ضرورت قدرت در امر به معروف و نهی از منکر (1)
نویسنده: رضا وطن دوست
چکیده
در شریعت اسلام فرایضی وجود دارند که مشروط و مبتنی بر اموری چند است که در صورت عدم تحقق آن امور یا فرایض به مرز وجوب نمی سرند و اگر به مرز وجوب برسند قابل اجرا نمی باشند. در این میان فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، در مقایسه با موضوع داشتن قدرت، اهمیت ویژه ای دارد، زیرا در صورت عدم برخورداری از قدرت لازم، این فریضه، هم در مقام اثبات با مشکلاتی مواجه می گردد و هم در مقام ثبوت قابل اجرا نمی باشد و اگر اجرا شود از کارآمدی کم تری برخوردار خواهد شد.
موضوع برخورداری از قدرت لازم در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، با اهمیتی که دارد، مغفول مانده است؛ نه صاحب نظران در مباحث نظری آن چنان که شایسته است، به این موضوع توجه دارند و نه متولیان اجرای این فریضه، به این موضوع توجه کافی معطوف کرده و از آن سود جسته اند.
نگارنده در این جستار با نگاهی دوباره، این فریضه را مفهوم شناسی کرده و ضرورت و اهمیت آن را مورد تأکید قرار می دهد و با الهام از آموزه های اسلامی، بایستگی برخورداری از قدرت لازم در اجرای این فریضه را به اثبات می رساند.
پیامبر رحمت و بیداری (ص)، آمران به معروف و ناهیان از منکر را خلیفه ی خود و خدا در اجتماع معرفی کرده است که فرمود: من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله و خلیفه رسول الله.
مقدمه
امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ متعالی اسلام از جایگاه و اهمیتی والا برخوردار است، زیرا این فریضه، وسیله ای راه گشا و نوید بخش است که هم به بقا و تعالی مکتب می انجامد و هم عطری دل انگیز که حاکی از سعادت و سلامت فرد و جامعه است، در فضای زندگی بشر می پراکند. بی گمان، اگر این فریضه اجرا و احیا شود، هم بهشت را به زمین می آورد و هم زمینان را به بهشت می برد. درست به همین دلیل است که این فریضه، در آموزه های اسلامی درصدر دیگر فرایض واقع شده و در قرآن، ملاک برتری امت اسلامی بر دیگر ملت ها معرفی شده است. اما باید دانست که هرچند امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای بزرگ است و همگان وظیفه دارند یکدیگر را به معروف ها واداشته و از منکرها بازدارند، ولی بی تردید، جدیت و فعالیت یافتن این فریضه، مبتنی بر اصلی اساسی به نام قدرت است.
این جستار، که نگاهی به ضرورت کسب قدرت در اجرای فریضه ای امر به معروف و نهی از منکر دارد، می کوشد تا پس از اشاره به مفهوم شناسی و ضرورت این فریضه در جامعه، به تبیین ضرورت قدرت و کارآمدی آن در این فریضه بپردازد.
مفهوم شناسی
در عنوان این فریضه واژگانی مانند «امر»، «نهی»، «معروف» و «منکر» وجود دارند که هرکدام نیازمند توضیحی کوتاه است.
الف- امر
امر دو گونه است، مصدر و اسم مصدر (راغب اصفهانی، بی تا، 24) امر مصدری امری قولی و به معنای دستور، فرمان و طلب ایجاد شیء است و جمع آن «اوامر» است. امر اسم مصدری امری فعلی و به معنای کار، حادثه و شأن است و جمع آن «امور» است. آنچه در عنوان این فریضه آمده است، امری مصدری و به معنای دستور است.
ب- نهی
نهی به معنای منع و زجر قولی است و یا به معنای منع و زجر عملی است. نهی در صورت اول، امر عدمی و به معنای بازداشتن دیگران از ارتکاب به رفتار ناپسند می باشد، و در صورت دوم، امری وجود دارد به معنای جلوگیری نفس از انجام فعل (کف النفس) است. آنچه در عنوان این فریضه آمده است نهی به معنای اول است.
ج- معروف
معروف در لغت به معنای هر عملی است که شایستگی آن در دین یا خرد آدمی محرز گشته و به نیکی شناخته شده است (راغب اصفهانی، ص331)، و در آیات قرآن مانند: «فأمسکوهنّ بمعروف» (بقره، 231)، «عاشروهنّ بالمعروف» (نساء، 19)و «قولوا لهم قولاً معروفا» (نساء، 21) به معنای رفتار و گفتاری است که بالطبع و فطرت آدمی همسو گشته و نزد عقل سلیم و شرع مقدس به نیکی شناخته شده باشد (طباطبایی، بی تا، 232/2)
د- منکر
منکر ضد معروف بوده و به معنای عملی است که نزد شرع و عقل به نیکی شناخته نشده است (راغب اصفهانی، ص55). منکر در قرآن مانند آیات «فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر» (نور، 21) و «انّهم لیقولون منکراً من القول» (مجادله، 2)، به معنای هر عملی است که به نیکی شناخته نشده باشد که از آن، به حرام یا مکروه تعبیر می شود.
جایگاه و اهمیت
فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر از جمله فروعاتی است که هم ضرورت عقلانی دارد و هم از اهمیت و جایگاه ویژه و حیانی برخوردار است.
الف- ضرورت عقلانی
از آن رو که انسان موجودی اجتماعی است، سرنوشت هر فرد با سرنوشت دیگران گره خورده است، به گونه ای که هر فردی در جامعه، هم از رفتار دیگران متأثر می شود و هم بر دیگران تأثیر می گذارد؛ از این رو افزون بر اصلاح نفس، باید در اصلاح دیگران نیز بکوشد، چرا که بی توجهی به رفتار دیگران، نوعی بی اعتنایی به سرنوشت خویش است؛ اگر فساد و آلودگی فراگیر شود و جامعه را به ورطه ی تباهی سوق دهد، او نیز از این خطر مصون نمانده و آتش فساد، دامن او را خواهد گرفت.
پیامبر اکرم (ص) در اشاره به ضرورت عقلانی این فریضه، جامعه را به منزله ی یک کشتی می داند که سرنشینان آن از سرنوشتی واحد برخوردارند، اگر فردی کشتی را سوراخ کند و آب در آن نفوذ کرده و غرق شود، نه تنها فرد خطاکار که تمامی سرنشینان آن غرق خواهند شد (رازی، بی تا، 482/4).
پیامبر اکرم (ص) با ذکر این مثل، عقلی بودن امر به معروف و نهی از منکر را اثبات کرده است و دنبال آن، نظارت را تکلیف همگان می داند که از پیوند سرنوشت افراد در جامعه نشأت گرفته است.
مطلب دیگری که عقلانی بودن این فریضه را تأیید می کند این است که امر به معروف و نهی از منکر، راه و رسم پیامبران (ع) است (حرعاملی، بی تا، 355/11).
همان طور که بعثت پیامبران ضرورتی عقلی است، ادامه ی راه آنان در قالب امر به معروف و نهی از منکر نیز ضرورتی عقلی است.
توضیح آن که پیامبران (ص)، با تبیین احکام الهی، تابلوهای نجات بخش در مسیر راه بشر نصب کرده اند تا با استفاده از آنها راه خود را بپیماید و به منزل مقصود نایل آید، اما طبیعی است که با گذشت زمان و فاصله گرفتن از عصر رسالت و نیز با تبلیغ مرام بی دینی، ممکن است گردی بر آن تابلوها نشسته و آنها را کم رنگ سازد.
این جاست که یا باید دست روی دست گذاشت و یا باید به زدودن گرد و غبار از چهره ی آنها پرداخت تا بشر بتواند با استفاده از پیام آنها مسیر خود را بپیماید و به این سو و آن سو منحرف نگردد.
به همان دلایل عقلی که پیامبران (ص) به رسالت مبعوث گشته و به نصب تابلوها در مسیر بشر مأموریت یافتند، زدودن گرد و غبار از آن تابلوها امری لازم و بایسته است. روشن است که امر به معروف و نهی از منکر مهم ترین و بارزترین وسیله در این باره است که می توان با اجرا و احیای آن، این تابلوها را شفاف و گویا نگه داشت (جعفری، 1377، 237/1)
علامه طباطبایی قدس سره در این باره که امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران (ع) بوده و باید این راه زنده نگه داشت می گوید:
از تجربیات قطعی بشر این است که با گذشت زمان، اندوخته های فکری انسان، رو به فراموشی می رود مگر آن که پیوسته نسبت به آنها یادآوری شود و در عمل تکرار گردد. از همین جاست که پیوند «علم و عمل» روشن می گردد. علم، آدمی را به عمل راهنمایی می کند و عمل به آگاهی و بینش انسان می افزاید.
در جامعه ی اسلامی همه باید برای پاسداری از فرهنگ و معرفت خویش بکوشند. نگهبانی از حریم مکتب و فرهنگ به آن است که خلاف کاران را از سقوط به ورطه ی هلاکت باز دارند و با امر به معروف و نهی از منکر، زمینه ساز رفتار شایسته و تحقق فرهنگ متعالی اسلام بشوند (طباطبایی، 373/11).
این مطلب را که می توان فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر را به مبانی عقلی مستند ساخت، در فقه نیز مورد بحث و توجه واقع شده است و بزرگانی مانند شیخ طوسی (قدس سره) (شیخ طوسی، 1400 ه، 147)، علامه حلی، (علامه حلی، 1413 ه، 457/4-456) شهید اول (قدس سره) (عاملی، بی تا، 47/2)؛ شهید ثانی (زین الدین بن علی، 1423، ه، 453/1)، کاشف الغطاء )کاشف الغطاء 1380، 426/4)، حمصی رازی قدس سره (حمصی رازی، 1412 ه، 213/2) قطب الدین رواندی قدس سره (راوندی، 1397 ه، 357/1) و امام خمینی (ره) (امام خمینی، بی تا 204/1) بر این عقیده اند که با کاوش های عقلی نیز می توان ضرورت این فریضه را به اثبات رساند.
گزیده ی سخن آن که، آن سان که براساس قاعده ی لطف، بعثت پیامبران (ص) امری بایسته است، امر به معروف و نهی از منکر نیز بر همین اساس لازم و واجب است، زیرا با این فریضه است که افراد به آیین حق پرستی دعوت می شوند و با اجرای آن، دیگر فرایض امکان تحقق می یابند و در پرتو آن، راه ها امن گشته و از ستم پیش گیری می شود (کلینی، بی تا، 55/5).
ب- اهمیت و ضرورت وحیانی
از مهم ترین و ضرورت ترین واجب در میان فروعات اسلامی، فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است. آیات روشن گر قرآن از یک سو و روایات معتبر و متواتر از دیگر سو، هر نوع تردیدی را در این باره برطرف می کند.
1) قرآن
آیات قرآن که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر مطلوبیت و یا ضرورت امر به معروف و نهی از منکر دلالت دارند بسیارند، اما از آن رو که ذکر تمامی این آیات و تحلیل آنها در این مجال امکان پذیر نیست، این آیات را به دو گروه تقسیم کرده و از هر کدام نمونه هایی را یاد می کنیم.
گروه نخست آیاتی است که با صراحت دستور داده است تا مومنان امر به معروف و نهی از منکر را از زمره ی فرائض دانسته و به عنوان یک وظیفه ی دینی، یکدیگر را به معروف ها واداشته و از منکرها باز دارند.
1) و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون (آل عمران، 104)؛ باید که از شما، امتی شکل گیرد به نیکی دعوت کنند، به کار شایسته وادارند و از زشتی باز دارند.
این آیه از دو جهت بر ضرورت فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت می کند؛ نخست آن که واژه ی «ولتکن» امر است و در برگردان فارسی به «باید» ترجمه می شود. دوم، از آن رو که این آیه، فلاح و رستگاری امت اسلامی را وامدار فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دانسته است، امر به معروف و نهی از منکر امری لازم و بایسته است، چرا که اجرای این فریضه است که رستگاری امت اسلامی را امکان پذیر می کند.
2) کنتم خیر امه اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله (آل عمران، 110)؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده اید، به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید و به خدا ایمان دارید.
این آیه نیز از دو جهت بر ضرورت اجرای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی اسلامی دلالت دارد. نخست از آن جهت که این آیه، ابتدا امت اسلامی را امتی برتر معرفی کرده است و سپس این برتری را امر به معروف و نهی از منکر دانسته است. بدیهی است این برتری تا زمانی حفظ می شود که سبب این برتری حفظ شود.
جهت دوم آن است که در این آیه، امر به معروف و نهی از منکر در کنار ایمان به خدا و مقدم بر آن ذکر شده است و این، نشان از اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی اسلامی دارد.
3) الذّین ان مکناهم فی الارض اقاموالصلاه و آتوالزکاه و امر بالمعروف و نهوا عن المنکر (حج، 41)، آنان، کسانی اند که هرگاه به آنان توانایی دهیم نماز برپا می دارند، زکات می دهند، به معروف امر می کنند و از منکر نهی.
4) و المؤمنون و المومنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و یطیعون الله و رسوله (توبه، 71)؛ مردان و زنان مسلمان بر یکدیگر ولایت دارند که یکدیگر را به کار شایسته وا می دارند و از کار ناپسند باز می دارند، نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و خدا و رسولش را پیروی می کنند. (1)
همان طور که روشن است در این دو آیه، امر به معروف و نهی از منکر مانند نماز و پرداخت زکات از ویژگی های اهل ایمان ذکر شده است. یعنی امر به معروف و نهی از منکر نیز مانند نماز و زکات امری واجب است.
گروه دوم، آیاتی است که نشان از سرزنش، نفرین، مجازات و هلاک افرادی دارد که در خصوص امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی کرده و آن گونه که باید به وظیفه ی خود عمل نمی کنند.
1) لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی ابن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون (مائده، 78)؛ از میان فرزندان اسرائیل، آنان که کفر ورزیدند، در زبان داود و عیسی پسر مریم مورد لعنت قرار گرفتند، این بدان خاطر بود که عصیان ورزیده و (از فرمان خدا) تجاوز می کردند و از کار زشتی که آن را مرتکب می شدند، یکدیگر را باز نمی داشتند، راستی چه بد بود آن چه که می کردند.
2) و سئلهم عن القریه الّتی کانت حاضر البحر اذ یعدون فی السّبت اذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعاً و یوم لا یسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون (اعراف، 165-163)؛ از آنها (یهود) درباره ی شهری که در ساحل دریا بود بپرس، آن هنگام که به [حکم] روز شنبه تجاوز می کردند، همان هنگام که ماهیانشان در روز شنبه روی آب می آمدند... پس هنگامی که آن چه را بدان تذکر داده شده بودند از یاد بردند، کسانی را که از کار بدباز می داشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند به سزای آن که نافرمانی می کردند به عذابی شدید گرفتار ساختیم.
3) لولا یناهم الرّبانیّون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السّحت لبئس ما کانوا یصنعون (مائده، 63)؛ چرا دانشمندان مسیحی و علمای یهود، آنها را از گفتار گناه آلود و حرام خوردگی باز نمی دارند؟! راستی چه بد است آن چه را که انجام می دادند.
آن چه که در یک نگاه کلی از این آیات می توان استفاده کرد این است که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر تا آن جاست که در افراد در صورت هرگونه کوتاهی در انجام این وظیفه، نه تنها سرزنش می شوند (نک: مائده، 63) و مورد لعن قرار می گیرند (نک: مائده، 78)، که به سخت ترین مجازات ها نیز مجازات خواهند شد (نک: مائده، 165-163)
لازم به یادآوری است، هرچند آیات یاد شده درباره ی کوتاهی پیشینیان و مجازات آنهاست، ولی بدیهی است که این حکم، اختصاص به آنان ندارد و دیگران را نیز در بر می گیرد، زیرا حکم خدا درباره ی همگان یکسان بوده و استثنا نمی پذیرد. سخن امام (ع) سخنی گویا در این باره است که فرمود:
پیشینیان از آن جهت هلاک گشتند که مرتکب گناه شدند و دیگران آنان را از گناه باز نمی داشتند. در این هنگام بلاها و کیفرهای الهی بر آنان فرود آمد، پس شما ای مردم، به معروف ها امر کنید و از منکرها بازدارید تا به سرنوشت پیشنیان گرفتار نشوید (کلینی، بی تا، 17/5).
پی نوشت ها :
1) افزون بر آیات یاد شده نک: اعراف 199-157؛ توبه، 112-111) لقمان، 17
منبع:اندیشه حوزه، ش80-79
ادامه دارد...
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه ائمه علیهم السلام
الف ) جایگاه امربه معروف ونهی ازمنکر
قال الباقرعلیه السلام:
«ان الامربالمعروف والنهی عن المنکر سبیل الانبیاء ومنهاج الصالحین، فریضه عظیمه بها تقام الفرائض وتأمن المذاهب وتحل المکاسب وترد المظالم وتعمر الارض ونتیصب الاعداء ویستقیم الامر
امربه معروف ونهی ازمنکر ، راه انبیاء روش صالحان است ، فریضه بزرگی است که فرائض دیگر به
وسیله آن اقامه می شود وراه و روش انسان را مصون ازخطا وکسب وکار اورا حلال می کند ، ستمها را جبران وزمین راآباد می سازد ، به وسیله این فریضه از دشمنان ، عدالت وانصاف خواسته می شود وهمه امور استوار ودرمسیر درست قرار گیرد».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« ما اعمال البر عند الجهاد فی سبیل الله الاکنفثه فی بحر بحی وما جمیع اعمال البروالجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنکر الا کنفثه فی بحرلجی2
همه کارهای نیک نسبت به جهاد در راه خدا ، مانند قطره ای است دربرابر دریای پهناور ، و همه
کارهای نیک به جهاد در راه خدا دربرابر امربه معروف ونهی ازمنکر چون قطره ای در برابر دریای
پهناور».2
ب) جایگاه آمربه معروف وناهی ازمنکر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« من امر بالمعروف ونهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی الارضه وخلیفه رسول الله وخلیفه کتابه 3
کسی که امربه معروف ونهی ازمنکر کند،جانشین خداوند درزمین وجانشین رسول خدا وجانشین کتاب خدا می باشد ».
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« من امربالمعروف او نهی عن المنکر اودل علی خیر اوالثاربه ، فهو شریک4
کسی که امربه معروف یا نهی ازمنکر نماید یا برکار خیرراهنمایی کند یا اشاره به آن نماید، او
(آمریاناهی)درآن کارنیک با انجام دهنده اش شریک خواهد بود.
قال علی علیه السلام :
«من کانت فیه ثلاث سلمت لله الدنیا والاخره ، یأمربالمعروف ویأتمربه وینهی عن المنکر وینتهی عنه و یحافظ علی حدود الله اجل علا5
هرکس سه خصلت دراوباشد ، دنیا وآخرتش سالم می شود
اول ؛ امربه معروف کند و خود نیز بدان عمل نماید.
دوم ؛ نهی ازمنکر کند وخود هم ترک نماید.
سوم ؛ نگهبان حدود خداوند بزرگ باشد».
ج ) ویژگی آمربه معروف وناهی ازمنکر
قال الصادق علیه السلام:
«صاحب الامر بالمعروف یحتاج إلی ان یکون عالمًا بالحلال والحرام 6
آمر به معروف درکار خود، نیازمند به شناخت حلال وحرام می باشد».
سئل ابوعبدالله علیه االسلام :
عن الامربالمعروف والنهی عن المنکی أواجب علی الامه جمیعًا ؟
قال لا ، فقیل لم ؟ قال ؛ انماهو علی التقوی المطاع بالمعروف من المنکر لا علی لاضعیف الذی لا
یهتدی سبی ً لا7
ازحضرت امام صادق علیه السلام سؤال شد :
که آیا امربه معروف ونهی ازمنکر به عموم امت واجب است؟ آن حضرت فرمودند ، چند سؤال شد پسبرچه کسانی واجب است ، آن حضرت فرمود ؛ این تکلیف برعهده کسی است که ، توانمند ، مورداطاعات ، عالم به معروف ومنکر باشد ، نه برفردضغیفی که خود، راه به جایی نمی برد».
قال الصادق علیه السلام :
«الامر بالمعروف والنهی عن المنکر واجبان علی من امکنه ذلک ، ولم یخف علی نفسه ولا علی «
اصحابه8
امربه معروف ونهی ازمنکر به کسی که واجب است که قدرت براقامه آن داشته باشد وهمچنین برخود ( وبراصحاب خود نترسد )یعنی خوف ضرر جانی برای خودش ونزدیکانش نداشته باشد».
قال علی علیه السلام:
«کن أمراً بالمعروف وعام ً لا به ولا تکن ممن یأمر وینهی عنه فتبؤ باثمه وتتعرض ربه 9
همواره امرکننده به معروف ونیکیها باش وهمچنین خودت عامل به معروف باش نکند که توازکسانی باشی که مردم را به نیکی دعوت کنی درحالی که خودت ترک کننده معروف باشی که دراین صورت رفتار گناهی شدی که به واسطه آن مورد خشم پروردگارت قرار خواهی گرفت».
قال علی علیه السلام :
«لعن الله الامرین بالمعروف ،التارکین له والناهین عن المنکر العاملین به10
نفرین خدا برآنان باد که امربه معروف می کنند وخود، آن را ترک می نمایند ونهی ازمنکر می کنند وخود مرتکب آن می شوند».
د) ارتباط دین به امربه معروف ونهی ازمنکر
قال علی علیه السلام :
« غایه الدین ، الامر بالمعروف والنهی عن المنکر واقامه الحدود 11
نهایت دین ، امربه معروف به خوبیها ونهی ازمنکر گناه وزشتیها وبرپاداشتن حدود الهی است».
قال علی علیه السلام:
« قوام الشریعه الامربالمعروف والنهی عن المنکر واقامه الحدود 12
قوام وپایداری دین به امربه معروف ونهی ازمنکر واقامه حدود الهی می باشد».
ه ) ارتباط دین داری با امربه معروف ونهی ازمنکر
قال الصادق علیه السلام :
« لا دین لمن یدین الله بالامر بالمعروف والنهی عن المنکر 13
کسی که با اقامه امربه معروف ونهی ازمنکر به وظیفه وتکلیف الهی خود عمل نکند دین ندارد ».
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« ان الله یبفض المؤمن الضعیف الذی لا دین له ، فقیل وما المؤمن الضعیف الذی لا دین له ؟ قال، الذی لا ینهی عن المنکر14
بدرستیکه خداوند متعال مومن ضعیفی را که دین ندارد دشمن می دارد ، ازپیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد ، یا رسول الله مومن ضعیفی که دین ندارد چه کسی است ، آن حضرت فرمودند،(مؤمن ضعیف بی دین) کسی است که نهی ازمنکر نمیکند». قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا ینبغی لنفس مؤمنه تری من یعصی الله فلا تنکر علیه 15
شایسته نیست که مؤمنی ببیند که معصیت خدا انجام می شود ونهی ازآن معصیت بکند ».
و) آثار امربه معروف ونهی ازمنکر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا یزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنکر وتعاونوا علی البروالتقوی16
خیر وبرکت درمیان مردم ازبین نمی رود تا زمانی که امربه معروف ونهی ازمنکر کنند و همدیگر
رابرخوبی یاری دهند».
قال الصادق علیه السلام :
« ان للجنه بابًا یقول له باب المعروف فلا یدخله الااهل المعروف 17
بهشت را دربی است بنام درب معروف ، که جزاهل معروف ازآن وارد نمی شوند».
قال الباقر علیه السلام :
« الامر بالمعروف والنهی عن المنکر خلقان من خلق الله فمن نصرها اغره الله ومن خذلهما خذاء الله 18
امربه معروف ونهی ازمنکر دوخلق وخوی ازاخلاق الهی هستند، هرکس با علش آندو را یاری کند
خداوند اورا عزیز می گرداند وآن کس که به این دوفریضه بی اعتنا باشد خداوند اورا ذلیل خواهدکرد».
ز ) آثار ترک امربه معروف ونهی ازمنکر
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« اذا لم یأمروا بالمعروف ولم ینهوا عن المنکر ، ولم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی ، سلط الله علیهم
اشرارهم ، فیدعوا عند ذلک خیاد هم فلا ستجاب لهدر19
هرزمان که امربه معروف ونهی ازمنکر انجام نشود(ترک شود) وازبرگزیدگان ازاهل بیت من بیعت
شود، خداوند اشرار رابرآن مردم مسلط خواهد کرد ودراین زمان حتی اگر نیکان آنها نیز دعا کنند
خداوند دعایشان را مستجاب نخواهد کرد».
قال الصادق علیه السلام :
« من کان له جار ویعمل بالمعاصی فلم ینهه فهو شریکه 20
هرکس همسایه ای دارد که اهل معصیت است و اورا نهی نمی کند درگناه اوشریک است ».
قال الصادق علیه السلام :
«إذا رأی المنکر فلم ینکره وهو یقدر علیه ، فقد اجب ان یعصی الله ،و من اجل ان یعصی الله فقد بارز الله بالعداوه21
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
«کیف بکم إذا فسدت نسائکم و فسق شبابکم وهم تأمروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنکر؟ فقیل له
ویکون ذلک یا رسول الله؟ قال نعم وشر من ذلک ، کیف بکم إذا امرتم بالمنکر ونهیتم عن المعروف؟فقیل له یا رسول الله ویکون ذلک ؟ قال نعم وشر من ذلک ، کیف بکم إذا رایتم المعروف منکراً والمنکر معروفًا22
چگونه خواهید بود ، وقتی که زنهای شما فاسد شوند وجوانهای شما فاسق ، درحالی که امربه
معروف ونهی ازمنکر ننمائید؟ گفته شد ؛ یا رسول الله آیا واقعًا چنین خواهد شد ؟ آن حضرت فرمودند ؛ بلی وحتی بدتر ازاین هم خواهد شد چگونه خواهید بود دروقتی که امربه معروف وزشتی کنید ونهی از خوبی نمائید. گفته شد ؛ یا رسول الله آیا چنین خواهد شد ؟ آن حضرت فرمود: آری وبدتر از این هم خواهد شد وآن وقتی است که خوبی ومعروف را زشتی قلمداد کنید ومنکر زشتی راخوب».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« اذا ترکت امتی الامربالمعروف والنهی عن المنکر فلیؤدن بوقاع من الله جل الله 23
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا تزال لا اله الا الله تنفع من قالها وترد علیهم العذاب والنقمه ، مالم یستخفوا بحقها قالوا یا رسول الله وما الاستخفاف بحقها ؟ قال یظهر العمل بمعاصی الله فلا ینکر ولا یغیر24
همواره کلمه لا اله الا الله برای گوینده اش نفع دارد وعذاب و بلاها را دفع می کند مگر اینکه حق اینکلمه مراعات نگردد، سؤال شد ، یارسول الله ، چه موقع حق این کلمه مراعات نمی گردد، آن حضرت فرمودند:زمانی که عمل به گناه ها آشکار گردد وکسی نهی ازآن نکند وآنرا تغییرندهند ».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« لایزال الناس بخیر ماامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر وتعاونوا علی البر والتقوی فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت عنهم البرکات وتسلط بعضهم علی بعض ولم یکن لهم ناصر فی الارض ولا فی السماء25
خیروبرکت درمیان مردم ازبین نمی رود تازمانی که امربه معروف ونهی ازمنکر کنندوهمدیگر را
برخوبی یاری دهند وهرگاه این امور را انجام ندهند، برکات ازآنها گرفته می شود و بعضی ازآنها بر
بعض دیگر سلطه پیدا می کنند و هیچ یاوری درزمین وآسمان برای آنها نخواهد بود».
قال علی علیه السلام :
« من ترک انکار المنکر بقلبه ویده ولسانه فهو میت بین الاحیاء26
کسی که انکار منکر را با قلب ودست وزبانش ترک کند در واقع مرده ای است دربین زندگان ».
ح ) آثار سکوت ورضایت برانجام منکر
قال علی علیه السلام :
« الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم وعلی کل داخل فی باطل اثمان ، اثم العمل به واثم الرضا به27
آن کسی که به کار جمعیتی راضی باشد . همچون کسی است که درآن کاردخالت دارد با این تفاوت که آن کس که درکارباطل دخالت دارد وگناه می کند : 1- گناه عمل 2- گناه رضایت»
قال علی علیه السلام :
« ما من قوم عملوا بالمعاصی وبینهم من بقدر این ینکر علیهم فلم یفعل الا یوشک ان یعمهم الله بعذاب من عنده28
وهیچ قومی معصیت نمی کند درحالی که دربین آنان کسی هست که قدرت جلوگیری ازگناه آنان رادارد واقوام به پیشگیری ازمعصیت آنان نمی کند مگر آنکه ممکن ا ست عذاب خداوند عموم مردم را دربرگیرد».
قال علی علیه السلام :
« من استحسن قبیحًا کان شریکًا فیه 29
هرکس کارزشتی را ، زیبا بداند، درگناه انجام آن کار زشت شریک می باشد.»
قال الباقر علیه السلام :
« من شهد امراً فکرهه کان کمن غاب عنه، ومن غاب عن أمر فریضه کان کمن شهده 30
کسیکه شاهد گناهی باشد ونسبت به آن ناخوشایند باشد مثل کسی است که حضور درکنار این امرقبیح نداد و کسیکه حضور درزمان انجام گناه ندارد اما بعد که فهمید راضی وخشنود ازانجام آن باشد مثل این است که درزمان گناه شاهد برانجام آن بوده است».
ط ) با اهل معاصی چگونه برخورد کنیم
قال علی علیه السلام :
« أمرنا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره31
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مارا فرمان داده است تا با گناهکاران با جریان خشمگین برخورد کنیم ».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)
«تقربوا الی الله ببغض اهل المعاصی ، وألقوهم بوجوه مکفهره و اتمسوا رضا الله بسخطهم ، وتقربوا الی الله بالتباعد منهم32
با دشمنی اهل گناه به خداوند متعال تقرب ونزدیکی بجویید وبا آنان(اهل گناه) باچهره ای خشمگینی برخورد نمایید و رضای خدا را درناراحتی اهل معصیت طلب نمایند و با دوری از آنان (اهل گناه) به خداوند متعال نزدیک شوید .
ی ) ارتباط بین عمل آمروناهی ازمنکر دروجوب امرو نهی
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)
« امروا بالمعروف وان لم تفعلوه وانهوا عن المنکر وان لم تجنبوه کله 33
امربه معروف کنید اگر چه به آن عمل نمی کنید ونهی ازمنکر کنید اگر چه همه منکرات راترک
نمی کنید».
قیل یا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا نامربالمعروف حتی نعمل به کله ولا ننهی عن المنکر حتی ننتهی ،عنه کله فقال(صلی الله علیه و آله و سلم) لا ، بل تامروا بالمعروف وان لم تنتهوا عن کله، وانهوا عن المنکر وان لم تنتهوا عن کله34
درمحضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته شد :
مابه معروفی امرمی کنیم که خود ،آن را هیچ ترک نکرده باشیم وازمنکری نهی می نمائیم که خویشتن هیچ وقت آن مرتکب نشده باشیم ، آن حضرت فرمود: این کار را نکنید بلکه به معروفی که احیانًا ترکش کرده اید هم امر کنید واز منکری کنید که گاهی مرتکبش می شوید نهی نمائید ونهی ازمنکر کنید اگر چه ازهمه بدیها اجتناب نمی کنید».
ک ) امربه منکر و نهی ازمعروف !!
قال الصادق علیه السلام :
« ویل لمن یأمر بالمنکر وینهی عن المعروف 35
وای برحال کسیکه امربه زشتیها وگناه ونهی ازخوبیها و واجبات می کنند».
قال رجل :
یا رسول الله فاخبر نی ای الاعمال ابغض الی الله قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الشرک بالله ، قال ثم ماذا ؟ قال قطیعه الرحم قال ،ثم ماذا ؟ قال ، الامربالمنکر والنهی عن المنکر36
مردی به رسول الله عرضه داشت بمن خبربده که مبغوض ترین ودشمن ترین اعمال پیش خدا چه عملی است ؟ آن حضرت فرمود شرکت به خدا سپس آن مرد عرضه داشت پس ازشرکت چه عملی مبغوض ترین است .آن حضرت فرمود : قطع رحم وترک خویشاوندان سپس آن مرد گفت: پس از آنچه عملی ، آن حضرت فرمود ، امربه زشتی ونهی ازخوبی».
ل) امربه معروف ونهی ازمنکر موجب تقویت مؤمنان است
قال علی علیه السلام :
« فمن امر بالمعروف شه ظهور المومنین ومن نهی ، عن المنکر ادغم النوف المنافقین 37
پس هرکس امربه معروف کند موجب قدرتمندی مومنین می شود وهرکس نهی ازمنکر نماید موجب به خاک مالیدن بینی منافقین خواهد شد».
م ) امربه معروف و نهی ازمنکر موجب نقصان روزی ورسیدن اجل نمی شود
قال علی علیه السلام :
« ان الامر بالمعروف والنهی ، عن المنکر لخلقان ، من خلق الله سبحانه ، وانهما لا یقربان من اجل ، ولا ینقصان من رزق38
همانا امربه معروف ونهی ازمنکر دو صفت ازاوصاف الهی است این دو فریضه نه اجل انسان رانزدیک می کند ونه روزی راکم می کند».
ن ) امربه معروف ونهی ازمنکر و نیاز به صبر
قال علی علیه السلام :
« قال قوله تعالی ، واصبرعلی ما اصابک …
من المشقه والأذی فی الامر بالمعروف ونهی عن المنکر39
درتفسیر آیه فرمودند: منظور ازنیاز به صبر، صبر درمقابل سختیها وآزارهایی است که درامر به معروف ونهی ازمنکر می باشد».
س) امربه معروف ونهی ازمنکر فلسفه قیام عاشورا
قال الحسین بن علی علیه السلام :
« هذا ما او فی به الحسین بن علی علیهما السلام الی اخیه محمد بن الحنفیه ؛ انما خرجت لطلب
… الاصلاح فی امه جدی ارید ان امربالمعروف والنهی عن المنکر
وصیت امام حسین به برادرش محمد بن حنفیه
همانا من فقط خارج می شوم برای اصلاح امت جدم وقصد واراده کردم که امربه معروف ونهی ازمنکرنمایم».
پی نوشت :
. 1 وسائل الشیعة ج 11 ص 395
. 2 وافى ، ج 2 ص 28
. 3 تفسیرمجمع البیان ج 2، ص 484
. 4 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 5 شرح غرر الحکم ج 5 ص 440
. 6 مصباح الشریعه ص 272
. 7 وسائل الشیعة ج 11 ص 400
. 8 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 9 نهج البلاغه ،حکمت 128
. 10 نهج البلاغه ،خطبه 129
. 11 غرر الحکم ، روایت ، 6373
. 12 مستدرک الوسائل ج 2 ص 359
. 13 بحارالانوار ج 10 ص 86
. 14 وسائل الشیعة ج 11 ص 399
. 15 کترالعمال ج 3
. 16 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 17 وسائل الشیعة ج 11 ص 529
. 18 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 19 لئالى الاخبارج 5 ص 263
. 20 لئالى الاخبار ج 5 ص 263
. 21 مستدرک الوسائل ج 2ص 257
. 22 وسائل الشیعة ج 6 ص 296
. 23 وسائل الشیعة ج 11 ص 394 بحارالانوار ج 10 ص 78
24 الترغیب والترهیب ج 3 ص 231 میزان الحکمه ج 6 .
. 25 وسائل الشیعة ج 11 ص 399
. 26 محجه البیضاء ج 4 ص 105
. 27 نهج البلاغه ، حکمت 154
28 وسائل الشیعة ج 11 ص.
. 29 بحارالانوار ج 78 ص 82
. 30 بحارالانوار ج 100 ، ص 81
. 31 وسائل الشیعة ج 11 ص 413
32 کترالعمال ج 3 ص میزان الحکمه ج 6 .
33 کترالعمال ج 3 ص میزان الحکمه ج 6 .
. 34 وسائل الشیعة ج 11 ص 420
. 35 بحارالانوار ج 100 ص 87
. 36 وسائل الشیعة ج 6 ص 396
. 37 نهج البلاغه حکمت 3
. 38 نهج البلاغه حکمت 366
. 39 تفسیرنور الثقلین ج 4 ص 207
منابع مأخذ
1 - نهج البلاغه ، سید رضی
2 - تفسیر مجمع البیان ، ابوعلی فضل بن الحسن بن طبری
3 - تفسیر نورالثقلین ،عبدعلی بن جمعه العروسی الجویزی
4 - بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی
5- وسائل الشیعه ، محمدبن حسن الحرعاملی
6- مستدرک الوسائل ، علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی
7- غررالحکم ، محمد تمیمی الآمری(شرح آقا جمال خوانساری)
8- میزان الحکمه ، محمد محمدی ری شهری
9- مصابح الشریعه
10 لئالی الاخبار ، شیخ محمد بنی تویسرکانی
11 - کنز العمال ، علاء الدین علی المتقی بن حسام الهندی
12 - محجه البیضاء ، محسن فیض کاشانی
13 - الترغیب والترهیب
14 - وافی ، علامه فیض کاشانی
منبع: www.kh-setadehya.ir
بررسی فقهی شرایط پذیرش دعوا
نویسنده: دکتر امرالله نیکو منش
چکیده مقاله
استماع و پذیرش هر دعوا علیرغم حق یا ناحق بودن و علیرغم ثابت یا رد شدن آن، مستلزم وجود شرایطی در مدعی، مورد دعوا و خود دعوا است. بدیهی است عدم وجود هر یک از این شرایط، حتی اگر دعوا اساساً قابل اثبات باشد موجب عدم پذیرش ابتدایی دعوا خواهد بود. در مقاله زیر به اختصار به بعضی از این شرایط اشاره خواهد شد.
مقدمه
یکی از مباحثی که فقها پیرامون مدعی و دعوا مطرح می کنند، شرایط مربوط به آن دو است. ایشان غالباً در کتاب قضاء و در مبحث مدعی و منکر به این شرایط که بالغ بر ده شرط است اشاره نموده و در جهت نفی و اثبات آن سخن به میان آورده اند. بعضی از این شرایط به مدعی بازمی گردد و تعدادی مربوط می شود به مورد دعوا و شماری نیز از شرایط دعوا به حساب می آید.
در مقاله پیش رو به تعدادی از این شرایط به طور مختصر اشاره خواهد شد:
1 ـ مدعی باید واجد شرایط تکلیف باشد
منظور از شرایط عامه تکلیف شرایطی است که تعلق تکلیف شرعی به انسان متوقف بر وجود این شرایط در اوست. شرایط عامه تکلیف عبارت است از عقل، بلوغ، اختیار و قدرت. در صورتی که شخص دارای شرایط فوق نباشد و حتی یکی از شرایط مذکور در او مفقود باشد ادعای او مسموع نخواهد بود.
بنابراین دعوای شخص مجنون و نابالغ پذیرفته نیست، حتی اگر شخص نابالغ مراهق باشد، یعنی در سنی نزدیک به سن بلوغ باشد.
دلایل اشتراط شرایط عامه تکلیف در مدعی:
دلیل اول: از جمله ادله ای که دلالت بر اشتراط موصوف دارد روایاتی است که بر بی اعتباری کلام نابالغ و مسلوب العبارت بودن او دلالت دارد. همچنین روایاتی که بر رفع قلم از شخص نابالغ دلالت می کند. (1)
دلیل دوم: اصالت عدم ترتب آثار دعوا دلالت دارد که چون بر لزوم پذیرش ادعای شخصی که دارای شرایط عامه تکلیف نیست دلیلی نداریم لذا اصل عدم جاری کرده و چنین لزومی را با اصل مذکور رد می کنیم. بنابراین تا وقتی مدعی متصف به شرایط عامه تکلیف نباشد، دعوای او پذیرفته نیست.
دلیل سوم: لازمه امکان اقامه دعوا توسط شخص غیرمتکلف این است که مدعی در صورت اثبات ادعایش بتواند مدعی علیه را بر انجام محکوم به ملزم نماید در حالی که بدون شک شخص غیر متکلف قادر به چنین عملی نیست. لذا فایده ای برای اقامه دعوا از سوی شخص غیرمکلف متصور نخواهد بود.
ممکن است برای هر یک از ادله فوق به این شکل ایراد نمود: بر دلیل اول این اشکال را می توان طرح کرد که روایات مذکور صرفاً بر عدم اعتبار کلام شخص غیرمکلف در معاملات دلالت دارند نه بر عدم امکان استماع ادعای ایشان. بعلاوه در سایر موارد نظیر وصیت چنین نیست و کلام شخص مراهق معتبر است. روایت رفع قلم نیز منحصراً در احکام لزومی یعنی وجوب و حرمت جاری است. لذا هیچ اشکالی ندارد اگر گفته شود ادعای شخص ممیز پذیرفته می شود هر چند به سن بلوغ نرسیده باشد. مثل جایی که ادعا نماید جنایتی بر او واقع شده است.
ایرادی که بر دلیل دوم می تواند نمود این است که در اصول فقه قاعده ای وجود دارد که می گوید: «الصل دلیل حیث لا دلیل» یعنی اصل جایی کاربرد دارد که دلیلی وجود نداشته باشد. حال که ادله ای مبنی بر لزوم پذیرش ادعای شخص مراهق وجود دارد مانند مورد وصیت که سابقاً ذکر شد. پس محلی برای جریان اصالت عدم باقی نمی ماند.
در پاسخ به استدلال سوم نیز می توان گفت هیچگونه ملازمه ای بین قدرت بر اقامه دعوا و قدرت بر مطالبه حق ثابت شده وجود ندارد، زیرا مطالبه حق در مورد شخص غیر مکلف به عهده ولی اوست. و هیچ مانعی ندارد که غیرمکلف خود ادعای حقی را نماید و پس از نبوت، مطالبه آن به عهده ولی او می باشد. همچنانکه اگر همین شخص مالی را بخرد مالک آن می شود لکن چون حق تصرف ندارد، تصرف در آن به عهده ولی او خواهد بود.
اما به هر حال ضعف این سه دلیل مانعی در اشتراط تکلیف در مدعی بوجود نمی آورد و غالب فقها تکلیف را در مدعی شرط کرده اند. هرچند در استدلال به وجوه مختلفی استناد نموده اند.
2 ـ ادعای مدعی به نفع خود او یا موکل یا موصی علیه و یا مولی علیه او باشد.
ادعا وقتی مسموع است که از سوی شخص ذی نفع یا وکیل یا وصی یا ولی او مطرح گردد. لذا اگر ادعای مدعی به حال او یا افراد موصوف نفعی نداشته باشد مسموع نخواهد بود. پذیرش ادعای مدعی العموم بر علیه اشخاص نیز از این جهت است که او در حکم وکیل عموم مردم است.
سؤالی که در این خصوص می توان مطرح نمود اینست که آیا دعوای اشخاصی نظیر مرتهن، ودعی، مستعیر و ملتقط نسبت به مالی که بعنوان رهن، ودیعه، عاریه یا التقاط در دست دارند. آیا قابل پذیرش است یا خیر ؟ جواب بنابر وجهی مثبت است و بنابر وجه دیگر می تواند منفی باشد. زیرا به این اعتبار که افراد مذکور در واقع بعنوان وکیل یا ولی از طرف مالک طرح دعوا می کنند، دعوایشان پذیرفته است. بعلاوه خود نیز به نوعی در این اموال دارای منافعی هستند. مثلاً مستعیر می تواند در منافع مال عاریه تصرف نماید و از آن بهره مند گردد. از طرف دیگر می توانیم بگوئیم دعوای چنین افرادی مسموع نیست. زیرا اولاً افراد فوق الذکر مالک مال نیستند و ذی نفع به حساب نمی آیند. ثانیاً تحت عناوین وصی یا وکیل یا ولی نیز قرار نمی گیرند و دلیلی نداریم که ایشان را در حکم وکیل یا ولی مالک قرار دهیم.
در هر حال صاحب جواهر در این باب می گوید: « فان التزام عدم سماع دعواهم علی وجه لا تقبل منهم البینه علی من غصب منهم ذلک کما تری». (2) که صریحاً بر ضعف نظر کسانی دلالت دارد که قائل به عدم پذیرش دعوای مرتهن، ودعی، مستعیر و ملتقط در محل بحث هستند. (3)
3 ـ مدعی (مورد ادعا) باید امری باشد که عقلاًً و عادتاًً ممکن بوده و شرعاًً نیز جایز باشد
ادعا نباید عقلاً، عادتاً و شرعاً غیر ممکن باشد. عدم امکان عقلی مانند جایی که مدعی نسبت به مدعی علیه ادعای بنوت نماید و بگوید من فرزند او هستم، در حالیکه سن او بزرگتر از سن مدعی علیه باشد. این ادعا عقلاً امکان پذیر نبوده و غیرممکن است. ادعای بنوت غالباً در موارد فوت مورث و دعوای ارث صورت می گیرد.
غیرممکن در عادت مثل جایی که مدعی ادعا کند، پول زیادی را به مدعی علیه قرض داده است، در حالیکه فقر او از ابتدای عمر محرز باشد. عادتاً کسی که فقیر است نمی تواند مبلغ زیادی پول را به کسی قرض دهد، و غیر ممکن شرعی مانند جایی که شخص ادعای زوجیت با محارم خود را نماید و یا ادعای مالکیت اموالی را بکند که شرعاً قابل تملک نیستند. بعضی از اموال در بین مسلمین شرعاً قابل تملیک و تملک نیست، مانند خمر. بنابراین اگر کسی ادعای مالکیت خمری را نماید ادعایش مسموع نیست.
ذکر این نکته ضروری است که صرفاً ادعای مالکیت چنین اموالی پذیرفته نیست لکن اگر مدعی اختصاص حقی را نسبت به این اموال ادعا کند، قطعاً دعوایش پذیرفته خواهد شد. مثلاً ادعا کند خمری را که در دست شخص معینی است، می خواهد به سرکه تبدیل کند، و این حق به او اختصاص دارد. این دعوا پذیرفته می شود، زیرا حق موصوف، منفعت حلالی است که مدعی می تواند از آن برخوردار باشد.
شهید اول معتقد است هر چند ادعای عقود فاسد نظیر ادعای ربوی یا هر بیع فاسد و نامشروع قابل استماع و پذیرش از سوی حاکم نیست، لکن در عین حال بر مدعی نیز لازم نیست به شرایط موجب صحت در عقد بیعی که انجام داده تصریح کند. مثلاً بگوید من با ایجاب و قبول صادر از جانب مکلف و... چیزی را خریدم.
4 ـ مدعی به (مورد ادعا) از جهت نوع، صفت و مقدار معلوم باشد
مدعی در صورتی که معلوم نباشد، پذیرفته نخواهد شد. زیرا چنین دعوایی اساساً ثمره ای در پی نخواهد داشت. بنابراین اگر شخصی ادعا کند چیزی از مدعی علیه طلب دارم بدون این که آن را مشخص نماید، دعوا از او پذیرفته نخواهد شد.
ایرادی که بر این استدلال (فقدان ثمره در دعوا) وارد شده، مسئله ای است که در باب اقرار به امر مجهول مطرح شده است. فقها معتقدند اگر شخصی به امر مجهولی اقرار کند، او را به تفسیر آن ملزم می کنند. و مقر له می تواند به استناد اقرار مقر بر علیه او ادعا نماید و مجهول بودن اقرار مانع طرح دعوا علیه او نخواهد شد. در بحث حاضر نیز هر چند ادعای مدعی، مجهول است. اما می توان به جای این که کلا حق دعوا را از او ساقط کرد، او را ملزم به تفسیر آن نمود.
شیخ طوسی در این خصوص می گوید: «دعوا صحیح نیست مگر این که معلوم باشد، بجز مسئله وصیت که ادعای موصی له هر چند بطور مجهول، صحیح بوده و مسموع خواهد بود. علت این است که وصیت مال مجهول از جانب موصی و به نفع موصی له صحیح است و وصیت کننده می تواند بگوید مالی را برای فلان شخص وصیت کردم. لذا وقتی وصیت به مجهول صحیح باشد، ادعای چنین وصیتی نیز توسط موصی له صحیح بوده و مسموع خواهد بود. و تفاوت عقد وصیت با سایر عقود در همین مطلب است که در سایر عقود موضوع عقد نباید مجهول باشد، در حالی که در مورد وصیت این چنین نیست و موصی به می تواند مجهول باشد.» (5)
مرحوم نجفی پس از اینکه معلوم بودن مدعی را در پذیرش دعوا شرط می گوید: «نظر شیخ طوسی، ابوصلاح حلبی، ابن حمزه، ابن زهره و ابن ادریس نیز همین است.» (6) سپس در استدلال برای چنین شرطی می گوید: «علت این شرط این است که اگر مدعی به مجهول باشد، در فرضی که مدعی علیه ادعا را بپذیرد و حکم به امر مجهول شود، حکم موصوف بی ثمر خواهد بود، زیرا قابل مطالبه نیست.» (7)
هر چند در اشکال به این استدلال برخی از فقها گفته اند همان بحثی را که در اقرار به مجهول مطرح می شود، در اینجا نیز مطرح می کنیم و می گوئیم مدعی علیه پس از قبول وادار به تفسیر می شود، و در صورت استنکاف تا تفسیر آن حبس می شود ؛ لکن با وجود این برخی از فقها با رد این تشبیه معتقدند بین اقرار و ادعا تفاوت وجود دارد. زیرا اقرار همیشه علیه مقر است. لذا انگیزه ای بر تفسیر و توضیح وجود ندارد، اما در ادعا همیشه امر به نفع مدعی است، لذا داعی و انگیزه برای تفسیر وجود دارد. مرحوم نجفی در ادامه می گوید: «از نظر من تحقیق در امر این است که بگوئیم اگر دعوا از هر حیث مجهول بود مثل این که بگوید من از چیزی از مدعی علیه طلب دارم، این دعوا مسموع نخواهد بود. اما اگر مجهول از جهت فرد باشد یعنی یک کلی را ادعا نماید که هر یک از افراد آن را می توان بعنوان مدعی علیه تعیین کرد، چنین دعوایی مسموع خواهد بود و بیشتر فقها و متأخرین همین نظر را دارند.» (8)
5 ـ دعوا باید صریح در استحقاق باشد
صراحت در استحقاق اینست که از دعوای مدعی معنای دیگری محتمال نباشد. و مقصود مدعی صرف اخبار نباشد. بعنوان مثال اگر مدعی بگوید کتابی که در دست مدعی علیه است به کتابخانه من تعلق داشته است، چنین دعوایی پذیرفته نیست، زیرا ممکن است واقعا همینطور بوده لکن به ناقل شرعی و قانونی به ذوالید منتقل شده باشد.
6 ـ دعوا بر فرض ثبوت، دارای اثر قانونی و شرعی باشد
گاهی اوقات دعوا ثابت است لکن اثر قانونی و شرعی ندارد. به اتفاق فقها هر یک از هبه و وقف قبل از قبض عقدی جایز است. به این معنا که واقف و هبه کننده حق فسخ آن را دارند حال اگر در چنین موردی کسی ادعا کند که طرف مقابل مالی را به او هبه کرده لکن هنوز اقباض صورت نپذیرفته، این دعوا مسموع نخواهد بود. زیرا به فرض ثبوت دارای اثری نخواهد بود و هبه کننده می تواند پس از اقرار به هبه آن را فسخ نماید.
7 ـ مدعی در دعوایش جازم باشد
در صورتی که مدعی ادعای خود را به طور شک و وهم و ظن مطرح نماید، ادعا از او پذیرفته نخواهد شد. به دلیل این که اولاً به چنین شخصی مدعی نمی گویند. زیرا مدعی کسی است که ثبوت امری را بر علیه دیگری ادعا کند و ادعای ثبوت، غیر از احتمال ثبوت است. بعلاوه اگر چنین دعوایی مسموع باشد، و مدعی علیه در قبال آن سکوت نموده و قسم را به مدعی رد کند و با قسم مدعی حکم ثابت شود، مدعی حق مطالبه چنین حقی را شرعاً نخواهد داشت. بنابراین حکم لغو خواهد بود و استماع چنین دعوایی نیز به تبع حکم لغو خواهد بود. چه بسا رد قسم یا قسم خوردن مدعی نیز در این صورت صحیح نباشد.
در این مورد نظر فقها متفاوت است. گروهی معتقدند در موارد تهمت که احتمال توجه اتهام به مدعی علیه وجود دارد چنین دعوایی پذیرفته می شود. اما در غیر موارد تهمت دعوای ظنی مسموع نخواهد بود. برخی دیگر معتقدند در صورتی که ادعا در حد ظن و احتمال قوی باشد مسموع است، و در غیر این صورت دعوا پذیرفته نخواهد شد. گروه سوم به این شکل به تفصیل پرداخته اند که اگر مدعی از اموری است که اطلاع از آن مشکل باشد ادعای ظنی پذیرفته می شود، و اگر اینچنین نبود ادعا غیر قابل پذیرش است. چون مدعی می تواند بینه بیاورد و ادعایش را به طور قطع بیان کند. و بعضی نیز نظیر صاحب جواهر معیار پذیرش و عدم پذیرش دعوا را در این مورد عرف قرار داده اند.
مرحوم نجفی پس از ذکر مطالبی در این باره از مسالک الافهام نقل می کند: «آنچه در خصوص لزوم جزم صحبت شد، صرفاً در حد زبان است نه در باطن و نفس الامر. بنابراین کافی است در کلام بطور جازم ادعای خود را مطرح کند. لکن در باطن و نفس لامر لازم نیست مدعی در اعتقادش جازم باشد و معتقد به استحقاق مدعی به باشد. زیرا در ادعای مدعی اعتقاد نفسی به محق بودن، شرط نیست همچنانکه اگر شخص مقر به نفع کسی اقرار نماید، مقر له می تواند بر اساس آن اقرار، ادعا نماید هر چند باطناً عالم و معتقد به حق نیست.» (9)
پی نوشت ها :
1 ـ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، انتشارات دار احیاء التراث العربی، جلد 18، ص 317.
2 ـ نجفی محمد حسن، جواهر الکلام، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم 1362 ه.ش، جلد 40 ص 146.
3 ـ یعنی: «پذیرش این مطلب که دعوای (مرتهن، ودعی، مستعیر و ملتقط) در خصوص وقوع غصب مال از آن ها مسموع نیست دارای اشکال است».
4 ـ مکی عاملی محمد، الدروس الشرعیه، انتشارات مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول 1414 هـ . ق، جلد 2 ص 83.
5 ـ طوسی محمد، المبسوط فی فقه الامامیه، انتشارات المکتبه المرتضویفه، 1378 هـ . ق، جلد 8، ص 123.
6 ـ نجفی محمد حسن، جواهر الکلام، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم 1362 ش، ج 40، ص 147
7 ـ همان.
8 ـ همان.
9 ـ همان، ص 153.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13
امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و روایات
نویسنده :مهدی بخت اور
پیش گفتار
اسلام ،مکتبی جامع و آیینی کامل است که هم برای ویژگی های زندگی فردی انسان و هم برای شکل دهی به روابط سالم اجتماع، برنامه ریزی کرده است. از طرفی، بیشتر دستورات دین ،حتی در بخش هایی که به احکام عبادی و تنظیم رابطه ی فرد با خدایش پرداخته، از جنبه ای اجتماعی نیز برخوردار است .
رفتارهای شخصی افراد ،گرچه در مرحله نخست تأثیر مستقیم بر روح و روان شخص بر جای می گذارد، اما از محدوده ضمیر فرد فراتر می رود و به اجتماع نیز می رسد. خصوصیات فردی و خلقیات شخصی که در رفتار عضوی از جامعه ظاهر می شود ، به سان موجودی متحرک عمل می کند و حصار محدود محل پیدایش خویش را درهم می شکند و در شاکله محیط اجتماعی به جریان می افتد. به راحتی از واحدی به واحد دیگر منتقل شده و در پی فتح دل های دیگر برمی آید .
این گونه تأثّرات وجدانی ،نیاز به مقدمه چینی های عقلی و خسته کننده و فراهم سازی زمینه و آماده سازی مقدمات و مرحله بندی ندارد ؛یعنی زمانی که این ویژگی ها در درون یک شخص که عضوی از مجموعه
است ،متولّد می گردد ،بی درنگ در رفتار و منش بیرونی او ظاهر می شود و در اوّلین فرصت خود را در صحنه ارتباط با دیگران به نمایش می گذارد .
در نهایت، یک رفتار فردی به راحتی فراگیر شده و تبدیل به منش اجتماعی می شود. رفته رفته و به صورتی کاملاً طبیعی در قالب یک رسم پایدار جمعی درآمده و به عنوان شاخص های شناخت رفتارهای اجتماعی یک جامعه مطرح می شود .
آیین اسلام که در پی آراستن روان فردی انسان و ترسیم ساختار زندگی جمعی بر اساس فضائل اخلاقی است، برای کنترل این حرکت خزنده در کالبد اجتماعی اندیشیده و تمهیدات فراوانی مهیا کرده است که از جمله آنها می توان به دستور دینی «امر به معروف و نهی از منکر»(1)اشاره کرد .
بر اساس این وظیفه شرعی ، هر کس علاوه بر مسئولیت حفظ و کنترل خویشتن ،در قبال دیگران نیز مسئول است ؛ به گونه ای که هر فرد جامعه اصلاح خود را در گرو تحقق صلاح محیط زندگی خود می داند .
در حقیقت ،یک فرد به منزله ی نگهبانی است که در جامعه بر برج و باروی مرزهای نیکی ها و پلیدی ها جای گرفته و برای تحقق خیر و صلاح عمومی پاس می دهد .او مکلف است که هر گونه لغزش همراهان را چون خطای خویش دانسته و به محض آگاهی و شناخت آن ها در صدد علاج برآید. اگر خوبی ها را مشاهده کرد، ترغیب و تأیید و همراهی نماید ؛(تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ و التَّقوی )، (2) و اگر رفتارها را در مسیر رشد و صلاح ندید ،از آن ها دوری گزیده و حتی دیگران را از گرایش به آن سوی باز دارد ؛(و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان ).(3)
خدای تعالی با شناخت کاملی که از روح و روان تأثیرپذیر این موجود شگفت آمیز و گل سرسبد عالم خلقت دارد ،در مجموعه احکام و معارف دینی همچنان که برای اصلاح رفتار و اخلاق او تدابیر سودمندی اندیشیده ،بر اصلاح محیط اجتماعی نیز تأکید فراوان نموده است.
انسان به صورت طبیعی نیازمند زندگی جمعی است و اصطلاحاً «مدنیّ بالطبع »است ؛یعنی تن دادن به الزامات زندگی اجتماعی، جزء سرشت های ذاتی او است و به تعبیر ارسطو آنان که از مدینه خارجند ،یا از ما برترانند و جزء فرشتگان ،و یا از پست ترانند و جزء درندگان .(4)
بی تردید ،این از ویژگی های آیین اسلام است که به جهت جاودانگی و همگانی بودن این دین، و ضرورت پاسخگویی به تمامی مشکلات بشریت،به حل معضلات اخلاقی و رفتاری جامعه با تکلیف به فریضه امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است .البته جای این دستور اجتماعی با این ویژگی ،در فرهنگ ها دیگر کاملاً خالی است .(5)
فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر » اگر در جایگاهی که شریعت برای آن پیش بینی کرده است قرار بگیرد ،مهم ترین نقش را در روند تحول
و تکامل جامعه اسلامی ایفا خواهد نمود .این وظیفه نه تنها فریضه ی مهم دینی و از جمله فروع مسلم دین است ،بلکه زمینه ساز تحقق دستورات دیگر است .
امام خمینی رحمه الله به عنوان فقیهی اسلام شناس و اندیشمندی مصلح که تمام توان و فکر خویش را مصروف آسیب شناسی جامعه بزرگ اسلامی ،خصوصاً ایران ،و اصلاح روابط اجتماعی بر اساس تعالیم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نموده بود، جایگاهی اساسی برای فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر» و ضرورت شناخت اهمیت و تعیین مصادیق معروف و منکر در نظر داشت .ایشان بسیاری از تلاش ها و فعالیت های اجتماعی -سیاسی خویش را بر مبنای عمل به این فرضیه سامان می داد .در دوران مبارزات ، یکی از مبانی اساسی تشخیص ضرورت ورود به میدان مبارزه با حکومت طاغوت و جایگزین کردن حکومت مشروع، بر وجوب این فریضه استوار بود. ایشان شاخص ترین فقیه دوره ی معاصر بودند که امر به معروف و نهی از منکر را وارد برنامه عملی یک انسان متدین کردند و در مباحث فقهی ،خصوصاً رساله ی توضیح المسائل بخشی را به طور ویژه به بیان احکام این فریضه اختصاص دادند .(6)از لحاظ نظری از سال 1363ق. در دستنویس های خویش و همچنین از سال 1323ش. در کتاب کشف اسرار به اهمیت این فریضه پرداخته و از نظر فتوایی نیز در رساله ی تقیّه (1373ق)، المکاسب المحرمه (1380ق)، تحریر الوسیله ،استفتائات و توضیح المسائل ،این فرضیه را مورد بررسی قرار داده اند. بی شک ،مهم ترین اثر ایشان درباره امر به معروف و نهی از منکر، «کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر »تحریر الوسیله است که در سال 1384ق .به نگارش درآمده است .
بعد از پیروزی و استقرار حاکمیت دینی در کشور که خود حاصل انجام وظیفه بر اساس عمل به تکلیف اجتماعی «امر به معروف و نهی از منکر»محسوب می شود، امام خمینی در نخستین روزهای تثبیت حاکمیت با تأکیدی ویژه، به ضرورت توجه به بسط فرهنگ اجرایی این فریضه تأکید داشتند .ایشان طی فرمانی در سال 1358ش .به شورای انقلاب مأموریت دادند که اداره ی «امر به معروف و نهی از منکر»را تأسیس نمایند .(7)علاوه بر آن، ایشان همواره در طول سال های رهبری انقلاب
تأکیدات و توصیه های فراوانی در زمینه اهمیت این فرضیه، چگونگی عمل به آن، آثار اجتماعی آن و نیز شناخت مصادیق معروف و منکر بیان فرموده اند که به جهت کثرت آن ها ،یک جلد از آثار موضوعی تبیان را به خود اختصاص داده است .(8)
سیره عملی امام رحمه الله نیز سراسر آکنده از رفتارهایی است که نشانگر نهایت دقت و توجه ایشان به اصلاح عملکرد دیگران است. همواره منسوبین و وابستگان امام شاهد و ناظر واکنش های جدّی و در عین حال ملیح ایشان در این گونه موارد بوده اند. نمونه ی زیر بیانگر این واقعیت است که التزام به دستورات شریعت و توجه به رعایت چارچوب های دینی از سوی همگان ،نهایت آرزوی ایشان و توصیه ی اکید پایانی عمر شریف و پر بار آن حضرت است. آن چنان که از خاطرات نزدیکان امام که در آخرین لحظات وداع با پیر و مرادشان در کنار بستر نورانی شان حضور داشتند ،بر می آید، ایشان آخرین توصیه و سفارش را این چنین فرمودند که :«این راه، راه سختی است»، و بارها تکرار کردند که :«گناه نکنید ».(9)
و یا از عروس حضرت امام رحمه الله این چنین نقل شده است :
یک روز قبل از آن که امام به بیمارستان بروند ،توصیه ای در مورد غیبت کردند .ایشان نمی گفتند :غیبت نکنید ؛چون آن را نباید بکنیم ؛بلکه می گفتند :سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود، شرکت نکنید ...
توصیه دیگر ایشان اهمیت دادن به نماز اول وقت بود .(10)
و این نصیحت مبارکی است که ایشان همواره دوستدارانش را به آن سفارش می فرمود که :«سعی کنید کارهای خوب را انجام بدهید و کارهای بد را ترک کنید ».(11)
این نوشتار که در نُه بخش تنظیم گردیده است ،از نگاه اخلاق اجتماعی در جستجوی مفهوم و ماهیت فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»بوده و به بیان جایگاه و نقش آن در تحولات اجتماعی از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله اختصاص دارد .
امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و روایات
فریضه «امر به معروف و نهی از منکر»،از مهم ترین فرائض دینی است که بر اساس آیات شریفه قرآن و همچنین دستورات ائمه طاهرین علیهم السلام مورد تأکید جدی بوده و از جمله ضروریات دین به شمار می آید.(12)
الف -آیات
خداوند متعال در موارد متعددی از قران کریم و با بیان های مختلف، اهمیت و ضرورت التزام به انجام آن را توصیه می فرماید :
خداوند متعال در سوره آل عمران ضمن بیان لزوم عمل به «امر به معروف و نهی از منکر»گروهی را که به اجرای این مهم بپردازند، «امت رستگار» معرفی می کند؛
(ولتکن منکم امة یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن
المنکر و اولئک هم المفلحون؛ (13) باید از میان شما گروهی باشند که به خیر، دعوت و امر به معروف و نهی از منکر کنند که اینان رستگارانند .
به تصریح این آیه ی شریفه، گروهی که به این مهم عمل کنند، به رستگاری نائل می شوند .امر به معروف و نهی از منکر که در این آیه در ردیف دعوت به خیر قرار گرفته است، فضای مطلوبی را به وجود می آورد که انسان های طالب حقیقت بتوانند به راحتی راه های نیل به سعادت را جستجو کرده و در آن قدم گذارند .
بنابراین ،امتی که بستر این رشد و تعالی را برای جامعه فراهم می آورد ،از مقام و جایگاهی بس رفیع برخوردار خواهد بود که در این آیه ی شریفه از آنان به«مفلحون» تعبیر شده است .
این گروه برگزیده در آیه ی دیگری از همین سوره ،بهترین امتی معرفی شده اند که در میان مردم پدید آمده اند :
(کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله )؛(14)شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده که امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان آورده اید .
امت نیک و ستوده ای که ایمان به خدای تعالی و امر به معروف و نهی از منکر را پیشه ی خویش ساخته و برای اصلاح محیط در تلاش همیشگی اند .
همچنین خداوند متعال گروهی از اهل کتاب را به خصلت هایی
می ستاید و آن ها را به جهت این که اهل تذلّل در برابر خداوند و راز و نیاز و تهجد و تلاوت آیات الهی در دل شب های ظلمانی اند برمی گزیند؛ گروهی که ایمان به خدای تعالی داشته و شب های تار در سجده بوده و در صحنه انجام مسئولیت اجتماعی خویش نیز «امر به معروف و نهی از منکر» و سبقت در خیرات را پیشه خود ساخته اند ،از این افراد نیک در قرآن به «صالحین »تعبیر شده است .
(لیسوا سواء من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات الله آناء الیل و هم یسجدون * یؤمنون بالله و الیوم الآخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین)؛ (15)اهل کتاب همه یکسان نیستند؛ گروهی به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت می کنند و سجده به جای می آرند. به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در کارهای نیک شتاب می ورزند و آنان از جمله صالحان هستند .
در این آیه هم چون آیات پیشین خداوند متعال آمران به معروف و ناهیان از منکر را به امتی تعبیر می کند که با دیگران از لحاظ ارزش و جایگاه برابر نیستند .این برتری در آیه ی قبلی (خَیرَ اُمَّةٍ )و در این آیه ی شریفه با عبارت (لیسوا سواءً)کاملاً روشن و مشخص است .
از طرف دیگر، توصیف این گروه به «امّت »خود نشان دهنده ی نوعی حرکت هدفمند و در مسیر رشد و تعالی است .
واژه ی «امت » و «امام»از ریشه «الآمّ »گرفته شده است که در لغت به معانی متعددی مثل :اصل، ریشه، مبدأ، مقصد، قصد و عزیمت به کار رفته است .(16) در همه ی این معانی اشاره به نوعی حرکت و پویایی همراه با هدف نهفته است .«امّت »نیز اصطلاحاً به گروهی از مردم که در هدف مشترکند ،اطلاق می شود ؛ همچنان که «امام »نیز در زبان قرآن کسی است که حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطه انسانیت را با این واقعیت برقرار می کند ؛کسی که از جانب حق سبحانه برای پیشبرد صراط ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوی را به دست گرفته است .(17)
بنابراین ،واژه «امت »اصطلاحی قرآنی است که به جای کلماتی مانند قبیله ،قوم ،شعب و طایفه به کار رفته (18) و همواره با نوعی آرمان همراه است ؛ آرمانی که می تواند گروهی از انسان ها را که در رسالتی مشترکند ،گرد هم آورده و در مسیر امامت صالحان و اهداف انبیا متحد سازد .خداوند متعال عاملان به فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»را به بهره مندی از ویژگی های امت توصیه می کند .
از این گذشته ،از آیه ی شریفه فوق پیدا است که «امر به معروف و نهی از منکر» نه تنها از ضروریات دین اسلام محسوب می شود، بلکه بر امت های قبلی و پیروان همه ی کتب آسمانی نیز امری واجب و مسلم بوده است ؛ چنان که عمل به این فرضیه را جزو توصیه های حضرت لقمان به فرزندش می داند :یا بنی أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما أصابک أن ذلک من عزم الامور )؛(19)ای پسرک من ! نماز بگزار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر هر چه بر تو رسد، صبر کن که این از کارهایی است که نباید آن را سهل انگاشت.
همچنین خداوند متعال در توصیف گروهی برگزیده که در راه اهداف الهی از خانه و کاشانه ی خویش دست شسته و در پی یاری دین برآمده اند،می فرماید :(الذین إن مکَّنَّاهم فی الارض أقاموا الصلوة و آتوا الزکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور )؛(20)همان کسی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم ،نماز برپا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند .و فرجام همه ی کارها از آن خداست.
آیاتی که ذکر شد ،به خوبی اهتمام شارع را به تحقیق فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه نشان می دهد .اهمیت این فریضه به حدی است که خداوند متعال در سوره ی توبه در توصیف مؤمنانی که مورد رحمت الهی قرار خواهند گرفت،«امر به معروف و نهی از منکر»را مقدم را اقامه ی نماز برشمرده است :
(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله إن الله عزیز حکیم )؛(21)مردان و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند ،همدیگر را به نیکی ها فرمان داده و از پلیدی ها نهی می کنند ،نماز به پای می دارند و زکات می پردازند و از خدا و رسولش اطاعت می نمایند .البته که رحمت الهی شامل حال آن ها است .همانا خدا غالب و حکیم است .
در این آیه شریفه نکته ی لطیف دیگری از جهت جایگاه امر به معروف و نهی از منکر قابل تأمل است؛لازمه ی داشتن ایمان واقعی این است که مؤمنان نسبت به همدیگر رابطه دوستانه داشته و در سرنوشت همدیگر شریک باشند.لازمه چنین محبتی نیز امر به معروف و نهی از منکر است و لازمه ی امر به معروف و نهی از منکر ،قیام بندگان به وظیفه ی عبادت و خضوع نسبت به پروردگارشان است؛ یعنی برپا داشتن نماز و دستگیری از فقرا و پرداخت زکات .به این ترتیب، لازمه ی امر به معروف و نهی از منکر اطاعت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و زنده شدن تمام احکام و دستورات دینی است.(22)
بنابراین طبق آیه شریفه ،فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر در نهایت، سبب اطاعت مطلق پروردگار و بر پایی تمام احکام دین و زدوده شدن پلیدی ها از روی زمین خواهد شد.شاید به این جهت است که در
روایات نیز این فرضیه را زمینه ساز برقراری عدالت اجتماعی در جامعه اسلامی معرفی کرده اند .(23)
ب-روایات
در ادامه به بیان گزیده ای چند از احادیث معصومین علیهم السلام در این موضوع بسنده می کنیم .
اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر
از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود :
(... إن الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر سبیل الأنبیاء و منهاج الصُّلحاء فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلُّ المکاسب و تردُّ المظالم و تعمر الأرض و ینتصف من الأعداء و یسقیم الأمر»؛(24) امر به معروف و نهی از منکر ،روش پیامبران و راه و رسم صالحان است که به سبب آن واجبات دینی ،برپا شده و راه ها، امن و خرید و فروش مردم حلال، و حق کشی ها برطرف، زمین آباد ،و حق از دشمنان ستانده ،و امر حکومت پایدار می شود .
در این حدیث شریف،این فریضه، شیوه انبیا و صلحا معرفی گردیده است که عمل به آن ،آثار فراوانی در اصلاح روابط جمعی و محیط زندگی مسلمانان به بار خواهد آورد .همچنین مضمون این حدیث شریف در کتاب تحف العقول از امام حسین علیه السلام روایت شده است که در فصل سوم مورد بررسی قرار می گیرد .
نتیجه ترک فریضه
قال امیر المؤمنین علیه السلام :«من ترک إنکار المنکر بقلبه و لسانه فهو میّت بین الأحیاء»؛(25)کسی که منکرات را با قلب و زبانش نکوهش نکند ،در حقیقت مرده ای است که در بین زندگان جای گرفته است .
تعبیر «میت بین الأحیاء» به روشنی مؤید این نکته است که این فریضه برای تحرک و پویایی مجتمع اسلامی بر محور صلاح و رشد تشریع شده است .در حقیقت، شخص عمل کننده به این دستور دینی، موتور محرّکه ی جامعه اسلامی است که با تمسک به «امر به معروف و نهی از منکر» که در روایت پیش از آن به «سبیل» و شاهراه هدایت انبیا تعبیر شده، همگان را در مسیر تعالی به سوی کمال ،حرکت می دهد و ترک کننده این مسئولیت همچون مرده ای است که تنها در میان جامعه انسانی از حیات حیوانی برخوردار است .
در روایت دیگر، تارک این فریضه به محرومیت از دین خدا توصیف شده است :
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم:«إنّ الله عزّ وجلّ لیبغضُ المؤمن الضّعیف الّذی لا دین له
فقیل :و ما المؤمن الضَّعیف الّذی لا دین له؟ قال: الّذی لا ینهی عن المنکر»؛(26)خدای عزّ وجل مؤمن ضعیفی را که دین ندارد ،دشمن می دارد .سؤال شد که :مؤمنی ضعیف که از دین بی بهره است، کیست ؟فرمود :شخصی که از زشتی نهی نمی کند .
پیامدهای بی توجهی به این فریضه
حضرت امیر علیه السلام بعد از ضربت خوردن در شهر کوفه در ضمن وصیّتی به امام حسن و امام حسین علیهما السلام، آنان را به مواظبت بر انجام این فریضه توصیه می فرماید .ایشان در ضمن تأکید بر عدم غفلت از این فریضه، تبعات بی توجهی به آن را نیز گوشزد می کنند:
«لا تترکوا الأمر بامعروف و النّهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم، ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم »؛(27)امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند .آن گاه دعا کنید و از شما نپذیرند .
مشابه این روایت ،حدیث دیگری از امام رضا علیه السلام است که فرموده :
«لتأمرونّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر أو لیستعملنّ علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»؛ (28)امر به معروف و نهی از منکر نمایید و گرنه بدکاران بر شما مسلّط خواهند شد که در آن شرایط دعای نیکان نیز مورد اجابت قرار نمی گیرد .
در این دو روایت به آثار وضعی ترک فریضه اشاره شده است ؛به این ترتیب که ترک امر به معروف و نهی از منکر رفته رفته منجر به تثبیت امور ضد اخلاقی شده و به صورت طبیعی افراد بدکار که در صدد عمل به معاصی هستند ،در جامعه به سلطه دست پیدا خواهند کرد .در چنین شرایطی است که حتی نیکان جامعه نیز باید به سبب ترک تکلیف امر به معروف و نهی از منکر ،به روزگار سختی گرفتار شوند که از آن در این دو روایت، به عدم استجابت دعا تعبیر شده است؛ یعنی پیامد ترک این مهم به گونه ای است که اسباب شمول رحمت واسعه ی الهی را از جامعه، حتی از صالحان نیز دور می کند و در حالت اضطرار ،التجا و تضرع پاکان به جایی نمی رسد.
حضرت امام باقر علیه السلام در ضمن روایتی اوصاف قومی را که در آخرالزمان می آیند ،بیان فرموده که از جمله ی آن ها این است که فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»را سبک شمرده و به آن عمل نمی کنند. پس آن حضرت عقویت سختی را برای چنین گروهی پیش بینی می کند :
«...هنالک یتمّ غضب الله عزّ وجلّ علیهم فیعمّهم بعقابه فیهلک الأبرار فی دار الفجّار و الصّغار فی دار الکبار»؛(29) در آن زمان است که غضب خداوند بلند مرتبه بر آنها فرود می آید که عقاب الهی همه را فرا می گیرد ؛به صورتی که نیکان در خانه ی بدکاران و کودکان در کنار بزرگان هلاک می شوند .
تاوان اظهار منکرات
اگر منکرات در جامعه به صورتی پوشیده و به دور از منظر عمومی عمل شود .عقوبت آن تنها متوجه فرد عمل کننده است؛ اما اگر آشکار شود و دیگران نیز در مقابل زشتی ها عکس العمل و مقاومتی نشان ندهند ،کیان و هستی کل جامعه بر باد می رود که عقوبت بسیار سخت و سنگینی در انتظار چنین مردمی خواهد بود .
امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرماید :
«إن الله یعذّب العامّة بذنب الخاصّة إذا عملت الخاصّة بالمنکر سرّاً من غیر أن تعلم العامّة، فإذا عملت الخاصّة بالمنکر جهاراً فلم تغیّر ذلک العامّة استوجب الفریقان العقوبة من الله عزّ وجلّ »؛(30)خداوند عموم مردم را به گناه گروه خاصی گرفتار عذاب نمی کند ،مشروط به این که آن گروه بدکار،کارهای زشت را به صورتی پوشیده عمل کنند که مردم بر آن آگاه نشوند.اما اگر گروه اندکی معاصی را آشکارا مرتکب شوند و عموم مردم هم در مقابل آن ها ساکت شوند، هر دو گروه مستوجب عذاب الهی خواهند بود .
سیره معصومین علیهم السلام
عمل به این فریضه، از جمله ویژگی های بارز ائمه معصومین علیهم السلام می باشد که در مشی و سنت عملی ایشان به صورت مشخص نمود داشته است ؛به گونه ای که در بیشتر زیاراتی که برای ائمه طاهرین علیهم السلام موجود است ،این
ویژگی در کنار اقامه ی نماز و پرداخت زکات و جهاد در راه خدا، از اوصاف آن بزرگواران ذکر شده است ،از جمله در زیارت جامعه کبیره می خوانیم :
و أشهد أنکم ...قد أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فی الله حقّ جهاده »؛(31)شهادت می دهم که شما نماز به پا داشتید و زکات پرداخته و امر به معروف و نهی از منکر نموده و در راه خدا به شایستگی جهاد نمودید .
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
وظیفه ای فراموش شده - ویژه نامه امر به معروف و نهی از منکر
برخی موضوعات ویژه نامه امر به معروف و نهی از منکر « جهت ورود بر روی موضوعات کلید کنید »