ولادت حضرت امام علی(ع) - روز پدر
نویسنده: سید محمود طاهری
13 رجب 1342
-شیوه های تربیت فرزند از دیدگاه امام علی(ع)
اشاره
از ویژگی های برجسته حضرت علی (ع) اهتمام فراوان ایشان به تربیت فرزندان است. این اهتمام، درتربیت فرزندانی چون امام حسن(ع) امام حسین (ع) و حضرت زینب(ع) به خوبی آشکار است. سخنان آن حضرت درباره شیوه های دینی و درست تربیت فرزند، سند دیگری بر اهتمام آن امام بزرگوار به پرورش اسلامی وانسانی فرزندان است. آنگاه که حضرت علی(ع) همسر بی همتای خویش، حضرت فاطمه زهرا(ع) را از دست می دهد، از برادر نسب شناس خویش، عقیل می خواهد، همسری برای او برگزیند که از او فرزندانی صالح وشجاع ونام آور به دنیا آید. بی گمان، سیره وسخن آن حضرت درباره تربیت فرزند، بهترین الگو برای همه پدران ومادارنی است که به تربیت فرزندانی صالح وشایسته می اندیشند. پی آمد پیروی از این الگو، داشتن فرزندانی آراسته به ویژگی های اخلاقی- رفتاری فرزندان علی (ع) است که مانند فرزندان آن حضرت، هم در دنیا خوشبخت وبلند آوازه خواهند بود و هم در آخرت. دراین پژوهش به بخشی از راهکارهای تربیت فرزند از دیدگاه حضرت علی(ع) اشاره خواهیم کرد. بی شک، هر پژوهشگری منصفی با مطالعه راهکارهای تربیتی آن حضرت بر روز بودن آن اذعان خواهد کرد.
تربیت پذیربودن فرزندان واهمیت تربیت از دیدگاه امام علی (ع)
از دیدگاه حضرت علی(ع) فرزندان انسان تربیت پذیرند و اگر پدر ومادر از شیوه ها واصول تربیتی آگاه باشند، از این ویژگی وتربیت پذیر بودن انسان به خوبی بهره می برند و فرزندان خویش را در رسیدن به بالاترین درجه های علمی ومعنوی یاری می رسانند. آن حضرت بر اساس اصل «تربیت پذیر بودن انسان»، یکی از حقوق فرزندان بر پدر را، تربیت شایسته فرزند می داند و می فرماید: «حق الولد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه ویعلمه القرآن؛ حق فرزند بر پدرش این است که نام نیکو برای او برگزیند وبه خوبی ادب و تربیتش کند وبه وی قرآن بیاموزد.» (1) آن حضرت در کلامی دیگر فرموده است : « ما نحل والد ولدا نحلاً افضل من ادب حسن؛ هیچ پدری به فرزندش، موهبتی مانند تربیت نیکو نبخشیده است.»(2) آن حضرت در سخنی دراین باره، به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: «فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبک؛ پیش از آنکه قلب تو دچار قساوت واندیشه ات سرگرم [ امور بیهوده] شود، به تربیت تو پرداختم.»(3)
امام خمینی( رحمه الله)، درباره اصل «تربیت پذیر بودن انسان» می فرماید: «این لطفی است که از سوی خدای تبارک وتعالی به بشر، که قابل از برای این است که تربیت شود.(4) هیچ بیماری از بیماری های نفسانی نیست مگر اینکه انسان [دراثر تربیت] می تواند اصلاح کند؛ گرچه درنفس، ریشه کرده باشد و استوار شده باشد....(5) آن بچه ای که به دنیا می آید، قابلیت تربیت را دارد....(6) جوان ها به ملکوت نزدیک تر وقلب آنها پاک تر است. اگر با گذشت سن، مجاهده نکنند وتحت تربیت قرار نگیرند، هرچه جلوتر می روند، از ملکوت اعلی دورتر می شوند.بنابراین [فرزندان] از اول باید تربیت شوند واز همان کودکی، تربیت درست شوند وبعد هم در هر جا که هست، یک مربی هایی باشند که انسان را تربیت کنند. انسان تا پایان عمر، نیازمند تربیت است...(7) باید دانست که آن که دیکتاتور می شود، از همان آغاز دیکتاتور نبوده است، با تربیت های نادرست است که در انسان دیکتاتوری ظهور می کند. اگر تربیت بچه صحیح باشد، آن دیکتاتوری در او ظهور نخواهد کرد.»(8)
امام خمینی (رحمه الله) درکلامی دیگر می فرماید: «از یاد نبردیم که دل کودک مانند زمین خالی وآماده ای است که می تواند هر بذر یا گیاهی را در خود بپرورد و موجبات رشد وتکاملش را فراهم آورد. رفتار وگفتار درست یا نادرست پدران ومادران وچگونگی تربیت آنان در خانواده، به منزله بذرهایی است که در ضمیر کودک افشانده می شود، تدریجاً پرورش می یابند ورشد می کنند ودر دوران بلوغ وجوانی، به رشد نهایی خود می رسند وبار می دهند. ثمره تربیت های خوب یا بد خانوادگی، تمایلات پسندیده یا ناپسندی است که درنهاد جوانان جای می گیرد.محصول تربیت های خانوادگی، سجایای اخلاقی یا صفات ناپسندی است که جوانان به آنها متخلق می شوند و بر اساس همان صفات، با مردم رفتار می نمایند. درآیین مقدس اسلام، تربیت صحیح فرزندان، یکی از وظایف مسلم والدین است وجزو تکالیفی است که مورد پرسش خداوند قرار می گیرد.(9) درحقیقت، جسم وجان طفل، به موازات یکدیگر ساخته می شوند. همان گونه که بدن کودک با تغذیه صحیح ومراقبت های بهداشتی، به سرعت رشد می کند و راه قوت ونیرومندی را می پیماید، روان فرزند وطفل نیز می تواند از تعلیم وتربیت صحیح، تغذیه کند وبا قوت وسلامت روح، به کمالی که سزاوار آن است، برسد و برای یک زندگی خوب وسعادت بخش آماده شود. پدران ومادران نیز باید از فرصت گران بهای کودکی فرزندان خود واصل تربیت پذیر بودن آنها به خوبی استفاده کنند و اساس سعادت و خوشبختی آنان را برای همه دوران عمر، پی ریزی نمایند.»(10)
علی(ع) ودغدغه تربیت فرزند
تا موضوع «تربیت فرزند» به دغدغه ای در ذهن پدر ومادر تبدیل نشود، نمی توانند فرزندان خویش را به درستی تربیت کنند. پدر ومادری که دغدغه تربیت فرزند ندارند، یا از تربیت فرزندان خویش باز می مانند یا تربیت فرزندان خود را ناتمام می گذارند یا آنها را نادرست تربیت می کنند. بنابراین، باید پیش از اقدام به تربیت فرزند، پدرومادر دراین باره، دغدغه ای وجود داشته باشد.
دغدغه تربیت فرزند، پدرومادر را نسبت به فررزندان خویش مسئولیت پذیر می کند، انها را به کسب آگاهی درباره تربیت فرزند وا می دارد ومانع از دست دادن فرصت ها برای تربیت فرزند می شود.
نامه 31 نهج البلاغه که راهکارهای تربیتی حضرت علی (ع) به فرزند بزرگوارش امام حسن(ع) است، نمونه ای آشکار از دغدغه آن حضرت درباره تربیت فرزند خویش است. آن حضرت به دلیل دغدغه فراوان خویش دراین باره، این نامه را در حال بازگشت از جنگ صفین درمیانه راه نوشته است. ایشان به تأخیر انداختن بیان توصیه های تربیتی خویش به امام حسن(ع) را پس از رسیدن به خانه، نوعی از دست دادن فرصت و سهل انگاری در تربیت دانسته است. از این رو، در راه نامه ای را نگاشته وآن را پیش از بازگشت به خانه، برای فرزندش امام حسن (ع) فرستاده است. «آری آن که می خواهد فرزندش نیکو ساخته شود، باید همیشه در صحنه تربیت حاضر باشد. و این هشداری است که باید به والدین گفت که اگر امروز به فرزندان خویش نرسیم، چه بسا امکان رسیدگی به طفل در فردا دیر خواهد شد. این جای تأسف است که اشتغالات مربیان و والدین به گونه ای شده است که اغلب، ارتباط آنها با فرزندان را سطحی و بی ریشه کرده است. پدرها تنها وقتی به خانه می آیند که کودک خوابیده است وصبح ها به هنگامی سرکار می روند که باز هم او خوابیده ویا خواب آلود است. عده ای زنان یا مردان، می توانند با درآمد متوسطی زندگی کنند واز فرصت به جای مانده استفاده کرده، به پرورش فرزندان بپردازند. اما میل به داشتن زندگی مرفه وجاذبه های لوکس موجب می شود، وقت فراوانی را به کار در بیرون از خانه اختصاص دهند. ودرنتیجه، از تربیت فرزندان باز مانند. این خود نشانه آن است که آنها از دغدغه چندانی نسبت به تربیت فرزندانشان برخوردار نیستند.»(11)
نقل است پیش ازآنکه سقراط را محاکمه کنند، از وی پرسیدند: بزرگ ترین آرزویی که در دل داری، چیست؟ گفت: «بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم وبا صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان! چرا با این حرص و ولع، بهترین سال های زندیگ خود را به جمع آوری ثروت می گذرانید، درحالی که آن گونه که باید وشاید، به تعلیم فرزندانتان همت نمی گمارید؛ فرزندانی که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید.»(12)
علی (ع) و جلب اعتماد علمی وتربیتی از سوی فرزندان
ازعواملی که فرزند را به پیروی از شیوه های تربیتی پدرومادر علاقه مند می کند، اطمینان فرزند به آگاهی پدر ومادر درباره تربیت فرزند وتوانایی آنها دراین زمینه است. بنابراین، پدر ومادر باید اعتماد فرزندان خود را جلب وخیال آنها را درباره توانایی های خویش در زمینه تربیت آسوده کنند.
حضرت علی (ع) درنامه 31 نهج البلاغه، این گونه اعتماد امام حسن(ع) را به خویش جلب می کند: «پسرم! اگر چه من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام، ولی در کردار آنها نظر افکندم ودراخبارشان اندیشیدم و در آثار شان سیر کردم، تا آنجا که گویی یکی از آنها شده ام، بلکه بامطالعه تاریخ آنان گویا تا پایان عمرشان با آنان بوده ام. پس قسمت های روشن وشیرین زندگی آنان را از قسمت های تیره آن شناختم و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیان بارش شناسایی کردم. سپس از هر چیزی، مهم و ارزشمند آن را واز هر حادثه ای، زیبا وشیرین آن را برای تو برگزیدم و ناشناخته های آنان را دور کردم. پس [با دانشی فراوان و اندوخته هایی انبوه]، آن گونه که پدری مهربان نیکی ها را برای فرزندش می پسندد، من نیز بر آن شدم تا تو را با خوبی ها تربیت کنم.»(13)
«درحقیقت، حضرت علی (ع) با بیان این سخنان می خواهد بگوید: اگر می خواهید کسی را تحت تربیت بگیرید، اول باید اعتماد علمی او را به خود جلب کنید، تا کسی که مورد تربیت قرارمی گیرد، بداند که با چه کسی روبه رو است وآیا او قابلیت تربیت نمودن را دارد یا نه؟ اگر شنونده و متربی چنین اعتمادی به مربی خود داشته باشد، به حرف هایش توجه خواهد کرد، اما اگر نداند که با چه کسی روبه روست و چه کسی در صدد تربیت او بر آمده و او را نصیحت می کند، به سخن او به طور دقیق گوش نمی دهد ودل نمی سپارد واز پندهای وی استفاده نمی کند؛ یعنی درست بودن آن را درک نمی کند و در مقام عمل نیز درست ودقیق بدان عمل نمی کند. حضرت علی (ع) دراین سخنان، اندوخته ها، آگاهی ها و تجارب ارزشمند خویش را به فرزندش گوشزد می کند تا مخاطب به ایشان به عنوان یک انسان عادی نگاه نکند، بلکه بداند کسی به ارشاد وراهنمایی وی روی آورده است که حاصل عمر همه گذشتگان را در اختیار دارد.»(14)
«بنابراین، اولاً بدون آگاهی از راه و رسم تربیت، نمی توان به سازندگی و پرورش فرزند پرداخت. کودکان در مراحل مختلف رشد خود، به راهنمایی ما نیاز دارند وباید براساس ضوابط ومقرراتی، اقدام به اصلاح آنها شود ومربی باید راه و روش های لازم را بداند؛ چرا که بدون آگاهی نمی توان به امر تربیت پرداخت. حتی گاه آگاهی نداشتن، موجب وارد آمدن آسیب هایی بر روان کودک می شود. ثانیاً آنچه در اصلاح وتربیت کودک مهم است. این است که والدین باید نظر واطمینان کودکان را به خود جلب کنند تا تصمیم های آنان درباره فرزندانشان مؤثر باشد. چه نیکوست که کودک نسبت به آگاهی وتوانایی والدین، در امر تربیت اعتماد کنند و بدانند که والدین، خواهان خیر وسعادت او هستند و آنچه را انجام می دهند، به خاطر آسایش وخیراوست. ضروری است که کودک درک کند والدین او افرادی هستند صمیمی، فداکار، آگاه ودارای تجربه که دغدغه خوشبختی او را در سر دارند وبه هنگام اوقات تلخی ها، قصد ندارند که کودکشان را بیازارند و به او آسیبی برسانند، بلکه انگیزه شان از برخوردهای تندی که گاهی ممکن است با آنها داشته باشند، خدمت وتربیت آنان وبه دنبال آن، رشد وتعالی آنان است. پس برای آنکه فرزندان، به همه رفتارهای والدین با آنها خوش بین و برای تمام رفتارهای آنان، توجه مثبتی داشته باشند، باید والدین، اعتماد سازی کنند واطمینان آنان را به طور کامل به سوی خویش جلب نمایند.»(15)
حضرت علی (ع) وتربیت فرزند با کمترین هزینه
پدر و مادری که به موقع به تربیت فرزند بپردازند، زحمت وهزینه کمتری را متحمل خواهند شد؛ زیرا تربیت فرزند در دوران خردسالی و نوجوانی وحتی جوانی، بسیار آسان تر از تربیت فرزند در دوران میان سالی است. پدر و مادر باید بدانند هر چه فرزندشان بزرگ شود تربیت او دشوارتر می شود؛ چرا که گذشت زمان، ریشه ویژگی های ناپسند را در دل آدمی استوارترمی سازد. ودرنتیجه، کندن این ریشه ها نیز سخت تر می شود. پس هر چه والدین، زودتر وبه موقع زمام پرورش کودک را در دست گیرند، هم آسان تر به هدف خویش دست می یابند و هم زحمت کمتری خواهند کشید و هزینه کمتری خواهند پرداخت. یکی از دانشمندان در این باره معتقد است: « معمولاً تربیت درست، از همان آغاز کودکی، برخلاف تصور خیلی ها چندان دشوار نیست. هر پدر ومادری می تواند از پس دشواری های این کار برآید و تربیت درستی به فرزندش بدهد، ولی تربیت دوباره، از زمین تا آسمان با این متفاوت است. اگر فرزندتان را بد بار بیاورید، اگر در تربیتش کوتاهی کنید، آن وقت باید خیلی چیزها را اصلاح کنید و از نوبسازید واین اصلاح و تربیت دوباره، کار چندان ساده ای نیست؛ چرا که همراه با زحمت وهزینه بیشتری خواهد بود. تربیت دوباره، قدرت، آگاهی وحوصله ای می خواهد که از حد توان خیلی از پدر ومادرها خارج است. اغلب، پیش می آید که خانواده از پس دشواری های تربیت دوباره بر نمی آید، حتی بر فرض هم که تربیت دوباره به جایی برسد و شخص به کار وزندگی مشغول شود و همه از جمله پدرومادرش با دیدن او خشنود شوند، دراین میان، چیزهای زیادی از دست رفته است واگراین فرد از همان اول، درست بار می آمد، از زندگی بهره بیشتری می برد وبا توان وآمادگی بیشتری وارد جامعه می شد ودر نتیجه، خوشبخت تر بود.[ازاین رو، ] به پدران ومادران توصیه می شود همیشه به خاطر داشته باشند که فرزندان خود را چنان تربیت کنند که مجبورنشوند چیزی را اصلاح کنند. باید همه چیز از همان اول درست انجام شود.»(16)
حضرت علی (ع) با آگاهی از اهمیت به موقع تربیت فرزندان، از پدران ومادران می خواهد که پیش از آنکه کار تربیت فرزندانشان دشوار گردد وگرفتار انحراف و فساد شوند، به تربیت آنها همت گمارند وهیچ فرصتی را از دست ندهند. آن حضرت درنامه خویش به فرزندش امام حسن(ع) دراین باره چنین می فرماید: «پس درتربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود وعقل تو به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیده اند و تو را از تلاش ویافتن، بی نیازساخته اند.»(17)
«بی گمان، دوران جوانی، زمان مناسبی برای موعظه وتربیت است؛ زیرا دل جوان مانند زمین بکر و کاشته نشده ای است که هنوز بذری در آن پاشیده نشده، وآمادگی کشتن را دارد. حال اگر در چنین زمینی علف های هرزه بروید یا قبلاً بذر دیگری در آن کاشته باشند، کشت بذر جدید در آن، بسیار دشوار است و هرگز مثل گذشته، سریع وکم زحمت رشد ونمو نمی کند. قلب جوان چنین حالتی دارد وصاف و پاک است وافکار وعقاید نادرست در آن رسوخ نکرده است وصفات ناپسند، هنوز در قلب جوان جوانه نزده یا اگر هم آلودگی دارد، خیلی سطحی است. به همین دلیل، برای تعلیم و تربیت، کاملاً آماده است، اما وقتی انسان پا به سن گذاشت، ایجاد تغییر در او خیلی مشکل است وزحمت وهزینه فراوانی خواهد داشت، مانند زمینی که علف های هرزه درآن روییده وبذرهای گوناگونی در آن کاشته اند واز انواع علف های هرزه ونباتات و گیاهان پر شده است که وقتی درآن زمین بذر گل بکارند، زود رشد نمی کند وچه بسا علف ها و نباتات روییده درآن زمین، مانع از رشد آن می شود».(18)
بنابراین، اگر دراثر سهل انگاری مربی، دل جوان به ناپاکی ها و ویژگی های ناشایست آلوده شود، اصلاح وی زحمتی دو چندان می طلبد، چرا که اولاً باید آن آلودگی ها را بزداید وثانیاً با تلاشی پیگیر، معارف صحیح را به او بیاموزد وجایگزین عقاید انحرافی او کند».(19) بر همین اساس، حضرت علی (ع) به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: « پیش از آنکه خواهش ها ودگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش واطاعت تو مشکل گردد، به تربیت تو اقدام کردم؛ چرا که قلبنوجوان مانند زمین کاشته نشده ای است که آماده پذیرش هر بذری است که در آن کاشته می شود.»(20)
استفاده از فرصت ها
از هشدارهای حضرت علی (ع) به والدین، استفاده از فرصت ها پیش از نابودی آنهاست. پدر و مادرمسئولیت پذیری که دغدغه تربیت فرزند خویش را دارند، از همه فرصت ها برای تربیت وی بهره می گیرند چه بسا در فرزند زمینه تربیت وجود داشته باشد، ولی پدر و مادر فرصت یا توان این مهم را از دست بدهند و در نتیجه، نتوانند آن گونه که دلشان می خواهد، به تربیت فرزندشان همت بگمارند. حضرت علی(ع) دراین باره به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: «پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت وتوانایی ام رو به کاستی رفت، به نوشتن[این نامه] وصیت برای تو شتاب کردم و ارزش های اخلاقی را برای تو برشمردم؛ پیش ازآن که اجلم فرا رسد و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم و پیش از آنکه درنظرم کاهشی پدید آید، چنان که در جسمم پدید آمده است وپیش از آن که در تو زمینه پذیرش از میان برود.»(21) این سخن حضرت علی(ع)به ما می آموزد که اگر برای ما زمینه کار خیری فراهم شد و وقت انجام دادن آن فرا رسید، کوتاهی و سهل انگاری نکنیم؛ زیرا ممکن است درآینده زنده نباشیم یا توان انجام این کار را نداشته باشیم. برای مثال، ممکن است بیماری و ناتوانی یا هزاران مانع دیگر، ما را از انجام وظیفه باز دارد. در حقیقت، حضرت علی (ع) درسخن خویش، چند مانع اساسی در راه تربیت فرزند را برای ما بازگو می کند: 1. فرا رسیدن اجل؛ 2. از دست دادن سلامت و قوت فکر؛ 3. از بین رفتن زمینه مناسب.
تربیت همه جانبه فرزند
در وجود انسان انگیزه ها و گرایش هایی است که برخی ازآنها از جنبه جسمی او سرچشمه می گیرند و برخی از بعد روح اش. درحقیقت، انسان هم نیازهای مادی و جسمی دارد و هم نیازهای معنوی وروحی. والدین موفق کسانی هستند که به هر دو نیاز فرزند توجه کنند و با برآوردن نیازهای روحی و جسمی او، هم به پرورش روح او اهتمام ورزند وهم به پرورش جسمش. بنابراین، هم پدران ومادرانی که تنها به تربیت جسمانی فرزند خویش همت می گمارند، درانجام وظیفه خویش کوتاهی کرده اند و هم پدران ومادرانی که تنها به پرورش روحی فرزند خود توجه می کنند.
«باید بدانیم که از یک سو، برای داشتن یک کودک سازگار و متعادل، ناگزیریم که وضع بدنی او را تحت مراقبت قرار دهیم ودرحفظ وتقویت آن بکوشیم؛ چرا که ما برای انجام کارهای مفید وضروری زندگی، به سلامت جسمانی وقدرت بدنی نیازمندیم وغرایز واستعدادها نیز در سایه رشد وپرورش بدنی سالم، بهتر تعدیل می یابند. از سوی دیگر باید بدانیم که وظیفه اصلی خانواده، تنها تغذیه و پرورش جسمی کودک نیست، بلکه رشد وپرورش روحی وروانی او نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این نکته درخور توجه است که به علت ناآگاهی و سهل انگاری های والدین نسبت به تربیت روحی و روانی فرزند، نه تنها زمینه بروز انواع ناهنجاری ها وبزه ها در فرزند به وجود می آید، بلکه چه بسا نابسامانی های روانی، خود، موجب بیماری های جسمانی آنان می شود و در نتیجه، جسم و روحی بیمار خواهند داشت.»(22)
حضرت علی (ع) به عنوان بهترین الگو درتربیت فرزند، هم به تربیت روحی فرزند سفارش کرده است وهم به تربیت جسمی او. آن حضرت به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: «پسرم! آیا تو را چهار نکته نیاموزم که به کمک آنها از طب بی نیاز شوی؟» گفت: «چرا، امیرمؤمنان!» حضرت فرمود: «تا گرسنه نشدی، برسر سفره منشین؛ تا کاملاً سیر نشدی، دست از غذا بکش؛ غذا را خوب بجو وپیش از خواب، رفتن به دستشویی را فراموش مکن».(23)
حضرت علی (ع) وتربیت فرزند برای آینده نه برای حال
فرزندان ما ازآن آینده هستند وآینده نیز شرایطی متفاوت با زمان حال دارد. بنابراین، باید فرزندان خویش را با توجه به رویدادها وشرایط حاکم بر آینده تربیت کنیم وآنها را مطابق با آینده پرورش دهیم. حضرت علی (ع) درحدیثی زیبا دراین باره می فرماید: « لاتقسراولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم؛ فرزندانتان را برآداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای [آینده و] زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.»(24)
براین اساس، والدینی می توانند به نیکوترین وبهترین شکل فرزندان خویش را تربیت کنند تا آینده نگر باشند ورخدادهای آینده را یپش بینی و فرزندان خود را متناسب با رخدادهای پیش بینی شده آینده، تربیت کنند. کانت می نویسد: «یکی از اصول تعلیم وتربیت که همواره باید مورد توجه دست اندرکاران برنامه های تربیتی باشد، این است که کودک نباید تنها بر حسب وضع فعلی نوع بشر پرورش یابد، بلکه باید او را براساس شرایط آینده تربیت کرد. معمولاً والدین، فرزندانشان را تنها برای اینکه با شرایط موجود زندگی سازگار باشند، تربیت می کنند و حال آنکه می بایست به آنان تعلیم وتربیت مناسب تری داد تا بتوانند فرزندان آینده باشند.»(25)
جبران خلیل جبران نیز می گوید: « فرزندان شما به حقیقت، فرزندان شما نیستند. آنها دختران وپسران زندگی اند در سودای خویش. این جوهرحیات است که به شوق دیدار خویش هر دم از گوشه ای سر بر می کند. آنها از کوچه وجود شما می گذرند، اما از آن شما نیستند واگر چه با شمایند، به شماتعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار کنید، اما اندیشه هایتان را برای خود نگه دارید؛ زیرا آنها را نیز برای خود، اندیشه ای دیگر است. جسم آنها را درخانه خود مسکن دهید، اما روح آنها را به آینده واگذارید؛ چرا که روح آنها درخانه فردا زیست خواهد کرد که شما حتی در رؤیا نیز نمی توانید به دیدار آن بروید. ممکن است تلاش کنید که شبیه آنان باشید، ولی مکوشید که آنان را مانند خود بار بیاورید؛ زیرا زمان به عقب باز نخواهد گشت وبا دیروز درنگ نخواهد کرد. شما کمانی هستید که از چله آن، فرزندانتان چون تیرهای جاندار به آینده پرتاب می شوند. کماندار - که همان پروردگار هستی باشد- نشانه را در بی نهایت می بیند و با قوت، شما را خم می کند تا تیرهایش با شتاب به دور دست پروازکند.بگذارید فشار این خم شدن، با شادمانی همراه باشد؛ زیرا کماندار هم تیرهای پرشتاب و روبه آینده را دوست دارد و هم ثبات واستحکام کمان را ».(26)
امام خمینی(رحمه الله) نیز دراین باره می فرماید:«در روایات هست که بچه هایتان را به غیر آن طوری که خودتان هستید وبرای زمان آینده تربیت کنید؛ چرا که اینها در زمان آینده، باید دست به کار مملکت وکشور شوند. شما بچه ها را از سیاست، از این طور چیزها دور نگه ندارید. دور نگه داشتن بچه ها از سیاست، موجب این می شود که وقتی[درآینده]، فرزند وارد اجتماع می شود، مثل یک آدم کوری وارد اجتماع شود. آنهایی که می خواهند بعداً دراین کشور زندگی کنند وامور کشور در دست آنها باشد، باید از قبل آگاه باشند وباید از قبل به دست شما وبه تعلیم شما به آنها گفته بشود وبرای آینده آنها را تربیت کنید».(27)
جایگاه وراثت درتربیت فرزند از دیدگاه حضرت علی (ع)
ازحکیمی پرسیدند: از چه زمانی باید تربیت فرزند را آغاز کرد؟ حکیم گفت: «بیست سال پیش از تولد فرزند واگر به نتیجه لازم نرسیدند، معلوم می شود که باید زودتر از آن شروع می کردید.(28) بنابراین سخن حکیمانه، درتربیت فرزند نباید از نقش «وراثت » غافل ماند؛ زیرا بخشی از هنجارها یا ناهنجاری های اخلاقی، از راه وراثت به فرزند منتقل می شود. بر این اساس، دلیل سفارش های فراوان دین اسلام به جوانان، به برگزیدن همسری پرهیزکار وبا ایمان، به خوبی آشکار می شود. از آنجا که ویژگی های اخلاقی وشخصیتی پدران ومادران به فرزندان منتقل می شود، جوانان باید برای فرزندان آینده خویش، پدر یا مادری که از نقش وراثت درتربیت فرزند آگاه هستند، پیش از آنکه صاحب فرزند شوند وحتی پیش از ازدواج، سرزمین جان ودل خویش را از ناپاکی ها می زدایند و وجودشان را به پاکی ها می آرایند تا آنچه به فرزندان آینده شان از راه وراثت منتقل می شود، خوبی وپاکی باشد، نه بدی وناپاکی.
بی شک، آنگاه که دو انسان به عنوان پدر و مادرآینده، از سال ها پیش از ازدواج، قلب وجان خویش را از ناپاکی ها وصفات ناپسند می پیرایند وروح خود را به اخلاق نیکو می آرایند، درحقیقت، بخشی از سلامت روح و روان وتربیت کودک آینده خویش را از پیش تأمین می کنند.
«در آموزش های دینی ما شواهدی وجود داردکه انتقال زمینه های روحی واخلاقی را از والدین به فرزندان تأمین می کند. بنابراین، کودکی که امروز به دنیا می آید، زمینه های گوناگون ارثی را با خود به همراه دارد و در واقع، بذرهای اولیه شخصیت کودک را باید در وجود والدین جست وجو کرد. تمایلاتی که امروز در وجود زن یا مردی شکل می گیرد و به تدریج، به خلق و خوی ثابت تبدیل می شود، زمینه ساز پیدایش این تمایلات درفرزندانی است که در آینده ازآنها به وجود خواهند آمد.»(29)
دراین داستان، نقش وراثت در فرزندان به خوبی آشکار است: «محمد حنفیه، فرزند حضرت علی(ع) درجنگ جمل علمدار بود. حضرت علی(ع) به او فرمان حمله داد واو حمله کرد، ولی دشمن با ضربه های نیزه وتیر، جلوی او را گرفت و وی از پیشروی باز ماند. حضرت علی(ع) خود را به او رساند و فرمان حمله داد وفرمود: « از ضربه های دشمن مترس!» محمد حنفیه اندکی پیشروی کرد، ولی دوباره متوقف شد. علی (ع) از ضعف فرزند خویش آزرده خاطر شد وبا قبضه شمشیر به دوشش کوبید وفرمود: « این ضعف وترس را از مادرت به ارث بردی ومن که پدر تو هستم، ترسی ندارم واگر تو مادری چون فاطمه زهرا داشتی، نمی ترسیدی».(30)
«بشر دیر زمانی است به این نکته پی برده که موجود زنده، بسیاری از ویژگی های خود را به نسل بعد منتقل می کند و درحقیقت، نسل بعد، وارث صفات نسل گذشته است. یک بذر گل، همه ویژگی های ساقه، برگ، گل و رنگ نهالی را که از آن به وجود آمده، درخود حفظ می کند. و پس از سبز شدن، همه آنها را یکی پس از دیگری به نمایش می گذارد. یک هسته زردآلو نیز همه صفات درختی را که از آن به وجود آمده است، در بردارد و وقتی آن را بکارند ورشد کند، به تدریج همه آن صفات را بروز خواهد داد. فرزند یک انسان افریقایی نیز در سیاهی پوست وپیچیدگی مو وساختمان بینی و رنگ چشم مانند پدر و مادر است وهمچنین فرزند یک اروپایی درصفات پوست وچشم ومو و بینی، مانند پدرومادر خویش است. خلاصه آن که یکی از قوانین مهم در جهان موجودات زنده، قانون وراثت است. به موجب این قانون، فرزندان بدون کوچک ترین اختیاری، صفات و ویژگی های پدران ومادران را فرا خواهند گرفت.»(31)
گفتنی است که «کودکانی که صفات موروثی آنها خوب و پسندیده است ودر سرشت خود، احساسات وعواطف مطبوعی دارند، تربیت آنها آسان است وبه زودی می توانند صفات نیکو و ویژگی های پسندیده را فرا گیرند و انسانی شایسته بارآیند، ولی کودکانی که صفات موروثی وساختمان عاطفی آنها بد و ناپسند است، در پرورش وتربیت آنها مراقبت های بیشتر ودقیق تری لازم است.»(32)
حضرت علی(ع) با توجه به تأثیر قانون وراثت بر فرزندان می فرماید: «ایاکم و تزویج الحمقاء؛ فان...ولدها ضیاع؛ از ازدواج با شخص احمق وکم خرد بپرهیز که فرزند او[از نظر اخلاقی] تباه شده خواهد بود.»(33) امام خمینی(رحمه الله) نیز دراین باره می فرماید: «ازآن وقتی که ازدواج بین پدر و مادر حاصل نشده است، اسلام برای ساختن انسان دستور داد چه زنی را انتخاب کند و چه مردی را آن زن انتخاب کند و وضع اخلاقی اش چه جور باشد، وضع دیانتش چگونه باشد. شما ملاحظه کنید، یک نفر کشاورز وقتی می خواهد زراعتی بکند ویک بذری را دریک زمینی کشت کند، باید این زمین را ملاحظه کند ومراقب بذری که در آن می ریزد باشد وملاحظه کند که چه چیز مفید است وچه چیز مفید نیست. اسلام همین معامله را با افراد انسان کرده است؛ یعنی معامله یک نفر کشاورز را که می خواهد کشتی بکند وازآن استفاده کند. لذا دستور داد پدر و مادر چه جور باشند؛ یعنی ازدواج، چه جور باید باشد. این برای این است که ملاحظه عاقبت را کرده است که اگر [یکی از] پدر و مادر مثلاً اخلاقش فاسد باشد، اعمالش غیر انسانی باشد، این بچه هایی که پیدا می شوند، به واسطه وراثتی که هست، آن صفات پدر و مادر در او تأثیر می گذارند.»(34)
منبع:کرمانی زاده،عین اله،اشارات(ش1 پیاپی142(،انتشارات مرکزپژوهش های اسلامی صداوسیمای قم،1390
مسأله حجاب در سیره حضرت زهرا (س)
نویسنده:حجةالاسلام والمسلمین محمد محمّدی اشتهاردی
اشاره
بدون تردید پوشش اسلامی برای زنان، از ضروریّات دین مقدّس اسلام است، چنان که آیات متعدّدی از قرآن بر این مطلب دلالت دارند.1 از طرفی مسأله حجاب یکی از جنجالیترین مسائل دنیای دیروز و امروز است، به ویژه طرفداران اعلامیّه حقوق بشر، که با عنوان کردن «تساوی حقوق زن و مرد»، پوشش را برای زن دست و پاگیر دانسته، و آن را برخلاف آزادی قلمداد و به عنوان حمایت از حقوق زن، مطرح مینمایند، این مسأله را بسیار حسّاس نموده است، در صورتی که پوشش اسلامی را باید در مجموع ابعادش مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، که با توجّه به مجموع، به نفع زن و جامعه است، و نه تنها دست و پا گیر نیست و تضادّی با آزادی ندارد، بلکه زنان در عین حفظ پوشش اسلامی، میتوانند برترین فعالیّتهای اجتماعی را داشته باشند، و در چارچوب آزادیهای صحیح و مقبول، از حق آزادی خود بهرهمند گردند، زیرا حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است، و ما امروز در جمهوری اسلامی ایران میبینیم که زنان در همه صحنهها و عرصهها، از مجلس قانونگذاری گرفته تا آموزش و پرورش و بیمارستانها و ادارات، میتوانند در چهارچوب حفظ پوشش اسلامی، به کار و تلاش بپردازند، بی آنکه حجاب اسلامی برای تلاشهای آنان، مشکلی ایجاد کند، و حقّ آزادی صحیح آنها را تضییع نماید.
استاد شهید علاّمه مطهّری مینویسد: «وظیفه پوششی که اسلام برای زنان مقرّر کرده است، به این معنی نیست که آنها از خانه بیرون نروند، زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست... پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند، و فتوای فقهاء هم مؤیّد همین مطلب است».2
و در فراز دیگر مینویسد: «حجاب در اسلام از یک مسأله کلّیتر و اساسیتری ریشه میگیرد، و آن این است که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی، اختصاص یابد، اجتماع منحصرا برای کار و فعّالیت باشد، برخلاف سیستم غربی عصر حاضر، که کار و فعّالیت را با لذّتجوییهای جنسی به هم میآمیزد، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند».3
علاّمه اقبال لاهوری در اشعار نغز خود در این رابطه، چنین میسراید:
باید این اقوام را تنقید غرب شرق را از خود برد تقلید غرب
نی زرقص دختران بیحجاب قوّت مغرب نه از چنگ و رباب
نی زعریان ساق و نی از قطع موست نی زسحر ساحران لاله روست
از همین آتش چراغش روشن است قوّت افرنگ از علم و فن است
مغز میباید نه ملبوس فرنگ علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
با این بیان، به سیره ارجمند حضرت زهرا(س) در زمینه پوشش اسلامی نگاهی میافکنیم. آن بانوی بسیار بزرگ جهان، با این که حریم عفاف و حجاب را به طور
کامل رعایت میکرد، در عین حال، در بحرانیترین حوادث سیاسی و اجتماعی، حضور و ظهور داشت. برای روشن شدن مطلب نظر شما را به مطالب زیر جلب میکنم:
حجاب از دیدگاه حضرت زهرا(س)
روزی مرد نابینایی با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اکرم(ص) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسید: «با این که این مرد نابیناست و تو را نمیبیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم، وانگهی او بو را استشمام میکند». پیامبر(ص) (به نشانه تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی؛4 گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: روزی همراه گروهی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترین کار برای زنان چیست؟» هیچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحیح بدهند. هنگامی که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همین موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسیدم، و ماجرای سؤال پیامبر(ص) و پاسخ صحیح ندادن اصحاب را برای حضرت زهرا(س) تعریف کردم، و گفتم هیچ یک از ما نتوانستیم پاسخ صحیح بدهیم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولی من پاسخ به این سؤال را میدانم، و آن این است که: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
* حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض کردم: «ای رسول خدا! از ما پرسیدی که چه کار برای زنان برتر است، پاسخش این است که برترین کار برای زنان این است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
پیامبر(ص) فرمود: «چه کسی به تو چنین خبر داد، تو که اینجا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی(ع) عرض کرد: «فاطمه(س) چنین فرمود».
پیامبر(ص) از این پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسندید و به نشانه تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».
نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(ص) به سوی خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتی که به در خانه رسیدند، پیامبر(ص) اجازه ورود طلبید. فاطمه(س) اجازه داد، پیامبر(ص) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(س) عرض کرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(ص) فرمود: «یا فاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِی بِهِ رأسَکِ؛ ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان».
حضرت فاطمه(س) همین کار را کرد، آن گاه پیامبر(ص) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.6
تلاشهای سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) در عین آن که حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را پردهنشینی و انزوای زنان نمیدانست، بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاشهای اجتماعی و سیاسی نمیدانست. از این رو، در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت، به عنوان نمونه:
1ـ محدّثین نقل میکنند: شخص پیامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت، و به میان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر کس که فاطمه(س) را شناخت که شناخت، و هر کس که او را نشناخته بداند که فاطمه(س) دختر محمّد(ص) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده، و هر کس مرا بیازارد، قطعا خدا را آزرده است».7 بنابراین، حجاب در سیره فاطمه(س) پرده نشینی نیست.
2ـ در مکّه قبل از هجرت، مشرکان به تحریک ابوجهل به پیامبر(ص) آزار میرساندند، یکی از آنها به نام «ابن زبعری» شکمبه گوسفندی را برداشت، و به طرف پیامبر(ص) انداخت، به طوری که سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(ع) به دفاع از آن حضرت پرداخت،
* پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند، و فتوای فقهاء هم مؤیّد همین مطلب است».
در این هنگام حضرت زهرا(س) که در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد.8
روز دیگری فاطمه(س) گروهی از مشرکان را در کنار کعبه دید که جلسه محرمانهای دارند. دریافت که در اندیشه توطئه بر ضد پیامبر(ص) هستند، هشیارانه با شتاب به حضور پیامبر(ص) آمد و توطئه آنها را به پدر بزرگوارش خبر داد.9
و در مورد دیگر با کمال شجاعت و صلابت نزد مشرکان آمد و رگبار سرزنشش را بر ابوجهل و پیروانش فرو ریخت، و بر آن ستمگران نفرین کرد.10
حضرت زهرا(س) پس از هجرت از مکّه به مدینه نیز تلاشهایی این چنین در حمایت از اسلام و سپاه اسلام مینمود، و در عرصههای مختلف حضور و نظارت داشت.
حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سرکشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان که این موضوع در جنگ خندق و فتح مکّه، رخ داده است.11
در ماجرای «مباهله» که یک حادثه بسیار مهم سیاسی و اجتماعی و عقیدتی بود و در سال دهم هجرت بین پیامبر(ص) و هیأت بلندپایه مسیحیان نماینده «نجران» رخ داد، هزاران نفر از مهاجر و انصار در صحرای مدینه اجتماع کرده بودند تا از نزدیک نظارهگر صحنه باشند، ناگاه دیدند پیامبر(ص) با فاطمه(س) و علی(ع)
و حسن و حسین(ع) برای مباهله به سوی صحرا میآیند... پیامبر(ص) مطابق آیه 61 آل عمران (آیه مباهله) فاطمه(س) را همراه خود، در چنین همایش سیاسی دینی، شرکت داد.12 بنابراین، حجاب زنان هرگز مانع آنها برای شرکت در اجتماعات سیاسی و دینی نخواهد شد.
تلاشهای سیاسی حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص)
پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) و پدیدار شدن ماجرای سقیفه بنیساعده، و بیعت با ابوبکر به عنوان خلیفه رسول خدا(ص) و کنار زدن امیرمؤمنان علی(ع) از مقام رهبری، که حق مسلّم آن حضرت بود، حضرت زهرا(س) در موارد مختلف وارد صحنه شد، و به دفاع از حریم ولایت پرداخت. در ملأ عام در مسجد با خطبه غرّا، غاصبان را محکوم کرد، بیعت کنندگان را سرزنش نمود، و جانش را در این راه گذاشت، و آن چنان فعّال و جدّی به صحنه آمد، که سرانجام به شهادت رسید، و اینها و دهها نمونه دیگر نشان دهنده آن است که مسأله پوشش اسلامی، زنان را در پشت پرده محبوس نکرده که به طور کلّی از صحنه تلاشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فاصله بگیرند، اگر چنین بود، هرگز حضرت زهرا(س) از پشت پرده حجاب بیرون نمیآمد.
چگونگی خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجدالنّبی
یکی از امور مهمّی که در زندگی حضرت زهرا(س) همواره میدرخشد، خطبه غرّای او در مسجدالنّبی پس از رحلت پیامبر(ص) در ازدحام مردم است، که او با این خطبه غاصبان و خطاکاران را به محاکمه کشید و آنان را قاطعانه محکوم کرد، و از حریم ولایت و رهبری امیرمؤمنان علی(ع) به دفاع برخاست. چگونگی حرکت حضرت زهرا(س) از خانهاش (که مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حریم حجاب به قدری دقیق و ظریف است، که جدّا سزاوار است همگان در این مورد با نظر دقیق بنگرند، و نکتهها را دریابند، و سپس خطبه غرّای او را در آن اجتماع و جوّ حاکم مورد بررسی قرار دهند. به راستی که منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(س) تابلو گویا و بسیار روشن درباره حفظ حریم حجاب، و در عین حال شرکت کامل در صحنه برای سخنرانی و دفاع از حریم حق است و این همان راه اعتدال است که اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است.
* حضرت زهرا(س) در عین آن که حجاب کامل را رعایت میکرد، حجاب را پردهنشینی و انزوای زنان نمیدانست، بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاشهای اجتماعی و سیاسی نمیدانست.
* حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سرکشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان که این موضوع در جنگ خندق و فتح مکّه، رخ داده است.
ما در این جا چگونگی حرکت آن حضرت برای القای خطبه را شرح میدهیم، تا مسأله مهم حجاب را از مکتب زهرای اطهر(س) بیاموزیم، و هم باور کنیم که زن میتواند در عین حفظ حریم حجاب، از پردهنشینی خارج گردد، و به عنوان نیمی از جامعه انسانی، رسالت خود را به انجام رساند. شرح این چگونگی، نیز میتواند
جواب دندانشکنی به آن افرادی باشد که حجاب اسلامی را کمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجد را به عنوان شاهد عقیده ناصحیح خود میآورند، غافل از آن که شش دلیل و شاهد محکم در مقدّمه خطبه وجود دارد، که هر کدام نشان دهنده اهمیّت حجاب از نظر حضرت زهرا(س) است. اینک شرح مطلب:
عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبی علیه السلام) از پدران خود نقل میکند، هنگامی که مسأله غصب فدک رخ داد، و این خبر به حضرت زهرا(س) رسید، در این هنگام حضرت زهرا(س) تصمیم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمایت از حق، سخنرانی کند، چگونگی حرکت حضرت زهرا(س) در متن عبارت چنین آمده:
«لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأسِها، وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها وَ اَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها، تَطَأُ ذُیُولَها، ماتَخْرُمُ مِشْیَتِها مِشْیَةِ رَسُولِ الله حتّی دَخَلَتْ عَلی اَبِی بَکْرٍ وَ هُوَ فی حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَالاَنْصارِ وَ فِی غَیْرِهِمْ فَنِیطَتْ دوُنَها مُلائةً فَجَلَسَتْ، ثُمَّ أنَّتْ اَنَّةً اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُکاء، فَارْتَجَّ الَمجْلِسَ، ثُمّ اَمْهَلَتْ هَنِیئةً حَتّی اَسْکَنَ نَشِیَجَ القَوْمِ، وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، اِفْتَتَحَتِ الکَلامَ...؛ حضرت زهرا(س) روسری خود را بر سرش پیچید13 و عبای خود را (که روپوشی وسیع بود) به سر نمود، و میان گروهی از یاران و زنان خویشاوندش (به سوی مسجد) حرکت کرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب یا بلندی لباس) به قسمت پایین لباسش پا
میگذاشت (در نهایت پوشیدگی راه میرفت) شیوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شیوه راه رفتن رسول خدا(ص) بود، تا این که بر ابوبکر وارد شد، ابوبکر در میان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در این هنگام میان آن حضرت و مردم، پردهای نصب شد، حضرت زهرا(س) نشست، سپس ناله جانسوزی نمود که بر اثر آن، صدای همه حاضران به گریه بلند شد، به گونهای که گویی از صدای گریه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(س) اندکی سکوت کرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گریه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع کرد».14
تجزیه و تحلیل عبارت فوق
در این عبارت، در رابطه با حفظ حریم حجاب و عفاف در عین شرکت در یک صحنه پرشور سیاسی و اجتماعی، شش نکته است که هر کدام از جهتی بیانگر اهمیّت و عظمت مقام حجاب در سیره حضرت زهرا(س) است، که به اختصار بدان اشاره میشود:
1ـ آن حضرت روسری خود را که به طور کامل سر و گردن و سینهاش را میپوشانید، بر سر گرفت، تعبیر واژه «لاثتْ» (پیچید) حاکی است که روسری به طور کامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبک و وارفته که با اندکی تکان دادن از سر رد شود و موی سر آشکار گردد؛
2ـ حضرت زهرا(س) علاوه بر آن روسری، لباس روی لباسهایش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود (وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها)؛
3 ـ لباسی که بر تنش بود به قدری بلند بود که در راه رفتن، گاهی قسمت پایین لباس زیر پای حضرت زهرا(س) قرار میگرفت: (تَطَأُ ذُیُولَها)؛
4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(ص) با متانت و وقار حرکت میکرد، یعنی هیچ گونه حرکات نامناسب و دور از نزاکت در حرکت او دیده نمیشد؛
5 ـ علاوه بر این ها در مسجد پردهای به احترام او نصب کردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.
6ـ دوستان و زنان خویشانش، اطرافش را گرفته بودند. (وَاَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ ـ ای: جماعة ـ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها).
به این ترتیب نتیجه میگیریم، حضرت زهرا(س) در عین آن که در همایش پرشکوه و پرجنجال شرکت نمود، همه نمادهای حریم حجاب و عفاف را رعایت نموده است.
پی نوشت ها :
1 ) نور (24) آیه 30 و 32و 33؛ احزاب(33) آیه 32، 33 و 59.
2 ) مرتضی مطهّری، مسأله حجاب، چاپ جدید، ص79.
3 ) همان، ص83.
4 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج43، ص91.
5 ) علاّمه علی بن عیسی (اِرْبِلی، کشف الغمّه، ج2، ص23 و 24.
7 ) علاّمه علی بن عیسی اِرْبِلی، کشف الغمّه، ج2، ص24.
8 ) علاّمه سروی، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص60.
9 ) همان، ص71.
10 ) صحیح بخاری، ج5، ص8.
11 ) علاّمه طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص52، اعلام الوری، ص17؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص249.
12 ) قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج3، ص47 و 48 ـ تفسیر المنار، ذیل آیه 61 آل عمران.
13 ) خِمار به معنای روسری معمول آن زمان است که زنان با آن، سر و گردن و سینه خود را میپوشاندند.
14 ) علاّمه طبرسی، احتجاج طبرسی، ج1، ص131 و 132.
فاطمه علیها السلام ستاره درخشان عالم بشریّت
درباره فاطمه ی زهرا کم گفته ایم و حقیقتاً هم نمی دانیم که ما باید چه بگوییم و چه باید بیندیشیم. به قدری ابعاد وجود این انسیه ی حوراء،این روح مجرد و این خلاصه ی نبوت و ولایت برای ما پهناور و بی پایان و در ک ناشدنی است که حقیقتاً متحیّر می مانیم. می دانید که هم زمانی و هم عصری یکی از چیزهایی است که مانع می شود انسان شخصیتهای درست را بشناسد. اغلب ستارگان درخشان عالم بشریت، در زمان حیاتشان به وسیله هم عصرانشان شناخته نشده اند؛ مگر عده ی کمی از برجستگان- که انبیا و اولیا باشند - آن هم به وسیله ی عده ی معدودی .اما فاطمه ی زهرا علیها السلام آن چنان است که در زمان خودش، نه فقط پدر و همسر و فرزندان و شیعیان خاصش،بلکه حتّی کسانی که شاید رابطه ای صمیمانه و گرمی هم با آن بزرگوار نداشتند،زبان به مدح او گشودند .
فاطمه علیها السلام در کتابهای اهل سنّت
اگر به کتابهایی که محدّثان اهل سنّت درباره ی فاطمه ی زهرا علیها السلام نوشته اند، نگاه کنید ، می بینید بسیاری از این روایاتی که از زبان پیغمبر صلی الله علیه و اله و سلم در ستایش صدیقه طاهره علیها السلام صادر شده است یا رفتار پیغمبر با آن بزرگوار را نقل می کند،از زبان بعضی از زوجات پیغمبر و دیگران است . این حدیث معروف از عایشه است :« و اللهِ ما رَأَیتُ فی سمته و هدیة اَشبَهُ بِرَسول الله صلی الله علیه و اله و سلم مِن فاطِمَةَ»؛هیچ کس را از لحاظ هیأت، چهره،سیما، درخشندگی، حرکات و رفتار،به شباهت فاطمه به پیغمبراکرم ندیدم «وَ کانَ إِذا دَخَلتَ عَلی رَسُول الله قام اِلیها»؛ وقتی که فاطمه ی زهرا بر پیغمبر وارد می شد، پیغمبر بر می خاست و مشتاقانه به سمت او می رفت؛ این معنای تعبیر«قام الیها» است. این طور نبود که فاطمه ی زهرا علیها السلام وقتی وارد اتاق می شد، پیغمبر فقط جلوی پای او بلند شود؛ «قام الیها»؛پا می شد به سمت او می رفت. در بعضی از نقلها باز از همین راوی این طور آمده است :«وَ کانَ یُقَبِّلُها وَ یُجلِسُها مَجلِسَهُ»؛ فاطمه ی زهرا را می بوسید،دست او را می گرفت و می آورد درجای خودش می نشاند ؛این مقام فاطمه ی زهرا است . انسان درباره ی این موجود با عظمت چه بگوید ؟
عظمت زهرا علیها السلام در سیره آن بزرگواراست
عزیزان من!عظمت فاطمه زهرا علیها السلام درسیره آن بزرگوار آشکاراست. یک مسأله این است که ما چه شناختی از فاطمه ی زهرا علیها السلام داریم. دوستان اهل بیت در طول زمان تا آن جایی که توانستند، سعی کردند به حق دختر پیغمبر - فاطمه زهرا علیها السلام- معرفت پیدا کنند این طور هم نیست که کسی خیال کند فقط در زمان ما این بزرگوار این قدر در دلها عزیز ودر چشمها شیرین است. امروزه بحمد الله دوران اسلامی و دوران حکومت قرآن و حکومت علوی و حکومت اهل بیت است و آنچه در دلها وجود دارد، بر زبانها جاری می شود؛ همیشه همین طور بوده است. قدیمی ترین دانشگاه اسلامی در دنیای اسلام مربوط به قرن سوم و چهارم به نام فاطمه ی زهراست- همین دانشگاه معروف الازهر در مصر که از نام فاطمه ی زهرا گرفته شده است - آن روز به نام فاطمه ی زهرا دانشگاه درست می کردند. خلفای فاطمی که بر آن جا حکومت می کردند، شیعه بودند. بنابراین قرنهاست که شیعه سعی کرده به حق این بزرگوار معرفت پیدا کند .
یک مسأله دیگراین است که ما از همه ی ستارگان باید راه را بیاموزیم - و بِالنَّجمِ هُم یَهتَدُونَ- انسان عاقل این طوری است . ستاره در آسمان است و می درخشد؛ از ستاره باید استفاده کرد. آن جا عالم عظیمی است؛ مگر این ستاره همین چیزی است که من و شما می بینیم؟ می گویند بعضی از همین ستاره هایی که در آسمان مثل یک نقطه سوسو می زنند .ازکهکشان راه شیری که میلیاردها ستاره داخل آن وجود دارد، بزرگترند؛ قدرت الهی که حد و اندازه یی ندارد. انسان عاقلی که خدا به او چشم داده است ، باید برای کاری در زندگی، از این ستاره ها استفاده کند؛ که قرآن می گوید :« وَ بِالنَّجمِ یَهتَدُونَ»(1) راه را پیدا می کنند .
درخشندگی زهرا علیها السلام برای اهل آسمان
عزیزان من!این ستاره ی درخشان عالم خلقت، آن چیزی که به چشم ما می آید، نیست؛ خیلی ازاین بالاتر است . ما از فاطمه ی زهرا فقط یک درخشندگی می بینیم؛ اما خیلی بزرگتر از این حرفهاست . من و شما از آن بزرگوار چه استفاده یی می کنیم؟ در روایت هست که تُظهِرُ الاَهل السَّماء»؛ کروبیان ملأ اعلی از درخشندگی فاطمه ی زهرا چشمهایشان خیره می شود؛ من و شما که چیزی نیستیم. ما از آن بزرگوار چه استفاده یی بکنیم؟ ما باید از این ستاره ی درخشان، راه به سوی خداو راه بندگی او را - که راه راست است و همین فاطمه ی زهرا این راه را رفت که این گونه شد - پیدا کنیم. خدا خمیره ی او را متعالی قرار داده است ؛ زیرا می دانست که این موجود درعالم ماده و عالم ناسوت ،ازامتحان ،خوب بیرون خواهد آمد؛«اِمتَحَنَکِ اللهُ الَّذی خَلَقَکِ قَبل اَن یَخلُقکِ فَوَجَدَکَ لِما اِمتَحَنَکِ صابرَةً».(2) خدای متعال حتّی اگردرباره آن خمیره هم لطف ویژه یی می کند،بخشی از آن مربوط به این است که می داند او ازعهده ی امتحان چگونه بر خواهد آمد؛ والّا خیلی ها خمیره ی خوب داشتند، ولی مگر همه توانستند از عهده بربیایند؟ این بخش از زندگی فاطمه زهرا آن چیزی است که ما برای نجات خودمان به آن احتیاج داریم. حدیث از طرق شیعه است که پیغمبربه فاطمه فرمود :« یا فاطِمَةُ بِنت مُحَمَّد اِنِّ لا اَغنی عِنکَ مِنَ الله ِ شیئاً»؛ یعنی ای عزیز من !ای فاطمه ی من ! من پیش خدا نمی توانم تو را از چیزی بی نیاز کنم؛ یعنی خودت باید فکر خودت باشی. و او به فکر خود بود .
فاطمه علیها السلام در جای خالی مادر
شماببینید از دوران کودکی تا پایان عمر کوتاهش چگونه زندگی کرده است. تا قبل از ازدواج که دخترکی بود. با آن پیامبر رحمت و نور و پدید آورنده ی دنیای نو و آن رهبر و فرمانده عظیم انقلاب جهانی که باید تا ابد انقلابش بماند و آن روز پیغمبر این پرچم را برافراشت، کاری کرد که کنیه اش را «امّ ابیها»- مادرِ پدرش - گذاشتند؛ اینها خدمت و کار و مجاهدت و تلاش است؛ بیخود که نمی گویند امّ ابیها .چه در دوران مکه، چه در دوران شعب ابی طالب و چه آن وقتی که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت و دل پیغمبر در مدت کوتاهی با دو حادثه شکست- حادثه ی وفات خدیجه و وفات ابی طالب، که به فاصله کمی این دو نفر از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی می کرد- فاطمه ی زهرا قد برافراشت و با دستهای کوچک خودش غبار محنت را ازچهره ی پیغمبر سترد و تسلی بخش پدر شد؛ کار فاطمه ی زهرا علیها السلام از این جا شروع شد. شما ببینید این دریای شخصیت و مجاهدت،چه دریای عظیمی است .
فداکاری علی علیها السلام در کنار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
بعد رسید به دوران اسلام،بعد رسید به ازدواج با علی بن ابی طالب؛علی بن ابی طالبی که مصداق کامل یک بسیجی فداکار انقلاب است؛ یعنی همه ی وجودش برای اسلام و برای آنچه که پیغمبر می خواهد و خدا را خشنود می کند، وقف است.امیر المؤمنین برای شخص خود هیچ مایه یی نگذاشت.در ده سال آخر حیات پیغمبر،امیر المؤمنین علیه السلام هرکاری که کرد، برای خاطرپیشرفت اسلام بود. این که می گفتند فاطمه ی زهرا و امیرالمؤمنین و بچه ها گرسنه ماندند،علتش همین است؛ و الّا این جوان اگربه فکر کاسبی بود،ازهر کاسبی بهتر می توانست کاسبی کند. این همان علی است که بعدها در دوران پیری اش چاه می کند، که آب مثل گردن شتر از چاه بیرون می زد و او بیرون می آمد و هنوز دست و رویش را نشسته بود که می نشست وقف نامه ی این چاه را می نوشت . امیرالمؤمنین از این کارها زیاد کرده بود؛ چه قدر نخلستانها اباد کرده بود؛این همان مدینه است؛چرا باید امیر المؤمنین گرسنه بماند؟! روایت دارد که فاطمه ی زهرا خدمت پیغمبر رفت؛ آن قدر گرسنگی کشیده بود که پیغمبر زردی گرسنگی را در صورت فاطمه ی زهرا مشاهده کرد؛دل پیغمبرسوخت و برای دخترش دعا کرد.
همه ی تلاش امیرالمؤمنین درراه خدا و برای پیشرفت اسلام بود و برای خودش کاری نمی کرد ؛این،آن مصداق کامل بسیجی است.من به بسیجیان عزیز فعال این کشور علوی و فاطمی عرض می کنم که امیرالمؤمنین را الگوی خودتان قرار بدهید، که بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیهای مسلمان در همه ی عالم، علی بن ابی طالب است.
انتخاب الهی در همسری با علی علیه السلام
فاطمه ی زهرا علیها السلام آن همه خواستگار داشت؛ شوخی که نیست؛ دختر رهبر با عظمت اسلام و حاکم مقتدر زمان بود. در بین آن خواستگارها ، افراد پولدار و آدمهای باشخصیت وجود داشتند، اما فاطمه ی زهرا علیها السلام این جوان پاکباخته ی همه چیز در راه خدا را که دایم در میدانهای جنگ بود،انتخاب کرد؛ یعنی خدا انتخاب کرده بود،او هم به انتخاب الهی راضی و از آن خشنود بود . بعد با او آن چنان زندگی کرد که امیرالمؤمنین با همه ی وجود از او راضی بود آن کلماتی که این بزرگوار در روزهای آخر عمر به امیر المؤمنین فرمود، شاهد و حاکی از این معناست، که دیگرنمی خواهم آنها را در روز عید تکرار کنم و بخوانم . او صبر کرد و آن فرزندان را تربیت کرد و از حق ولایت، آن دفاع جانانه را کرد و در راهش آن زجر و شکنجه را متحمل شد و بعد هم آن شهادت بزرگ را با آغوش باز استقبال کرد .»(3)
پی نوشت ها :
1-سوره ی نحل،آیه16.
2- مناقب ،ج3،ص341.
3-دیدار مداحان،1373/9/3.
منبع : شخصیت و سیره ی معصومین(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامی(جلد 2)،( شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)) ،ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت - 1383
فاطمه(ع) در کلام الهی
نویسنده:مرتضی حسینی شاه ترابی
قرآن مجید که کلام راستین خداست و در نهایت اتقان و درستی قرار دارد، بی هیچ شک و شائبه ای بازگوکننده حقایقی است که ذهن بشری از نیل به بسیاری از آنها، عاجز و ناتوان است. فاطمه زهرا(ع) نیز حقیقتی بی مانند دارد که جز در سایه سار قرآن و کلام معصومان نمی توان بدان دست یافت. بدین لحاظ، در این مجال به بررسی برخی از آیات قرآن و بیان پاره ای از این حقایق می پردازیم.
1.خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدایت الهی
قرآن کریم، خداوند را نور آسمان ها و زمین می خواند و تصریح می کند که او هر فردی را که بخواهد، به نور خویش هدایت می کند. در ادامه می فرماید:«[ این نور هدایت] در خانه هایی است که خداوند اذن فرموده است رفعت بیابند؛ خانه هایی که نام خدا در آنها ذکر می شود و مردانی که تجارت و معامله، آنان را از یاد الهی غافل نمی کند و می ترسند از روزی که در آن، دل ها و چشم ها زیر و رو می شود، صبح و شام در آنها، تسبیح او می گویند.»(1)
هنگامی که پیامبر خدا (ص)آیات مذکور را تلاوت کرد، یکی از اطرافیان حضرت پرسید: یا رسول الله! این خانه ها کدام خانه هایند؟ فرمود:«خانه های انبیا». ابوبکر برخاست و گفت: یا رسول الله! آیا خانه فاطمه و علی از مصادیق این آیه
است؟ پاسخ شنید:«آری، از برترین مصادیق آن است.»(2)
2. مشکات الهی
قرآن برای تبیین و معرفی نور خداوند، مثالی ذکر می کند:
«مثل نور خداوند، مثل چراغدانی است که درون آن، چراغی گذارده باشند...»(3).
راوی می گوید: از امام (ع)درباره این کلام الهی پرسیدم. فرمود:«آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع)و آن زجاجه (فانوس یا حباب شفاف)، امام حسین (ع)است.»(4) این بیان در حقیقت اشاره به جایگاه والا و متعالی فاطمه (ع)و فرزندانش در عالم تکوین و هدایت بشر دارد.
3. ستاره فروزان
امام(ع)، ذیل این آیه قرآن که می فرماید:«ستاره ای درخشنده چون مروارید»(5)، فرمود:«فاطمه ستاره درخشان و فروزانی از میان جمله زنان عالم است.»(6)
4. انسان بزرگ الهی
امام باقر (ع)درباره آیه «همانا آن از مسائل مهم است(و) هشدار و انذاری است برای همه انسان ها»(7) فرمود:«یعنی فاطمه»(8). واژه «کُبَر»جمع«کبری» و تأنیث اکبر است. بنابراین، آیه مذکور چنین معنا می شود:«فاطمه زهرا(ع) یکی از بزرگان است»(9).
در بیانی کوتاه می توان گفت: این تفسیر، عظمت معنوی آن بانوی بزرگوار اسلام را بازگو می کند که در اثر آراسته شدن وی به سجایا و کمالات الهی برایش حاصل گشته است.
5. دریای فضیلت
ذیل این آیه که می فرماید:«(خداوند) دو دریا را در کنار یکدیگر قرار داد؛ در حالی که با هم تماس دارند. در میان آن دو، برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند.»(10)، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«علی و فاطمه، آن دو بحر عمیقی اند که هیچ یک را بر دیگری برتری نیست. بین آن دو، واسطه ای است که همان رسول خداست و محصول این بحر عمیق، لؤلؤ و مرجان است که آن دو، حسن و حسین هستند.»(11)
ثعلبی در تفسیر خود، از سفیان ثوری نقل می کند:«مرج البحرین یلتقیان» یعنی فاطمه و علی، و منظور از «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسین و مراد از «بینهما برزخ» رسول خداست.»(12)
ابوسعید خدری نیز آیات یاد شده را همین سان تبیین و تفسیر می کند.(13)
6. کوثر رسول الله(ص)
حضرت خدیجه برای پیامبر(ص) فرزند پسری به دنیا آورده بود که عبدالله نام گرفت، اما پس از مدتی از دنیا رفت. روزی از روزها، یکی از سران مشرکان به نام عاص بن وائل، پیامبر(ص) را هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات کرد و با وی به گفتگو پرداخت. گروهی از سران قریش که این گفتگو را دیده بودند، به محض ورود عاص بن وائل به مسجد از او پرسیدند: با چه کسی گفتگو می کردی؟ گفت: با آن «ابتر»(14)! خداوند در حمایت از پیامبر(ص) خویش، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود:«( ای پیامبر(ص))! ما به تو کوثر( خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن و بدان که دشمن تو قطعاً بریده نسل و دم بریده خواهد بود.»(15)
مفسران کلام الهی، «کوثر» را خیر و برکت بسیار معنا کرده و گفته اند:«مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر(ص) است و این معنا از طریق فرزندان فاطمه (ع)محقق شده است؛ به گونه ای که عدد ذریه او از شمارش خارج است و این روند تا روز قیامت تداوم دارد.»(16).
بسیاری از بزرگان علمای شیعه، وجود مبارک فاطمه زهرا(ع) را روشن ترین مصداق کوثر قلمداد کرده اند؛ زیرا شأن نزول آیه، بیانگر این است که بت پرستان مکه، پیامبر(ص) را متهم به مقطوع النسل بودن می کردند و قرآن ضمن نفی گفتار آنان، به پیامبر(ص) می فرماید:«ما به تو کوثر عطا کردیم.» از این تعبیر چنین برداشت می شود که این خیر کثیر(کوثر)، همان فاطمه زهرا (ع)است.(17)
7. شاخه ای از شجره الهی
خدای متعال کلمه طیبه را به شجره طیبه ای مانند می کند و می فرماید:«آیا ندیدی که خداوند چه سان مثل زده؟ کلمه طیبه( سخن و ایمان پاک) همانند درختی پاک است که ریشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.»(18)
یکی از یاران امام باقر(ع) نقل می کند: خدمت آن حضرت رسیدم و درباره آیه یاد شده پرسیدم. حضرت (ع)پاسخ داد:
«آن درخت(شجره طیبه)، محمد مصطفی (ص)است. تنه آن درخت، امیرمؤمنان علی(ع)، میوه آن، امام حسن و امام حسین(ع)، شاخه اصلی آن فاطمه(ع) است و شاخه های کوچک آن، ائمه اطهار از فرزندان فاطمه(ع)، و برگ های این درخت، شیعیان و دوستداران ما اهل بیت اند.»(19)
8. حقیقت شب قدر
امام صادق(ع) درباره آیات نخستین سوره قدر(20) فرمود:«لیله( مقصود حقیقی از آن شب)، فاطمه است و قدر، خداوند است. بنابراین هرکس فاطمه را آن سان که حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک کرده است و حقیقت این است که فاطمه (ع)فاطمه نامیده شد، چون خلایق از شناختش ناتوان گشتند.(21)
9. فاطمه(ع)، صراط مستقیم الهی
حداقل ده مرتبه در نمازهای شبانه روز، از خدای بزرگ می خواهیم که ما را به «صراط مستقیم» هدایت و راهنمایی کند. پیامبر(ص) عظیم الشأن اسلام در تفسیر صراط مستقیم می فرماید:«همانا خداوند، علی(ع)، و همسرش و فرزندانش را حجت خویش بر خلق خود قرار داده است و آنها دروازه های علم در امت من اند. هرکه به سوی آنان رهنمون شود، به صراط مستقیم هدایت گشته است.»(22)
10. ایمان به فاطمه(ع)، شرط هدایت
امام باقر(ع) در تفسیر آیه 136 و 137 سوره بقره می فرماید:«از آیه «آمنا بالله و ما انزل الینا»، علی، حسن، حسین و فاطمه اراده گشته و این حکم، بر امامان پس از ایشان نیز جاری است» و نیز فرمود:«فان آمنوا»یعنی: مردم. «بمثل ما آمنتم به» یعنی: به علی، فاطمه، حسن، حسین (ع)و ائمه پس از آنان. «فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق»(23).
11. پذیرش توبه با توسل به فاطمه(ع)
قرآن کریم می فرماید: وقتی حضرت آدم (ع)و همسرش حوا (ع)به رغم نهی الهی، از میوه درخت ممنوعه تناول کردند، به سبب تخلف از دستور الهی از بهشت اخراج شدند و به زمین هبوط کردند. «سپس آدم از سوی پروردگارش کلماتی دریافت کرد( و با آن کلمات توبه کرد) و به درستی که خداوند، توبه پذیر و مهربان است.»(24)
ابن عباس می گوید: از رسول خدا (ص)درباره کلماتی که حضرت آدم از پروردگار خویش دریافت کرد و با آن کلمات توبه کرد، پرسیدم. فرمود:
«از خدا خواست که به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) توبه اش را بپذیرد. خداوند نیز پذیرفت.»(25)
12. صالح درگاه الهی
قرآن کسانی را که فرمان بردار خدا و رسول وی اند، به هم نشینی با آنانی وعده می دهد که از نعمت های بی پایان و ابدی الهی بهره مندند.(26) انس بن مالک می گوید: یک روز صبح، پس از آنکه نماز صبح را با پیامبر(ص) به جای آوردیم، به آن حضرت عرض کردم: یا رسول الله! آیا این سخن خدای را برایمان تفسیر می کنی که می فرماید:«و کسی که خدا و پیامبر(ص) را اطاعت کند، ( در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنها رفیقان خوبی اند.»(27) فرمود: مقصود از «پیامبران» منم. منظور از «صدیقان» برادرم علی (ع)است. مقصود از «شهدا» عمویم حمزه است و مقصود از «صالحان» نیز دخترم فاطمه(ع) و دو فرزندش ( حسن و حسین(ع)) اند.(28)
13. مقرب الهی و ناظر اعمال نیکان
خدای متعال در کتاب آسمانی خویش هنگام خبردادن از مواهب عظیم و نعمت های روح پرور بهشت برای نیکوکاران می فرماید:«نامه اعمال ابرار و نیکان در علیین است و تو چه می دانی که علیین چیست؟! نامه ای است رقم خورده و سرنوشتی است قطعی که مقربان( خاصان و برگزیدگان درگاه الهی) شاهد آن اند.»(29)
امام باقر(ع) در تفسیر این کلام الهی می فرماید: منظور از آن «مقربان» پیامبرخدا(ص)، علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) است.(30)
بنابراین فاطمه (ع)یکی از مقربان و خاصان درگاه الهی است و شاهد و ناظر بر نامه اعمال نیکان در روز رستاخیز خواهد بود.
14. فاطمه(ع)، مبرا از هر ناپاکی
آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر(ص) فرستاده شد:«خداوند می خواهد که پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد»(31). علت نزول آن نیز چنین است که پیامبر(ص) خدا امیرمؤمنان علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع)را فراخواند. عبایی را روی آنها کشید و وقتی هر پنج نفر زیر عبا قرار گرفتند، فرمود:«بار خدایا! اینان اهل بیت من اند. پس آلودگی و ناپاکی را از ایشان دور ساز و پاک و پاکیزه بگردانشان».(32)
زمخشری می نویسد: رسول خدا(ص) عبای پشمینه سیاه رنگی بر دوش داشت. وقتی امام حسن(ع) به محضرش شرفیاب شد، پیامبر(ص) وی را به زیر عبای خود فراخواند. پس از مدتی امام حسین (ع)آمد، او را نیز بدانجا فراخواند. پس از وی فاطمه(ع) و سپس امیرمؤمنان (ع)آمد و به زیر عبای رسول الله (ص)رفتند. پس از آن، پیامبر(ص) فرمود:«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت...»(33)
ابوسعید خدری تصریح می کند: این آیه در شأن پیامبر(ص) خدا، علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع)نازل شده است.(34) ام سلمه نیز بدین مطلب تصریح دارد.(35) ابن حجر هیثمی نیز اذعان می کند که اکثر مفسران بر این عقیده اند که آیه تطهیر در شأن علی، فاطمه و حسن و حسین (ع)نازل شده است.(36)
15. فاطمه(ع)، بهترین الگو
خداوند به پیامبر(ص) خویش می فرماید:«خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر آن پایدار باش.»(37) در این زمینه می نویسند: از زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر(ص) خدا پیوسته، هنگام نماز، بر در خانه علی و فاطمه(ع) حاضر می شد و می فرمود:«خداوند، شما را رحمت کند؛ هنگام نماز است. به درستی جز این نیست که خداوند می خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند.(38)»(39).
پیامبرخدا (ص)با عبارات «خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند»، به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن اهل بیت است و
علت دعوت به نماز، بی تفاوتی علی و فاطمه (ع)به عبادت نیست، بلکه از باب الگودهی به مسلمانان است و آن دو بزرگوار، مبرا از هر قصور و تقصیری در اجرای دستورهای الهی اند. برخی از اصحاب در این رابطه نقل می کنند: پیامبر(ص) نه ماه پی در پی این کار را انجام داد.(40)
16. پاداش بیکران برای فاطمه(ع)
صادق آل محمد(ع) نقل می کند: رسول خدا (ص)وارد خانه فاطمه (ع)شد؛ در حالی که فاطمه لباس خشنی از پشم شتر بر تن داشت، با یک دست، آسیاب می کرد و با دست دیگر، کودکش را شیر می داد. با مشاهده این وضعیت، اشک از چشمان پیامبر(ص) سرازیر شد. فرمود: «دخترم! تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن؛ زیرا خداوند این آیه را بر من نازل کرده است: به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی(41).»(42)
17. سربلند از امتحان الهی
عبدالله بن مسعود در تفسیر این آیه که می فرماید:«امروز آنها را به سبب صبر و استقامتشان پاداش بخشیدم؛ آنها پیروز و رستگارند»(43)، می گوید: یعنی امروز به سبب اینکه علی بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین(ع) بر طاعت، گرسنگی، فقر، و امتحانات الهی در دنیا صبر پیشه کردند، بهشت را بدانان پاداش دادم و به درستی که آنها رستگار و سربلند از حساب و کتاب الهی هستند.(44)
18. اسوه ایثار و اخلاص
امام حسن و امام حسین(ع) در خردسالی بیمار شدند. رسول الله(ع) همراه جمعی از یاران خویش به عیادت آنها آمدند. سپس به علی(ع) فرمودند: ای اباالحسن! خوب است برای شفای دو فرزند خویش، نذری کنی. از این رو، علی(ع)، فاطمه(ع) و فضه خادمه، هر سه نذر کردند که در صورت شفای این دو کودک، سه روز «روزه » بگیرند...
در پایان داستان ایثار و فداکاری اهل بیت (ع)آمده است که فرشته وحی الهی نازل شد و فرمود: ای محمد! خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید. سپس، سوره «هل اتی» را بر او خواند.(45)
خداوند در این سوره، سه صفت آشکار و برجسته این خانواده را- که فاطمه(ع) نیز یکی از آنان است- متذکر می شود که عبارت است از :1. وفای به نذر: «به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر و عذابش گسترده است، بیمناک اند»(46)؛
2. ایثار:«و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می دهند»؛ (47)
3. اخلاص:«ما، شما را فقط به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم».(48)
19. برترین زن مسلمان
هنگامی که پیامبر(ص) با مسیحیان نجران درباره مسیحیت و نفی الوهیت حضرت عیسی(ع) گفتگو می کرد و آنان با وجود استدلال آن حضرت، سخن او را نپذیرفتند، خداوند به پیامبر(ص) خویش دستور داد با آنها «مباهله » کند. آن حضرت در حالی که برای مباهله حضور یافت که حسین (ع)را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه (ع)پشت سرش می آمد و علی هم پشت سر فاطمه(ع) قرار گرفته بود. پیامبر(ص) به اهل بیت خود فرمود:«وقتی دعا کردم، آمین بگویید».
اما اسقف نجران با دیدن آن چهره های پرجاذبه الهی گفت: اگر آنان از خدا بخواهند کوه را از جایش برکند، می کند، مباهله نکنید که هلاک می شویم و بر روی زمین یک نصرانی تا روز قیامت باقی نمی ماند.
بنابراین، آنان مباهله نکردند و خواستند بر دین خود باقی بمانند و در نهایت، با آن حضرت توافق کردند که جزیه بپردازند.(49)
این واقعه زمانی بود که خداوند فرمود:«هرگاه بعد از علم و دانشی که ( درباره مسیح) به تو رسیده، ( باز هم) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا بر دروغگویان قرار دهیم.»(50)
ابن عباس در تفسیر این آیه می گوید: منظور پیامبر(ص) از فرزندان ما، حسن و حسین، مقصود از زنان ما، فاطمه و منظور از نفوس ما، شخص پیامبر(ص) و علی است.(51)
ابوسعید خدری نیز می گوید: زمانی که این آیه نازل شد، رسول الله، علی و فاطمه و حسن و حسین (ع)را فراخواند و فرمود:«بارخدایا! اینها اهل من اند.»(52)
درواقع، تعبیر «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» درباره این چهار معصوم، بیانگر برتری و فضیلت آنان بر سایرین است؛ زیرا پیامبر(ص) از میان همگان، فقط آن چهار نفر را برگزید.
20. محبت کوثر، مزد رسالت
خداوند خطاب به پیامبر(ص) خویش می فرماید:«بگو هیچ پاداشی از شما ( بر رسالتم) درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکان را»(53). این آیه، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر(ص) را به عنوان اجر و مزد رسالت پیغمبر(ص) معرفی می کند و آن را از امت مسلمان می خواهد. ابن عباس روایت می کند: وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر(ص) عرض کردند:«یا رسول الله! آنانی که محبت و مودت آنها بر ما واجب شده است، چه کسانی اند؟» فرمود:«علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)»(54).
پی نوشت ها :
1. «فی بیوت اذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال...»نور/36 و 37.
2. الکشف و البیان(تفسیر ثعلبی)، تحقیق: ابومحمد ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ1، 1422ق، ج7، ص 107.
3. «مثل نوره کمشکاة فیها مصباحٌ...»نور/35.
4. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ابن مغازلی، بیروت، دارالاضواء، چ3، 1424ق، ص 263، ح361.
5. «کانها کوکبٌ درّی».نور/35.
6. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 263، ح 361.
7. «إنها لاحدی الکبر نذیراً للبشر».مدثر/ 35 و 36.
8. تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ4، 1412ق، ص 458، ح22.
9. همان.
10. «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان». الرحمن/ 19 و 20.
11. ینابیع الموده، سلیمان قندوزی، تحقیق: علاء الدین اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چ1، 1418ق، ج1، ص 139.
12. الکشف و البیان، ج9، ص 182.
13. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 277، ح390.
14. «مشرکان مکه، پیامبر(ص) را پس از وفات پسرانش از روی طعنه «ابتر» صدا می زدند؛ چون فرزند پسری نداشت.»
15. «انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر».کوثر/1-3.
16. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ق، ج10، ص 458-460.
17. برگزیده تفسیر نمونه، احمد علی بابایی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ6، 1379ش، ج5، ص 599-560.
18. «الم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمة طیبه کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء». ابراهیم/ 24.
19. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، تحقیق: محمد باقر محمودی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چ1، 1393ق، ج1، ص 311.
20. «انا انزلناه فی لیله القدر».قدر/1.
21. تفسیر فرات کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1416ق، ص 581 و 582، رقم 747؛ بحارالانوار، تحقیق: محمود دریاب، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ1، 1421ق، ج18، ص 52.
22. شواهد التنزیل، ج1، ص 58، ح 89.
23. التفسیر للعیاشی، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه؛ قم، بنیاد بعثت، چ1، 1421ق، ج1، ص 159، رقم 212/ 111.
24. «فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم»بقره/37.
25. ینابیع الموده، ج1، ص 112؛ الطرائف، سید بن طاووس، قم، نشر خیام، چ 1371ق، ص 112، ح 166؛ الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دارالفکر، 1414ق، ج1، ص 19.
26. «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا». نساء/69.
27. همان.
28. بحارالانوار، ج10، ص 361.
29. «ان کتاب الابرار لفی علییین و ما ادریک ما علییون کتاب مرقوم یشهده المقربون». مطففین/18-21.
30. بحارالانوار، ج10، ص 361.
31.احزاب/ 33.
32. ینابیع الموده، ج1، ص 125.
33. الکشاف، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ2، 1421ق، ج1، ص 396.
34. الکشف و البیان، ج8، ص 42؛ ینابیع الموده، ج1، ص 127؛ شواهد التنزیل، ج1، ص 25، ح 661؛ ذخائر العقبی، مکتبه القدسی، 1356ق، ص 24؛ فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المحمودی للطباعه و النشر، چ1، 1400ق، ج2، ص 10، ح356؛ جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، محمد بن جریر طبری، تحقیق: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، 1415ق، ج22، ص 9، ح 21727.
35. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 254، حدیث 345؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ1، 1415ق، ج8، ص 265؛ اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، چ1، 1419ق، ج6، ص 225.
36. الصواعق المحرقه، تحقیق، عبدالوهاب عبداللطیف، مکتبة القاهره، چ2، 1385ق، ص 143.
37. «وامر اهلک بالصلاة و اصطبر علیها». طه/132.
38. «الصلاة رحمکم الله «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت».
39. شواهد التنزیل، ج1، ص 381، ح 526.
40. الکشف و البیان، ج8، ص 42.
41. «و لسوف یعطیک ربک فترضی». ضحی/5.
42. مجمع البیان، ج10، ص 382؛ الکشف و البیان، ج10، ص 225؛ موفق؛ مقتل الحسین خوارزمی، ابن احمد مکی، تحقیق: محمد سماوی، قم، انوارالهدی، چ1، 1418ق، ج1، ص 105، ح34.
43. «انی جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون».مؤمنون/ 111.
44. شواهد التنزیل، ج1، ص 408، ح 665.
45. الکشاف، ج4، ص 670 و 671؛ التفسیر للعیاشی، ج3، ص 163-165؛ الکشف و البیان، ج10، ص 99-101؛ مجمع البیان، ج10، ص 209 و 210؛ شواهد التنزیل، ج2، ص 300-302، ح 1042؛ تذکرة الخواص، ابن جوزی، بیروت، مؤسسه اهل البیت، 1401ق، ص 281-283؛ ینابیع الموده، ج1، ص 108 و 109.
46. «یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیراً».انسان/ 7.
47. «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا». انسان/ 8.
48. «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا». انسان/ 9.
49. ر.ک: الکشاف، ج1، ص 396 و 397؛ الکشف و البیان، ج3، ص 85 و 86.
50. «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین». آل عمران/61.
51. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 264، ح 362؛ شواهد التنزیل، ج1، ص 142، ح 194.
52. «اللهم هؤلاء اهلی»، ذخائر العقبی، احمد بن عبدالله طبری، ص 25.
53. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی». شوری/ 23.
54. ینابیع المودة، ج1، ص 124؛ الطرائف، ص 112، ح 167؛ الکشف و البیان، ج8، ص 310؛ مجمع البیان، ج9، ص 48؛ مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 258، ح 352؛ فرائد السمطین، ج2، ص 13، ح 359؛ بحارالانوار، ج10، ص 196.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.