ساقی جود و کرم - ویژه نامه شهادت امام جواد علیه السلام
برخی موضوعات ویژه نامه شهادت امام جواد علیه السلام
«جهت ورود بر روی موضوعات کلید کنید»
هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز به
عنوان تاریخ تولد آن حضرت نقل شده است،
ولی میان شیعیان دهم رجب سال 195
هجری مشهور است. ...
در میان خانواده امام رضا(علیه السلام)
و در محافل شیعه از حضرت امامجواد(ع)
به عنوان مولودى پرخیر و برکتیاد مىشود;...
بی گمان بازخوانی جایگاه و نقش امام جواد(ع)
در نظام ولایی برای پاسخ گویی به برخی از
پرسش ها و شبهاتی که از سوی مخالفان...
حضرت امام محمدتقى علیه السلام در دهم
ماه رجب سال 195 ه. ق در مدینه منوره چشم
به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت
رضا علیه السلام ....
چنانکه گفته شد، از آنجا که امام جواد نخستین
امامى بود که در خرد سالى به منصب امامت رسید (1) ،
حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایى ...
امام جواد (علیه السلام) همانند پدر بزرگوارشان
در دو جبههُ سیاست و فکر و فرهنگ قرار داشت
موضعگیرها و شبهه افکنی های فرقه هایی ...
معاونت فرهنگی واجتماعی حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء
بخشش پنهانی
مرد قدبلند در زد. یکی از خدمتکارهای امام رضا(ع) در را به رویش باز کرد.
-سلام!...به آقا بفرمایید، مسافری از راه دور آمده، عرضی دارد و می خواهد خدمت برسد. خدمتکار رفت و پس از لحظه ای برگشت.
-بفرمایید! آقا اجازه ورود دادند.
مرد قد بلند، لباسش را مرتب کرد و داخل شد. امام با چند تن از شاگردان خود در ایوان خانه نشسته بود و جلسه علمی داشت. همه به احترام مرد غریبه از جا برخاستند. امام با خوشرویی با او دست داد و در کنار خود نشاند و حالش را پرسید. بحث علمی از سرگرفته شد. شاگردان سوال می کردند و امام جوابهایی کوتاه و بلند می داد. مرد قد بلند توی فکر رفت. خجالت می کشید تقاضایش را بر زبان بیاورد، آن هم جلوی آن همه آدم.
یک دفعه در بین سوال و جواب، امام رو کرد به مرد قد بلند و به چهره پر از تشویش و غمگین او نگاه کرد. دوباره با مهربانی حالش را پرسید.
مرد قد بلند با شرمندگی و آهسته طوری که دیگران حرفش را نشنوند گفت: عرضی داشتم سرورم!
-بگو برادر!
من از سفر حج می آیم و از دوستداران شمایم. هرچه داشتم دراین سفر خرج شد. اکنون پولی ندارم که به دیار خود برگردم. کسی را هم در این شهر نمی شناسم که به من کمک کند. دو سه روز است که در کاروانسرای ابتدای این شهر اتراق کرده ام. یکی از مسافران گفت به خدمت شما برسم. من مرد ثروتمندی هستم. باور کنید وقتی به شهر خودم برسم به همان اندازه ای که به من کمک کردید از طرف شما صدقه خواهم داد.
امام با مهربانی دست روی دستش گذاشت و گفت: بنشین.
مرد نگاهی به شاگردهای امام کرد. آنها چشم به او دوخته بودند. او سرش را پایین انداخت. دوباره سوال و جواب شروع شد. کم کم شاگردهای امام رفتند. تنها دو نفر از یاران نزدیک امام، سلیمان جعفری و خیثمه باقی ماندند. امام به آن دو نگاه کرد.
-اجازه می دهید به اندرون خانه برگردم.
سلیمان با احترام پاسخ داد: خواهش می کنم. بفرمایید سرورم!
امام برخاست و به اتاق خود رفت. پس از مدت کوتاهی از پشت در اتاق مرد را صدا زد. غریبه بلند قامت برخاست و به درون خانه رفت. از آن چه می دید تعجب کرد. امام بی آنکه دیده شود از پشت در کیسه کوچکی بیرون داده بود. وقتی مرد جلوی در رسید، امام از پشت در آهسته گفت: این دویست درهم را بگیر و خرج سفرت کن. من آن را به تو بخشیدم. لازم نیست از طرف من صدقه بدهی!
مرد قدبلند از آن همه بزرگواری امام تشکر کرد و با دعای فراوان از او خداحافظی کرد.
وقتی مرد قدبلند از خانه امام رفت. امام پیش دو شاگرد خود برگشت. سلیمان پرسید: سرورم شما به آن مرد غریبه لطف زیادی کردید اما چرا آن کیسه را از پشت در به او دادید بدون آنکه دیده شوید؟
امام گفت: ترسیدم با او چهره به چهره شوم و شرم و خجالت را در چهره اش ببینم. رسول خدا فرمود: «کسی که بخشش خود را بپوشاند پاداش او برابر با هفتاد حج است».
منبع:اطلاعات هفتگی شماره 3397
آیینه رضوی
محدثه
حدیث به معنای سخن معصوم است یا آنچه گویای سخن، کار یا سیره او باشد. و روشن است که نقل سخنان معصومین (علیهم السّلام) بیشترین خدمت را به حفظ روش و سیره و کردار آنان انجام میدهد. برهمین اساس ارزش والایی در کلام معصومان برای آنان که با نقل سخنان معصومان، گفتارشان را جاودانه نگاه میدارند، مییابیم. تشویق به حفظ و ترویج حدیث و سخن معصومان از زمان خود پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شروع شد و حضرت میفرمود:
من تعلّم حدیثین اثنین ینفع بهما نفسه او یعلمهماغیره فینتفع بهما کان خیراً له من عبادة ستّین سنة
آنکه دو سخن فرا گیرد و خود از آن سود برد، یا به دیگران بیاموزد تا سود برند، برایش بهتر از شصت سال عبادت است.
از این روی اهل بیت(علیهم السّلام) مسلمانان را به فراگیری نشر احادیث ترغیب میکردند تا افکار و اندیشههای آنان در گستره وسیعتری پخش گردد. ارزش این کار را آنگاه میتوان درک کرد که بدانیم دشمنان اهل بیت از همان روزهای وفات پیامبر به بعد به شدت با اشاعه حدیث وسخن معصومان به صورت شفاهی یا کتبی به مخالفت برخاستند و در این میان به خصوص برای شیعیان مشکلات زیادی ایجاد کردند، از این روی در زمانی که حضرت فاطمه معصومه (سلام لله علیها) به نقل حدیث میپردازد، در میان زنان تنها بانوان محدودی موفق میشوند در آن فضای اختلاف آلود لب به سخن گشایند و سخنانی از معصومان را برای مردم باز گویند.
احادیث حضرت معصومه (سلام لله علیها)
تنها چند حدیث از این بانوی موسوی به دست ما رسیده است که عبارتند از:
1ـ حدیث غدیر
من کنت مولاه فعلیّ مولاه
هرکه من مولای او هستم، علی مولای اوست.
2ـ حدیث غدیر و حدیث منزلت.
أنسیتم قول رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلی مولاه
و قوله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): انت منی بمنزلة هارون من موسی (علیه السّلام) .
حضرت فاطمه معصومه(سلام لله علیها) به نقل از حضرت فاطمه زهرا(سلام لله علیها) فرمود: آیا فراموش کردید سخن رسول خدا را که در روز غدیرخم فرمود: من مولای هرکه هستم، علی هم مولای او است. و فرمود: تو(علی) برای من مانند هارون برای موسی هستی.
3ـ دوست داران علی(علیه السّلام)
حضرت فاطمه معصومه(سلام لله علیها) از فاطمه زهرا(سلام لله علیها) روایت میکند که: پدرم رسول خدا فرمود: شبی که مرا به آسمان ـ معراج ـ بردند، داخل بهشت شدم. در آنجا خانهای از دُرّ سفید دیدم که وسط آن خالی بود. آن خانه دری داشت که با دُر و یاقوت مزین شده روی آن پردهای بود. وقتی سرم را بلند کردم دیدم بر بالای آن نوشتهاند: «لااله الاالله محمد رسول الله علی ولی القوم» خدایی را جز الله نیست، محمد فرستاده خدا و علی سرپرست قوم (مسلمانان) است. و به روی پرده نوشته بودند:
بخٍ بخٍ من مثلُ شیعة علیٍّ!
به به چه کسی همسنگ شیعه علی (علیه السّلام) است!
وقتی داخل خانه شدم، قصری دیدم که از عقیق سرخ بود و وسط آن خالی بود. این خانه نیز دری داشت که پردهای مزین به زبرجد سبز بر آن آویخته بودند. وقتی سربلند کردم دیدم بر فرازش نوشتهاند:
محمد رسول الله علی وصی المصطفی، محمد فرستاده خدا و علی جانشین مصطفی (پیامبر) است. و بر روی پرده نوشته بودند: بشّر شیعةعلیٍ بطیب المولد: شیعیان علی را به پاکزادی بشارت بده.
وقتی داخل شدم با قصری دیگر رو برو شدم که از زمرد سبز بود و زیباتر از آن را هرگز ندیده بودم. دری از یاقوت قرمز داشت که با انواع لؤلؤها تزیین شده بود و بر فراز پردهای که بر او نوشته بودند:
«شیعة علیٍّ هم الفائزون»، شیعیان علی رستگارانند.
گفتم: ای دوست من جبرییل! این کاخ از آن کیست؟ جواب داد: «یا محمد لابن عمّک و وصیّک علی بن ابیطالب (علیه السّلام) یحشرالناس کلهم یوم القیامة حفاة عراةً الا شیعةُ علیٍ و یدعی الناس باسماء امهاتهم ما خلا شیعة علی فانهم یدعون باسما آبائهم»
یا محمد این خانه از آن پسر عمو و جانشین تو، علی بن ابی طالب است که هرکس در روز قیامت عریان محشور شود، جز شیعیان علی و همه با نام مادر خطاب شوند اما شیعیان علی را با نام پدر صدا میزنند.»
از جبرییل در باره راز آن پرسیدم گفت: «لانهم احبُّوا علیّاً خطاب مولدهم» چون علی را دوست داشتند، ولادتشان از راه حلال صورت گرفت.
4ـ شهادت برای دوستان آل محمد
«الا من مات علی حب آل محمد مات شهیداً»
فاطمه زهرا(سلام لله علیها) به نقل از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
بدانید، آن که با محبت آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته است.
5ـ طهارت امام حسین(علیه السّلام)
لما سقط الحسین من بطن امه و کنت ولّیتُها قال النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم): یا عمةَ هلُمیّ الیّ اِبنی فقلتُ یا رسول الله انّا لم نُنَضلّفهُ بعدُ. فقال: یا عمه انتِ تُنظّفه ان الله تبارک و تعالی قد نظفه و طهّرهُ.
به نقل از صفیه فرمود: آنگاه که امام حسین از مادر متولد شد من پرستارش بودم. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ای عمه فرزندم را بیاور. گفتم: یا رسول الله ما او را پاک نکردهایم، فرمود: ای عمه تو میخواهی او را پاک کنی، خداوند او را پاکیزه و مطهر کرده است.
6ـ حضرت معصومه (سلام لله علیها) وقتی در ساوه مریض شد، به همراهانش فرمود: مرا به قم ببرید زیرا از پدرم [موسی الکاظم(علیه السّلام) [شنیدم که فرمود: قم مرکز شیعیان ما است.
آنچه از این احادیث به دست میآید لزوم پرداختن به اهل بیت و مخصوصاً بیان جایگاه علی(علیه السّلام) در آن برهه از تاریخ بوده است. چه محتوای این احادیث در باره قدر و منزلت اهل بیت(علیهم السّلام) است و نشان میدهد حضرت معصومه(سلام لله علیها) با شناساندن مقام امیرمؤمنان(علیه السّلام) از زبان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میخواهد جامعه آن عصر را به جریان اسلام راستین و تشیع سوق دهد.
شفیعه
یکی دیگر از فضایلی که حضرت معصومه(سلام لله علیها) به آن دست یافت، مقام شفاعت است. روایتی که امام صادق(علیه السّلام) قبل از تولد حضرت معصومه(سلام لله علیها) بیان فرمود دلیل این بدانید بهشت هشت در دارد که سه در به سوی قم است. بانوی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی در آنجا رحلت میکند و با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت میشوند.
پدر بزرگوار آیت الله العظمی مرعشی نجفی در عالم رؤیا دید که به محضر امام معصوم رسیده است. امام به ایشان فرمود :
علیک بکریمةاهلالبیت
مقام است. حضرت فرمود: «الا و انّ قم الکوفةُ الصغیرة الا انّ للجنة ثمانیة ابوابٍ ثلاثةٌ منها الی قم تقبض فیها امراةٌ من ولدی اسمها فاطمة بنت موسی تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم.»
آگاه باشید که قم «کوفه کوچک»است. بدانید بهشت هشت در دارد که سه در به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی در آنجا رحلت میکند و با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت میشوند.
از این روایت علاوه بر اثبات مقام شفاعت حضرت معصومه(سلام لله علیها) فراگیر بودن آن نیز روشن میشود.
به اعتقاد شیعیان، شفاعت یکی از ضروریات مذهب است و آنان که به مراتب عالی انسانی دست مییابند، میتوانند در قیامت مؤمنان گناهکار را با شرایط خاص شفاعت کنند و پشتوانه این اعتقاد آیات قرآن و روایات ائمه معصومین است.
رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالاترین جایگاه شفاعت را در قیامت برعهده دارد و قرآن کریم از آن به عنوان مقام محمود یاد کرده است. اما بعد از رسول اکرم بالاترین جایگاه در شفاعت از آن حضرت زهرا(سلام لله علیها) و حضرت فاطمه معصومه (سلام لله علیها) است. به هنگام ازدواج حضرت فاطمه(سلام لله علیها) جبرییل پارچهای آورد که بر آن نوشته شده بود: خداوند مهریه فاطمه را شفاعت گنهکاران امت محمد قرار داد.حضرت فاطمه(سلام لله علیها) نیز به هنگام شهادت وصیت کرد تا آن پارچه را در کفن او قرار دهند و فرمود: وقتی روز قیامت شود، این سند شفاعت را به دست گرفته، گناهکاران امت پدرم را شفاعت خواهم کرد. بعد از ائمه معصومین هیچ یک از اولیاءِ الهی مقام شفاعتی چون فاطمه (سلام لله علیها) را ندارد و در گستردگی مقام شفاعت وی همان بس که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت خواهند شد. علاوه بر آن در متن زیارتنامه حضرت معصومه (سلام لله علیها) نیز که دارای سند و به عبارت دیگر روایت از امام رضا(علیه السّلام) است نیز همین مقام (شفاعت) وی توجه ما را به خود جلب میکند. آنجا که میخوانیم «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شأناً من الشأن ای فاطمه ما را در بهشت شفاعت کن.
موید سوم روایات فراوانی است که ثواب زیارت این بانوی شفیعه را بهشت قرار دادهاند که بی گمان میتوان گفت شفاعت این بانوی گرانقدر برای زائران عارف خود زمینه بهشتی شدن آنها را فراهم خواهد ساخت از جمله آن روایات را میخوانیم:
1ـ علامه مجلسی در بحار الانوار مینویسد: امام رضا(علیه السّلام) فرمود: «من زارها فله الجنة»، هرکس او را زیارت کند بهشت برای او است. و فرمود «من زارالمعصومه بقم کمن زارنی» و فرمود: «من زارها عارفاً بحقه فله الجنة»
2ـ امام جواد(علیه السّلام) فرمود: «من زارقبر عمتی بقم فله الجنة» آنکه قبر عمهام در قم را زیارت کند بهشت برای او است.
3ـ امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ان زیارتها تعادل الجنة» زیارت او همسنگ بهشت است. و فرمود: من زارهاوجبت له الجنة، آنکه او را زیارت کند، بهشت برای او واجب میشود.
محدث قمی رویای صادقهای دیده است که جایگاه بلند شفاعت حضرت معصومه را نشان میدهد. وی که در تیمچه بزرگ قم به مناسبت ایام فاطمیه بر فراز منبر رفته بود فرمود: شبی میرزای قمی را در عالم رؤیا دیدم از او پرسیدم: آیا شفاعت اهل قم به دست حضرت معصومه(سلام لله علیها) است؟ او قیافهاش را درهم کشید و فرمود: شفاعت اهل قم با من است. شفاعت عالم با حضرت معصومه(سلام لله علیها) است.
معصومه
از دیگر مراتبی که فاطمه معصومه (سلام لله علیها) به آن دست یافت مقام عصمت بود. تا آنجا که یکی از القاب وی به این ویژگیاش اختصاص یافت. بر اساس روایتی که محمد تقی خان سپهر (متوفی1297 ه•• ق) در ناسخ التواریخ از امام رضا(علیه السّلام) نقل کرده است. امام رضا(علیه السّلام) به اعتقاد شیعیان، شفاعت یکی از ضروریات مذهب است و آنان که به مراتب عالی انسانی دست مییابند، میتوانند در قیامت مؤمنان گناهکار را با شرایط خاص شفاعت کنند و پشتوانه این اعتقاد آیات قرآن و روایات ائمه معصومین است.
ضمن حدیثی لقب معصومه را در باره حضرت فاطمه به کار برد و فرمود:« من زارالمعصومة بقم کمن زارنی» آنکه معصومه را در قم زیارت کند گویا مرا زیارت کرده است. ذبیح ا... محلاتی نیز در ریاحین الشریعه همین روایت را به نقل از کاملا الزیاراتنقل کرده است و به این ترتیب نوعی از مقام عصمت را برای وی ثابت کردهاند. اما اصل مقام عصمت بر اساس اجماع شیعه به تمام پیامبران و امامان و فرشتگان تعلق دارد و آنان از هرگناه و خطا عمداً یا سهواً به دور هستند. بالاترین نوع عصمت (دوری از گناه کبیره و صغیره و دوری از ترک اولی) به پیامبر، فاطمه زهرا و امامان تعلق دارد، و در مراتب دیگر، اولیا دیگر الهی مانند حضرت زینب، حضرت ابوالفضل و فاطمه معصومه(سلام لله علیها) و... قرار دارند.
کریمه
این مقام برای حضرت فاطمه معصومه(سلام لله علیها) آنچنان شهرتی یافته است که عموم محققان و محدثان از وی به نام فاطمه معصومه یاد میکنند. محدث قمی هنگام بحث از دختران موسی بن جعفر(علیه السّلام) مینویسد:... برحسب آنچه به ما رسیده، افضل آنها سیده جلیله معظمه فاطمه بنت امام موسی (علیه السّلام) معروف به حضرت معصومه است. علامه شیخ محمد تقی شوشتری نیز از حضرت به نام معصومه یاد میکند و مینویسد: در میان فرزندان امام کاظم (علیه السّلام) با آن همه کثرتشان بعد از امام رضا(علیه السّلام) کشی همسنگ حضرت معصومه (سلام لله علیها) نبود.
رؤیای صادقهای که پدر بزرگوار آیت الله العظمی مرعشی نجفی دیدهاند نیز در تأیید همین مقام است. وی که سید محمد مرعشی نام داشت و از نسابههای گرانقدر بود، علاقه داشت به هر صورت ممکن قبر شریف حضرت فاطمه زهرا(سلام لله علیها) را بداند. برای این کار ختم مجربی را انتخاب و چهل شب آن را خواند.شب چهلم در عالم رؤیا دید که به محضر امام معصوم (امام باقر یا صادق (علیه السّلام)) رسیده است. امام به ایشان فرمود:
(علیک بکریمةاهل البیت)برتو باد که به کریمه اهل بیت تمسک بجویی.
وی که تصور کرده بود منظور حضرت، فاطمه زهرا(سلام لله علیها) است، میگوید، بله من نیز میخواهم قبر شریف حضرت زهرا را بدانم تا بتوانم زیارت کنم که امام میفرماید: منظور من قبر شریف حضرت معصومه (سلام لله علیها) در قم است. و آنگاه فرمود: به جهت مصالحی خداوند اراده فرمود محل قبر شریف حضرت زهرا(سلام لله علیها) مخفی باشد لذا قبر حضرت معصومه را تجلیگاه قبر شریف حضرت زهرا(سلام لله علیها) قرار داد.
آداب میهمانی
اهمیت گرامی داشتن میهمان
پیامبر می فرماید: «هرکه ایمان آورده به خدای و به روز قیامت، گو مهمان را گرامی دار».(1)
سخاوت در مهمان نوازی
گفته اند: زمانی عبدالله بن عباس (2) به سفری می رفت. باران، اندک اندک باریدن گرفت. نزدیک خیمه رسید. صاحب خیمه به استقبال او آمد و با خوش رویی او را به خیمه خود برد و کفش از پای او در آورد و آب آورد تا دست و پای او بشست.
صاحب خیمه که تنگدست بود از زن خود پرسید: چیزی هست که این مهمان بزرگ را پذیرایی کنم؟
زن گفت: هیچ چیز نداریم مگر یک بُز که پسرمان را شیر می دهد.
مرد گفت: برو بز را بیاور تا بکشم و برای مهمان غذا فراهم کنیم.
زن گفت: اگر بز را بکشی پسرمان از بی شیری هلاک می شود؛ چون من شیر ندارم.
مرد گفت: عار دارم از اینکه مهمان ما، شب بی شام بخوابد. خدای بزرگ این طفلک را بی روزی نخواهد گذاشت. برخیز پیش از آنکه شب شود بز را بیاور.
زن بز را بیاورد، مرد بز را بکشت و زن غذایی نیکو پخت و آورد تا بخوردند و بخفتند. چون بامداد برخاستند و نماز کردند، عبدالله بن عباس آهسته به غلام خود گفت چه قدر زر همراه داری؟
غلام گفت: پانصد دینار.
ابن عباس گفت: برو، به این مرد صاحب خیمه بده.
غلام گفت: ای سرور من، بهای بز یک خرده زر (3) بیشتر نیست. دو ــ سه برابر بهای آن را به او بده. او تو را نمی شناسد.
ابن عباس گفت: اگر او مرا نمی شناسد. من خود را می شناسم. او با تهیدستی خود، همه دارایی خود را که یک بُز بود صرف ما کرد، اگر ما پانصد دینار به او بدهیم یک دهم مال خود را هم به او نداده ایم. ای غلام برو و همه پانصد دینار طلا را به او بده و از او بسیار معذرت خواهی کن.
غلام رفت و پانصد سکّه طلا را به آن مرد داد و بسیار معذرت خواست.
آن مرد از آن مال فراوان، شتر و گاو و گوسفند بسیار خرید و از آن پس با زنش عمر را در نیک نامی و وسعت روزی و سخاوت گذراندند.(4)
ارزش میهمانی
آورده اند که روزی خلیفه ای، دستور داد که مجرمی را در حضور او گردن بزنند. مجرم گفت: تو را به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله سوگند می دهم که اوّل مرا به یک جرعه آب مهمان کن و بعد هرچه خواهی بکن؛ که بسیار تشنه ام. به فرمان خلیفه، او را آب دادند. آن مرد خورد و به رسم عرب گفت: خداوند به تو خیر افزون دهد! من با این یک جرعه آب مهمان تو بودم. اگر بنا بر رسم جوانمردی، مهمان کشتن واجب است، دستور کشتن مرا بده؛ و گرنه مرا ببخش تا توبه کنم. خلیفه گفت: راست گفتی؛ حق مهمان بسیار بزرگ است، تو را بخشیدم، توبه کن که پس از این دیگر چنین گناهی نکنی.(5)
استقبال و پذیرایی از مهمان
چون مهمانان به خانه تو آمدند، به پیشواز هریک برو و از هرکس به فراخور مقامش استقبال کن و خوش آمد بگو. اگر فصل میوه باشد پیش از غذا انواع میوه های تر و خشک برایشان بیاور و مدتی صبر کن، آن گاه مهمانان را به سر سفره ببر و تو خود منشین تا هنگامی که مهمانان بگویند. چون یک بار گفتند: بنشین و با ما همراهی کن. بگو: شایسته نیست که من بنشینم، بگذارید که خدمت کنم. و چون دیگر بار گفتند، بنشین و با ایشان غذا بخور. امّا پایین تر از همه بنشین، مگر اینکه مهمانی بسیار بزرگ باشد که نشستن ممکن نشود.(6)
هرکه به مهمانی تو آید؛ به تازه رویی او را بنواز. و منزلت هر کس به مقدار جایگاهش نگاه دار و شناسنده منزلت خود باش.(7)
حق میهمان را ادا کردن
مردم بیگانه را هر روز به مهمانی دعوت مکن؛ زیرا هر روز نمی توانی حق مهمان را به شایستگی ادا کنی. ببین تا در یک ماه چند بار می خواهی مهمانی بدهی، به جای سه بار، یک بار مهمانی بده اما حق مهمان ادا کن.(8)
نگاه نکردن در لقمه مهمان
خلیفه بغداد با عربی بیابان نشین غذا می خورد و این مرد عرب نزد خلیفه مهمان بود و هرگز شهر را ندیده بود. هنگام خوردن، چشم خلیفه به مویی در لقمه عرب افتاد. گفت: آن مو را از لقمه خود دور کن. مرد عرب لقمه را بر سفره نهاد و از خوردن دست کشید و گفت: کسی که آن قدر در لقمه مهمان خود نگاه کند که مویی به این کوچکی را ببیند، شایسته مهمان داری نیست!(9)
تعارف بی جا نکردن
از مهمانان عذر خواهی مکن؛ که عذرخواهی، اخلاق بازاریان است؛ هر لحظه مگو که: «فلانی خوب بخور، چرا چیزی نمی خوری؟ به جان تو که خجالت نکش؛ من نتوانستم در خور شما چیزی فراهم کنم، ان شاء الله بار دیگر از خجالت شما بیرون خواهم آمد.» این سخن بزرگان نیست، سخن کسی است که در چند سال، یک بار مهمانی کند مانند بازاریان؛ زیرا مردم خود از این نوع سخنان شرمنده می شوند و نمی توانند غذا بخورند و نیم سیر از سفره بر می خیزند.(10)
مهمان شناسی
بدان که نگاه داشتن حق مهمان، واجب است؛ اما مهمانی که شایسته حق شناسی باشد؛ درست نیست که هر فرومایه ای را به خانه بری و احترام بسیار بدو بگذاری که این مهمان من است؛ باید بدانی که این تواضع و احترام را با چه کسی باید کرد.(11)
آداب مهمانی رفتن
مهمان هرکس مشو؛ زیرا به بزرگی و حشمت تو زیان می رساند و چون به مهمانی رفتی، بسیار گرسنه مرو؛ و سیر نیز مرو؛ زیرا اگر نتوانی غذا بخوری میزبان رنجیده می شود و اگر پرخوری هم بکنی زشت و ناپسند است. و چون به خانه میزبان رفتی، در جایی بنشین که شایسته تو باشد. و اگر به خانه آشنایانی رفتی که می توانی در آنجا دستوری بدهی، برای غذا و نوشیدنی، خدمتکاران را به زحمت مینداز، و به آنان مگو که: «این ظرف را آنجا بگذار و این غذا را به فلانی بده»؛ یعنی اینکه من اهل این خانه هستم. مهمان فضول نباش و با غذای دیگران به دیگر کسان خوش خدمتی مکن. و به چاکران خود از باقی مانده غذا چیزی مده که به خانه برند که این کار ننگ است و گفته اند: چیزی از مهمانی با خود به خانه بردن خواری است.(12)
خوش رویی و استقبال از میهمان
چون مهمان را به خانه آوری، ایشان را استقبال می نما و اظهار بهجت و خوش دلی می کن و رعایت هر کس چنانکه لایق و سزای اوست به جای آر.
بیت
اگر دوست مهمان بود یا نه دوست
شب و روز تیمار مهمان به تست (13)
منت پذیر میهمان بودن
پس چون این همه کرده باشی خود را بر مهمان حقی مدان، بلکه حق مهمان بر خود دان. و بر مهمان منت منه، بلکه از مهمان منت دار باش. و بعد از وقوع کمال مهمان داری و استکمال حق گزاری به ارتکاب اسباب معذرت و عذرخواهی احساس خویش را مضاعف ساز.
هر که را بینی به گیتی، روزی خود می خورد
گر زخوان تست نانش ور ز خوان خویشتن
پس تُرا منت بباید داشت از مهمان خویش
کو خورد از خوان انعام تو نان خویشتن (14)
اکرام میهمان
در بنی تمیم، شخصی پسر کسی بکشت. پدر مقتول، قاتل را بگرفت و محبوس گردانیده به طلب جلاد رفت تا جلاد بیاورد و به قصاص مشغول گردد.
اتفاقاً طفلی در خانه این شخص پاره ای نان در دست داشت و به قاتل داد. پس شخص قاتل آن نان در دست داشت و می خورد.
درین حالت، پدر مقتول با جلاد برسید. از او پرسید که این نان را از کجا آورده ای؟ گفت: این طفل از خانه تو بیرون آورد و به من داد.
بعد از اسماع این سخن، گفت: هرکه نان ما خورد آزار ما از او برخاست و او را عذر خواسته، از خانه خویش روان کرد.
خورد عیاری بدان دل خسته یار
با وثاقش برد دست بسته یار
شد که تیغ آرد زند بر گردنش
پاره ای نان داد آن ساعت زنش
چون بیامد مرد با تیغ آن زمان
دید آن خسته را در دست نان
گفت این نانت که داد ای هیچ کس
گفت این نانم عیالت داد و بس
مرد چون بشنید این پاسخ تمام
گفت بر ما شد کنون خونت حرام
زان که هر شخصی که نان ما شکست
سوی او با تیغ نتوان برد دست
نیست از نان خواره ما را جان دریغ
من چگونه خون تو ریزم به تیغ
خالقا تا سر به راه آورده ام
نان تو بر خوان تو می خورده ام
چون کسی می بشکند نان کسی
حق گزاری می کند آنجا بسی
چون تو بحر جود داری صد هزار
نان تو بس خورده ام ای حق گزار
یا اله العالمین درمانده ام
غرق چون بر خشک کشتی رانده ام
دست من گیر و مرا فریاد رس
دست بر سر چند باشم چون مگس
پس حق و حرمت مهمان، بزرگ دان.(15)
خرده بر میهمان نگرفتن
اگر مهمان هزار حرکت خارج کند تا در خانه تو باشد به رویش منه و فروگذار، و خرم و آهسته و خندان باش.
و به واسطه حرکات ناملایم مهمان، گره بر ابرو مفکن، در این صورت صبور و شکیبا باش و خود را و مهمان را ملول مساز تا در دایره بی مروتان و به خود نادیدگان داخل نگردی.
گره را زابروی بر گوشه نه
که بر گوشه بهتر کمان را گره
به آهستگی ناز مهمان بکش
که در کار گرمی نبودست خویش
چراغ ار به نرمی بر افروختی
نه خود را نه پروانه را سوختی
شکیب آورد بندها را کلید
شکیبنده را کس پشیمان ندید (16)
پینوشتها:
1ــ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، صص 19 و 20.
2ــ عبدالله بن عباس: مشهور به ابن عباس، پسر عموی پیغمبر اکرم (ص) و صحابی معروف است که در فقه، تفسیر، شعر و انساب تبحّر و شهرت یافت.
3ــ خرده زر: بُراده طلا، پول کم ارزش.
4ــ روش دلاوری و جنگاوری (بازنویسی آداب الحرب و الشجاعة)، صص 96 و 98.
5ــ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، صص 68 و 69.
6ــ همان، صص 65 و 66.
7ــ خردنامه، ص 95.
8ــ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، ص 65.
9ــ گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، ص 64.
10ــ پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، ص 66.
11ــ همان، ص 69.
12ــ همان.
13ــ انیس الناس، ص 275.
14ــ همان، ص 278.
15ــ همان، ص 282ــ284.
16ــ انیس الناس، ص 285.
منبع:گنجینه شماره 82