاند . پس روشن میشود که این روایت از چه اعتبار و اهمیتی برخوردار است .
18) کامل الزیارات، ص304; بحارالانوار، ج99، ص41 .
19) کامل الزیارات، ص320; بحارالانوار، ج99، ص40 .
20) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، مکتبة البوذر جمهری، ص95; بحارالانوار، همان، ص39 .
21) طه/12 .
22) بحارالانوار، ج99، ص44 .
23) امالی شیخ صدوقی، همان، ص119; بحارالانوار، همان، ص33 .
24) امالی شیخ صدوق، ص587; بحارالانوار، ج99، ص42 .
25) اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، المطبعة العلمیة، ج6، ص117 .
26) عیون اخبار الرضا، ص279; اثبات الهداة، ج6، ص103 .
27) کتاب الثقات، ابی حاتم تمیمی، دارالفکر، ج8، ص457 .
28) عیون اخبار الرضا، ص279
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی