غربت ائمه بقیع(علیهم السلام)
نویسنده:براتعلى چگینی
منبع:روزنامه رسالت
فضیلت بقیع
در فضیلت بقیع احادیث و روایات متعددى از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل گردیده است از جمله اینکه در حدیثى فرمودند:”از بقیع هفتاد هزار نفر که صورتشان مانند ماه شب چهارده است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت مىشوند.”و در حدیث دیگر آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در بقیع حضوریافتند و اهل قبور را بدینگونه خطاب مىکردند: “درود بر شما، خداوند ما و شما را بیامرزد شما پیشاهنگان ما بودید و ما هم در پى شما خواهیم آمد.”
حرم ائمه بقیع در کتب تاریخ به عنوان مشهد و حرم اهل بیت(علیه السلام) معروف گردیده است و در این حرم مطهر قبر چهار تن از ائمه هدی- امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهمالسلام- در کنار هم و به فاصله 2 تا 3 مترى این قبرها، قبر عباس عموى گرامى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته و در کنار آن نیز قبر دیگرى است که متعلق به فاطمه بنت اسد مىباشد. قبل از ویرانى ساختمان این حرم مطهر همه قبور ششگانه در زیر گنبد و داراى ضریح زیبایى بودند. همچنین مدفن تعدادى از همسران، فرزندان، اقوام و عشیره پیامبر اکرم و جمع کثیرى از صحابه و یاران آن حضرت و تعداد بىشمارى از شهدا و علما در این قبرستان قرار دارند.
پیشینه قبرستان بقیع
بقیع اولین مدفن و مزارى است که به دستور رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و بهوسیله مسلمانان صدراسلام بهوجودآمده است. در بقیع اولین کسى که از انصار دفن شده اسعدبن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون مىباشد. سمهودى مىگوید: پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن حضرت به صحابه فرمودند:”ابراهیم رابه سلف ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید.” او مىگوید پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقهمند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشههاى بخشى از بقیع را قطع و زمین آن را براى همین منظور آماده نمودند.
تخریب بقیع
روز هشتم شوال سال 1344هجرى قمرى روزى سیاه براى مسلمانان جهان بهشمار مىرود. در این روزها وهابیان دینناشناس حرم امامان معصوم بقیع را با خاک یکسان کردند. بنابر نقل مورخان آنچنان بقیع خراب گردید که به تپهاى از پارهسنگ و پارهآجر تبدیل شد و از کینه وهابیان به گونهاى زیر و رو گشت که به منطقهاى زلزله زده شباهت پیدا کرد. لازم به ذکر است آفات بزرگ و خطرناک در میان تمام مذاهب و آئینها کجفهمى و تندروىها وبرداشتهاى غلط وانحرافى است که به اصطلاح قرائتهاى خود ساخته از دین مىباشد که از زمانهاى مختلف در میان پیروان همان مذاهب بهوجود آمده و موجب تضعیف و تفرقه در آن مذهب شده است. یکى از این نمونههاى بارز انحرافات فکرى و برداشتهاى غلط گروه خوارج هستند. از جمله اوصاف آنها که در روایات به آنها اشاره شده، کثرت عبادت و تقید آنان به نماز و روزه و قرائت قرآن است بهطورى که عبادت سایر مسلمانان نسبت به عبادت آنها حقیر و کم مىباشد. ویژگى بعدى آنها این بود که بهخاطر غرور و تحجر حاضر نبودند از هیچ ناصحى نصیحت بپذیرند. از دیگر ویژگى خوارج تکفیر مسلمانان بود تا جایى که هر مسلمان متعهدى را که با عقیده و تفکرات انحرافى آنان موافق نبود مرتد و خارج از اسلام مىدانستند.
پس از گذشت چندین قرن از ظهور خوارج و در آستانه قرن هشتم بود که نمونهاى دیگر از این انحرافات در جامعه اسلامى ظاهر شد و آن ظهور احمدبن تیمیه بود که در شام مطالبى را در مسائل اسلامى خلاف مسلمات اسلام و مخالف با فتاواى علما و پیشینیان به شکلهاى سخنرانى و مکتوب منتشر کرد. در این هنگام بود که بسیارى از علما و دانشمندان از شام و مصر و بغداد در مخالفت با نظریات او به میدان آمده و به نقد عقاید او پرداخته و بر انحراف و ارتداد او فتوا صادر کردند. ابن تیمیه پس از چندین بار زندانى شدن در مصر و شام، سرانجام در سال 728 هـ ق در زندان دمشق از دنیا رفت. اوضاع به همین گونه گذشت تا اینکه در قرن یازدهم در شهر نجد حجاز شخصى به نام محمدبن عبدالوهاب ظهور کرد و پس از چهار قرن بار دیگر به ترویج عقاید و افکار ابن تیمیه پرداخت. از آنجا که مردم شهر نجد افرادى دور از تمدن و معارف بودند عبدالوهاب در فعالیت خود موفق شد. یکى از مهمترین فتاواى فقهى وهابیان ،حرمت سفر براى زیارت قبور پیامبران و صالحان و حرمت تبرک وتوسل به آنان و ساختن حرم و بارگاه بر قبور آنهاست. بنابراین هرگونه توسل و تبرک جستن به ساحت پیامبران و ائمه معصومین(علیه السلام) اظهار شرک و کفر و بتپرستى محسوب و موجب حلال شدن مال و جان چنین افرادى است.
مرحوم آیتالله امین عاملى در کتابش پیرامون عقاید وهابیان مىنویسد: “اعتقاد وهابیان درباره عموم مسلمانان این است که مسلمین پس از ایمان به کفر برگشتهاند و پس از توحید به شرک گراییدهاند زیرا آنان در دین بدعت گذاشتهاند و بهجهت زیارت و تبرک جستن به انبیا و صالحین به کفر و شرک روى آوردهاند لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است.”جالب اینکه صنعانى وهابى در رسالهاش با عنوان تطهیر الاعتقادبه این حقیقت اعتراف کرده که زیارت مرقدها و آثار اولیاى خدا سیره مسلمین بوده است و آنان از زمانهاى گذشته این کار را انجام مىدادند.(1)براساس این افکار غلط و نادرست بود که آنها به هرجا و هر شهر و دیارى که دست مىیافتند قبل از هر چیز به تخریب مشاهد شریفه و بقاع متبرکه مىپرداختند، کشتار وهابیان در عتبات عالیات صحنهاى سیاه در تاریخ اسلام است.
در سال 1216 هـ ق امیرسعود با لشکرى بسیار به شهر کربلا حملهور شد و تعداد بیست هزار نفر از اهالى کربلا و زوار کشته شدند، خزانه حرم و تمام تزئینات و جواهرات حرم به تاراج رفتند. همچنین آنان به هنگام تسلط بر طائف و مکه قبور جد و عموى پیامبر، خدیجه همسر پیامبر و بسیارى از اماکن مقدسه را ویران کردند. در ماه رمضان 1344 هـ ق وارد مدینه شدند و پس از گذشت چند روز در هشتم شوال گنبد و بارگاه ائمه معصومین(علیه السلام) در بقیع را بهطورکلى منهدم کردند و از این حرم و قبور به جز قطعه سنگهایى که در اطراف قبور نصب کردند اثر وعلامتى باقى نماند. به کارگرانى که این عمل ننگین را انجام دادند مبلغ هزار ریال سعودى دستمزد پرداخت گردید. در این ماجرا تنها حرم پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) محفوظ ماند و وهابیان در ادامه هتاکىهاى خود تصمیم داشتند قبر مطهر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز تخریب کنند اما از بازتاب این کار در جهان اسلام و برانگیخته شدن احساسات مسلمانان بر ضد خویش ترسیدند و بهطور موقت از این عمل منصرف شدند. غارت اموال و طلا و جواهرات خزانه عظیم حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه بقیع یکى دیگر از اعمال شنیع این گروهک بوده است. (2)
بعضى از نویسندگان و هابى این مصونیت را اینگونه توجیه مىکنند: “که ما این گنبد را به عنوان یکى از گنبدهاى مسجد مىشناسیم نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پیامبر والا...” یکى از جهانگردان غربى به نام میسترکه به فاصله کوتاهى از ویرانى این حرم بقیع را دیده، ویرانى و خرابى آنجا را اینگونه ترسیم مىکند: “چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهرى دیدم که زلزله شدیدى در آن بهوقوع پیوسته و به ویرانهاى تبدیل شده است،زیرا در جاى جاى بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ بههم ریخته و تیرهاى چوب کهنه چیز دیگرى نمىتوان دید. ولى این ویرانىها و خرابىها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعى بلکه با عزم و اراده انسانها بهوجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاههاى زیبا و سفیدرنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود،با خاک یکسان گردیده است.”
پىنوشتها:
1- تبدید الظلام، ص 389
2- لمعات الشهاب فى سیره محمدبن عبدالوهاب، ص 108
تخریب بقیع؛ امتداد دشمنی با مکتب وحی
نویسنده: حجة الاسلام سید محمد باقر علوی تهرانی
پیدایش وهابیت
وهابیت گروهی است که حاکمیت دینی آنان بر کشور عربستان به معاضدت و مساعدت انگلستان صورت گرفت. پیر استعمار از لحاظ مکتب و آیین، نصرانی است. خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) در خصوص دشمنی دیرینه قوم نصاری با اسلام فرموده است: «وَلَن تَرضَی عَنکَ الیَهُودُ وَلاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِع مِلَّتُهُم»(1) ای رسول ما! هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا از آنان و آئین تحریف یافته آنان پیروی کنی.
وهابیت که برگرفته از تفکرات آل عبدالوهاب است، در سال 1200 هجری قمری در عربستان حاکمیت دینی یافت در حالی که خاندان آل سعود حاکمیت سیاسی کشور عربستان را عهده دار بوده و هست. محمدبن عبدالوهاب، بنیانگذار تفکر وهابیت است. او فهم غلطی از دین اسلام داشت که اشتباهات فاحش و بسیار وی در عقاید و افکار و نوشته هایش آشکار است. او مبانی فرقه خود را از عقائد و افکار این تیمیه و این قیم جوزی گرفته است. ابن تیمیه، از بزرگان علما حنبلی در قرن هفتم و هشتم است. ابن تیمیه، برخی از رفتارهای دینی مانند زیارت و توسل را بدعت و شرک می دانست. او معتقد بود کارهایی مانند دعا، تضرع، طلب، حاجت، استغاثه و امثال آنها که نزد قبور بقیع انجام می گیرد باید منع شود و آنچه به عنوان مسجد در اطراف قبرها بنا گردیده باید ویران گردد. نیز اگر باز هم امور یاد شده انجام یابد، لازم است اثر قبر محو شود و هیچ نشانی از آن باقی نماند.
به شهادت تاریخ رفتاری که تاکنون از این فرقه صادر شده، جز برای از بین بردن مبانی اسلام و مخدوش کردن چهره آن، ثمره دیگری نداشته است.
تخریب قبور ائمه بقیع (ع)
روز هشتم شوال سالگرد حادثه ای جانکاه و تأسف بار در جهان اسلام است. واقعه ای که توسط فرقه متعصب، ضاله و تندروی وهابیت در سال 1344 هجری قمری- 87 سال قبل- در شهر مدینه ایجاد شد و آن تخریب مزار ائمه بقیع سلام الله علیهم اجمعین بود. بقیع قبرستانی است در شهر مدینه الرسول که مزار و مدفن 4 امام از امامان شیعه است: امام حسن مجتبی(ع)، امام زین العابدین (ع)، امام محمد باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع)، به شواهد دقیق و مستند و بدون خدشه عینی و تاریخی، مزار این امامان تا این تاریخ، دارای گنبد و بارگاه بوده است اما متأسفانه بدست این فرقه با خاک یکسان گردیده است. در این سطور قصد داریم به بررسی این رفتار وهابیت بپردازیم.
مودت، مزد رسالت
این فاجعه تحقیقاً به معنای نادیده گرفتن آیه معروف مودت است. مودتی که از سوی خداوند متعال، مزد رسالت پیامبر اسلام معرفی شده و قرآن در این باره فرموده:« قُل لاَّ اَساَلُکُم عَلَیهِ إِلاَّ المَوَدَهُ فِی القُربِی»(2) ای رسول ما! بگو که من هیچگونه اجر و پاداشی از شما در برابر این رسالت درخواست نمی کنم، جز مودت اهل بیت. سوالی که باید از سران و بزرگان وهابیت پرسید این است که شما اگر بخواهید به این آیه شریفه عمل کنید و مودت خود را به ذوی القربی نشان دهید - که مسلماً این ذوی القربی، فرزندان حضرت زهرا(س) که امامان شیعه هستند، می باشند- آیا این اظهار مودت با تخریب حرم مطهر آنان سازگار است؟ آیا تخریب به معنای نادیده گرفتن این آیه نیست؟ آیا به معنای بی اجر و مزد کردن رسالت پیامبر اکرم نیست؟ البته این جماعت فقط به تخریب حرم بسنده نکرده و به تخریب شخصیت و جایگاه ائمه معصومین (ع) نیز پرداخته اند چرا که اساساً اعتقادات غلطی نسبت به معارف اسلام دارند.
حرم مطهر امامان از جمله شعائر الهی است
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:«وَمَن یُعَظِّم شَعَائِرَ الله فَإِنَّهَا مِن تَقوَی القُلُوب» هرکس شعائر الهی را تعظیم و تکریم نماید آن نشانه تقوای دلهاست.(3) شعائر جمیع شعیره به معنای علامت و نشانه است. مسلماً و قطعاً و بدون تردید مراد از شعائر الله، نشانه ها و علامتهای وجود خداوند نیست. چرا که همه ی عالم نشانه وجود خداوند است و اکرام و تعظیم هر آنچه که در نظام هستی موجود است، نشانه تقوی نیست. علما و دانشمندان نیز قائل به این امر نیستند.
مراد از شعائر الله، نشانه ها و علامتهای دین خداست که اگر این نشانه ها اکرام شود و تعظیم گردد، نشانه تقوی است. بر این اساس، شعائرالله در آیات زیر تفسیر شده است.
«إِنَّ الصَّفَا وَالمَروَهَ مِن شَعائِرِ اللهِ» (4) دو کوه صفا و مروه از نشانه های الهی است.
«وَالبُدنَ جَعنَا لَکُم مِن شَعائِرِاللهِ» (5) شتر فربه را برای شما از نشانه های الهی قرار دادیم.
بدستور الیه در مناسک حج و در اعمال حج قرآن، زمانی که فرد قصد احرام دارد باید از میقات آماده شود و لباس احرام بپوشد و لبیک گویان راهی انجام اعمال شود. صورت دیگری نیز برای احرام این حج وجود دارد که احرام حالت قبلی را ندارد. در این حالت، فرد باید شتری را آماده و تجهیز کند و همراه خود بیاورد تا اعمال را انجام دهد و سپس آن را ذبح کند. در مورد این شتر چند نکته باید رعایت شود. اول اینکه از آن سواری نگیرند. دوم اینکه آن را خرید و فروش نکنند و سوم، علامتی بر روی آن بگذارند تا اگر گم شد، مردم بدانند که این شتر برای قربانی در حج قرآن آماده شده و آن را خرید و فروش نکنند. این شتر از آن جهت که برای قربانی آماده می شود تا آیین الهی بجا آورده شود، از مصادیق شعائر الهی بحساب می آید. طبق آیه شریفه، چون نمادی برای انجام اطاعت فرمان خداوند است، قابل تکریم است و این تکریم همان مواردی است که ذکر شد. مفصل این بحث در مباحث فقهی و در باب حج قابل پیگیری است.
اما...
آیا مزار اهل بیت که فرزندان رسول خدا هستند و در عبودیت و بندگی حضرت حق و نیز در فضائل و مناقب بی همتا و بی بدیل هستند از شعائر الهی نیست؟ مؤمنان و مجاهدان دین خدا در سایه تلاش آنان و مجاهدتهای آنان به دین مبین اسلام گرایش پیدا کردند، پس چگونه است که مزار آنان از شعائر نباشد؟ کدام عقل سلیمی می پذیرد که قربانی کردن با خصوصیات ذکر شده از شعائر باشد، تکریم و تعظیم آن لازم است. آیا این تکریم با تخریب حرم مطهر آنان سازگار است؟ ما از وهابیون سوال می کنیم که آیا حفظ این بقاع را از مصادیق آیه نمی دانید؟
مکانهای مقدس از منظر قرآن و عقل
سوال دیگری که از آنان داریم اینست که ساختن بنا یا مسجد بر قبور اولیا الهی چه اشکالی دارد؟
از دو منظر قرآن و عقل به بررسی این امر می پردازیم.
* از منظر قرآن
- حضرت حق درباره ی حضرت ابراهیم این بزرگ منادی توحید فرموده است:«وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ اِبراهِیمَ مُصَلَّی»(6) از مقام ابراهیم عبادتگاهی برگیرید. خداوند امر کرد که بر محل استقرار حضرت ابراهیم(ع)، در آنجا که ایستاد و به کمک حضرت اسماعیل(ع) کعبه را بنیان نهاد، بنایی ساخته شود. نام آن را مقام ابراهیم گذاردند تا یاد آن پیامبر الهی زنده بماند. چون خداوند امر کرده، پس این کار به هیچ وجه شرک نیست بلکه توحید عبادی است و عین اطاعت از خدای سبحان است.
- در مورد اصحاب کهف، وقتی داستان آنان معلوم گردید، قرآن چنین نقل می کند:
«فَقالُوا ابنُوا عَلَیهِم بُنیَاناً رَّبُهُم أَعلَمُ بِهِم قَالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلَی أَمرِهِم لَنَتَّخَذَنَّ عَلَیهُم مَسجِداً»(7) درباره مدفن آنها نزاع کردند که چه کنیم؟ گروهی گفتند بر روی قبر آنها بنایی بسازیم. گروه دیگر که در این کار پیروز شده بودند گفتند مدفن آنان را مسجد می سازیم. قرآن کریم هر دو نظریه را مطرح می کند بدون آنکه از کار آنها انتقاد کند و یا لحن اعتراض آمیزی نسبت به نظر آنها داشته باشد. جریان را نقل کرده و با آن مخالفت نکرده، یعنی درست بودن آن عمل را امضاء فرموده است.
پس اولاً خداوند با اینکه بر مزار اهل ایمان مسجدی ساخته شود تا او را عبادت کنند موضع مخالفی ندارد و آن را عملی شرک آلود نمی داند. ثانیاً ساختن مسجد بر مزار اولیا الهی، عملی بوده که در امتهای پیشین نیز رایج بوده است.
*از منظر عقل:
عقل هم مخالفتی ندارد. در کشورهای مختلف برای یادبود سربازانی که در راه دفاع از میهن خود کشته شده اند، بنایی بر سر مزار آنان می سازند تا این جانفشانی را تکریم کرده و قدردان زحمات کشته شدگان باشند. این عمل نه تنها مذموم نیست بلکه از نظر عقل ممدوح و قابل ستایش است.
فتوای بزرگان وهابیت
وهابیت در خصوص صدور فتاوی بدون مبنا، هیچگونه ابایی ندارند. نمی دانیم که این فرقه دست ساز انگلیسی بر چه اساسی فتوی صادر می کند. نمونه بارز آن که منجر به تخریب قبور امامان بقیع شده اینست:
ابن قیم جوزی از شاگردان این تیمیه در کتاب زادالمعاد فی هدی خیر العباد، در صفحه 661 چنین فتوا داده است:«یَجبُ هَدمُ المَشاهِدِ الّتی بنیت علی القبور و لا یجوز ابقاعها بعد القدرة علی هَدمِها و إبطالِهَا یَوماَ واحِداً» ویران کردن نشانی که روی قبور ساخته شده، واجب است و پس از رسیدن به قدرت باید منهدم و ویران شود و باقی گذاشتن آن حتی برای یک روز هم جایز نیست.
ای فتوی نه فقط متعلق به او بلکه متعلق به همه کسانی است که به این فرقه اعتقاد دارند. اما ذکر سند از این شخص صورت گرفته است. نکته بسیار مهمی که از این فتوی آشکار می شود اینست که وهابیت اگر هنوز مزار پیامبر اکرم را تخریب نکرده، چون قدرت لازم برای انجام این کار را ندارد. از جهان اسلام - شیعه و سنی- می ترسند و گرنه طبق این فتوی، ابائی از تخریب ندارند.
پی نوشت ها :
1)بقره/120.
2)شوری/23.
3) حج/32.
4) بقره/158.
5) حج/36.
6)بقره/125.
7) کهف/21.
منبع: ماهنامه راه قرآن، شماره35.