سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س)

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) به مدت سه شب باسخنرانی حجت الاسلام کشکولی و مداحی مداحان اهلبیت برگزار میگردد

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

هیئت سیدالشهداء(ع)


1

دیگر صفحات

حجت الاسلام سروری

شوق وصال

آرشیو مطالب

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

پایگاه شهدای دستگردقداده

شهدای دستگرد قداده
روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/7/5 | نظر

شمه ای ازاخلاق امام هادی(علیه السلام)

 

پیشوایان معصوم علیهم السلام انسانهای کامل و برگزیده‌ای هستند که به عنوان الگوهای رفتاری و مشعلهای فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شده‌اند. گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم «حیات طیبه‌» انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است.

آنان - به تعبیر امام هادی علیه السلام - معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت‌بردباری و حلم، بنیانهای کرامت و ریشه‌های نیکان، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغهای تاریکی‌ها، پرچمهای پرهیزگاری، نمونه‌های برتر و حجتهای خدا بر جهانیان هستند. (1)

بدون شک، ارتباط با چنین چهره‌هایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به کمال انسانیت و سعادت دو جهان است.

پیشوای دهم علیه السلام یکی از پیشتازان دانش و تقوا و کمال است که وجودش مظهر فضائل اخلاقی و کمالات نفسانی و الگوی حق جویان و ستم ستیزان است.

امام هادی پیوسته تحت نظر حکومت‌های جور بود و سعی می‌شد آن حضرت با پایگاههای مردمی و افراد جامعه تماس نداشته باشد، با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقی که از او بروز کرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهی واداشته است. «ابوعبد الله جنیدی‌» می‌گوید:

«سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریده‌های الهی است. » (2)

«ابن حجر» در شرح حال آن حضرت می‌نویسد:

«و کان وارث ابیه علما و سخاء. » (3)

او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.

«متوکل‌» در نامه‌ای که برای امام علیه السلام می‌نویسد خاطر نشان می‌کند:

«امیرالمؤمنین عارف به مقام شماست و حق خویشاوندی را نسبت‌به شما رعایت می‌کند و طبق آنچه مصلحت‌شما و خانواده‌تان می‌باشد عمل می‌کند». (4)

اینک به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونه‌هایی را یادآور می‌شویم.

الف - انس با معبود


پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناخت‌حق تعالی قرار داشتند و همین درک و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا واداشته و شعله‌های آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر می‌افکند و آرامش را از آنان سلب می‌کرد.

امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی می‌آورد و شب را با الت‌خشوع به رکوع و سجده سپری می‌کرد و بین پیشانی نورانی‌اش و زمین جز سنگ ریزه و خاک حائلی وجود نداشت و پیوسته این دعا را تکرار می‌نمود:

«الهی مسی‌ء قد ورد، و فقیر قد قصد، لا تخیب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه. » (5)

بارالها! گنهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است، تلاشش را بی نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت‌خویش قرار داده و از لغزشش درگذر.

پارسایی و انس با پروردگار، آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت که برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگی‌ها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته‌اند. «ابن کثیر» می‌نویسد:

«کان عابدا زاهدا» (6)

او عابدی وارسته و زاهد بود.

یافعی می‌گوید:

«کان متعبدا، فقیها، اماما. »

او کمر همت‌به عبادت بسته، فقیه و پیشوا بود.

ابن عباد حنبلی، نیز می‌گوید:

«کان فقیها، اماما، متعبدا. » (7)

ب - سخاوت وجود


امامان معصوم علیهم السلام برای مظاهر دنیوی از جمله مال و ثروت ارزش ذاتی قائل نبودند و سعی می‌کردند به حد اقل آن - که زندگی معمولی روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردی و اجتماعی یاری رساند - بسنده کنند و مازاد آن را در راههایی که موجب خشنودی خداوند بود صرف کنند.

یکی از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند می‌باشد. این سیاست‌خدا پسندانه مالی - که در زندگی همه معصومین علیهم السلام در سطح گسترده‌ای به چشم می‌خورد - علاوه بر جنبه‌های معنوی و آثار اخروی، عامل مهمی در کاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت و علاقه‌مند ساختن آنان به مکتب اهل بیت و جلوگیری از ارتباط گرفتن و نزدیک شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود.

در پرتو برخورداری ائمه علیهم السلام از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانه‌شان نه تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهای مختلف به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند بود. این مساله هم برای عموم مردم جا افتاده بود، به گونه‌ای که وقتی فرد نیازمند و درمانده‌ای را می‌دیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایی می‌کردند، و هم برای خود افراد درمانده، بدین معنی که به محض مواجه شدن با مشکلی مستقیما سراغ خانه امامت را می‌گرفتند.

امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت و کرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی می‌رسید که دانشمندی مانند «ابن شهرآشوب‌» پس از نقل آن می‌گوید:

«این مقدار انفاق، معجزه‌ای است که جز پادشاهان از عهده کسی ساخته نیست و تا کنون این مقدار انفاق را از کسی نشنیده‌ایم. » (8)

در کتاب «تاریخ اجمالی پیشوایان‌» به مواردی از جود و بخشش امام علیه السلام اشاره کردیم، در اینجا به ذکر نمونه دیگری بسنده می‌کنیم. اسحاق جلاب می‌گوید:

«برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمی‌شناختم، سپس تمامی آن گوسفندان را بین کسانی که آن حضرت دستور می‌داد، توزیع کردم. » (9)

در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز «ترویه‌» (10) ذکر شده است. (11)

از این روایت‌بر می‌آید که آن حضرت در مسائل مالی و انفاقهای جزئی نیز مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت می‌کرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوی دستگاه حکومتی است، با این حال امام این کار را تحت پوشش قربانی انجام داد تا هر گونه سوء ظنی را نسبت‌به خود از بین ببرد.

ج - حلم و بردباری


حلم و بردباری از ویژگیهای مهمی است که مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی که بیشترین برخورد و اصطکاک را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو این خلق نیکو افراد بسیاری را به سوی خود جذب کردند.

امام هادی همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت اسلام ایجاب می‌کرد با دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد می‌کرد.

«بریحه‌» عباسی - که از سوی دستگاه خلافت‌به سمت پیشنمازی مکه و مدینه منصوب شده بود - از امام هادی علیه السلام نزد متوکل سعایت کرد و برای او نوشت:

«اگر نیازی به مکه و مدینه داری «علی بن محمد» را از این دو شهر بیرون کن، زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کرده‌اند. »

بر اثر سعایتهای پی‌درپی «بریحه‌» متوکل امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعید کرد. هنگامی که امام(ع) از «مدینه‌» به سمت «سامرا» در حرکت‌بود «بریحه‌» نیز او را همراهی کرد. در بین راه «بریحه‌» رو به امام(ع) کرد و گفت:

«تو خود می‌دانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار سوگند می‌خورم که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش می‌زنم و بردگان و خدمتکارانت را می‌کشم و چشمه‌های مزرعه‌هایت را کور خواهم کرد و بدان که این کارها را خواهم کرد. »

امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود:

«نزدیک‌ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من شکایت از تو را که بر خدا عرضه کردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد. »

«بریحه‌» چون این سخن را از امام(ع) شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و لابه کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام(ع) فرمود: تو را بخشیدم. (12)

د - هیبت در دلها


امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمت‌خداوند و معادن کلمات و حکمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. بر این اساس از یک قدرت معنوی فوق العاده و نفوذ و هیبت‌خاصی برخوردارند.

این هیبت و عظمت‌خدادادی را در زیارت جامعه و از زبان امام هادی علیه السلام چنین می‌خوانیم:

«طاطا کل شریف لشرفکم، و بخع کل متکبر لطاعتکم، و خضع کل جبار لفضلکم، و ذل کل شی‌ء لکم. »

هر بزرگ و شریفی در برابر بزرگواری و شرافت‌شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویی در برابر فضل و برتری شما فروتنی کرده و همه چیز برای شما خوار و ذلیل گشته است.

روی این جهت‌بارها اتفاق می‌افتاد که حاکمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمهای خطرناکی نسبت‌به آنان می‌گرفتند، ولی به محض رویارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، کابوس ترس و وحشت‌بر دلهایشان سایه می‌افکند، به گونه‌ای که مجبور می‌شدند از تصمیم خود بر گردند.

در تاریخ اجمالی پیشوایان بخش زندگانی امام هادی علیه السلام پرتوی از این هیبت و عظمت الهی را یادآور شدیم، اینک نمونه‌ای دیگر.

زید بن موسی (13) چندین بار به «عمر بن فرج‌» گوشزد کرد و از او خواست که وی را بر فرزند برادرش (امام هادی) مقدم بدارد و می‌گفت: او جوان است و من عموی پدر او هستم.

«عمر» سخن او را برای امام هادی علیه السلام نقل کرد. امام فرمود:

«یک بار این کار را بکن. فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان، سپس ببین چه خواهد شد. »

روز بعد «عمر» امام هادی علیه السلام را دعوت کرد و آن حضرت در بالای مجلس نشست. سپس به «زید» اجازه ورود داد. «زید» در برابر امام(ع) بر زمین نشست.

چون روز پنج‌شنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند، سپس از امام(ع) خواست تا وارد شود. امام(ع) داخل شد. هنگامی که چشم زید به امام(ع) افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده کرد از جایش برخاست و امام(ع) را بر جای خود نشاند و خود در برابر او نشست. (14)

ه - رسیدگی به مشکلات و گرفتاری مردم


ائمه علیهم السلام نه تنها در زمینه عبادی و بندگی خدا پیشگام بودند و هیچ کس در این میدان گوی سبقت را از آنان نربود، بلکه در زمینه‌های اجتماعی و رسیدگی به کمبودها و مشکلات مردم و برطرف کردن گرفتاریهای آنان نیز پیشگام بودند، به گونه‌ای که کسی از در خانه آنان ناامید باز نمی‌گشت.

تاریخ، نام افراد زیادی را که برای حل مشکل و رفع گرفتاری خود به پیشوای دهم علیه السلام مراجعه کرده و از محضر آن حضرت با خشنودی بازگشته‌اند، ثبت کرده است. برای رعایت اختصار تنها یک نمونه آن را ذکر می‌کنیم.

«محمد بن طلحه‌» نقل می‌کند:

«امام هادی(ع) روزی برای کار مهمی «سامرا» را به قصد دهکده‌ای در اطراف ترک کرد. در این فاصله عربی سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد: امام(ع) به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهکده حرکت کرد. وقتی به محضر امام(ع) رسید گفت: من اهل کوفه و از متمسکان به ولایت جدت امیرمؤمنان(ع) هستم، ولی بدهی سنگینی مرا احاطه کرده است، چندانکه قدرت تحمل آن را ندارم. و کسی را جز شما نمی‌شناسم که حاجتم را برآورد.

امام(ع) پرسید: بدهکاری‌ات چقدر است؟ عرض کرد: حدود ده هزار درهم.

امام(ع) او را دلداری داد و فرمود ناراحت نباش مشکلت‌حل خواهد شد. دستوری به تو می‌دهم عمل کن و از اجرای آن سر متاب: این دستخط را بگیر، هنگامی که به «سامرا» آمدی، مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه کن، هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره کوتاهی کنی.

پس از بازگشت امام(ع) به «سامرا»، مرد عرب، در حالی که عده‌ای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند - وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام(ع) به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه کرد.

امام(ع) با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تاخیر آن، از وی مهلت‌خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت کند، ولی مرد عرب همچنان اصرار می‌کرد که هم اکنون باید بپردازی.

جریان به متوکل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام(ع) بدهند. امام(ع) پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر می‌داند که رسالتش را در چه خاندانی قرار دهد. (15)

و - تربیت افراد


شناسایی و جذب افراد مستعد و آماده و ترتبیت آنان بر اساس تربیتهای اسلامی و مجهز ساخن آنان به انواع علوم مورد نیاز جامعه از رسالتهای مهم امامان علیهم السلام بود و محدودیتهای اعمال شده از سوی حکومتهای وقت هر چند انجام این رسالت را در حد مطلوب با مشکلاتی مواجه ساخت و بسیاری از افراد را از دستیابی به این سرچشمه‌های زلال دانش و معرفت و بهره‌گیری از آن محروم کرد، ولی موجب تعطیل شدن آن نگشت. تشنگان حقیقت و شیفتگان امامت تحت پوششهای مختلف به محضر امامان علیه السلام می‌رسیدند و در حد ظرفیت و میوان معرفت‌خود از دریای بی‌کران دانش الهی آن بزرگواران سیراب می‌شدند.

بر اساس نوشته شیخ طوسی، تعداد دست پروردگان پیشوای دهم(ع) و کسانی که از آن حضرت در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی روایت نقل کرده‌اند بالغ بر 185 نفر می‌شود (16) که در میان آنان چهره‌های برجتسه علمی و فقهی فراوانی که دارای تالیفات گوناگونی بودند دیده می‌شود. بجاست در اینجا از بعضی شاگردان آن حضرت - هر چند به طور اختصار - یاد شود تا ضمن تجلیل از این عزیزان، بعد علمی و تلاش فرهنگی پیشوای دهم شناخته‌تر گردد.

1 - ایوب بن نوح‌وی، مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت، چندانکه دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده‌اند. او، وکیل امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بود و روایات زیادی از پیشوای دهم(ع) نقل کرده است.

«ایوب‌» به هنگام در گذشت تنها یکصد و پنجاه دینار از خود بجای گذاشت، در حالی که مردم گمان می‌کردند او پول زیادی دارد. (17)

«در «صریا» امام هادی(ع) بودم که «ایوب بن نوح‌» داخل شد و پیش روی آن حضرت ایستاد. امام(ع) دستوری به او داد، سپس بازگشت. امام(ع) رو به من کرد و فرمود: «ای عمرو! اگر دوست داری به مردی از اهل بهشت‌بنگری به این مرد (ایوب بن نوح) بنگر. » (18)

2 - حسن بن راشد مکنی به «ابوعلی‌»وی از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) شمرده شده و نزد آن دو بزگوار از منزلت و مقام والایی برخوردار بوده است.

شیخ مفید او را از زمره فقهیان برجسته و شخصیتهای طراز اول دانسته که حلال و حرام از آنها گرفته می‌شد و راهی برای مذمت و طعن بر آنان وجو نداشت. (19)

شیخ طوسی نیز به هنگام بحث از سفرا و وکلای ممدوح امامان(ع) از «حسن بن راشد» به عنوان وکیل امام هادی(ع) نام برده نامه‌های آن حضرت را به او یادآور شده است. » (20)

«محمد بن فرج‌» می‌گوید:

«در نامه‌ای به امام هادی(ع) از ابو علی و. . . پرسیدم. امام(ع) در پاسخ نوشت: «نام «ابن راشد» را بردی، خدا او را رحمت کند. او سعادتمندانه زندگی کرد و شهید در گذشت. . . » (21)

3 - حسن بن علی ناصرشیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) شمرده است. وی پدر جد سید مرتضی از سوی مادر است. سید مرتضی در وصف او می‌گوید:

«مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه روشنتر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در «دیلم‌» نشر داد، به گونه‌ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافته و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند. » (22)

4 - عبد العظیم حسنی‌وی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام می‌رسد بر اساس نوشته شیخ طوسی ازیاران امام هادی و امام عسکری علیهما السلام است‌»، (23) ولی در برخی نوشته‌ها از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) قلمداد شده است. (24)

«عبد العظیم‌» مردی پارسا، وارسته و دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق پیشوای دهم(ع) بود. «ابو حماد رازی‌» می‌گوید:

«در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ گفت. زمانی که خواستم خدا حافظی کنم فرمود: «ای حماد! هرگاه در ناحیه‌ای که زندگی می‌کنی مشکلی در امر دینت‌برایت پیش آمد از عبد العظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان. » (25)

وی، با آنکه معتقد به امامت امامان علیهم السلام بود اما برای اطمینان بیشتر به محضر امام هادی(ع) شرفیاب شد و به طور تفصیل عقاید خود را بر آن حضرت عرضه کرد و از او خواست تا نسبت‌به آنها اظهار نظر نماید. امام(ع) پس از شنیدن عقاید او فرمود: «ای ابو القاسم! سوگند به خدا، آنچه گفتی همان دین خداست که بر بندگانش پسندیده است. بر همین عقیده استوار باش، خداوند در دنیا و آخرت تو را بر حق پایدار بدارد. » (26)

وی که از ستم دستگاه خلافت عباسی نسبت‌به علویان به ستوه آمده بود برای رهایی از شر آنان به «ری‌» شبها را به شب زنده‌داری و روزها را به روزه سپرسی می‌کرد و زندگی مخفیانه‌ای داشت. گاهی پنهانی به زیارت قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر علیهما السلام که در «ری‌» مدفون بود می‌رفت. شیعیان به تدریج از ورود او به «ری‌» خبردار شدند و پنهانی به محضرش رسیده از او استفاده می‌کردند. (27)

حضرت عبد العظیم هرچند در طول مدت اقامتش در ری از آزار و شکنجه عباسیان در امان بود، ولی زندگی پنهانی و بدور از خانواده و نیز گزارشاتی که از گرفتاری‌ها و مصایب علویان در نقاط مختلف کشور اسلامی به او می‌رسید پیوسته خاطرش را آزرده و متاثر می‌ساخت و سرانجام در پی بیماری شدیدی - که شاید معلول همین رنجهای روحی بود - در «ری‌» در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.

5 - عثمان بن سعیدوی، در سن جوانی و در حالی که یازه سال از عمرش می‌گذشت افتخار شاگردی امام دهم(ع) را پیدا کرد (28) و در اندک زمانی از آنچنان رشد و تعالی‌ای برخوردار شد که امام هادی(ع) از او به عنوان «ثقه‌» و «امین‌» خود یاد کرد. «احمد بن اسحاق قمی‌» می‌گوید:

«به محضر امام هادی(ع) رسیدم و عرض کردم: سرورم، کار من طوری است که گاهی (در منزل) هستم و گاهی نیستم، زمانی هم که هستم دسترسی به شما برای میسر نیست. (در چنین مواقعی) گفتار چه کسی را بپذیریم و دستور چه کسی را فرمان بریم؟

امام(ع) فرمود: «ابوعمر، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوی من گفته و هرچه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است. » (29)

6 - علی بن جعفر همانی‌وی، مردی ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادی و امام عسکری(ع) را بر عهده داشت و کردارش مورد پسند آن دو بزگوار بود. «ابو جعفر عمری‌» می‌گوید:

«ابوطاهر بن بلال (30) در سفر حج دید علی بن جعفر پولهای زیادی انفاق می‌کند. پس از بازگشت در نامه‌ای موضوع را به امام عسکری(ع) گزارش کرد.

امام(ع) در پاسخ نوشت: «ما خودمان دستور پرداخت دویست هزار دینار را به او دادیم. ولی او تنها نیمی از آن را پذیرفت. مردم حق ندارند به کارها و اموری که ما اجازه اظهار نظر و دخالت در آنها را به آنان نداده‌ایم دخالت کنند.

راوی می‌گوید: «علی بن جعفر بر امام هادی(ع) وارد شد و آن حضرت دستور رداخت‌سی‌هزار دینار طلا را به او داد. (31)

نکاتی که از این روایت استفاده می‌شود«علی بن جعفر» به نمایندگی از سوی امام هادی و امام عسکری علیهما السلام پولهایی به افراد می‌داد تا به مصارف مورد نظر آن دو بزرگوار برسانند.

پولهای پرداختی صرفا برای تامین نیازهای فردی افراد نبود بلکه به منظرهای دیگری که به اهداف امامت مربوط می‌شد پرداخت می‌گردید. شگفتی «ابوطاهر» از فزونی انفاقها و گزارش آن به امام(ع) و نسبت دادن امام(ع) کار او را به خود و بیان اینکه این گونه کارها از اموری است که مردم عادی حق اظهار نظر و دخالت در آن را ندارند همه مؤید این حقیقت است.

- ایام حج که مسلمانان برای انجام فریضه حج‌به مکه می‌آیند بهترین رصت‌برای انجا این گونه کارهاست، زیرا از یکسو دسترسی به افراد و توجیه آنان نسبت‌به رسالتها و ماموریتهاشان و نیز تدارکشان در چنین ایامی آسانتر است، و از سوی دیگر، دستگاه خلافت نسبت‌به آنان حساسیتی نشان نخواهد داد.

علی بن جعفر نزد پیشوای دهم(ع) از منزلت والایی برخوردار بود. بین او و «فارس بن حاتم‌» بر سر مساله‌ای مشاجره در گرفت. «ابراهیم بن محمد» موضوع را به امام(ع) گزارش کرد و از آن حضرت خواست معین کند که وی از کدامیک از آن دو پیروی کند. امام(ع) در پاسخ نوشت:

سزاوار نیست از مثل چنین مساله‌ای پرسیده شود و نه در مثل چنین موضوعی شک شود. خداوند به «علی بن جعفر» مرتبتی والا بخشیده و ما را بازداشته از اینکه او با فردی مثل «فارس بن حاتم‌» مقایسه شود، بنابراین به گاه نیاز، به علی بن جعفر رجوع کن و از «فارس‌» بیم کنید و او را در هیچ یک از امور خود داخل مکنید. . . » (32)

وی، - همانگونه که پیش از این یاد آور شدیم - به جرم جانبداری از اهل بیت علیهم السلام به دست متوکل گرفتار و روانه زندان گشت، ولی پس از مدتی به برکت دعای امام علیه السلام از زندان آزاد شد. 

پی نوشتها:

(1) . . و معدن الرحمة، و خزان العلم، و منتهی الحلم و اصول الکرم. . . و عناصر الابرار. . . و صفوة المرسلین. . . ائمة الهدی و مصابیح الدجی و الاعلام التقی. . . و المثل الاعلی. . . و حجج الله علی اهل الدنیا و الاخرة و الاولی. «فرازهایی از زیارت جامعه کبیره. »

(2) مآثر الکبراء، ج 3، ص 96 به نقل: «ائمتنا» ج 2، ص 252.

(3) الصواعق المحرقة، ص 207.

(4) الارشاد، ص 333.

(5) ائمتنا، ج 2، ص 257، به نقل از: سیرة الامام العاشر، علی الهادی، ص 55.

(6) البدایة و النهایة، ج 11، ص 15.

(7) در کتاب تاریخ اجمالی پیشوایان علیهم السلام به نمونه‌های دیگری از عبادت امام هادی علیه السلام اشاره شده است.

(8) مناقب، ج 4، ص 409. مقدار انفاق امام(ع) نود هزار دینار بوده که به سه نفر از یاران خود هر کدام سی هزار دینار داده است. برای آگاهی بیشتر به تاریخ اجمالی پیشوایان، بخش زندگانی امام هادی(ع) رجوع کنید.

(9) الکافی، 7، ج 1، ص 498.

(10) روز هشتم ذیحجه را روز «ترویه‌» گویند.

(11) اعیان الشیعه، ج 2، ص 37.

(12) ر. ک. اثبات الوصیه، مسعودی، ص 197 - 196.

(13) ظاهرا نامبرده زید بن موسی بن جعفر است که به «زید النار» معروف است. و بر اساس نقل سید محسن امین در اعیان الشیعه، ج 7، ص 128 در حدود سال 247 در اواخر حکومت متوکل در گذشته است.

(14) اعلام الوری، ص 347.

(15) بحار الانوار، ج 50، ص 175، نور الابصار، شلنجی، ص 181 و الفصول المهمة، ابن صباغ، ص 278، با اختصار.

(16) ر. ک. رجال الطوسی، ص 409 - 427 برای آگاهی از تفصیل بیشتر شرح زندگانی آنان به حیاة الامام علی الهادی، ص 170 - 230 رجوع کنید.

(17) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 260 - 262.

(18) الغیبة، شیخ طوسی، ص 212.

(19) معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 324.

(20) الغیبة، ص 212 - 213. در مباحث پیش به برخی از این نامه‌ها اشاره شد.

(21) رجال کشی، ج 6، ص 603، ردیف 1122.

(22) معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 28.

(23) رجال الطوسی، ص 417، ردیف 1 و ص 433، ردیف 20.

(24) معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 47.

(25) همان مدرک، ص 48 - 49.

(26) وسائل الشیعة، ج 1، ص 12 - 13 و امالی صدوق، ص 278، حدیث 24.

(27) ر. ک. رجال النجاشی، ص 247 - 248 و تنقیح المقال، ج 2، ص 157.

(28) رجال الطوسی، ص 420، ردیف 36.

(29) الغیبة، شیخ طوسی، ص 215.

(30) ابوطاهر، از عناصر نامطلوب دوران امام عسکری و امام زمان علیهما السلام بود و به دروغ، ادعای وکالت از سوی امام عسکری(ع) را داشت. اموالی از امام(ع) نزد وی بود که از تحویل آنها به «محمد بن عثمان‌» نایب خاص امام زمان(ع) خودداری کرد، از این رو، شیعیان از وی بیزاری جسته و او را مورد لعن قرار دادند. «ر. ک. الغیبة، شیخ طوسی، ص 245».

(31) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 293، و الغیبة، شیخ طوسی، ص 212.

(32) رجال کشی، جزء 6، ص 523، ردیف 1005.


منبع: تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/7/5 | نظر

شمه ای از فضایل امام هادی(علیه السلام)

نویسنده:سید محسن امین


علم:

از آن حضرت در خصوص تنزیه آفریننده تعالی و یگانگی او و نیز پاسخهای وی در مسایل و علوم مختلف روایات فراوانی نقل شده است.

از جمله روایاتی که از آن حضرت درباره تنزیه خداوند نقل شده، روایتی است که حسن بن علی بن شعبه در تحف العقول آورده است. در آنجا امام هادی (ع) می‌فرماید: به راستی خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف کرده. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجزند و اوهام بدو نرسند و تصورات به کنه او پی نبرند و در دیده‌ها نگنجد. در نزدیکی‌اش دور است و در دوری‌اش نزدیک. چگونگی را پدید کرده بدون آن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده بدون آن که خود مکانی داشته باشد از چگونگی و از مکان برکنار است‌یکتا و یگانه است. شکوه و ابهتش بزرگ و نامهایش پاک است.


حلم:

برای پی بردن به حلم آن حضرت کافی است‌به بردباری و گذشت آن حضرت از بریحه، پس از آن که دانست وی در نزد متوکل از او بدگویی کرده و به او افترا بسته و وی را تهدید کرده، توجه کرد. ما این ماجرا را در صفحات بعد نقل خواهیم کرد.


کرم و سخاوتمندی:

ابن شهر آشوب در مناقب می‌نویسد: ابو عمر و عثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسکری رفتند. احمد بن اسحاق از وامی که بر گردنش بود نزد حضرت شکایت کرد. آنگاه امام به عمرو که وکیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر.

ابن شهر آشوب پس از نقل این ماجرا گوید: این معجزه‌ای بود که جز ملوک و پادشاهان آن را نیارند و ما از کسی چنین بخششی نشنیده‌ایم. همچنین در مناقب گفته شده است: اسحاق جلاب گوید: برای ابو الحسن (ع) در روز ترویه گوسفندان بسیاری خریدم و آن را در میان نزدیکانش تقسیم کردم.


شکوه و عظمت در دل مردم:

طبرسی در اعلام الوری به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوی نقل کرده است که گفت: همراه با پدرم بر در سرای متوکل بودیم. من در آن هنگام کودکی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبی و عباسی و جعفری ایستاده بودیم که ناگهان ابو الحسن (ع) وارد شد. مردم همگی از مرکوبهای خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یکی از حاضران از دیگری پرسید: به خاطر چه کسی پایین آمدیم؟به خاطر این بچه حال آن که او از نظر سال از ما بزرگ‌تر و شریف‌تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکوب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفری گفت: به خدا قسم کودکان چون او را می‌بینند به احترام او پیاده می‌شوند. هنوز دیری نگذاشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمی‌گفتید دیگر به احترام او پیاده نمی‌شوید؟پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مرکوبهای خود پیاده شدیم


 

منبع:سیره معصومان(علیهم السلام)


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/7/5 | نظر

خورشید هدایت

نویسنده:سمیه سوری


سیری کوتاه در زندگی امام هادی(علیه السلام)

امام ابوالحسن علی النقی الهادی(ع) در نیمه ذی حجه سال 212 هجری در اطراف مدینه، در محلی موسوم به «صریاّ» چشم به جهان گشود. امام هادی(ع) در سال 220 هجری، در هشت سالگی، بعداز شهادت پدر بزرگوارش امام جواد(ع) به امامت رسید. مدت هدایت و امامت آن حضرت، 33 سال بود و در 41 سالگی،در سوم رجب سال254هجری در شهر سامرا بر اثر زهری که با دسیسه معتز، سیزدهمین خلیفه عباسی به ایشان خورانده شد،مسموم گردید و به شهادت رسید.مشهورترین القاب آن بزرگوار، نقی و هادی است و کنیه آن حضرت ، ابوالحسن بود.[1] 


القاب امام هادی(علیه السلام)

برای امام هادی(ع) به تناسب خوی و صفاتش، القابی را ذکر کرده اند که هر کدام، دارای شأن نزول و فلسفه ای است. لقبهای زیر، بخشی از القاب آن حضرت است:

1. نقی، به معنای پاک، پاکیزه از آلودگی و انحراف؛

2. مرتضی، به خاطر پسندیده بودن خوی و رفتارش در برخوردها و روابط؛

3. عالِم: به دلیل دانش بسیار و پردامنه اش در عرصه های گوناگون علمی و فرهنگی؛

4. عسگری، به خاطر اقامتش در محیط نظامی که به دستور دشمن صورت گرفته بود؛

5. رشید، به دلیل رشدیافتگی و هدایت شدگی او از سوی حق؛

6. وفی، به معنای وفادار و انجام دهنده عهد و پیمان، به تمام و کمال.[2] 


هدایت امت ها

خدا را پیوسته برای هدایت مردم،حجت هاست.امام هادی(ع) هادی امت و هدایت یافته از غیب بود. فروغی که از خورشید وجودش می تابید، روشن کننده افکار و راهنمای مردم بیدار بود. ظلمت حاکم، آن «حق مظلوم» را به زندان افکند و در حصر نهاد، اما آن «نور زندانی» پیوسته روشنایی می بخشید و بر دلهای دوستدارانش حکومت داشت؛ نه با سلاح، که با فلاح، و نه با قدرت نظامی، که با فضیلت اخلاقی.

سخن چینان، از جاذبه معنوی و برتری علمی اش در آتش حسد می سوختند و حاکمان او را رقیب حکومت می دانستند. او را از مدینه به سامرا بردند، تا مدینه بی خورشید بماند و پروانه ها سرگردان.

سلام بر جان روشن و ضمیر فروزانش که با نیایش و نجوا با خدا مأنوس بود و سجاده و سحر، گواه یک عمر تهجد و شب زنده داری اش بود.[3] 


مادر عارف

مادر امام هادی(ع) زنی پاکدامن بود و در زهد و تقوا، در زمان خود بی نظیر به شمار می آمد. ایشان در بیشتر روزهای سال، روزه مستحبی می گرفت و امام هادی(ع) در شأن او فرمود:«مادرم، عارف به حق من بوده و از اهل بهشت می باشد. خداوند نگهبان و حافظ اوست و شیطانِ سرکش به او دسترسی ندارد».[4] ایشان همچنین براساس اسناد دیگری، درباره مادرش می فرماید: «او از مادران پرهیزکاران و صالحان است که از فرمان خداوند سرپیچی نمی کند. اهل زهد و عرفان، متعبد و از زنان بی مانند و بی همتای عصر بود و در مدینه، همگان او را به پاکی و تقوا می شناختند و او را سیدّه می خواندند».[5] 


طاغوتهای معاصر امام هادی(علیه السلام)

امام هادی(ع) از لحظه وفات پدر بزرگوارش و پذیرفتن وظیفه خطیر امامت جامعه تا هنگام شهادت، دورانی پرمبارزه، استقامت و پایداری سیاسی و عقیدتی را پشت سر گذاشت. مدت زندگانی آن امام همام، مصادف با حکومت دشمنان کینه توزِ فرزندان ابوطالب، به ویژه فرزندان پاک علی و فاطمه(ع) بود؛ کسانی که همه عمر برای ریشه کنی این راست قامتان جاودان تاریخ از هیچ اقداماتی فروگذار نکردند.[6] طاغوتهای معاصر امام هادی(ع) از این قرارند: متعصم(برادر مأمون)، واثق (پسرمعتصم)،متوکل(برادر واثق و دهمین خلیفه عباسی)، منتصر(پسرمتوکل)، مستعین (پسرعموی منتصر) و معتز(پسر دیگر متوکل) بودند.[7] 


عبادت امام هادی هادی(علیه السلام)

حضرت امام هادی(ع) در زهد و عبادت یگانه بود. ایشان همانند دیگر امامان ما، همواره شب هنگام به پروردگارش روی می آورد و شب را با حالت خشوع به رکوع و سجده سپری میکرد و سر بر خاک می نهاد. ایشان پیوسته دعا میکرد و می فرمود: «بارالها! گنهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است. تلاشش را بی نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده و از لغزشش درگذر».[8] 

آن چیزی که امام هادی(ع) را محبوب دلهای همگان ساخته بود، پیوند با خدا، تکیه بر آفریننده بی نیاز، غنای از بنده سراسر نیاز، وارستگی از دنیای فانی، وابستگی به ابدیت بی پایان و دلدادگی به عبادت بود.[9] 


تصرف در هستی

امام هادی(ع) در سایه عبادت و نزدیکی به خداوند متعال، به درجه های والایی از رشد و کمال رسیده بود. ایشان از حقیقت اندیشه های انسانها، عالم طبیعت، جهان پدیده ها و حتی گیاهان و حیوانات آگاه بود. در همین زمینه، در تاریخ نقل شده که در منزل متوکل و در اطاقش، پرندگانی وجود داشتند که در قفس نگهداری می شدند. هنگامی که متوکل در حضور امام هادی(ع) می خواست سخن بگوید، پرندگان شروع به سروصدا می کردند و مانع صحبت کردن او می شدند، ولی به محض اینکه امام هادی(ع) لب به سخن می گشودند، پرندگان ساکت می شدند و گویی آنها نیز به سخنان درافشان و پرگهر آن بزرگوار، گوش جان می سپردند.[10] 

پی نوشتها:

[1] - سیدعلی حسینی قمی، کرامات و مقامات عرفانی امام هادی(ع) قم: نبوغ، چ1، 1381،ص11؛

[2] - دکتر علی قائمی، در مکتب مشعل هدایت امام علی النقی(ع)، صص 37 -38.

[3] - جواد محدثی، قطعات مجموعه نثر ادبی درباره موضوعات دینی و مناسبتها، قم: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، چ1،1377، ص28.

[4] - کرامات و مقامات عرفانی امام هادی(ع) ص17.

[5]- در مکتب مشعل هدایت امام علی النقی(ع) ص29.

[6] - واحد ترجمه و تدوین سازمان تبلیغات اسلامی، امام هادی(ع) تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ1، بهار 1368، ص47.

[7] - کرامات و مقامات عرفانی امام هادی(ع) ص11.

[8] - علی رفیعی، تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت امام هادی(ع) قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چ1، زمستان 1370، صص 17-18.

[9] - قطعات مجموعه نثر ادبی درباره موضوعات دینی و مناسبتها، ص28.

[10] - ر.ک: در مکتب مشعل هدایت امام علی النقی(ع) صص 122 – 123.


 

منبع:www2.irib.ir


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/7/5 | نظر

شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى علیه السلام (1)

نویسنده:مهدى پیشوایى


«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - علیه السلام - پیشواى دهم شیعیان، در نیمه ذیحجه سال 212 هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا» به دنیا آمد(1). پدرش پیشواى نهم، امام جواد - علیه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است که کنیزى با فضیلت و تقوا بود (2). 

مشهورترین القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز مى‌گویند (3). 

امام هادى - علیه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گرامیش برمسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامرّأ به شهادت رسید. 


خلفاى معاصر حضرت 

امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از: 

1 - معتصم، برادر مأمون (217 - 227) (4)

2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232). 

3 - متوکل، برادر واثق (232 - 248). 

4 - منتصر، پسر متوکل (6 ماه). 

5 - مستعین، پسر عموى منتصر (248 - 252). 

6 - معتزّ، پسر دیگر متوکل (252 - 255). 

امام هادى در زمان خلیفه اخیر مسموم گردید و به شهادت رسید و در خانه خود به خاک سپرده شد. 


اوضاع سیاسى، اجتماعى عصر امام 

این دوره از خلافت عباسى ویژگیهاى دارد که آن را از دیگر دوره‌ها جدا مى‌سازد ذیلاً به برخى از این ویژگیها اشاره مى‌کنیم: 

1 - زوال هیبت و عظمت خلافت: خلافت، چه در دوره اموى و چه در دوره عباسى، براى خود هیبت و جلالى داشت، ولى در این دوره بر اثر تسلط ترکان و بردگان بر دستگاه خلافت، عظمت آن از بین رفت و خلافت همچون گویى به دست این عناصر افتاد که آن را به هر طرف مى‌خواستند پرتاب مى‌کردند، و خلیفه عملاً یک مقام تشریفاتى بود، ولى در عین حال هر موقع خطرى از جانب مخالفان احساس مى‌شد خلفا و اطرافیان و عموم کارمندان دستگاه خلافت، در سرکوبى آن خطر نظر واحدى داشتند. 

2 - خوش گذرانى و هوسرانى درباریان: خلفاى عباسى در این دوره به خاطر خلأى که بر دستگاه خلافت حکومت مى‌کرد، به شب نشینى و خوش گذرانى و میگسارى مى‌پرداختند و دربار خلافت غرق در فساد و گناه بود. صفحات تاریخ اخبار شب نشینیهاى افسانه‌اى آنان را ضبط نموده است. 

3 - گسترش ظلم و بیدادگرى و خودکامگى: ظلم و جور و نیز غارت بیت المال و صرف آن در عیاشیها و خوشگذرانیها جان مردم را به لب آورده بود. 

4 - گسترش نهضتهاى علوى: در این مقطع از تاریخ، کوشش دولت عباسى بر این بود که با ایجاد نفرت در جلامعه نسبت به علویان، آنها را تارو مارو سازد. هر موقع کوچکترین شبحى از نهضت علویان مشاهده مى‌شود، برنامه سرکوبى بى رحمانه آنان آغاز مى‌گشت، و علت شدت عمل نیز این بود که دستگاه خلافت با تمام اختناق و کنترلى که برقرار ساخته بود، خود را متزلزل و ناپایدار مى‌دید و از این نوع نهضتها سخت بیمناک بود. 

شیوه علویان در این مقطع زمانى این بود که از کسى نامى نبرند و مردم را به رهبرى «شخص برگزیده‌اى از آل محمد» دعوت کنند، زیرا سران نهضت مى‌دیدند که امامان معصوم آنان، در قلب پادگان نظامى «سامرّأ» تحت مراقبت و مواظبت مى‌باشند و دعوت به شخص معین مایه قطع رشته حیات او مى‌گردد. این نهضتها و انقلابها بازتاب گسترش ظلم و فشار بر جامعه اسلامى در آن عصر بود و نسبت مستقیمى با میزان فشار و اختناق داشت، به عنوان نمونه در دوران حکومت «منتصر» که تا حدى به خاندان نبوت و امامت علاقه‌مند بود و در زمان او کسى متعرض شیعیان و خاندان علوى نمى‌شد، قیامى صورت نگرفت. 

تواریخ، تنها در فاصله سال 219 تا 270 قمرى، تعداد 18 قیام ضبط کرده‌اند. این قیامها نوعاً با شکست روبرو شده و توسط حکومت عباسى سرکوب مى‌گشتند. 


علل شکست قیامها 

علل شکست این نهضتها و قیامها را از یک سو باید در ضعف رهبرى و فرماندهى این نهضتها جستجو کرد و از طرف دیگر در طرفداران و یاران این رهبران: رهبران نهضتها نوعاً داراى برنامه صحیح و کاملى نبودند و نابسامانیهایى در کار آنها وجود داشت و از طرف دیگر قیام آنها صدر در صد رنگ اسلامى نداشت و از این جهت معمولاً مورد تأیید امامان زمان خود قرار نمى‌گرفتند. 

البته گروهى از یاران و طرفداران این قیامها مردمى مخلص و شیعیان واقعى بودند که تا سر حد مرگ براى اهداف عالى اسلامى مى‌جنگیدند، ولى تعداد این دسته کم بود و غالب مبارزین کسانى بودند که اهداف اسلامى روشنى نداشتند، بلکه در اثر ظلم و ستمى که بر آنان وارد مى‌شد، ناراحت شده و در صدد تغییر اوضاع برآمده بودند. این گروه، در صورت احساس شکست و یا احتمال مرگ، رهبر خود را تنها گذاشته از اطراف او پراکنده مى‌شدند. 

چنانکه اشاره شد، اگر بسیارى از این انقلابها مورد تأیید امامان قرار نمى‌گرفت، یا به این دلیل بود که صد در صد اسلامى نبودند و در اهداف آنها و رهبران آنها انحرافهایى مشاهده مى‌شد و یا طراحى و برنامه ریزى آنها طورى بود که شکست آنها قابل پیش بینى بود، و لذا اگر امام آشکارا آنها را تأیید مى‌کرد، در صورت شکست قیام، اساس تشیع و امامت و هسته اصلى نیروهاى شیعه در معرض خطر قرار مى‌گرفت. 


فعالیتهاى مخفى امام 

آنگونه که جدول مدت حکومت خلفاى عباسى نشان مى‌دهد، از میان آنان متوکل از همه بیشتر با امام هادى معاصر بوده است؛ ازینرو موضعگیرى او را در برابر امام ذیلاً توضیح مى‌دهیم: 

متوکل نسبت به بنى هاشم بد رفتارى و خشونت بسیار روا مى‌داشت. او به آنان بدگمان بود و همواره آنان را متهم مى‌نمود. وزیر او «عبدالله بن یحیى بن خاقان» نیز پیوسته از بنى هاشم نزد متوکل سعایت مى‌نمود و او را تشویق به بد رفتارى با آنان مى‌کرد. متوکل در خشونت واجحاف به خاندان علوى گوى سبقت را از تمامى خلفاى بنى عباس ربوده بود (5). 

متوکل نسبت به على - علیه السلام - و خاندانش کینه و عداوت عجیبى داشت و اگر آگاه مى‌شد که کسى به آن حضرت علاقه‌مند است، مال او را مصادره مى‌کرد و خود او را به هلاکت مى‌رساند (6). 

بر اساس همین ملاحظات بود که حضرت هادى - علیه السلام -، بویژه در زمان متوکل، فعالیتهاى خود را به صورت سرّى انجام مى‌داد و در مناسبات خویش با شیعیان نهایت درجه پنهانکارى را رعایت مى‌کرد. مؤید این معنا حادثه‌اى است که آن را مورخان چنین نقل کرده‌اند: 

«محمد بن شرف» مى‌گوید: همراه امام هادى - علیه السلام - در مدینه راه مى‌رفتم. امام فرمود: آیا تو پسر شرف نیستى؟ عرض کردم: آرى. آنگاه خواستم از حضرت پرسشى کنم، امام بر من پیشى گرفت و فرمود: «ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل، براى طرح سؤال مناسب نیست»! (7). 

این حادثه شدت خفقان حاکم را نشان مى‌دهد و میزان پنهانکارى اجبارى امام را بخوبى روشن مى‌سازد. 

امام هادى - علیه السلام - در بر قرارى ارتباط با شیعیان که در شهرها و مناطق گوناگون و دور و نزدیک سکونت داشتند، ناگزیر همین روش را رعایت مى‌کرد و وجوه و هدایا و نذور ارسالى از طرف آنان را با نهایت پنهانکارى دریافت مى‌کرد. یک نمونه از این قبیل برخورد، در کتب تاریخ و رجال چنین آمده است: 

«محمد بن داود قمى» و «محمد طلحى» نقل مى‌کنند: اموالى از «قم» و اطراف آن که شامل «خمس» و نذور و هدایا و جواهرات بود، براى امام ابوالحسن هادى حمل مى‌کردیم. در راه، پیک اما در رسید و به ما خبر داد که باز گردیم، زیرا موقعیت براى تحویل این اموال مناسب نیست. ما باز گشتیم و آنچه نزدمان بود، همچنان نگه داشتیم تا آنکه پس از مدتى امام دستور داد اموال را بر شترانى که فرستاده بود بار کنیم و آنها را بدون ساربان به سوى او روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کردیم و فرستادیم. بعد از مدتى که به حضور امام رسیدیم، فرمود: به اموالى که فرستاده‌اید، بنگرید! دیدیم در خانه امام، اموال به همان حال محفوظ است (8). 

گرچه روشن نیست که این جریان در زمان اقامت امام در مدینه اتفاق افتاده یا در سامرّأ (چون در سامرأ کنترل و مراقبت، شدیدتر بود)، اما در هر حال نمونه بارزى از ارتباطهاى محرمانه و دور از دید جاسوسان دربارخلافت به شمار مى‌رود. 


شبکه ارتباطى وکالت 

شرائط بحرانى اى که امامان شیعه در زمان عباسیان با آن روبرو بودند، آنان را واداشت تا ابزارى جدید براى برقرارى ارتباط با پیروان خود جستجو کنند. این ابزار چیزى جر شبکه ارتباطى وکالت و تعیین نمایندگان و کارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود. 

هدف اصلى این سازمان جمع آورى خمس، زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا، و تحویل آن به امام، و نیز پاسخگویى امام به سؤالات و مشکلات فقهى و عقیدتى شیعیان و توجیه سیاسى آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثرى در پیشبرد مقاصد امامان داشت. 

امام هادى - علیه السلام - که در سامرّأ تحت نظر و کنترل شدیدى قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد - علیه السلام - اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وکلائى در مناطق و شهرهاى مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطى هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدفهاى یاد شده را تأمین مى‌کرد. 

فقدان تماس مستقیم بین امام و پیروانش، نقش مذهبى - سیاسى وکلا را افزایش داد، به نحوى که کارگزاران (وکلاى) امام مسئولیت بیشترى در گردش امور یافتند. وکلاى امام بتدریج تجربیات ارزنده‌اى را در سازماندهى شیعیان در واحدهاى جداگانه به دست آوردند. گزارشهاى تاریخى متعدد نشان مى‌دهد که وکلا، شیعیان را بر مبناى نواحى گوناگون به چهار گروه تقسیم کرده بودند: 

نخستین ناحیه، بغداد، مدائن و عراق (کوفه) را شامل مى‌شد. ناحیه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحیه سوم، قم و همدان، و بالاخره ناحیه چهارم، حجاز، یمن و مصر را در بر مى‌گرفت. هر ناحیه به یک وکیل مستقل واگذار مى‌شد که تحت نظر او کارگزاران محلى، منصوب مى‌شدند. اقدامات سازمان وکالت را در دستور العملهاى حضرت هادى - علیه السلام - به مدیریت این سازمان، مى‌توان مشاهده کرد. نقل مى‌شود که آن حضرت طى نامه‌اى در سال 232 ه". ق، به «على بن بلال»، وکیل محلى خود (در بغداد) نوشت: 

«... من ابو على (بن راشد) را به جاى «على بن حسین بن عبدربه» (9) منصوب کردم. این مسئولیت را بدان جهت به او واگذار کردم که وى از صلاحیت لازم به حد کافى برخوردار است، به نحوى که هیچ کس بر او تقدم ندارد. مى‌دانم که تو بزرگ ناحیه خود هستى، به همین جهت خواستم طى نامه جداگانه‌اى تو را از این موضوع آگاه کنم. در عین حال، لازم است از او پیروى کرده و وجوه جمع آورى شده را به وى بسپارى. پیروان دیگر ما را نیز به این کار سفارش کن و به آنان چنان آگاهى ده که وى را یارى کنند تا بتواند وظائف خود را انجام بدهد...»(10). 

امام هادى - علیه السلام - در نامه‌اى دیگر به وکلاى خود در بغداد، مدائن، و کوفه نوشت: 

«اى ایوب بن نوح! به موجب این فرمان از برخورد با «ابوعلى» خوددارى کن، هر دو موظفید در ناحیه خاص خویش به وظائفى که بر عهده تان واگذار شده عمل کنید، در این صورت مى‌توانید وظائف خود را بدون نیاز به مشاوره با من انجام دهید. 

اى ایوب! بر اساس این دستور هیچ چیز از مردم بغداد و مدائن نپذیر، و به هیچ یک از آنان اجازه تماس با من رانده. اگر کسى وجوهى را از خارج از حوزه مسئولیت تو آورد، به او دستور بده به وکیل ناحیه خود بفرستد. 

اى ابو على! به تو نیز سفارش مى‌کنم که آنچه را به ابو ایوب دستور دادم عیناً اجرا کنى» (11). 

همچنین امام نامه‌اى توسط «ابو على بن راشد» به پیروان خود در «بغداد»، «مدائن»، «عراق» و اطراف آن فرستاد و طى آن نوشت: 

«... من «ابو على بن راشد» را به جاى «حسین بن عبدربه» و وکلاى قبلى خود برگزیدم، و اینک او نزد من به منزله حسین بن عبدربه است. اختیارات وکلاى قبلى را نیز به ابوعلى بن راشد دادم تا وجوه مربوط به من را بگیرد و او را که فردى شایسته و مناسب است، براى اداره امور شما برگزیدم و بدین منصب گماشتم. شما - که رحمت خدا بر شما باد - براى پرداخت وجوه نزد او بروید. مبادا رابطه خود را با او تیره سازید، اندیشه مخالفت با او را از اذهان خود خارج سازید. به‌اطاعت خدا و پاک کردن اموالتان بشتابید. از ریختن خون یکدیگر خوددارى کنید. یکدیگر را در راه نیکوکارى و تقوا یارى دهید و پرهیزگار باشید تا خدا شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد. همگى به ریسمان خدا چنگ بزنید و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید. من فرمانبردارى از او را همچون اطاعت از خودم لازم مى‌دانم و نافرمانى نسبت به او را نافرمانى در برابر خود مى‌دانم، پس بر همین شیوه باقى باشید که خداوند به شما پاداش مى‌دهد و از فضل خود وضع شا را بهبود مى‌بخشد. او از آنچه در خزانه خود دارد، بخشنده و کریم و نسبت به بندگان خود سخاوتمند و رحیم است. ما و شما در پناه او هستیم. این نامه را به خط خود نوشتم. سپاس و ستایش بسیار تنها شایسته خدا است» (12). 

«على بن جعفر»، یکى دیگر از نمایندگان امام هادى - علیه السلام - و اهل «همینیا»، از قراى اطراف «بغداد»، بود. گزارش فعالیتهاى او به متوکل رسیده بود، متوکل او را بازداشت و زندانى کرد. او پس از گذراندن دوران طولانى زندان، آزاد شد و به دستور امام هادى رهسپار مکه شد و در آن شهر اقامت گزید (13). 

در شمار نمایندگان امام هادى همچنین باید از «ابراهیم بن محمد همدانى» نام برد. حضرت هادى طى نامه‌اى به او نوشت: 

«وجوه ارسالى رسید، خدا از تو قبول فرماید و از شیعیان ما راضى باشد و آنان را در دنیا و آخرت همراه ما قرار دهد...»/

این نامه بروشنى نشان مى‌دهد که ابراهیم از طرف امام مسئولیت مالى داشته و احتمالاً غیر از وظائف دیگر - موظف بوده وجوه جمع آورى شده از شیعیان را نزد امام بفرستد. امام در ادامه این نامه، در تقدیر از فعالیتها و تأیید موقعیت وى نوشت: 

«نامه‌اى به «نضر» (14) نوشتم و به او سفارش کردم که معترض تو نشود و با تو مخالفت نکند و موقعیت تو را نزد خویش به وى اعلام کردم. به «ایوب» (15) نیز عیناً همین را دستور دادم. همچنین به دوستداران خود در همدان نامه‌اى نوشته و به آنان تأکید کردم که از تو پیروى نمایند و یادآورى نمودم که: «ماجز تو وکیلى در آن ناحیه نداریم» (16). 

در هر حال نقش سازمان وکالت، بویژه در زمان حکومت متوکل عباسى، نمایان بود. متوکل با جذب و استخدام نظامى افرادى که بینش ضد علوى داشتند، مى‌کوشید تا ترتیب کار مخالفان خود را بدهد و فعالیتهاى سازمان یافته زیر زمینى علویان بویژه امامیه، را نابود سازد. او دست به یک رشته عملیات نظامى جهت بازداشت و دستگیرى شیعیان زد و این برنامه را با خشونت و شدت ادامه داد، به طورى که بعضى از وکلاى امام در بغداد، مدائن، کوفه و سایر نقاط عراق زیر شکنجه در گذشتند و عده‌اى دیگر به زندان افتادند (17). این اقدامات لطمه‌هاى جدّى بر پیکر شبکه وکالت وارد کرد، اماحضرت هادى - علیه السلام - با تلاش پخته خویش، این شبکه را همچنان فعال و پر ثمر نگه داشت. 


انتقال امام از مدینه به سامرّأ 

متوکل براى زیر نظر گرفتن امام هادى - علیه السلام - از روش نیاکان پلید خود استفاده مى‌کرد و در صدد بود به هر وسیله ممکن فکر خود را از طرف حضرت راحت کند. روش مأمون را در مورد کنترل فعالیتهاى امام پیش از این دیدیم:

او از طریق وصلتى که با حضرت جواد - علیه السلام - برقرار کرد، توانست کنترل و سانسور را حتى در درون خانه امام بر قرار سازد و تمام حرکات و ملاقاتهاى حضرت را زیر نظر داشته باشد. پس از شهادت امام جواد - علیه السلام - و جانشینى امام «هادى» به جاى پدر، ضرورت اجراى چنین نقشه‌اى بر خلیفه وقت کاملاً روشن بود، زیرا اگر امام در مدینه اقامت مى‌کرد و خلیفه به او دسترسى نمى‌داشت، قطعاً براى حکومت جابرانه او خطر جدى دربر مى‌داشت. اینجابود که کوچکترین گزارشى درباره خطر احتمالى امام، خلیفه را بشدت نگران ساخت و منجر به انتقال امام به سامرا گشت. توضیح اینکه:

«عبدالله بن محمد هاشمى»، فرماندار وقت مدینه، طى نامه‌اى خلیفه را بشدت از فعالیتهاى سیاسى امام نگران ساخت و پایگاه اجتماعى آن حضرت را براى متوکل تشریح کرد(18)، ولى حضرت با ارسال نامه‌اى براى متوکل ادعاهاى «عبدالله» را رد کرد و از او به متوکل شکایت کرد/

متوکل مانند اغلب سیاستمداران جهان، با یک حرکت مزورانه و دو پهلو، از یک طرف «عبدالله بن محمد» را از کار برکنار کرد و از طرف دیگر به کاتب دربار خویش دستور داد نامه‌اى به حضرت بنویسد که بر حسب ظاهر علاقه متوکل را نسبت به امام - علیه السلام - بیان مى‌کرد، ولى در واقع دستور جلب محترمانه! حضرت بود و بعداً خواهیم دید که متوکل چه فشارها و تضییقاتى براى امام - علیه السلام - فراهم ساخت. نامه بدین مضمون بود:

«بنام خدا، پس از حمد و ثناى خداوند، امیر المؤمنین شما را خوب مى‌شناسد، شخصیت، بزرگوارى و نسبت و قرابت شما را با رسول خدا(ص) رعایت مى‌کند، و تنها هدف او جلب رضایت و خشنودى خداوند و شما است. اکنون دستور دادند که طبق درخواست شما فرمانده جنگ و امام جمعه شهر، «عبدالله بن محمد»، که مرتکب خلاف اهانت به شما شده است، برکنار و به جاى او «محمد بن فضل» منصوب شود. او دستور دارد در برابر امر شما مطیع بوده در تکریم و تعظیم شما نهایت سعى و کوشش را به عمل آورد تا بدان وسیله به خدا و رسول او و امیرالمؤمنین (متوکل) تقرب جوید. 

امیر المؤمنین مشتاق دیدار شما است تا تجدید عهدى صورت گیرد، اگر مایل به زیارت خلیفه باشید و به آن علاقه دارید مى‌توانید به اتفاق خانواده و دوستان و علاقه‌مندان حرکت کنید. برنامه سفر به اختیار خودتان است، هرجا خواستید توقف نمایید. در صورت تمایل، خدمتگزار خلیفه، «یحیى بن هرثمه»، ملازم رکاب خواهد بود و به خدمتگزارى شما مفتخر خواهد شد، زیرا شما نزد ما محترمید و ما شدیداً به شما علاقه‌مندیم. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته (19). 

بدون تردید امام از سؤ نیت متوکل آگاه بود، ولى چاره‌اى جز رفتن به سامرّأ نداشت، زیرا قبول نکردن دعوت متوکل سندى در تأیید گفتار سعایت کنندگان مى‌شد و باعث تحریک بیشتر متوکل مى‌گردید و بهانه بیشترى به دست او مى‌داد که تضییقات و مشکلات فراوانى را براى حضرت فراهم کند. دلیل اینکه امام از نیت شوم متوکل آگاه بود و بناچار به این سفر اقدام نمود، جملاتى است که امام بعدها در سامرّآ مى‌فرمود: «مرا از مدینه با اکراه با سامرّأ آوردند»(20).

در هر حال امام نامه دعوت را دریافت داشت و ناگزیر همراه «یحیى بن هرثمه» عازم سامرّأ گردید (21). 


گزارش فرمانده دژخیمان متوکل 

«یحیى بن هرثمه»، که مأموریت داشت امام هادى - علیه السلام - را از مدینه به سامرّأ جلب نماید، ماجراى مأموریت خود را چنین شرح مى‌دهد: 

وارد مدینه شدم، به سراغ منزل «على» (النقى) رفتم. پس از ورود من به خانه او، و آگاه شدن مردم مدینه از جریان جلب او، اضطراب و ناراحتى عجیبى در شهر به وجود آمد و چنان فریاد و شیون برآوردند که تا آن روز مانند آن را ندیده بودم. 

ابتدأًا با قسم و سوگند تلاش کردم که آنان را آرام سازم، گفتم: هیچ قصد سوئى در کار نیست و من مأمور اذیت و آزار او نیستم. آنگاه مشغول بازدید و جستجوى خانه و اثاثیه آن شدم. در اطاق مخصوص او جز تعدادى قرآن و کتاب دعا چیز دیگرى نیافتم. چند نفر مأمور، او را از منزل خارج کردند و خود خدمتگزارى او را از منزل تا شهر سامرّأ عهده دار گشتم. 

پس از ورود به «بغداد» ابتدأًا با «اسحاق بن ابراهیم طاهرى»، فرماندار بغداد، روبرو شدم. وى به من گفت: یحیى! این آقا فرزند پیامبر است، اگر متوکل را در کشتن او تحریک و ترغیب نمایى بدان که خونخواه و دشمن تو، رسول خدا (ص) خواهد بود. 

در پاسخ گفتم: به خدا قسم، تا به حال جز نیکى و خوبى چیز دیگرى از او ندیده‌ام که به چنین کارى دست بزنم. 

(آنگاه به سوى سامرّأ حرکت کردم) و پس از ورود به شهر سامرّأ جریان را براى «وصیف ترکى» (22) نقل کردم، او نیز به من گفت: اگر یک مو از سر او کم شود، مسئول آن تو خواهى بود! از سخنان اسحاق بن ابراهیم و وصیف ترکى تعجب کردم و پس از ورود به دربار و دیدار با متوکل، گزارش سفر را به اطلاع او رساندم، دیدم متوکل نیز براى او احترام قائل است (23). 


ورود امام به سامرأ 

طبق دستور «متوکل» روز ورود به سامرّأ به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود!(24)

روز بعد، منزلى براى سکونت امام معیّن کردند که در آنجا استقرار یافت (25). 

امام در این شهر ظاهراً آزاد بود ولى در حقیقت همانند یک زندانى به سر مى‌برد، زیرا موقعیت محل طورى بود که امام همواره تحت نظر بود و رفت و آمدها و ملاقاتهاى حضرت توسط مأموران خلیفه کنترل مى‌گردید. 

«یزداد»، طبیب مسیحى و شاگرد «بختیشوع»، با اشاره به انتقال اجبارى امام به سامرّأ مى‌گفت: اگر شخصى علم غیب مى‌داند، تنها اوست. او را به اینجا آورده‌اند تا از گرایش مردم به سوى او جلوگیرى کنند، زیرا با وجود وى حکومت خود را در خطر مى‌بینند(26). 

ترس و وحشت متوکل از نفوذ معنوى امام در میان مردم را مى‌توان از انتخاب محل سکونت حضرت فهمید. 

بارى متوکل با همه این مراقبتها باز هم وجود حضرت را براى حکومت خود خطرى جدى مى‌دانست و مى‌ترسید یاران و پیروان امام مخفیانه با او تماس گرفته براى قیام و شورش نقشه‌اى طرح کنند و براى زمینه سازى جهت این کار، پول و سلاح جمع آورى کرده افرادى را آموزش دهند. 

اطرافیان خلیفه هم گاهى او را از احتمال شورش امام و یارانش بر حذر مى‌داشتند. لذا متوکل هر چند وقت یک بار دستور مى‌داد خانه امام به دقت مورد بازرسى قرار گیرد، و با آنکه مأموران هر بار با دست خالى بر مى‌گشتند، اما او باز نگران بود و احساس خطر مى‌کرد. به یک نمونه از این موارد اشاره مى‌کنیم: 


بزم شراب درهم مى‌ریزد! 

یک بار، باز هم از امام هادى نزد متوکل سعایت کردند که در منزل او اسلحه و نوشته‌ها و اشیاى دیگرى است که از شیعیان او در قم به او رسیده و او عزم شورش بر ضدّ دولت را دارد. متوکل گروهى را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولى چیزى به دست نیاوردند، آنگاه امام را در اطاقى تنها دیدند که در به روى خود بسته و جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینى مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است/

امام را با همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند: در خانه‌اش چیزى نیافتیم و او را روبه قبله دیدیم که قرآن مى‌خواند. 

متوکل چون امام را دید، عظمت و هیبت امام او را فرا گرفت و بى اختیار حضرت را احترام کرد و در کنار خود نشاند و جام شرابى را که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد! امام سوگند یاد کرد و گفت: گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معارف دار! او دست برداشت و گفت: شعرى بخوان! 

امام فرمود: من شعر کم از بردارم. 

گفت: باید بخوانى؟ 

امام اشعارى خواند که ترجمه آن چنین است: 

(زمامدارن جهانخوار و مقتدر) بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند در حالى که مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى‌کردند، ولى قله‌ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند. 

آنان پس از مدتها عزت از جایگاههاى امن به زیر کشیده شدند و در گودالها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندى! 

پس از آنکه به خاک سپرده شدند، فریاد گرى فریاد برآورد: کجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهاى فاخر؟ 

کجاست آن چهره‌هاى در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده‌ها مى‌آویختند (بارگاه و پرده و دربان داشتند)؟ 

گور به جاى آنان پاسخ داد: اکنون کرمها بر سر خوردن آن چهره‌ها با هم مى‌ستیزند! 

آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولى امروز آنان که خورنده همه چیز بودند، خود خوراک حشرات و کرمهاى گور شده‌اند! 

چه خانه هایى ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کند، ولى سرانجام پس از مدتى، این خانه‌ها و خانواده‌ها را ترک گفته به خانه گور شتافتند! 

چه اموال و ذخائرى انبار کردند، ولى همه آنها را ترک گفته رفتند و آنها را براى دشمنان خود واگذاشتند! 

خانه‌ها و کاخهاى آباد آنان به ویرانه‌ها تبدیل شد و ساکنان آنها به سوى گورهاى تاریک شتافتند!(27). 

تأثیر کلام امام چندان بود که متوکل به سختى گریست، چنانکه ریشش‌تر شد. دیگر مجلسیان نیز گریستند. متوکل دستور داد بساط شراب را جمع کنند و چهار هزار درهم به امام تقدیم کرد و آن حضرت را با احترام به منزل بازگرداند!(28)


 

 

منبع: سیره پیشوایان 


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/7/5 | نظر

کانال تلگرام

کانال تلگرام حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا

عضویت درسامانه پیامکی

مطالب اخیر

برچسب‌ها

دستگردقداده (217), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء (70), هیئت سیدالشهداء (40), کانون فرهنگی قرآنی مصباح (35), حسینیه سیدالشهداء (31), فرهنگسرای دستگردقداده (25), کانون مصباح دستگردقداده (25), هیئت سیدالشهداء دستگردقداده (24), دستگرد قداده (22), سیدالشهداء (20), مصباح (18), هیئت (17), حسینیه (17), کانون (17), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداءدستگردقداده (15), دستگرد (11), فرهنگسرای سیدالشهداء (11), کانون مصباح (10), هیئت سیدالشهداءدستگردقداده (9), عیدسعیدقربان (9), دعای ندبه (9), دعای (8), میلادامام حسن مجتبی(ع) (8), ولادت امام رضا(ع) (8), ولادت امام هادی(ع) (8), ندبه (7), فرهنگسرای (7), حضرت (7), حسینیه دستگردقداده (6), امام (6), قداده (6), هیئت سیدالشهداء(ع) (6), ولادت حضرت معصومه (6), کانون فرهنگی مصباح (6), کانون فرهنگی مصباح دستگردقداده (5), ویژه نامه روزعرفه (5), ماه (5), فرهنگسرای دستگرد (5), فرهنگی (5), سیدالشهدا (5), دهه کرامت (5), رجب (4), شهادت امام محمدباقر (4), فاطمیه (4), مبعث (4), میلاد (4), رسول (4), اکرم (4), ولادت امام موسی کاظم(ع) (4), ولادت (4), کانون فرهنگی قرآنی مصباح دستگردقداده (4), کانون مصباح دستگرد (3), ولادت امام کاظم(ع) (3), ویژه نامه (3), امام حسن(ع) (3), حسینیه سیدالشهداءدستگردقداده (3), ویژه نامه ها (3), فرهنگسرای دستگرد قداده (3), علی (3), شهادت امام صادق(ع) (3), عیدقربان (3), زهرا (3), شهادت (3), شهادت امام جواد (3), سروری (2), سیزده (2), سالروز تخریب بقیع (2), شهادت امام صادق (2), فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق(ع) (2), فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (2), فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), محرم (2), قرآن (2), قرآنی (2), نامه (2), نبوی (2), های (2), فاطمه (2), حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده (2), حسین (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (2), رمضان (2), الاسلام (2), امر به معروف و نهی از منکر (2), پیامبر (2), حجت (2), اشعار (2), اطلاعیه (2), تابلو اعلانات (2), ولادت امام رضا (2), وفرهنگسرای (2), کلیپ تکان دهنده زمان می گذرد (2), کوتاه (2), کاظم (2), کانون فرهنگی قرانی مصباح (2), هیئت سیدالشهدا (2), ویژه (2), کانون فرهنگی قرآنی (1), کانون مصیاح دستگردقداده (1), کدام (1), کرامات حضرت معصومه علیها السلام (1), کراماتی از امام رضا(علیه السلام) (1), کریمه اهلبیت(ع) (1), کسب قدرت (1), کشکولی (1), کانون مصباح دستگرد قداده (1), وفرهنگسرای سیدالشهداء (1), هیئت سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (1), هیئت سیدالشهداءدستگردقداه (1), و (1), و نهی از منکر (1), ولادت امام هادى(ع) (1), ولادت پیامبر اکرم به روایت اهل تسنن (1), ولادت حضرت فاطمه معصومه (1), ویژه نامه آثار و (1), ویژه نامه اسباب بازی (1), ویژه نامه امر به معروف و نهی از منکر (1), ولایت (1), ولایتعهدی امام رضا(ع) (1), وهابی ها چه می گویند؟ (1), وهابیت (1), وهابیت تندرو و بازگشت به عصر جاهلیت‏ (1), وهابیت و تخریب قبور متبرکه (1), ویژه نامه روزه و علم (1), ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه ع (1), ویژه نامه سالروز ویران شدن قبرستان بقیع (1), ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام (1), ویژه نامه عید سعید فطر (1), ویژه نامه میهمانی (1), ویژه نامه وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها (1), ویژه نامه ولادت (1), ویژه نامه ولادت امام رضا(ع) (1), ویژه نامه ولادت حضرت معصومه (1), یک پیوند آسمانی (1), کارت پستال وفات حضرت خدیجه (1), کارنامه عملى وهابیت (1), تابلو اعلانات محرم (1), تاریخچه و فلسفه عید قربان -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده -کا (1), تجدید عهد با غریب طوس (1), تحلیلی بر مقام و منزلت عید سعید فطر (1), تحکیم خانواده (1), تخریب بقیع (1), تخریب بقیع امتداد دشمنی با مکتب وحی (1), تخریب بهشت (1), تخریب قبور ائمه بقیع و نقش بهائیت (1), تربیت (1), تغذیه در ماه خدا (1), تنهاترین سردار (1), جشن مبعث (1), جمعه (1), جنگ با خدا (1), جنگ بازی (1), جوانان (1), چرا مذهب جعفرى ؟! (1), چگونگی ازدواج علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلامالله علیها) (1), چند رسانه ای (1), چند رسانه ای (1), چون صبح نورانی - ویژه نامه شب های قدر (1), حاج (1), حاج احمدشفیعی (1), حجاب (1), با موضوع رمضان (1), با کیفیت HD (پیشنهاد ویژه) (1), بازتاب انوار وحی درگفتار پیشوای هشتم (1), باشگاه نام آوران دستگردقداده (1), بحث کوتاهى درباره ثامن الائمة، على بن موسى الرضا(علیهما السلام) (1), برخى از ویژگى‏هاى مورد انتظار از مؤمنان در کلام امام صادق (علیه (1), بررسی (1), برکات و آداب‌ مهمانی‌ (1), برگى از فضایل امام حسن(ع)‌ (1), برکات (1), بسته 143 تابلواعلانات، هفته چهارم آذر 1395 (1), بسیار (1), بقیع (1), بقیع ؛ در گذر تاریخ (1), بوستان مهردستگردقداده (1), بوی عطـر نرگس می پیچد … (1), پاسخ به شبهات و هابیون (1), پدر (1), پذیرش (1), پسرفت (1), پوستر دعای ندبه (1), پوستر عیدغدیر (1), اعلامیه (1), اعمال روز مباهله -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), اعمال روزعرفه (1), اعمال شب و روز عرفه - حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -کانون فرهنگ (1), اعمال شب و روز عید فطر (1), اعمال شب و روز عید قربان (1), اعمال مشترک دهه اوّل ماه ذی الحجه (1), افسانه ازدواج ها (1), امام حسن؛اسوه صلابت و پایداری (1), امام حسین(ع) (1), امام رضا (ع) و تشیع ایران (1), امام رضا(ع) (1), امام رضا(علیه السلام) و خدمات فرهنگی (1), امام صدق (1), امام صدق - ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق(ع) (1), امام علی(ع) (1), امام کاظم(ع) (1), امر به معروف (1), 12 ربیع الاول (1), 15 عمل درپانزدهمین شب شعبان (1), 21 خرداد ماه 1394 (1), 21 مهر - 18 ذی الحجه مصادف با عید سعید غدیر-حسینیه دستگرد قداده- (1), 28صفر (1), 46 اصل در مدیریت (1), آثار و برکات زیارت امام رضا (1), آداب عید سعید فطر (1), آداب مهمانی و ضیافت (1), آداب میهمانی (1), آستان قدس رضوی (1), آغاز هفته وحدت (1), آموزش (1), آیینه رضوی (1), ابوالفضل (1), اجتماعی (1), احادیث امام محمدباقر (1), احمد (1), اربعین حسینی (1), از (1), از بندگی (1), از خون (1), از دیدگاه (1), از دیدگاه ائمه علیهم السلام (1), از فاطمه ای که معصومه بود (1), از محراب تا معراج -ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام (1), ازدواج (1), اسبابی برای انتقال (1), است؟ (1), استخردانشگاه صنعتی اصفهان (1), حدیث (1), حدیث معراج (1), تا پاکیزگی (1), حسینیه سیدالشهدا (1), حسینیه دستگرد (1), انتظار (1), انتظارات امام حسن(ع) از شیعیان (1), اول (1), ایام (1), الگو (1), المبیت (1), امام حسن (ع)؛اسوه حسن و کرامت (1), امام حسن مجتبی علیه السلام (1), حضرت زهرا(ع) (1), حضرت معصومه(س) (1), حضرت مهدی(ع) (1), حلول (1), حلول ماه مبارک رمضان (1), خانواده (1), خلاصه اى از زندگانى امام هادى علیه السلام-فرهنگسرای سیدالشهداء د (1), خم (1), خواص اعجاب انگیز آیة الکرسی (1), خورشید شرق ؛ نگین خراسان (1), داستانها (1), داستانهای (1), دانلود (1), دانلود فایلهای صوتی-محرم1393 حسینیه دستگرد قداده (1), در اربعین چه گذشت؟ -حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -دستگردقداده (1), در باب میزبان و میهمان (1), درس هائی از ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی (1), درس هایی از قرآن (1), درفراق امام مهدی(عج) (1), رهنمود های تربیتی امام موسی کاظم (1), روز (1), روز پیروزى بر طاغوت نفس (1), روزه (1), ریشه‏هاى تاریخى وهّابیّت (1), زمان (1), زندگانی (1), زندگانی کریم اهل بیت(ع) (1), زندگی‌نامه امام موسی کاظم علیه السلام (1), زندگینامه امام صادق (علیه السلام)(1) (1), دعای روز مباهله-حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), دعوا (1), دعوت کردن،آداب دعوت کردن (1), دل نوشته ای در غربت امام زمان (عج) (1), دهه (1), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدالشهداء (1), دستگردقداده-حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده-فرهنگسرای دستگردقداده (1), دعاهای روز های ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان(2) (1), دعاهای ماه مبارک رمضان (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (1), حسینیه وفرهنگسرای دستگردقداده (1), میلادامام علی (1), میهمان (1), ندبه امام صادق(ع) (1), نماهنگ (1), نکات تغذیه ای (1), معراج پیامبر اکرم (1), معرفت (1), مقام شفاعت حضرت معصومه (1), منزلت کریمه اهل بیت نزد علما و مراجع (1), منشور نسل جوان در سیره امام صادق (علیه السلام) (1),