برکات و آداب مهمانی
نویسنده:حسین جعفری
دین اسلام در همه موارد فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برنامههای مهمی دارد. جامعه کنونی ما در زمینه مهمانیها با معضلاتی در گیر است که با تأملی در نکات سفارش شده از سوی اسلام میتوان به راحتی آنها را حل کرد.
بر اساس روایتها، پذیرایی از مهمان اهمیت ویژهای دارد.
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: هنگامی که خدا اراده نیکی به جمعیتی کند، هدیهِ گران بهایی برای آنان میفرستد. عرض کردند: ای پیامبر خدا! چه هدیهای؟ فرمود: مهمان که با روزی خویش وارد میشود و گناهان خانواده را با خود میبرد و گناهان بخشوده میشوند.(1)
اهمیت مهمان نوازی به حدی است که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: مهمان، راهنمای راه بهشت است.(2)
آثار مهمان نوازی
1. افزایش روزی
رسیدگی به مهمانان کاری پسندیده است و آثار وبرکات فراوانی به همراه دارد. در پرتو این کارشایسته، عنایتهای ویژه حق تعالی نصیب انسان میشود و روزی میزبان افزایش مییابد. در عرف جامعه نیز مشهور است که مهمان، روزیاش را با خود میآورد. به گفته صائب:
رزق ما آید به پای مهمان از خوان غیب
میزبان ماست هر کس میشود مهمان ما
2. آمرزش گناهان
گرامی داشتن مهمان موجب آمرزش گناهان انسان نیز میشود. امام صادق (ع) میفرماید: هر که مسلمان را خوراک دهد، خدا او را بیامرزد.(3) امام علی (علیه السلام) نیز میفرماید: مؤمنی که صدای پای مهمان را بشنود و به واسطه آمدن اوخوشحال شود، گناهانش آمرزیده میشود حتی اگر به اندازه مسافت بین زمین و آسمان باشد.(4)
3. صله رحم
به برکت مهمانی، زمینهِ ایجاد دوستیها و رفت و آمدها فراهم میشود. در یک مهمانی صمیمی، حضور دوستان و آشنایان و رابطه گرم آنان با یکدیگر صفابخش خواهد بود و سبب تحقق سنت زیبای صله رحم میشود؛ سنتی که بسیار به آن سفارش شده است و انجام دادن آن آثار مثبت فراوانی به همراه دارد.
4. کاهش بیماریهای روحی
حضور در مراسم مهمانی، سبب ایجاد صمیمیت و مهر و محبت بین افراد میشود و آنان را از دلزدگی و تنهایی رهایی میبخشد. این کار پسندیده تأثیر بسیار خوبی در شادابی و طراوت روحی انسانها و افزایش اجتماع گرایی آنها دارد و آنان را از ابتلا به بیماریها روحی حفظ میکند. نبود رفت و آمدها و مهمانیهای دوستانه، آثار منفی جبران ناپذیری به همراه دارد؛ بنابر این برای ایجاد فضای نشاطآمیز در بین افراد خانواده و نیز جامعه، باید روابط گرم و صمیمی فرد با دوستان و آشنایان را حفظ و از ایجاد فضای افسرده در میان یکدیگر جلوگیری کنیم.
خانهِ من چون کمان پاک است از اسباب عیش
پَر در آرد میهمان چون تیر در کاشانهام
5. تبادل افکار و تجارب
مراسم مهمانی، فرصت بسیار مناسبی برای تبادل افکار و اندیشهها و تجربههای افراد به یکدیگر است. به دلیل حضور دسته جمعی افراد در این مراسم میتوان در زمینههای گوناگون بحث کرد واز دیدگاههای یکدیگر بهره برد. در زمانهای دیگر معمولاً ایجاد چنین فضای دوستانه و اندیشمندانه کمتر اتفاق میافتد. بنابر این، باید از این فرصتها بیشترین بهره را برد. همچنین در مهمانیها افراد از مشکلات یکدیگر با خبر میشوند و درصدد حل آن بر میآیند.
آداب مهمانی اسلامی
1. سادگی و پرهیز از تکلّف
باید کوشید تا مراسم مهمانی، رنگ خدایی ومعنوی داشته باشد. یکی از مواردی که به این مراسم رنگ و بوی الهی میبخشد، سادگی و پرهیز از تجمل گرایی است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: افراد با ایمان از برادر مؤمن خود خجالت نمیکشند و من نمیدانم کدام یک از این دو شگفتتر است: کسی که هنگام ورود برادر خود او را به تکلّف میاندازد و یا کسی که خود به سراغ تکلف برای مهمان میرود؟!
2. اعتدال و پرهیز از اسراف
معمولاً عادت داریم در مهمانیها غذاهای متنوع و بیش از نیاز افراد فراهم و سفرهای رنگین را آماده سازیم؛ باید بکوشیم از این ویژگی زشت بپرهیزیم و آن را به صفت پسندیده اعتدال نزدیک کنیم. با رعایت اعتدال در مراسم اطعام، میتوان جلوی بسیاری از اسرافها را گرفت و آن را برای نیازمندان صرف کرد. امام رضا(علیه السلام) میفرماید: مردی، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به خانه خود دعوت کرد، حضرت فرمود: میآیم در صورتی که سه کار را به عهده بگیری و بپذیری. پرسید: آن سه کار چیست؟ فرمود: از خارج منزل چیزی برایم نیاوری، در منزل چیزی از من پنهان نکنی و بر خانواده خود تنگ نگیری و سهم خوراک آنان را کم نکنی. او قبول کرد علی(علیه السلام) هم دعوتش را پذیرفت.(5) رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: هیچ کس نباید بیش از توانش خود را برای مهمانی به زحمت اندازد.(6)
هر کس به خوان قسمت خود رزق میخورد
از کم بضاعتی خجل از میهمان مباش
هر آنچه دادهِ قسمت بُود رو آن پیش آر
گران مکن به دل خود قدوم مهمان را
3. حضور نیازمندان
بیگمان یکی از موارد نیکوی اطعام و افطاریدادن کمک به نیازمندان و مستمندان است؛ باید کوشید تا این هدف مقدس در همه مهمانیها تحقق یابد و مجلس اطعام با حضور محرومان، معنوی و روحانی شود. اگر ما در مراسم اطعام به ویژه افطاریها، نیازمندان را فراموش کنیم، ارزش اخروی آن کاهش مییابد.
متأسفانه در مجالس اطعام و افطاریها، نیازمندان حضور کمتری دارند، در حالی که پاداش اطعام نیازمندان از بهترین و زیباترین ثوابهای اخروی به شمار میآید.
ضیافتی که در آن توانگران باشند
شکنجهای است فقیران بیبضاعت را
امام علی(علیه السلام) در نامه خود به عثمان بن حنیف، کارگزار خویش در بصره، نوشت: گمان نمیبردم تودعوت کسانی را بپذیری که نیازمندان را میرانند و توانگران را دعوت میکنند.(7)
4. احیای سنتها
ابزار ماشینی موجود در منازل از بار سنگین زنان کاسته است و آنان با آسودگی خاطر میتوانند به فعالیت بپردازند. این امر از جهاتی مفید است و از اتلاف وقت جلوگیری میکند، ولی برخی آثار منفی نیز به همراه دارد: پیش از این در مراسم مهمانی، دوستان و آشنایان با کمک یکدیگر، غذا را تهیه میکردند و... ولی امروزه با شکل گرفتن رستورانها و سفارش غذاهای آماده، طراوت و شادابی مهمانیهای گذشته کم و آداب سطحی جایگزین رسوم زیبای پیشین شدهکه امید است با توجهی شایسته، سنتهای نیک گذشته را زنده کنیم.
5. شکر نعمت
دارایی انسانها وسیله خوبی برای کسب پاداشهای الهی است. در صورت داشتن ثروت کافی میتوان با برپایی مراسم مهمانی و اطعام، درِ خانه را به روی انسانهای نیازمند بگشاییم و خدا را به جهت نعمتش شکر گزار باشیم.
امام علی(علیه السلام) هنگامی که خانه بزرگ علاء بن زیاد را دید، به او فرمود: این خانه بزرگ در دنیا به چه کار تو میآید، وقتی در آخرت به آن محتاجتری؟ آری! اگر بخواهی میتوانی به وسیله چنین خانهای به آخرت دستیابی به شرط آن که در این خانه از مهمانی پذیرایی کنی، به خویشاوندانت رسیدگی نمایی و حقوق آنان را ادا کنی. در این صورت، به وسیله این خانه به آخرت دست یافتهای،(8) آن حضرت در جای دیگر میفرماید: هر که خداوند به او ثروتی دهد، باید با آن به خویشان خود رسیدگی کند و مهمانداری نماید.(9)
پی نوشت :
1. بحار الانوار، ج 75، ص 461.
2. همان، ص 460.
3. بحار الانوار، ج 74، ص 367.
4. مستدرک الوسائل، ج 16، ص 257.
5. بحار الانوار، ج 75، ص 451.
6. کنز العمال، ج 9، ص 110؛ میزان الحکمه، ج 7، ص 3277.
7. نهج البلاغه، نامه 45.
8. نهج البلاغه، خطبه 209.
9. همان، خطبه 142.اغه، خطبه 209.
9. همان، خطبه 142.
آداب میهمانی
اهمیت گرامی داشتن میهمان
پیامبر می فرماید: «هرکه ایمان آورده به خدای و به روز قیامت، گو مهمان را گرامی دار».(1)
سخاوت در مهمان نوازی
گفته اند: زمانی عبدالله بن عباس (2) به سفری می رفت. باران، اندک اندک باریدن گرفت. نزدیک خیمه رسید. صاحب خیمه به استقبال او آمد و با خوش رویی او را به خیمه خود برد و کفش از پای او در آورد و آب آورد تا دست و پای او بشست.
صاحب خیمه که تنگدست بود از زن خود پرسید: چیزی هست که این مهمان بزرگ را پذیرایی کنم؟
زن گفت: هیچ چیز نداریم مگر یک بُز که پسرمان را شیر می دهد.
مرد گفت: برو بز را بیاور تا بکشم و برای مهمان غذا فراهم کنیم.
زن گفت: اگر بز را بکشی پسرمان از بی شیری هلاک می شود؛ چون من شیر ندارم.
مرد گفت: عار دارم از اینکه مهمان ما، شب بی شام بخوابد. خدای بزرگ این طفلک را بی روزی نخواهد گذاشت. برخیز پیش از آنکه شب شود بز را بیاور.
زن بز را بیاورد، مرد بز را بکشت و زن غذایی نیکو پخت و آورد تا بخوردند و بخفتند. چون بامداد برخاستند و نماز کردند، عبدالله بن عباس آهسته به غلام خود گفت چه قدر زر همراه داری؟
غلام گفت: پانصد دینار.
ابن عباس گفت: برو، به این مرد صاحب خیمه بده.
غلام گفت: ای سرور من، بهای بز یک خرده زر (3) بیشتر نیست. دو ــ سه برابر بهای آن را به او بده. او تو را نمی شناسد.
ابن عباس گفت: اگر او مرا نمی شناسد. من خود را می شناسم. او با تهیدستی خود، همه دارایی خود را که یک بُز بود صرف ما کرد، اگر ما پانصد دینار به او بدهیم یک دهم مال خود را هم به او نداده ایم. ای غلام برو و همه پانصد دینار طلا را به او بده و از او بسیار معذرت خواهی کن.
غلام رفت و پانصد سکّه طلا را به آن مرد داد و بسیار معذرت خواست.
آن مرد از آن مال فراوان، شتر و گاو و گوسفند بسیار خرید و از آن پس با زنش عمر را در نیک نامی و وسعت روزی و سخاوت گذراندند.(4)
ارزش میهمانی
آورده اند که روزی خلیفه ای، دستور داد که مجرمی را در حضور او گردن بزنند. مجرم گفت: تو را به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله سوگند می دهم که اوّل مرا به یک جرعه آب مهمان کن و بعد هرچه خواهی بکن؛ که بسیار تشنه ام. به فرمان خلیفه، او را آب دادند. آن مرد خورد و به رسم عرب گفت: خداوند به تو خیر افزون دهد! من با این یک جرعه آب مهمان تو بودم. اگر بنا بر رسم جوانمردی، مهمان کشتن واجب است، دستور کشتن مرا بده؛ و گرنه مرا ببخش تا توبه کنم. خلیفه گفت: راست گفتی؛ حق مهمان بسیار بزرگ است، تو را بخشیدم، توبه کن که پس از این دیگر چنین گناهی نکنی.(5)
استقبال و پذیرایی از مهمان
چون مهمانان به خانه تو آمدند، به پیشواز هریک برو و از هرکس به فراخور مقامش استقبال کن و خوش آمد بگو. اگر فصل میوه باشد پیش از غذا انواع میوه های تر و خشک برایشان بیاور و مدتی صبر کن، آن گاه مهمانان را به سر سفره ببر و تو خود منشین تا هنگامی که مهمانان بگویند. چون یک بار گفتند: بنشین و با ما همراهی کن. بگو: شایسته نیست که من بنشینم، بگذارید که خدمت کنم. و چون دیگر بار گفتند، بنشین و با ایشان غذا بخور. امّا پایین تر از همه بنشین، مگر اینکه مهمانی بسیار بزرگ باشد که نشستن ممکن نشود.(6)
هرکه به مهمانی تو آید؛ به تازه رویی او را بنواز. و منزلت هر کس به مقدار جایگاهش نگاه دار و شناسنده منزلت خود باش.(7)
حق میهمان را ادا کردن
مردم بیگانه را هر روز به مهمانی دعوت مکن؛ زیرا هر روز نمی توانی حق مهمان را به شایستگی ادا کنی. ببین تا در یک ماه چند بار می خواهی مهمانی بدهی، به جای سه بار، یک بار مهمانی بده اما حق مهمان ادا کن.(8)
نگاه نکردن در لقمه مهمان
خلیفه بغداد با عربی بیابان نشین غذا می خورد و این مرد عرب نزد خلیفه مهمان بود و هرگز شهر را ندیده بود. هنگام خوردن، چشم خلیفه به مویی در لقمه عرب افتاد. گفت: آن مو را از لقمه خود دور کن. مرد عرب لقمه را بر سفره نهاد و از خوردن دست کشید و گفت: کسی که آن قدر در لقمه مهمان خود نگاه کند که مویی به این کوچکی را ببیند، شایسته مهمان داری نیست!(9)
تعارف بی جا نکردن
از مهمانان عذر خواهی مکن؛ که عذرخواهی، اخلاق بازاریان است؛ هر لحظه مگو که: «فلانی خوب بخور، چرا چیزی نمی خوری؟ به جان تو که خجالت نکش؛ من نتوانستم در خور شما چیزی فراهم کنم، ان شاء الله بار دیگر از خجالت شما بیرون خواهم آمد.» این سخن بزرگان نیست، سخن کسی است که در چند سال، یک بار مهمانی کند مانند بازاریان؛ زیرا مردم خود از این نوع سخنان شرمنده می شوند و نمی توانند غذا بخورند و نیم سیر از سفره بر می خیزند.(10)
مهمان شناسی
بدان که نگاه داشتن حق مهمان، واجب است؛ اما مهمانی که شایسته حق شناسی باشد؛ درست نیست که هر فرومایه ای را به خانه بری و احترام بسیار بدو بگذاری که این مهمان من است؛ باید بدانی که این تواضع و احترام را با چه کسی باید کرد.(11)
آداب مهمانی رفتن
مهمان هرکس مشو؛ زیرا به بزرگی و حشمت تو زیان می رساند و چون به مهمانی رفتی، بسیار گرسنه مرو؛ و سیر نیز مرو؛ زیرا اگر نتوانی غذا بخوری میزبان رنجیده می شود و اگر پرخوری هم بکنی زشت و ناپسند است. و چون به خانه میزبان رفتی، در جایی بنشین که شایسته تو باشد. و اگر به خانه آشنایانی رفتی که می توانی در آنجا دستوری بدهی، برای غذا و نوشیدنی، خدمتکاران را به زحمت مینداز، و به آنان مگو که: «این ظرف را آنجا بگذار و این غذا را به فلانی بده»؛ یعنی اینکه من اهل این خانه هستم. مهمان فضول نباش و با غذای دیگران به دیگر کسان خوش خدمتی مکن. و به چاکران خود از باقی مانده غذا چیزی مده که به خانه برند که این کار ننگ است و گفته اند: چیزی از مهمانی با خود به خانه بردن خواری است.(12)
خوش رویی و استقبال از میهمان
چون مهمان را به خانه آوری، ایشان را استقبال می نما و اظهار بهجت و خوش دلی می کن و رعایت هر کس چنانکه لایق و سزای اوست به جای آر.
بیت
اگر دوست مهمان بود یا نه دوست
شب و روز تیمار مهمان به تست (13)
منت پذیر میهمان بودن
پس چون این همه کرده باشی خود را بر مهمان حقی مدان، بلکه حق مهمان بر خود دان. و بر مهمان منت منه، بلکه از مهمان منت دار باش. و بعد از وقوع کمال مهمان داری و استکمال حق گزاری به ارتکاب اسباب معذرت و عذرخواهی احساس خویش را مضاعف ساز.
هر که را بینی به گیتی، روزی خود می خورد
گر زخوان تست نانش ور ز خوان خویشتن
پس تُرا منت بباید داشت از مهمان خویش
کو خورد از خوان انعام تو نان خویشتن (14)
اکرام میهمان
در بنی تمیم، شخصی پسر کسی بکشت. پدر مقتول، قاتل را بگرفت و محبوس گردانیده به طلب جلاد رفت تا جلاد بیاورد و به قصاص مشغول گردد.
اتفاقاً طفلی در خانه این شخص پاره ای نان در دست داشت و به قاتل داد. پس شخص قاتل آن نان در دست داشت و می خورد.
درین حالت، پدر مقتول با جلاد برسید. از او پرسید که این نان را از کجا آورده ای؟ گفت: این طفل از خانه تو بیرون آورد و به من داد.
بعد از اسماع این سخن، گفت: هرکه نان ما خورد آزار ما از او برخاست و او را عذر خواسته، از خانه خویش روان کرد.
خورد عیاری بدان دل خسته یار
با وثاقش برد دست بسته یار
شد که تیغ آرد زند بر گردنش
پاره ای نان داد آن ساعت زنش
چون بیامد مرد با تیغ آن زمان
دید آن خسته را در دست نان
گفت این نانت که داد ای هیچ کس
گفت این نانم عیالت داد و بس
مرد چون بشنید این پاسخ تمام
گفت بر ما شد کنون خونت حرام
زان که هر شخصی که نان ما شکست
سوی او با تیغ نتوان برد دست
نیست از نان خواره ما را جان دریغ
من چگونه خون تو ریزم به تیغ
خالقا تا سر به راه آورده ام
نان تو بر خوان تو می خورده ام
چون کسی می بشکند نان کسی
حق گزاری می کند آنجا بسی
چون تو بحر جود داری صد هزار
نان تو بس خورده ام ای حق گزار
یا اله العالمین درمانده ام
غرق چون بر خشک کشتی رانده ام
دست من گیر و مرا فریاد رس
دست بر سر چند باشم چون مگس
پس حق و حرمت مهمان، بزرگ دان.(15)
خرده بر میهمان نگرفتن
اگر مهمان هزار حرکت خارج کند تا در خانه تو باشد به رویش منه و فروگذار، و خرم و آهسته و خندان باش.
و به واسطه حرکات ناملایم مهمان، گره بر ابرو مفکن، در این صورت صبور و شکیبا باش و خود را و مهمان را ملول مساز تا در دایره بی مروتان و به خود نادیدگان داخل نگردی.
گره را زابروی بر گوشه نه
که بر گوشه بهتر کمان را گره
به آهستگی ناز مهمان بکش
که در کار گرمی نبودست خویش
چراغ ار به نرمی بر افروختی
نه خود را نه پروانه را سوختی
شکیب آورد بندها را کلید
شکیبنده را کس پشیمان ندید (16)
پینوشتها:
1ــ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، صص 19 و 20.
2ــ عبدالله بن عباس: مشهور به ابن عباس، پسر عموی پیغمبر اکرم (ص) و صحابی معروف است که در فقه، تفسیر، شعر و انساب تبحّر و شهرت یافت.
3ــ خرده زر: بُراده طلا، پول کم ارزش.
4ــ روش دلاوری و جنگاوری (بازنویسی آداب الحرب و الشجاعة)، صص 96 و 98.
5ــ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، صص 68 و 69.
6ــ همان، صص 65 و 66.
7ــ خردنامه، ص 95.
8ــ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، ص 65.
9ــ گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، ص 64.
10ــ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، ص 66.
11ــ همان، ص 69.
12ــ همان.
13ــ انیس الناس، ص 275.
14ــ همان، ص 278.
15ــ همان، ص 282ــ284.
16ــ انیس الناس، ص 285.
منبع:گنجینه شماره 82
رسم غلط در باب میزبان و میهمان
نویسنده: علامه شهید مرتضى مطهرى(رحمت الله علیه)
قرآن در اینجا به ما مىگوید نه رودربایستى بیجا از افراد داشته باشید و نه نازک نارنجى باشید و بیخود به شما بربخورد، اگر مىخواهید به خانه کسى وارد شوید چنانچه قبلا از شما دعوت کردهاند و وقت گرفتهاید داخل مىشوید و اگر بدون اطلاع قبلى درخانه کسى را مىزنید، معنایش این است که من مىخواهم داخل خانه تو شوم، صاحبخانه اگر در شرایطى قرار گرفته که نمىتواند بپذیرد، بدون رودربایستى بگوید من در منزل هستم - نه اینکه نیستم - ولى متاسفانه الآن کار دارم و نمىتوانم شما را بپذیرم (خیلى اتفاق مىافتد که انسان کار لازمى دارد و آن کسى که آمده کار چندان لازمى ندارد)، تو که از من وقت نگرفتى، حالا برو و یک وقت دیگرى بیا، و این را صریح بگوید. اگر صاحبخانه صریح گفت، او هم باید آنقدر شهامت و شجاعت و مردانگى داشته باشدکه بدش نیاید.
رسم غلط در جامعه ما در باب مهمان و میزبان
اما امروز شما مىبینید که کار بر عکس است: نه صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد که بگوید من کار دارم و نمىتوانم تو را بپذیرم، و نه آن کسى که وارد مىشود آنقدر انسانیت دارد که اگر صاحبخانه گفت تو را نمىپذیرم، به او برنخورد، و لهذا الان در جامعه ما رسم بر این است که یکى از این سه حالت رخ مىدهد:
حالت اول: این است که صاحبخانه به دروغ به بچهها مىگوید بگوئید نیست، یعنى گناه کبیره مرتکب مىشود. این که مىگوید «در خانه نیست»
دروغ است و دروغ گناه کبیره است.
حالت دوم «توریه»: کنند و حال آنکه توریه در جایى است که دروغ لازم است یعنى از نگفتنش مفسده برمىخیزد، مثلاین که کسى آمده و یک کاردى هم به دست دارد و مىخواهد [ به ناحق ] کسى را بکشد و مىپرسد فلان کس اینجاست یا نه؟ باید گفت اینجا نیست. در اینجا مىگویند براى اینکه عادت به دروغ گفتن نکنى در دلت غیر از آن چیز را خطور بده، بگو «نیست» و در دلت خطور بده که در «اینجا» نیست. نه اینکه انسان هر دروغى که دلش مىخواهد بگوید و توریه کند! به بچهها مىگوید «بگویید نیست، ولى بچهها!وقتى مىگویید نیست یعنى در این درگاهى اتاق نیست».اینجا که مىتوانى راست بگویى چرا توریه مىکنى؟ بگو هستم ولى نمىتوانم بپذیرم.
روزى ملا نصر الدین، مهمانى را همراه خود تا در خانه آورد و خود به داخل خانه رفت. زنش با او دعوا کرد که چرا مهمان آوردى و ما چیزى نداریم که به او بدهیم و کار بدى کردى (مثل اغلب زنها که همیشه در این امور تحکم مىکنند). ملا گفت چه بکنم؟ گفت من که اصلا پذیرایى نمىکنم. درماند که چه کند. به بچهها گفت بروید بگویید ملا در خانه نیست. مهمان گفت ما با هم آمدیم. در اینجا ملا خودش صدایش را بلند کرد و گفت: شاید خانه دو در داشته و از آن در دیگر بیرون رفته است!
اغلب در این جور موارد، کارها ملا نصر الدین است، یعنى وقتى مىآیند مىگویند «آقا نیست» خود مهمان مىفهمد که دروغ مىگوید، چون وقتى یک کسى دم در مىآید و مىگوید بروم ببینم آقا خانه هست یا نه، معلوم است تو که از داخل خانه مىآیى مىدانى هست یا نه، این «بروم ببینم آقا خانه هست یا نه» یعنى بروم ببینم آقا مىگوید که راستش را بگویم یا دروغش را بگویم. قضیه این جور است، و تعجب است، با اینکه همه مىدانند، مهمان مىداند میزبان هم مىداند، باز هم این دروغ تکرار مىشود!
1. پس یک شکل قضیه این است که یک دروغ گفته مىشود.
2. یک شکل دیگر قضیه این است که صاحبخانه مىگوید:
«بفرمایید»،خیلى هم نفاق به خرج مىدهد: خیلى خوش آمدید! صفا آوردید!اما در دلش دائما فحش مىدهد که این چه بلایى بود که این ساعت رسید، ما هزار کار داریم، عجب مردم بىتربیت بىادبى هستند، چه خروسهاى بىمحلى و چه مزاحمهایى! بعد هم که مهمان بیرون رفت جلوى زن و بچهاش صد تا فحش مىدهد.
دیگر آن بچه چه از آب در مىآید! بچهاى که مىبیند پدرش اینقدر شهامت ندارد که به مهمان بگوید «آقا من نمىتوانم تو را بپذیرم» و جلوى مهمان خیلى کوچک و بزرگ مىشود و خوش آمد مىگوید وپشت سرش فحش مىدهد.
حالت سوم: قضیه این است که میزبان و صاحبخانه کارش را خوب انجام مىدهد و دم در مىآید مىگوید «آقا من متاسفم از اینکه نمىتوانم شما را بپذیرم، الآن کار واجبى دارم» یا یک نفر رامىفرستد که به او بگوید من الآن کار لازمى دارم و نمىتوانم شما رابپذیرم. صاحبخانه کارش خوب است، ولى ضعف اخلاق، مال وارد و مهمان است [ زیرا ] به او برمىخورد، هر جا که مىنشیند مىگوید در خانه فلان کس رفتم و مرا نپذیرفت، نمىگوید من با اجازه قبلى نرفته بودم، نمىگوید او که نپذیرفت عذر داشت. تو باید بنا رابگذارى بر این که او عذر داشته، و باید خوشت بیاید که میزبان تو یک شخص با شهامت و صریحى بوده که به تو دروغ نگفت و راستش را گفت. این هم شکل سوم.
آنچه [ امروز ] عمل مىشود یا آن دو شکل است [ مربوط به ] میزبان و یا این یک شکل است مربوط به مهمان.
ولى شکل چهارم که اسلام آن شکل را مىپسندد دیگر درجامعه ما وجود ندارد، و آن این است که اگر میزبان وقت ندارد ونمىتواند او را بپذیرد، در کمال صراحت بگوید «آقا معذورم، نمىتوانم شما را بپذیرم» و مهمان هم بدون اینکه به او بربخورد برگردد و برود. قرآن این شکل چهارم را دستور مىدهد، مىفرماید «و اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا» و اگر به شما گفتند نمىتوانیم شمارا بپذیریم، برگردید «هو ازکى لکم» این برایتان پاکتر است - این شکل چهارم از آن سه شکل برایتان بهتر است - «و الله بما تعملون علیم» خدا به کارهاى شما آگاه و داناست.
قرآن فرمود اگر به خانهاى غیر خانه خودتان رفتید بدون اجازه وارد نشوید (خانه یعنى محل سکونت). آیا هر محل سکونتى و جایى که انسانهایى در آن هستند [ همین حکم را دارد ] ؟اگر من مىخواهم وارد یک مغازه شوم اول باید پشت در بایستم و اجازه بگیرم و بعد وارد شوم؟ یا اگر کسى مىخواهد داخل یک پاساژ بشود باید اجازه بگیرد و وارد شود؟ براى ورود به یک کاروانسرا یا یک آسیا [ بایداجازه گرفت ] یا این امر اختصاص دارد به خانههاى مسکونى یعنى محل زندگى خصوصى؟ قرآن مىفرماید این حکم مربوط به محل زندگى خصوصى است و لو محل کار خصوصى، ولى اماکن عمومى این حکم را ندارد، در اماکن عمومى که در باز است براى عموم، دیگر نیازى به اجازه گرفتن نیست.
پی نوشت :
[1]. آشنایى با قرآن جلد 4 صفحه 77.
منبع:www.balagh.net
مهمانی و ضیافت
نویسنده:جواد محدثی
از برجستهترین خصلتهای نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. و همین آزادگی از تعلّقات و خوی بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبّت و احسان میکند.«ضیافت» و داشتن دستی باز و سفرهای گشوده و عطایی پیوسته و مهمانداری و مهماننوازی، از نشانهها و جلوههای این روحیّه فتوّت و جوانمردی است.معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهی به صورت «مهمانی» است. از این رو آشنایی با آداب ضیافت و رسوم دینی مهمانی، در محدوده «اخلاق» معاشرت میگنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکی کسی که مهمان میکند، دیگری آن که مهمان میشود. و هر کدام را آداب و روش و حدّ و حدودی است، قابل بحث.
مهمان، برکتِ خانه
بعضی، از مهمان گریزانند. برخی هم مهماندوستند. هر کدام هم نشاندهنده خصلتِ درونی افراد است. حضرت علی(ع) را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا علی! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانی برایم نیامده است!...»(1)
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا میشمارد و کوه غم بر دلش میافتد و عزا میگیرد، کجا؟ برکتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهی است و پذیرایی از مهمان، توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمیشود. مهمان حبیب خداست. در ضربالمثلهای ایرانی است که: «مهمان، روزیِ خود را میآورد.»(2) البته این ضربالمثل، از احادیث اسلامی گرفته شده و ریشهای دینی دارد. از حضرت رسول(ص) روایت است که: «الضّیفُ یَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزی خود را نازل میکند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم میزداید و این برکتی شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثی از امام صادق(ع) بشنویم که به یکی از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
ـ آیا برادران دینیات را دوست داری؟
ـ آری.
ـ آیا به تهیدستانِ آنان سود میرسانی؟
ـ آری.
ـ سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بداری. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمیرسد، مگر آنکه دوستشان بداری. راستی، آیا آنان را به خانه خودت دعوت میکنی؟
ـ آری. هرگز غذا نمیخورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
ـ آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برتری تو بر آنان است!
(راوی که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
ـ فدایت شوم! من به آنان طعام میدهم، مرکب خویش را در اختیارشان میگذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
ـ آری! چون وقتی آنان به خانه تو وارد میشوند، همراه خود، آمرزش تو و خانوادهات را همراه میآورند و چون میروند، گناهان تو و خانوادهات را با خویش میبرند.(4)
کسی که خانهای وسیع، امکاناتی فراوان و دستی سخاوتمند دارد، شکرانه نعمتهای الهی را گاهی باید با انفاق و صدقه، گاهی با اطعام و مهمانی، هدیه، دستگیری از بینوایان، کمک به محرومان و ... ادا کند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«ولیمه»، یک سنّت دینی
در باره اینکه کیْ باید سور و اطعام داد، و به چه کسانی و چگونه، در دستورهای دینی، آداب و نکات فراوانی آمده است که به بعضی اشاره میشود.
موارد مهمانی
از توصیههای حضرت رسول به امیرالمؤمنین(ع) یکی هم این بود:
«یا علیّ! لا وَلیمةَ اِلاّ فی خَمسٍ: فی عِرسٍ اَو خِرسٍ او عِذارٍ او وِکارٍ اَوْ رِکازٍ.»(5)
یا علی! جز در این پنج مورد، ولیمهای (اطعام و مهمانیدادن) نیست: ازدواج و عروسی، تولّدِ نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حجّ.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفرهای بگسترد، ذبحی کند و مؤمنان را به مهمانی دعوت کند.
در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس مسجدی ساخت، گوسفند چاقی را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شرّ سرکشانِ جنّ و انس و شیطانها را از او دور کند.(6)
مهمانی برای هر یک از موارد یاد شده، سنّتی اسلامی است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیّت میان جامعه را بیشتر میکند و اقوام و دوستان، یکدیگر را میبینند و آشناتر میشوند، روحها شادابتر و زندگیها بانشاطتر میشود.
در زندگی اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونههای فراوانی از این گونه ضیافتها دیده میشود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم(ع) برای تولّد یکی از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچهها، در ظرفهایی به مردم «فالوده» داده شد. برخی پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتی امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویی، به سنّت انبیا و روش پیامبر اکرم(ص) استناد نمود.(7)
مهماننوازی
گرچه بادیهنشینان عرب به مهماننوازی معروفند، همچنین عشایر خودمان در ایران، ولی در بسیاری از شهرها و مناطق، با جلوههای زیبای مهماندوستی مواجه میشوید. شاید شما هم نام برخی از شهرها و مناطق را به عنوان مهماننواز و مهماندوست شنیدهاید که در این خصلت، مشهورند و زبانزدِ خاصّ و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینی و باورهای مذهبی دارد و تعلیمی است که از قرآن و دین فرا گرفتهاند. اساسا دین ما، یکی از مؤثرترین عوامل شکلدهنده به «فرهنگ عمومی» در جامعه ایرانی و اسلامی است.
در روایات اسلامی، حتی فصلی به عنوانِ «باب اِقراء الضّیف و اکرامه»(8) وجود دارد که به تکریم و گرامی داشتن و احترام و پذیرایی از مهمان سفارش میکند و مهماندوستی را خوش میدارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو میشمارد و خانه بیمهمان را دور از فرشتگان میداند.
امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده است:
«اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلْدَةً فَهُوَ ضَیْفٌ عَلی مَن بِها مِنْ اَهلِ دینهِ، حَتّی یَرْحَلَ عَنْهُمْ ...»(9)
هرگاه کسی وارد شهری شد، او مهمانِ همدینان خودش در آن شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.
وقتی تازهواردی به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه اکرام و مهماننوازی دارند، ورود مهمان به خانه شخصی یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایی بیشتری را داراست. از همین جاست که اگر شهری پذیرای مهمانهای خارجی، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیبدیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفه انسانی و به دستور اخلاقی اسلام، وظیفه آن شهروندان است که با آغوشی باز و
گرم و برخوردی کریمانه و بزرگوارانه، مهماننوازی کنند. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «اَکْرِمُوا الضُّیوفَ وَ اَقْرُوا الضّیوُفَ»(10)، مهمانها را اکرام و پذیرایی کنید.
پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایستهای، گاهی دچار برخی آفتها میشود. با همه ستایشی که از پذیرایی شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایی برسد که اغلب، روی چشم و همچشمی است، یا ریشه در خودنمایی و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقّدس و خداپسند، از قداست و محبوبیّت نزد خدا میافتد.
اطعام، با همه ارزشی که دارد، آنجاست که «فِیاللّه» و «للّه» باشد و به قصد سیر کردن شکمی گرسنه یا شاد کردنِ برادری مؤمن یا تقویت رابطههای خویشاوندی و صله رحم باشد.
درست است که از نعمت الهی باید بهره گرفت، امّا با حفظ حدّ و مرز ارزشی آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتی خردمندانه و شرع پسند و عرفپذیر!
روزی حضرت امیر(ع) به «علاء بن زیاد» که خانهای وسیع و مجلّل برای خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا میخواهی چه کنی؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعی بیش از دنیا نیاز داری؛ مگر آنکه بخواهی از همین خانه وسیع دنیوی، به آخرت برسی، مثل اینکه در این خانه از مهمان پذیرایی کنی، صله رحم نمایی، به بستگانت برسی، حقوقی را که از این خانه بر گردنِ دوست تو ادا کنی. در این صورت، از همین خانه به آخرت میرسی! ...(11)
گاهی اصل مهمانیدادن، ریاکاری است. گاهی نوع غذا و محلّ اطعام و کیفیّت سفرهچیدن، تظاهر و خودنمایی است. گاهی مهمانهای خاصّ و مدعوّین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزههای ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت میشوند.
همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهای الهی. پیامبر خدا(ص) فرمود: هرکس طعامی را از روی ریا و خودنمایی اطعام کند و مهمانی دهد، در روز قیامت، همانندِ آن را خداوند از طعامهای دوزخی به او میخوراند.(12)
و امام باقر(ع) فرمود: «ولیمه»، در حدّ یکی دو روز، کرامت و بزرگواری است، بیشتر از آن، ریا و سُمعه است:
«الوَلیمةُ یَوْمٌ اَوْ یَوْمَیْنِ مَکْرَمَةٌ وَ مازادَ ریاءٌ و سُمعَةٌ».(13)
البته اینها در سوردادنها و مهمانیهای رایج و مرسوم به مناسبتهای یاد شده است. امّا اصل مهماندوستی و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتی است که هرچه بیشتر و مستمرّتر باشد، بهتر و زیبندهتر است.
«هاشم»، جدّ بزرگ رسول خدا، همیشه سفرهای باز داشت و غذای آماده او و خانه مهیّایش برای عامّه مردم، او را به سیادت و آقایی قریش رسانده بود.
«حاتم طایی»، سخاوتمند معروف عرب، خانهای داشت که ملجأ مردم و محلّ امیدِ بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبی(ع) مهمانخانهای در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بیخانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهرهمند میشدند.
برای کریمانِ بلندهمّت، «اِطعام» لذّتی بیش از طعام خوردن دارد و حظّ روحی آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا علی(ع) که فرمود:
«قُوتُ الأَجسادِ الطَّعامُ، وَ قُوتُ الأَرواحِ الأِطعام».(14)
قُوت و غذای جسم، غذا خوردن است، ولی غذای روح، اِطعام و غذا دادن.
کسی میگفت: بزرگترین لذّت روحی من وقتی است که عدّهای نیازمند و تهیدست را به مهمانی دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذّت ببرم!
مجال سخن در باره مهمانی هنوز هم باقی است، تا فرصتی دیگر. پایان این نوشته را از «قابوسنامه» میآوریم که توصیه میکند:
«چون میهمان کنی، از خوبی و بدیِ خوردنیها عذر مخواه، که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوی که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرا نمیخوری؟ یا من نتوانستم سزای تو کنم، که اینها سخن کسانی است که یک بار میهمانی کنند.»(15)
پینوشت:
1ـ میزانالحکمه، ج5، ص521.
2ـ امثال و حکم، دهخدا، ج4، حرف میم.
3ـ میزانالحکمه، ج5، ص520، وسائلالشیعه، ج16، ص459.
4ـ کافی، ج2، ص201، ح8 و 9.
5ـ وسائلالشیعه، ج16، ص454.
6ـ همان، ح4.
7ـ همان، ص452، ح2.
8ـ بحارالانوار (بیروت)، ج72، ص458.
9ـ همان، ص462.
10ـ کنزالعمّال، ج9، ص245.
11ـ نهجالبلاغه، خطبه 209.
12ـ وسائلالشیعه، ج16، ص455.
13ـ همان، ص456.
14ـ بحارالانوار، ج72، ص456.
15ـ رهنمون، ص748.
آداب مهمانی و ضیافت
نویسنده:جواد محّدثی
آداب مهمانی و ضیافت از برجسته ترین خصلت های نیک مردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. و همین آزادگی از تعلّقات و خوی بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبّت و احسان می کند.
«ضیافت» و داشتن دستی باز و سفره ای گشوده و عطایی پیوسته و مهمان داری و مهمان نوازی، از نشانه ها و جلوه های ایم روحیّه فتوّت و جوان مردی است.
معاشرت ها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها ، گاهی به صورت «مهمانی» است. از این رو آشنایی با آداب ضیافت و رسوم دینی مهمانی، در محدوده ی «اخلاق» معاشرت می گنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکی کسی که مهمان می کند، دیگری آن که مهمان می شود. و هر کدام را آداب و روش و حدّ و حدودی است، قابل بحث.
مهمان، برکتِ خانه
بعضی، از مهمان گریزانند. برخی هم مهمان دوستند. هر کدام هم نشان دهنده ی خصلتِ درونی افراد است. حضرت علی علیه السلام را اندوهیگن دیدند. پرسیدند: یا علی! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود:
«یک هفته است که مهمانی برایم نیامده است!...»(1)
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا می شمارد و کوه غم بر دلش می افتد و عزا می گیرد، کچا؟ برکتِ خدا، در آمد وشد مهمان است. مهمان رحمت الهی است و پذیرایی از مهمان، توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمی شود. مهمان حبیب خداست. توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمی شود. مهمان حبیب خداست. در ضرب المثل های ایرانی است که : «مهمان، روزیِ خود را می آورد»(2) البته این ضرب المثل، از احادیث اسلامی گرفته شده و ریشه ای دینی دارد. از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله روایت است که : «الضّیفُ یَنزِلُ بِرِزقِهِ ....»؛(3) مهمان، روزی خود را نازل می کند. البته اضافه براین، گناهان صاحب خانه و میزبان را هم می زداید و این برکتی شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثی از امام صادق علیه السلام بشنویم که به یکی از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
- آیا برادران دینی ات را دوست داری؟
- آری.
- آیا به تهیدستان آنان سود می رسانی؟
- آری.
- سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بداری. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمی -رسد، مگر آن که دوست شان بداری. راستی، آیا آنان را به خانه ی خودت دعوت
می کنی؟
- آری، هرگز غذا نمی خورم مگر آن که پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
- آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برتری تو بر آنان است!
(راوی که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
- فدایت شوم! من به آنان طعام می دهم، مرکب خویش را در اختیارشان می گذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
- آری؟ چون وقتی آنان به خانه ی تو وارد می شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده ات را همراه می -آورند و چون می روند، گناهان تو و خانواده ات را با خویش می برند.(4)
کسی که خانه ای وسیع، امکاناتی فراوان و دستی سخاوتمند دارد، شکرانه ی نعمت های الهی را گاهی باید با انفاق و صدقه، گاهی با اطعام و مهمانی، هدیه، دستگیری از بینوایان، کمک به ومحرومان و... ادا کند، وگر نه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«ولیمه» یک سنّت دینی
درباره ی این که کی باید سور و اطعام داد، و به چه کسانی و چگونه، در دستورهای دینی، آداب و نکات فراوانی آمده است که به بعضی اشاره می شود.
موارد مهمانی
از توصیه های حضرت رسول به امیرالمؤمنین علیه السلام یکی هم این بود:
« یا علیّ ! لا وَلیمةَ اِلاّ فی خَمسٍ : فی عِرسٍ اَو خِرسٍ او عِذارٍ او وِکارٍ اَو رِکازٍ»؛(5)
یا علی! جز در این پنج مورد، ولیمه ای (اطعام و مهمانی دادن) نیست: ازدواج و عروسی، تولّد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حجّ.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفره ای بگسترد، ذبحی کند و مؤمنان را به مهمانی دعوت کند.
در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: هر کس مسجدی ساخت، گوسفند چاقی را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شرّ سرکشانِ جنّ و انس و شیطان ها را از او دور کند.(6)
مهمانی، برای هر یک از مواردِ یاد شده، سنّتی اسلامی است که دل ها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر می کند و اقوام و دوستان، یکدیگر را می بینند و آشناتر می شوند، روح ها شاداب تر و زندگی – ها بانشاط تر می شود.
در زندگی اولیای دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونه های فراوانی از این گونه ضیافت ها دیده می شود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم علیه السلام برای تولّد یکی از فرزندانش ولیمه و اطعام دارد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچه ها، در ظرف هایی به مردم «فالوده» داده شد. برخی پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتی امام کاظم علیه السلام شنید، در پاسخ آن عیبجویی، به سنّت انبیا و روش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله استناد نمود.(7)
مهمان نوازی
گرچه بادیه نشینان عرب به مهمان نوازی معروفند، هم چنین عشایر خودمان در ایران، ولی در بسیاری از شهرها و مناطق، با جلوه های زیبای مهمان دوستی مواجه می شوید. شاید شما هم نام برخی از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان نواز و مهمان دوست شنیده اید که در این خصلت، مشهورند و زبان زدِ خاصّ و عام . این نیز ریشه در فرهنگ دینی و باورهای مذهبی دارد و تعلیمی است که از قرآن و دین فرا گرفته اند. اساساً دین ما، یکی از مؤثرترین عوامل شکل دهنده به «فرهنگ عمومی» در جامعه ی ایرانی و اسلامی است.
در روایات اسلامی، حتی فصلی به عنوانِ «باب اِقراء الضیّف و اکرامه»(8)وجود دارد که به تکریم و گرامی داشتن و احترام و پذیرایی از مهمان سفارش می کند و مهمان دوستی را خوش می دارد و خوشحال شدن از آمدم مهمان را بسیار نیکو می شمارد و خانه ی بی مهمان را دور از فرشتگان می داند.
امام باقر علیه السلام به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده است:
«اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلدِةً فَهُوَ ضَیفٌ عَلی مَن بِها مِن اَهلِ دینِهِ، حَتّی یَرحَلَ عَنهُم...»؛(9)
هر گاه کسی وارد شهری شد، او مهمانِ هم دینان خودش در آن شهر است، تا آن که آنجا را ترک کند.
وقتی تازه واردی به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه ی اکرام و مهمان نوازی دارند، ورود مهمان به خانه ی شخصی یک مسلمان، ضرروت اکرام و پذیرایی بیشتری را داراست. از همین حاست که اگر شهری پذیرای مهمان های خارجی، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیب دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفه ی انسانی و به دستور اخلاقی اسلام، وظیفه ی آن شهروندان است که با آغوشی باز و گرم و برخوردی کریمانه و بزرگوارانه، مهمان نوازی کنند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت شده است که فرمود: «اَکرِمُوا الضیُّوفَ وَ اَقروُا الضّیُوفَ»(10)، مهمانها را اکرام و پذیرایی کنید.
«استقبال» از مهمان هنگام ورود و «بدرقه ی» او هنگام رفتن نیز از مصادیق مهمان نوازی و اکرام به شمار می- رود.
پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایسته ای، گاهی دچار برخی آفت ها می شود با همه ی ستایشی که ازپذیرایی شایسته از مهمان شده، اگر جنبه ی تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجی هایی برسد که اغلب، روی چشم و هم چشمی است، یا ریشه در خودنمایی و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقدّس و خداپسند، از قداست و محبوبیّت نزد خدا می افتد.
اطعام، با همه ی ارزشی که دارد، آنجاست که «فِی الله» و «لله» باشد و به قصد سیر کردن شکمی گرسنه یا شاد کردن برادری مؤمن یا تقویت رابطه های خویشاوندی و صله ی رحم باشد.
درست است که از نعمت الهی باید بهره گرفت، امّا با حفظ حدّ و مرز ارزشی آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتی خردمندانه و شرع پپسند و عرف ناپذیر!
روزی حضرت امیرعلیه السلام به «علاء بن زیاد» که خانه ای وسیع و مجلّل برای خود ساخته بود، فرمود: با این خانه ی بزرگ، در این دنیا می خواهی چه کنی؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعی بیش از دنیا نیازی داری؛ مگر آن که بخواهی از همین خانه ی وسیع دنیوی، به آخرت برسی، مثل این که در این خانه از مهمان پذیرایی کنی، صله ی رحم نمایی، به بستگانت برسی، حقوقی را که از این خانه بر گردنِ دوست تو ادا کنی. در این صورت، از همین خانه به آخرت می رسی!...(11)
گاهی اصل مهمانی دادن، ریاکاری است. گاهی نوع غذا و محلّ اطعام و کیفیّت سفره چیدن، تظاهر و خودنمایی است. گاهی مهمان های خاصّ و مدعویّن، شایسته ی اطعام نیستند، یا با انگیزه های ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت می شوند.
همه ی این ها نارواست و هدر دادن نعمت های الهی، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر کس طعامی را از روی ریا و خودنمایی اطعام کند و مهمانی دهد، در روز قیامت، همانندِ آن را خداوند از طعام های دوزخی به او می خوراند. (12)و امام باقر علیه السلام فرمود: «ولیمه» در حدّ یکی دو روز، کرامت و بزرگواری است. بیشتر از آن، ریا و خودنمایی و سُمعه است:
« الوَلیمةُ یَومٌ اَو یَومَینِ مَکرَمَة وَ مازادَ ریاءُ و سُمعَة.» (13)
البته این ها در سور دادنها و مهمانی های رایج و مرسوم به مناسبت های یاد شده است. اما اصل مهمان دوستی و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتی است که هر چه بیشتر و مستمرّتر باشد، بهتر و زیبنده تر است.
«هاشم»، جدّ بزرگ رسول خدا، همیشه سفره ای باز داست و غذای آماده ی او و خانه ی مهیّایش برای عامّه ی مردم، او را به سیادت و آقایی قریش رسانده بود.
«حاتم طایی»، سخاوتمند معروف عرب، خانه ای داشت که ملجأ مردم و محلّ امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبی علیه السلام مهمان خانه ای در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بی خانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهره مند می شدند.
برای کریمانِ بلند همّت، «اطعام» لذّتی بیش از طعام خوردن دارد و حظّ روحی آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا علی علیه السلام که فرمود:
«قُوتُ الأجسادِ الطَّعامُ، وَ قُوتُ الأرواحِ الإطعام»؛(14)
قُوت و غذالی جسم، غذا خوردن است، ولی غذای روح، اطعام و غذا دادن .
کسی می گفت: بزرگترین لذّت روحی من وقتی است که عدّه ای نیازمند و تهیدست را به مهمانی دعوت کنم و آن ها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذّت ببرم!
در قابوس نامه چنین توصیه می کند:
«چون میهمان کنی، از خوبی و بدیِ خوردنی ها عذر مخواه، که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوی که فلان چیز بخور، خوب است ! یا چرا نمی خوری؟ یا من نتوانستم سزای تو کنم، که این ها سخن کسانی است که یک بار میهمانی کنند. » (15)
آداب مهمانی
ضیافت و مهمانی دو طرف دارد:
یکی مهمان می شود، دیگری میزبان است.
یکی بر سر سفره ی دیگری می نشیند و طعام می خورد، دیگری سفره می گسترد و اطعام می کند. لذت یکی در غذا خوردن است، و دیگری در طعام دادن.
اصل مهمانی و ضیافت و مواردی را که در اسلام، توصیه به مهمانی دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک سخن با مهمان است و آداب مهمانی رفتن.
مهمان یا دردسر؟
در فرهنگ دینی ما، مهمان حبیب خدا و مایه ی برکت است، هدیه ای از سوی پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحب خانه و سبب نزول مغفرت الهی است. این ها همه بجا و درست، چرا که فرموده ی معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همین جا «هزار نکته ی باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانی رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحب خانه شود و او را به دردسر بیندازد، آن وقت چه؟ با زهم رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیه ها متفاوت است. بعضی ها آمادگی پذیرش مهمان ندارند. برخی از وضع مالی مناسبی برای مهمان نوازی و خرج ضیافت برخوردار نیستند. بعضی از نظر جا و منزل و امکانات پذیرایی آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضی ها اشتغالاتی دارند که مهمانی مزاح وقت و یا کارشان خواهد شد. این جاست که خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بی خبر و بی دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرودهای اضطراری مستثنی است!...) هر جا که میزبان گفت بنشیند و از صاحب خانه اطاعت کند.
سفارش معاشرتی قرآن به مؤمنان درباره ی ادبِ مهمان شدن در خانه ی پیامبر صلی الله علیه وآله چنین است:
«ای کسانی که ایمان آورده اید!
بدون اذن و اجازه و دعوت برای طعام، وارد خانه ی پیامبر نشوید، و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید،و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و برای حرف زدن (وگپ زدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت می کشد، ولی خداوند از گفتن حق، حیا نمی کند!»(16)
در مهمانی اگر آداب و سنن اسلامی مراعات شود، دیگر مهمان، اسبابِ زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه ی برکت و سبب خوشحالی خواهدبود و از همین جاست که به مسأله ی «تکلف» بر می خوریم که پیامدهای بدی دارد و مایه ی تلخکامی هایی در زندگی است.
«تکلّف» یا « ماحَضَر» ؟
در مثل های زیبای فارسی است که : «رسیده، رسیده خورَد».
یا این که: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد؟ ».(17)
چیزی به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیّت»، برای برخی چنان تکلّف آور و مشقّت بار است که برای آن خود را به زحمت های بسیار دچار می کنند و به هر قیمتی شده از مهمان پذیرایی می کنند، مبادا که آبروی شان برود. البته توقعات نابجای برخی مهمانان هم در این مسأله دخالت دارد.
این گونه مهمان که میزبان را به «تکلّف» و زحمت می افکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت و صمیمیت باشد و مهمانی از راه برسد و دیرقوت یا نابهنگام باشد، باید به هرچه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادی داشته باشد و نه صاحب خانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستی ها و رفت و آمدها تداوم می یابد.
اما رفت و آمدهای هزینه ساز و خرج تراش و تکلّف آور، سبب کاهش دید و بازدیدها و مهمانی ها و موجب قطع رابطه ها یا کاهش و سردی آن می گردد. درسی از امیرمؤمنان علیه السلام بیاموزیم:
مردی حضرت علی علیه السلام را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط می آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:
یکی این که از بیرون خانه چیزی برایم تهیه نکنی.
دوم آن که آن چه را در خانه داری، پنهان و ذخیره نسازی (هرچه داری بیاوری).
سوم آن که به خانواده ات اجحاف و فشار وارد نیاوری.
مرد گفت: باشد، می پذیرم.
حضرت قبول کرد و مهمانِ خانه ی او شد. (18)
این حدیث، درس های عظیم و نکات ظریفی را بین می کند. بعضی ها به خانواده و همسر خویش زحمت بسیار می دهند و تهیه بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل می کنند تا یک مهمانی آبرومند بر پا شود. زحمتش را خانم می کشد، ولی پُزش را آقا می دهد. این نوعی ستم به خانواده است و روا نیست که از سوی مرد انجام گیرد.
در مهمانی رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که برای چنین و چنان کنند و به «ماحَضَر» - هر جه که موجود است- قانع باشد، و هم صاحب خانه خرجی را بر خود و رنجی را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایی قرار می گیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او را از اهل خانه محسوب می شود، هر چه که بود، می خورد.(19)
نیز از آن حضرت روایت است:
به خانه ی دیگری چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزی نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند.(20) این برای حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضرب المثل های فارسی است که : «مهمان دیروقت (یا : ناخوانده) خرجش به پای خودش است».
سلمان و مسلمانی
روش مسلمانی را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و ساده زیستی بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این رو سلمان فارسی در فضیلت ها و ارزش ها از «اهل بیت» به شمار می آمد. (سلمان منّا اهل البیت) . باری، نقل خاطره ای از سلمان مناسب این بحث است:
یکی از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» می گوید: من به اتفاق دوستم به خانه ی سلمان فارسی رفتیم و مدتی نشستیم . هنگام غذا فرا رسید. سلمان گفت: اگر نبود آن که رسول خدا صلی الله علیه وآله از تکلف و خویشتن را به زحمت افکندن نهی کرده است، برایتان غذای خوبتری فراهم می کردم. سپس برخاست و مقداری نان معمولی و نمک آورد و جلوی مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقداری سعتر(مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمی مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتی غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزیِ خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودی، الآن ظرف آب من در گرو نبود!..(21)
سلمان اهل تکلف نبود. ولی وقتی مهمان، خواسته ای را بر زبان آورد و تمنای غذا و طعامی داشت، سلمان ناچار شد که برای رضای خاطر مهمان آن را تأمین کند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسیله ی زندگی!
بسیاری اوقات، نه تنها در مهمانی ها، بلکه در مجموعه ی رفت و آمدها و روابط، توقعات بیجای افراد از یکدیگر، بار سنگینی را به دوش دیگران می گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامی نیست ! مهمان خوب کسی است که وقتی به خانه ی کسی می رود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلی باشد، همان جا که کفش هایش را از پا در می آورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تا جا هیچ گونه گله ای نباشد. وقتی باری بر دوش میزبان سنگینی نکند، این گونه مهمانی بی زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزیِ او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حدیث است : » لا تَکَلّفوا لِلضیّف» یا « لا یَتَکَلَّفَنَّ احدٌ لضیفه ما لا یَقدِرُ؛(22)برای پذیرایی از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت و مشقت نیندازید.
می بینید که مسأله، ظریف است و مرزها گاهی آشفته می شود. هم دعوت به پذیرایی از مهمان کرده اند، هم نهی از تکلف! هم مهمان را موهبت الهی شمرده اند و مایه ی رزق و برکت خانه دانسته اند، هم ایجاد اذیت و سختی برای میزبان را نهی کرده اند. شناخت تکلیف صحیح، هم برای مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت می- طلبد.
مهمان ناخوانده
روابط مودت آمیز در جامعه ی اسلامی و میان برادران دینی و خانواده ها، باید در سطحی باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانی دادن ها صمیمی، مهمانی رفتن ها بی تکلّف، و پذیرایی ها خودمانی و بی گله باشد. این مطلوب نهایی است، ولی رعایت آدابی خاصّ، به ویژه آنجا که محبت ها و صمیمیت ها در حدی نیست که «هیچ آدابی و القابی مجوی»، ضروری است. یکی از این نکات، بی دعوت به مهمانی نرفتن است، یکی هم همراه دعوت شده را با خود بردن! گر چه میزبانان معمولاً می گویند:« خوب، چه می شد مهمانتان را هم می -آورید، غریبه که نیستید، می آورید و دور هم بودیم و... »
اما توصیه ی اسلام به پرهیز از این مسأله است. حتی همراه بردن کودکان به مهمانی، اگر دعوت نشده اند ، گاهی اشکال شرعی هم پیدا می کند، به ویژه اگر در دعوت نامه قید شده باشد که : «لطفاً از آوردن بچه...»
امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: « هر گاه یکی از شما به مهمانی و طعامی دعوت شدید، فرزند خود را همران نبرید، اگر چنین کنید، کاری ناروا و غاصبانه کرده اید.»(23) این همان عادت ناپسند «طفیلی» و « قُفیلی» بردنِ همراه است. و... سومی را هم که صاحب خانه می - شناسد!
در حدیث دیگری پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام در ضمن وصایایی فرمود:
«یاعلی! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگری را. یکی از آنان کسی است که به مهمانی ای که دعوت نشده برود و بر سر سفره ی ناخوانده بنشیند:
«الذّاهبُ اِلی مائدة لَم یُدعَ اِلیها...»(24)
گله نداشتن
مشهور است که : «سفره نینداخته بک عیب دارد. سفره ی انداخته هزار عیب !» این مثل همان کلام دیگر است که می گویند : دیکته ی نوشته نشده، غلط ندارد!
وقتی کسانی مهمانی می دهند، بخصوص به صورت دسته جمعی و عمومی، چیزی به نام «گلایه» مطرح می -شود. البته ما نباید اهل گله باشیم که چرا مثلاً ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم و... از طرف دیگر هم میزبان باید خود را برای گلایه های احتمالی آماده کند.
اما آن چه برای دیگران بسیار کارساز است. «عدم توقع» است. نتیجه ی این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسی از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سوری داد و ما جزو مدعوّین نبودیم، چه جای گلایه؟ ... مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسی نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده ایم، شاید از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و... یا به هر دلیل دیگری به ما نگفته است.
چرا به ما بربخورد و غبار کدورت بر آینه ی دوستی هایمان بنشیند؟! حیف است که حذیم و مرز دوستی ها و خویشاوندی ها با این گونه مسایل، آشفته گردد.
زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده می کند، هم نشامه ی کم ظرفیتی و دون همتی و حقارت نفس گله کننده است.
مناعت طبع، گوهری است که نباید آن را با سنگ «توقع های کوچک» شکست ! اگر به مهمانی هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیب جویی و شکوه، مناسب نیست؛ زیرا گلایه های بعدی، نه عیوب و کاستی های گذشته را اصلاح می کند، نه چیزی عاید ما می شود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان داده ایم.
ابثار و گذشت و بلندنظری و والاهمتی، مخصوص همین جاهاست! پس همت بلند دار... مبادا صفای دوستی و خویشاوندی با چنین توقع هایی به کدورت مبدل شود. حیف است!(25)
پی نوشت :
1- میزان الحکمه ، ج 5 ، ص 521.
2- امثال و حکم، دهخدا، ج 4 ، حرف میم.
3- میزان الحکمه ، ج 5 ، ص 520؛ وسایل الشیعه ، ج 16، ص 459.
4- کافی، ج 2، ص 201 ، حدیث 8 و 9.
5- وسایل الشیعه ، ج 16 ، ص 454.
6- همان، حدیث 4.
7- همان، ص 452 ، حدیث 2.
8- بحارالانوار ، ج 72 ، ص 458.
9- همان، ص 462.
10- کنزالعمّال، ج 9 ، ص 245.
11- نهج البلاغه ، خطبه ی 209.
12- وسایل الشیعه، ج 16 ، ص 455.
13- همان، ص 456.
14- بحار الانوار، ج 72 ، ص 456.
15- رهنمون، ص 748.
16- احزاب (33) آیه ی 53 « لا تَدخُلوُا بُیُوت النَّبیِّ...»
17- امثال و حکم، دهخدا ، ج 4 ، کلمه ی «مهمان».
18- بحارالانوار، ج 72، ص 451 ، حدیث 4.
19- وسایل الشیعه، ج 16، ص 456.
20- همان، حدیث 2.
21- میزان الحکمه، ج 5 ، ص 525 (به نقل از بحارالانوار، ج 22 ، ص 284).
22- کنزالعمّال، ج 16 ، ص 248.
23- بحارالانوار، ج 72، ص 445.
24- همان، ص 444، حدیث1 و ص 452، حدیث 6.
25- درباره ی موضوع این بخش از جمله ر.ک: مهمانداری در اسلام، نور مراد محمدی ، بوستان کتاب.
منبع:اخلاق معاشرت