امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه ائمه علیهم السلام
الف ) جایگاه امربه معروف ونهی ازمنکر
قال الباقرعلیه السلام:
«ان الامربالمعروف والنهی عن المنکر سبیل الانبیاء ومنهاج الصالحین، فریضه عظیمه بها تقام الفرائض وتأمن المذاهب وتحل المکاسب وترد المظالم وتعمر الارض ونتیصب الاعداء ویستقیم الامر
امربه معروف ونهی ازمنکر ، راه انبیاء روش صالحان است ، فریضه بزرگی است که فرائض دیگر به
وسیله آن اقامه می شود وراه و روش انسان را مصون ازخطا وکسب وکار اورا حلال می کند ، ستمها را جبران وزمین راآباد می سازد ، به وسیله این فریضه از دشمنان ، عدالت وانصاف خواسته می شود وهمه امور استوار ودرمسیر درست قرار گیرد».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« ما اعمال البر عند الجهاد فی سبیل الله الاکنفثه فی بحر بحی وما جمیع اعمال البروالجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنکر الا کنفثه فی بحرلجی2
همه کارهای نیک نسبت به جهاد در راه خدا ، مانند قطره ای است دربرابر دریای پهناور ، و همه
کارهای نیک به جهاد در راه خدا دربرابر امربه معروف ونهی ازمنکر چون قطره ای در برابر دریای
پهناور».2
ب) جایگاه آمربه معروف وناهی ازمنکر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« من امر بالمعروف ونهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی الارضه وخلیفه رسول الله وخلیفه کتابه 3
کسی که امربه معروف ونهی ازمنکر کند،جانشین خداوند درزمین وجانشین رسول خدا وجانشین کتاب خدا می باشد ».
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« من امربالمعروف او نهی عن المنکر اودل علی خیر اوالثاربه ، فهو شریک4
کسی که امربه معروف یا نهی ازمنکر نماید یا برکار خیرراهنمایی کند یا اشاره به آن نماید، او
(آمریاناهی)درآن کارنیک با انجام دهنده اش شریک خواهد بود.
قال علی علیه السلام :
«من کانت فیه ثلاث سلمت لله الدنیا والاخره ، یأمربالمعروف ویأتمربه وینهی عن المنکر وینتهی عنه و یحافظ علی حدود الله اجل علا5
هرکس سه خصلت دراوباشد ، دنیا وآخرتش سالم می شود
اول ؛ امربه معروف کند و خود نیز بدان عمل نماید.
دوم ؛ نهی ازمنکر کند وخود هم ترک نماید.
سوم ؛ نگهبان حدود خداوند بزرگ باشد».
ج ) ویژگی آمربه معروف وناهی ازمنکر
قال الصادق علیه السلام:
«صاحب الامر بالمعروف یحتاج إلی ان یکون عالمًا بالحلال والحرام 6
آمر به معروف درکار خود، نیازمند به شناخت حلال وحرام می باشد».
سئل ابوعبدالله علیه االسلام :
عن الامربالمعروف والنهی عن المنکی أواجب علی الامه جمیعًا ؟
قال لا ، فقیل لم ؟ قال ؛ انماهو علی التقوی المطاع بالمعروف من المنکر لا علی لاضعیف الذی لا
یهتدی سبی ً لا7
ازحضرت امام صادق علیه السلام سؤال شد :
که آیا امربه معروف ونهی ازمنکر به عموم امت واجب است؟ آن حضرت فرمودند ، چند سؤال شد پسبرچه کسانی واجب است ، آن حضرت فرمود ؛ این تکلیف برعهده کسی است که ، توانمند ، مورداطاعات ، عالم به معروف ومنکر باشد ، نه برفردضغیفی که خود، راه به جایی نمی برد».
قال الصادق علیه السلام :
«الامر بالمعروف والنهی عن المنکر واجبان علی من امکنه ذلک ، ولم یخف علی نفسه ولا علی «
اصحابه8
امربه معروف ونهی ازمنکر به کسی که واجب است که قدرت براقامه آن داشته باشد وهمچنین برخود ( وبراصحاب خود نترسد )یعنی خوف ضرر جانی برای خودش ونزدیکانش نداشته باشد».
قال علی علیه السلام:
«کن أمراً بالمعروف وعام ً لا به ولا تکن ممن یأمر وینهی عنه فتبؤ باثمه وتتعرض ربه 9
همواره امرکننده به معروف ونیکیها باش وهمچنین خودت عامل به معروف باش نکند که توازکسانی باشی که مردم را به نیکی دعوت کنی درحالی که خودت ترک کننده معروف باشی که دراین صورت رفتار گناهی شدی که به واسطه آن مورد خشم پروردگارت قرار خواهی گرفت».
قال علی علیه السلام :
«لعن الله الامرین بالمعروف ،التارکین له والناهین عن المنکر العاملین به10
نفرین خدا برآنان باد که امربه معروف می کنند وخود، آن را ترک می نمایند ونهی ازمنکر می کنند وخود مرتکب آن می شوند».
د) ارتباط دین به امربه معروف ونهی ازمنکر
قال علی علیه السلام :
« غایه الدین ، الامر بالمعروف والنهی عن المنکر واقامه الحدود 11
نهایت دین ، امربه معروف به خوبیها ونهی ازمنکر گناه وزشتیها وبرپاداشتن حدود الهی است».
قال علی علیه السلام:
« قوام الشریعه الامربالمعروف والنهی عن المنکر واقامه الحدود 12
قوام وپایداری دین به امربه معروف ونهی ازمنکر واقامه حدود الهی می باشد».
ه ) ارتباط دین داری با امربه معروف ونهی ازمنکر
قال الصادق علیه السلام :
« لا دین لمن یدین الله بالامر بالمعروف والنهی عن المنکر 13
کسی که با اقامه امربه معروف ونهی ازمنکر به وظیفه وتکلیف الهی خود عمل نکند دین ندارد ».
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« ان الله یبفض المؤمن الضعیف الذی لا دین له ، فقیل وما المؤمن الضعیف الذی لا دین له ؟ قال، الذی لا ینهی عن المنکر14
بدرستیکه خداوند متعال مومن ضعیفی را که دین ندارد دشمن می دارد ، ازپیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد ، یا رسول الله مومن ضعیفی که دین ندارد چه کسی است ، آن حضرت فرمودند،(مؤمن ضعیف بی دین) کسی است که نهی ازمنکر نمیکند». قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا ینبغی لنفس مؤمنه تری من یعصی الله فلا تنکر علیه 15
شایسته نیست که مؤمنی ببیند که معصیت خدا انجام می شود ونهی ازآن معصیت بکند ».
و) آثار امربه معروف ونهی ازمنکر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا یزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنکر وتعاونوا علی البروالتقوی16
خیر وبرکت درمیان مردم ازبین نمی رود تا زمانی که امربه معروف ونهی ازمنکر کنند و همدیگر
رابرخوبی یاری دهند».
قال الصادق علیه السلام :
« ان للجنه بابًا یقول له باب المعروف فلا یدخله الااهل المعروف 17
بهشت را دربی است بنام درب معروف ، که جزاهل معروف ازآن وارد نمی شوند».
قال الباقر علیه السلام :
« الامر بالمعروف والنهی عن المنکر خلقان من خلق الله فمن نصرها اغره الله ومن خذلهما خذاء الله 18
امربه معروف ونهی ازمنکر دوخلق وخوی ازاخلاق الهی هستند، هرکس با علش آندو را یاری کند
خداوند اورا عزیز می گرداند وآن کس که به این دوفریضه بی اعتنا باشد خداوند اورا ذلیل خواهدکرد».
ز ) آثار ترک امربه معروف ونهی ازمنکر
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« اذا لم یأمروا بالمعروف ولم ینهوا عن المنکر ، ولم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی ، سلط الله علیهم
اشرارهم ، فیدعوا عند ذلک خیاد هم فلا ستجاب لهدر19
هرزمان که امربه معروف ونهی ازمنکر انجام نشود(ترک شود) وازبرگزیدگان ازاهل بیت من بیعت
شود، خداوند اشرار رابرآن مردم مسلط خواهد کرد ودراین زمان حتی اگر نیکان آنها نیز دعا کنند
خداوند دعایشان را مستجاب نخواهد کرد».
قال الصادق علیه السلام :
« من کان له جار ویعمل بالمعاصی فلم ینهه فهو شریکه 20
هرکس همسایه ای دارد که اهل معصیت است و اورا نهی نمی کند درگناه اوشریک است ».
قال الصادق علیه السلام :
«إذا رأی المنکر فلم ینکره وهو یقدر علیه ، فقد اجب ان یعصی الله ،و من اجل ان یعصی الله فقد بارز الله بالعداوه21
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
«کیف بکم إذا فسدت نسائکم و فسق شبابکم وهم تأمروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنکر؟ فقیل له
ویکون ذلک یا رسول الله؟ قال نعم وشر من ذلک ، کیف بکم إذا امرتم بالمنکر ونهیتم عن المعروف؟فقیل له یا رسول الله ویکون ذلک ؟ قال نعم وشر من ذلک ، کیف بکم إذا رایتم المعروف منکراً والمنکر معروفًا22
چگونه خواهید بود ، وقتی که زنهای شما فاسد شوند وجوانهای شما فاسق ، درحالی که امربه
معروف ونهی ازمنکر ننمائید؟ گفته شد ؛ یا رسول الله آیا واقعًا چنین خواهد شد ؟ آن حضرت فرمودند ؛ بلی وحتی بدتر ازاین هم خواهد شد چگونه خواهید بود دروقتی که امربه معروف وزشتی کنید ونهی از خوبی نمائید. گفته شد ؛ یا رسول الله آیا چنین خواهد شد ؟ آن حضرت فرمود: آری وبدتر از این هم خواهد شد وآن وقتی است که خوبی ومعروف را زشتی قلمداد کنید ومنکر زشتی راخوب».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« اذا ترکت امتی الامربالمعروف والنهی عن المنکر فلیؤدن بوقاع من الله جل الله 23
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا تزال لا اله الا الله تنفع من قالها وترد علیهم العذاب والنقمه ، مالم یستخفوا بحقها قالوا یا رسول الله وما الاستخفاف بحقها ؟ قال یظهر العمل بمعاصی الله فلا ینکر ولا یغیر24
همواره کلمه لا اله الا الله برای گوینده اش نفع دارد وعذاب و بلاها را دفع می کند مگر اینکه حق اینکلمه مراعات نگردد، سؤال شد ، یارسول الله ، چه موقع حق این کلمه مراعات نمی گردد، آن حضرت فرمودند:زمانی که عمل به گناه ها آشکار گردد وکسی نهی ازآن نکند وآنرا تغییرندهند ».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« لایزال الناس بخیر ماامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر وتعاونوا علی البر والتقوی فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت عنهم البرکات وتسلط بعضهم علی بعض ولم یکن لهم ناصر فی الارض ولا فی السماء25
خیروبرکت درمیان مردم ازبین نمی رود تازمانی که امربه معروف ونهی ازمنکر کنندوهمدیگر را
برخوبی یاری دهند وهرگاه این امور را انجام ندهند، برکات ازآنها گرفته می شود و بعضی ازآنها بر
بعض دیگر سلطه پیدا می کنند و هیچ یاوری درزمین وآسمان برای آنها نخواهد بود».
قال علی علیه السلام :
« من ترک انکار المنکر بقلبه ویده ولسانه فهو میت بین الاحیاء26
کسی که انکار منکر را با قلب ودست وزبانش ترک کند در واقع مرده ای است دربین زندگان ».
ح ) آثار سکوت ورضایت برانجام منکر
قال علی علیه السلام :
« الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم وعلی کل داخل فی باطل اثمان ، اثم العمل به واثم الرضا به27
آن کسی که به کار جمعیتی راضی باشد . همچون کسی است که درآن کاردخالت دارد با این تفاوت که آن کس که درکارباطل دخالت دارد وگناه می کند : 1- گناه عمل 2- گناه رضایت»
قال علی علیه السلام :
« ما من قوم عملوا بالمعاصی وبینهم من بقدر این ینکر علیهم فلم یفعل الا یوشک ان یعمهم الله بعذاب من عنده28
وهیچ قومی معصیت نمی کند درحالی که دربین آنان کسی هست که قدرت جلوگیری ازگناه آنان رادارد واقوام به پیشگیری ازمعصیت آنان نمی کند مگر آنکه ممکن ا ست عذاب خداوند عموم مردم را دربرگیرد».
قال علی علیه السلام :
« من استحسن قبیحًا کان شریکًا فیه 29
هرکس کارزشتی را ، زیبا بداند، درگناه انجام آن کار زشت شریک می باشد.»
قال الباقر علیه السلام :
« من شهد امراً فکرهه کان کمن غاب عنه، ومن غاب عن أمر فریضه کان کمن شهده 30
کسیکه شاهد گناهی باشد ونسبت به آن ناخوشایند باشد مثل کسی است که حضور درکنار این امرقبیح نداد و کسیکه حضور درزمان انجام گناه ندارد اما بعد که فهمید راضی وخشنود ازانجام آن باشد مثل این است که درزمان گناه شاهد برانجام آن بوده است».
ط ) با اهل معاصی چگونه برخورد کنیم
قال علی علیه السلام :
« أمرنا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره31
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مارا فرمان داده است تا با گناهکاران با جریان خشمگین برخورد کنیم ».
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)
«تقربوا الی الله ببغض اهل المعاصی ، وألقوهم بوجوه مکفهره و اتمسوا رضا الله بسخطهم ، وتقربوا الی الله بالتباعد منهم32
با دشمنی اهل گناه به خداوند متعال تقرب ونزدیکی بجویید وبا آنان(اهل گناه) باچهره ای خشمگینی برخورد نمایید و رضای خدا را درناراحتی اهل معصیت طلب نمایند و با دوری از آنان (اهل گناه) به خداوند متعال نزدیک شوید .
ی ) ارتباط بین عمل آمروناهی ازمنکر دروجوب امرو نهی
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)
« امروا بالمعروف وان لم تفعلوه وانهوا عن المنکر وان لم تجنبوه کله 33
امربه معروف کنید اگر چه به آن عمل نمی کنید ونهی ازمنکر کنید اگر چه همه منکرات راترک
نمی کنید».
قیل یا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):
« لا نامربالمعروف حتی نعمل به کله ولا ننهی عن المنکر حتی ننتهی ،عنه کله فقال(صلی الله علیه و آله و سلم) لا ، بل تامروا بالمعروف وان لم تنتهوا عن کله، وانهوا عن المنکر وان لم تنتهوا عن کله34
درمحضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته شد :
مابه معروفی امرمی کنیم که خود ،آن را هیچ ترک نکرده باشیم وازمنکری نهی می نمائیم که خویشتن هیچ وقت آن مرتکب نشده باشیم ، آن حضرت فرمود: این کار را نکنید بلکه به معروفی که احیانًا ترکش کرده اید هم امر کنید واز منکری کنید که گاهی مرتکبش می شوید نهی نمائید ونهی ازمنکر کنید اگر چه ازهمه بدیها اجتناب نمی کنید».
ک ) امربه منکر و نهی ازمعروف !!
قال الصادق علیه السلام :
« ویل لمن یأمر بالمنکر وینهی عن المعروف 35
وای برحال کسیکه امربه زشتیها وگناه ونهی ازخوبیها و واجبات می کنند».
قال رجل :
یا رسول الله فاخبر نی ای الاعمال ابغض الی الله قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الشرک بالله ، قال ثم ماذا ؟ قال قطیعه الرحم قال ،ثم ماذا ؟ قال ، الامربالمنکر والنهی عن المنکر36
مردی به رسول الله عرضه داشت بمن خبربده که مبغوض ترین ودشمن ترین اعمال پیش خدا چه عملی است ؟ آن حضرت فرمود شرکت به خدا سپس آن مرد عرضه داشت پس ازشرکت چه عملی مبغوض ترین است .آن حضرت فرمود : قطع رحم وترک خویشاوندان سپس آن مرد گفت: پس از آنچه عملی ، آن حضرت فرمود ، امربه زشتی ونهی ازخوبی».
ل) امربه معروف ونهی ازمنکر موجب تقویت مؤمنان است
قال علی علیه السلام :
« فمن امر بالمعروف شه ظهور المومنین ومن نهی ، عن المنکر ادغم النوف المنافقین 37
پس هرکس امربه معروف کند موجب قدرتمندی مومنین می شود وهرکس نهی ازمنکر نماید موجب به خاک مالیدن بینی منافقین خواهد شد».
م ) امربه معروف و نهی ازمنکر موجب نقصان روزی ورسیدن اجل نمی شود
قال علی علیه السلام :
« ان الامر بالمعروف والنهی ، عن المنکر لخلقان ، من خلق الله سبحانه ، وانهما لا یقربان من اجل ، ولا ینقصان من رزق38
همانا امربه معروف ونهی ازمنکر دو صفت ازاوصاف الهی است این دو فریضه نه اجل انسان رانزدیک می کند ونه روزی راکم می کند».
ن ) امربه معروف ونهی ازمنکر و نیاز به صبر
قال علی علیه السلام :
« قال قوله تعالی ، واصبرعلی ما اصابک …
من المشقه والأذی فی الامر بالمعروف ونهی عن المنکر39
درتفسیر آیه فرمودند: منظور ازنیاز به صبر، صبر درمقابل سختیها وآزارهایی است که درامر به معروف ونهی ازمنکر می باشد».
س) امربه معروف ونهی ازمنکر فلسفه قیام عاشورا
قال الحسین بن علی علیه السلام :
« هذا ما او فی به الحسین بن علی علیهما السلام الی اخیه محمد بن الحنفیه ؛ انما خرجت لطلب
… الاصلاح فی امه جدی ارید ان امربالمعروف والنهی عن المنکر
وصیت امام حسین به برادرش محمد بن حنفیه
همانا من فقط خارج می شوم برای اصلاح امت جدم وقصد واراده کردم که امربه معروف ونهی ازمنکرنمایم».
پی نوشت :
. 1 وسائل الشیعة ج 11 ص 395
. 2 وافى ، ج 2 ص 28
. 3 تفسیرمجمع البیان ج 2، ص 484
. 4 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 5 شرح غرر الحکم ج 5 ص 440
. 6 مصباح الشریعه ص 272
. 7 وسائل الشیعة ج 11 ص 400
. 8 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 9 نهج البلاغه ،حکمت 128
. 10 نهج البلاغه ،خطبه 129
. 11 غرر الحکم ، روایت ، 6373
. 12 مستدرک الوسائل ج 2 ص 359
. 13 بحارالانوار ج 10 ص 86
. 14 وسائل الشیعة ج 11 ص 399
. 15 کترالعمال ج 3
. 16 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 17 وسائل الشیعة ج 11 ص 529
. 18 وسائل الشیعة ج 11 ص 398
. 19 لئالى الاخبارج 5 ص 263
. 20 لئالى الاخبار ج 5 ص 263
. 21 مستدرک الوسائل ج 2ص 257
. 22 وسائل الشیعة ج 6 ص 296
. 23 وسائل الشیعة ج 11 ص 394 بحارالانوار ج 10 ص 78
24 الترغیب والترهیب ج 3 ص 231 میزان الحکمه ج 6 .
. 25 وسائل الشیعة ج 11 ص 399
. 26 محجه البیضاء ج 4 ص 105
. 27 نهج البلاغه ، حکمت 154
28 وسائل الشیعة ج 11 ص.
. 29 بحارالانوار ج 78 ص 82
. 30 بحارالانوار ج 100 ، ص 81
. 31 وسائل الشیعة ج 11 ص 413
32 کترالعمال ج 3 ص میزان الحکمه ج 6 .
33 کترالعمال ج 3 ص میزان الحکمه ج 6 .
. 34 وسائل الشیعة ج 11 ص 420
. 35 بحارالانوار ج 100 ص 87
. 36 وسائل الشیعة ج 6 ص 396
. 37 نهج البلاغه حکمت 3
. 38 نهج البلاغه حکمت 366
. 39 تفسیرنور الثقلین ج 4 ص 207
منابع مأخذ
1 - نهج البلاغه ، سید رضی
2 - تفسیر مجمع البیان ، ابوعلی فضل بن الحسن بن طبری
3 - تفسیر نورالثقلین ،عبدعلی بن جمعه العروسی الجویزی
4 - بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی
5- وسائل الشیعه ، محمدبن حسن الحرعاملی
6- مستدرک الوسائل ، علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی
7- غررالحکم ، محمد تمیمی الآمری(شرح آقا جمال خوانساری)
8- میزان الحکمه ، محمد محمدی ری شهری
9- مصابح الشریعه
10 لئالی الاخبار ، شیخ محمد بنی تویسرکانی
11 - کنز العمال ، علاء الدین علی المتقی بن حسام الهندی
12 - محجه البیضاء ، محسن فیض کاشانی
13 - الترغیب والترهیب
14 - وافی ، علامه فیض کاشانی
منبع: www.kh-setadehya.ir
وهابیت تندرو و بازگشت به عصر جاهلیت
جمعى از اندیشمندان اسلامى
بسیارى از متفکران اسلامى معتقدند که حرکت «وهابیت تندرو» با ویژگىهاى اعتقادى، اخلاقى و عملى از جهاتى نوعى بازگشت به دوران جاهلیت عرب است؛ زیرا بسیارى از خصائص آن دوران را با خود داشته و دارد.
دلائل و مدارک آنها را ذیلاً مىآوریم و داورى نهایى را به عهده خوانندگان مىگذاریم:
1. از بارزترین صفات عرب جاهلى خشونت و قساوت بىحساب بود، از کشتن انسانها لذت مىبردند و سالیان دراز خونریزى در میان آنها متوقف نمىشد.
در ذیل آیه 103 سوره آل عمران در تفاسیر مختلف آمده است که میان دو قبیله «اوس» و «خزرج» جنگهاى خونینى رخ داد که 120 سال به طول انجامید.
( جامع البیان، ج 4، ص 46؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 61؛ تفسیر البغوى، ج 1، ص 333؛ فتح القدیر، ج 1، ص 369 و روح المعانى، ج 4، ص 19.)
همچنین ابن اثیر در تاریخ خود بیش از شصت جنگ مهمّ زمان جاهلیت را نام مىبرد که در آنها هزاران تن کشته شدند. البته تعداد( کامل ابن اثیر، ج 1، ص 448-321، طبع بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1408 ق.)
جنگهاى کوچک و بزرگ تا 1700 جنگ نیز ثبت شده است.
(العرب قبل الاسلام، ص 128.)
همچنین نقل شده است که روزى پیامبرصلى الله وعلیه وآله از بهشت و نعمتهاى آن سخن گفت، در این میان عربى جاهلى از آن حضرت پرسید: آیا در آنجا جنگ و خونریزى وجود دارد؟ هنگامى که پاسخ منفى شنید، گفت: «إذَنْ لاخَیْرَ فیها؛ بنابراین، فایدهاى ندارد!!». ( پیام امام امیرالمؤمنین، ج 2، ص 112.)
آنها فرزندان خود را با دست خویش زنده زنده زیر خاک مىکردند و به آن افتخار مىنمودند.
مفسران ذیل آیه 8 و 9 سوره تکویر «وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ * بِأَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» داستانهایى از زنده به گور کردن دختران توسط عرب جاهلى آوردهاند.
(ر.ک: جامع البیان، ج 30، ص 91؛ تفسیر ابن ابىحاتم، ج 10، ص 3403؛ تفسیر قرطبى، ج 19، ص 233؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 186 و ج 4، ص 510؛ تفسیر آلوسى، ج 30، ص 54. )
قیس بن عاصم تمیمى محضر رسول خداصلى الله وعلیه وآله آمد و گفت: من در جاهلیت هشت دخترم را زنده به گور کردهام! رسول خدا فرمود: در برابر هر یک از آنان یک برده را آزاد کن. در تفسیر ابن کثیر (ج 4، ص 510 ) ( جامع البیان طبرى، ج 30، ص 91؛ تفسیر قرطبى، ج 19، ص 233)
آمده است که قیس گفته است من دوازده یا سیزده دختر را زنده به گور کردهام،...
عرب قبر را صهر (داماد) مىنامید! زیرا دخترانشان را در آن زنده به گور مىکردند.
( ر.ک: بحارالانوار، ج 73، ص 344)
اسلام با شعار «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ» ومطرح کردن( انبیاء، آیه 107)
رحمانیت و رحیمیت خداوند هر روز در نمازها، به مبارزه با این خوى زشت پرداخت و بر آن غلبه کرد و رحمت و رأفت الهى محیط اسلام را فرا گرفت.
پیغمبر اسلامصلى الله وعلیه وآله که پیغمبر رحمت است، محبت در حق کودکان و افراد بىگناه و حتّى مراعات حیوانات و درختان را در جنگها سفارش مىفرمود.
امیرمؤمنانعلیهالسلام در نامه معروف خود به مالک اشتر (نامه 53) به او فرمود: نسبت به همه مردم اعم از «مسلمان» و «غیر مسلمان»، مدارا و محبت کن (فانّهم صِنفان: إمّا أخٌ لک فى الدین، او نظیرٌ لک فى الخلق).
ولى وهابیت سلفى تندرو امروز، فتوا به اباحه جان و مال و ناموس همه کسانى که هم فکر آنها نیستند مىدهد، و پیروان آنها هر روز خون بیگناهان، اعم از شیعه و سنى زن و بچه و حتى کودک شیرخوار را مىریزند، هر جا را بتوانند آتش مىزنند، حتى اعمال وحشتناکى که در عصر جاهلیت هم معمول نبود را انجام مىدهند. با رفتار آنان مصداق بارز «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِىَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً» ظاهر شد، تا( بقره، آیه 74 )
آنجا که بیگانگان این شعار را سر دادهاند «اسلام یعنى خشونت و آدمکشى».
همایش ضد پیروان مکتب اهلبیت که اخیراً در عربستان برگزار شد و سخنان پارهاى از عالمنمایان وهابى در سختگیرى و تشدّد نسبت به آنها اعم از بزرگ و کوچک حتى شیرخواران و دستور به کشتار آنان حاکى از اوج قساوت قلب و زنده شدن خوى جاهلى در آنان است.
( در این همایش صالح الفوزان عضو هیأت عالى افتاى سعودى در سخنانى خواستار آن شد تا هیأت حاکمه این کشور، شیعیان مقیم مناطقى چون قطیف، مدینه منوره و نجران را به اسلام! دعوت کند و به اجبار آنها را به پذیرش اندیشه سلفى وادارند. عبداللَّه بن جبرین نیز در سخنان خود در این همایش خواستار دشمنى با پیروان مکتب اهلبیت و تحقیر و توهین آنان شد و گفت: نباید به آنان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند؛ باید با آنان برخورد شدید داشت. وى همچنین گفت: باید قربتاً الى اللَّه با فرزندان شیعه در دانشگاهها سختگیرى کرد و در صورت لزوم کشتن آنها واجب است.
یکى دیگر از وهّابىها به نام ناصر العمر، در سخنان خود خواستار برخورد با مردم عراق شد؛ وى در یادداشتى خواستار ممانعت از حجّ آنها و همچنین جلوگیرى از انتشار کتاب، روزنامه و یا مجلاتى که آنان در نگارش آن نقش دارند در عربستان شد. لازم به یادآورى است که در همایش مذکور سلمان بن عبدالعزیز، امیر منطقه ریاض نیز حضور داشت. (شبکه المرصد العراقى MARSAD IRAQ.NET ؛ سایت شیعه نیوز، 7 مهرماه shia-news.com 1386))
این حرکت غیر انسانى منحصر به شیعیان نبوده و نیست. راه انداختن حمام خون در طائف و مناطق دیگر در تاریخ گذشته آنها ثبت است و گواه دیگر این مدعاست.
جمیل صدقى زهاوى از علماى اهل سنت عراق درباره حمله وهابیان به شهر سنىنشین طائف مىنویسد: «از زشتترین کارهاى وهابیان در سال 1217 قمرى قتل عام مردم طائف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، طفل شیرخوار را بر روى سینه مادرش سر بریدند، جمعى را که مشغول فراگیرى قرآن بودند کشتند، و حتّى گروهى را که در مسجد مشغول نماز بودند، به قتل رساندند و کتابها که در میان آنها تعدادى قرآن و نسخههایى از صحیح بخارى و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه بود، در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند.
( الفجر الصادق، ص 22 )
زینى دحلان مفتى مکه نیز این ماجرا را در کتاب خود آورده است.
( الدرر السنیّه، ص 45)
غالب محمد ادیب از تاریخ جبرتى نقل مىکند که وهابیان سه روز به غارت طائف پرداختند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را کشتند.
( اخبار الحجاز و نجد فى تاریخ الجبرتى، ص93. )
صلاح الدین مختار که خود وهّابى است مىنویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشگر انبوهى از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد؛ در ماه ذىقعده به کربلا رسید و تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، به قتل رساند و نزدیک ظهر با اموال وغنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود برداشت و بقیّه را به نسبت، هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم میان لشگریان خود تقسیم کرد!.
( تاریخ المملکه السعودیه، ج 3، ص 73)
شیخ عثمان نجدى از مورّخان وهّابى مىنویسد: «وهابیان به صورت غافلگیرانه وارد کربلا شدند و بسیارى از اهالى آنجا را در کوچه و بازار کشتند. ضریع حسینعلیهالسلام را خراب کردند و آنچه داخل آن بود را غارت نمودند و در شهر نیز هر چه از اموال، اسلحه، لباس، طلا و فرش و قرآن نفیس یافتند را ربودند، نزدیک ظهر از شهر خارج شدند، در حالى که قریب به دو هزار تن از اهالى کربلا را کشته بودند».
( عنوان المجد فى تاریخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216)
آرى این یک خوى بسیار زشت جاهلى بود که آن را تجدید کردند.
2. عرب جاهلى از شنیدن حرف حق ابا داشت لذا به هم سفارش مىکردند که به هنگام تلاوت آیات قرآن از سوى پیغمبر اکرمصلى الله وعلیه وآله فریاد سر دهند، تا کسى سخن آن حضرت را نشنود.
( قرآن مىفرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ». (فصلت، آیه 26) )
وهابیان سلفى تندرو نیز امروز صدها هزار کتاب بر ضد مخالفان خود که مملو از دروغ و تهمت است منتشر مىسازند و به زور به آنها مىدهند، اما اجازه نمىدهند حتى یک جلد کتاب روشنگر در پاسخ آنها منتشر شود.
کسى حق ندارد در سرزمین حجاز کتابى در پاسخ به شبهات وهابیت که مستدل، منطقى و محترمانه نوشته شده باشد منتشر کند و اگر از کشور دیگر نیز کسى کتابى در همین زمینه به آنجا ببرد، دستگیر و زندانى مىشود. در حقیقت آنها با تمام امکانات به تبلیغ آیین خویش مىپردازند، ولى نه خود گوش شنوایى براى شنیدن پاسخهاى منطقى دارند و نه اجازه مىدهند کسى این پاسخها را بشنود!!
3. مشرکان عصر جاهلیت بعد از نزول آیات قرآن آنچه را به نفعشان بود مىپذیرفتند و آنچه به زیانشان بود نفى مىکردند و از روش «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» استفاده مىکردند.
( نساء، آیه 150)
سلفىهاى امروز نیز نسبت به آیات قرآن چنین مىکنند مثلاً براى نفى شفاعت پیامبر و سایر معصومین به آیه «قُلْ للَّهِِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعاً» متوسل( زمر، آیه 44)
مىشوند و آیاتى همچون «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» را که با ( بقره، آیه 255)
صراحت از شفاعت اولیاءاللَّه سخن مىگوید، به فراموشى مىسپارند.
4. عرب جاهلى تازه مسلمانان را شکنجه مىدادند و مجبور به تغییر عقیده مىکردند.
(داستان شکنجههاى یاسر و سمیّه که به شهادت آنان انجامید و شکنجههاى بلال و دیگر مسلمانان توسط مشرکان مغرور قریش را همگان شنیدهاند.)
وهابیت تکفیرى نیز به اجبار و تهدید به قتل، مسلمین را وادار به تغییر عقیده و پذیرش آیین خود مىکنند و اعمال غیر وهّابى را صحیح نمىدانند و در گذشته نه چندان دور شاهد و ناظر بودیم که در مسجد مدینه مرتباً مخالفان را شلاق مىزدند.
احمد زینى دحلان مفتى مکه مکرمه مىنویسد: «اگر کسى به مذهب وهابیت در مىآمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود «محمد بن عبدالوهاب» به وى مىگفت: باید دوباره حج انجام دهى، زیرا حج گذشته تو در حال «شرک» صورت گرفته است! و به کسى که مىخواست وارد کیش وهابیت بشود، مىگفت: پس از شهادتین باید گواهى دهى که در گذشته کافر بودهاى و پدر و مادرت نیز در حال کفر از دنیا رفتهاند! و همچنین باید گواهى دهى که علماى گذشته نیز کافر مردهاند! اگر گواهى نمىداد وى را مىکشتند و هر کس را که از مذهب وهابیّت پیروى نمىکرد، مشرک دانسته و خون و مال او را مباح مىدانست. آرى، او بر این باور بود که طىّ قرون گذشته تمامى مسلمانان کافر بودهاند!».
( الدرر السنیّه، ج 1، ص 41؛ الفجر الصادق، تألیف جمیل صدقى الزهاوى، ص 17)
اکنون نیز در کنار قبرستان بقیع سردابى توسط سلفىهاى تکفیرى درست شده که اگر کسى زیارت نامهاى با صداى کمى بلند در بقیع بخواند او را به آنجا مىبرند و شکنجه مىدهند و مىگویند تا از کار خود اظهار پشیمانى نکنى رها نمىشوى!
5. عرب جاهلى به ماههاى حرام (ماه هایى که جنگ در آن حرام بود) اهمیت نمىداد و به میل خود آن را تغییر مىداد.
( ماههاى حرام چهار ماه است، ماههاى ذى قعده، ذى حجه، محرم و رجب که در میان عرب جنگ در این چهار ماه حرام بود، ولى چون جنگ و غارت جزئى از زندگى عرب جاهلى شده بود، لذا تحمل سه ماه آتش بس براى آنان مشکل بود، به همین خاطر گاه بعضى از این سه ماه را از ماههاى حرام حذف مىکردند و ماه دیگرى را به جاى آن مىگذاشتند. قرآن در همین باره مىفرماید: «إِنَّمَا النَّسِىءُ زِیَادَهٌ فِى الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّهَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (توبه، آیه 37))
سلفىهاى تکفیرى امروز بدتر از عرب جاهلى، کشتارهاى دستهجمعى بیگناهان را در عراق هیچ روز و در هیچ ماهى متوقف نمىکنند و حکومت طالبان در افغانستان نیز چنین بود.
6. اعراب جاهلى سعى در تخریب مساجد داشتند چنانکه در تفسیر آیه شریفه «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِى خَرَابِهَا» آمده است که مشرکان مکه بعد از مهاجرت مسلمین به مدینه( بقره، آیه 114)
محل عبادت و نماز آنها را ویران کردند.
( در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه فوق آمده است: «وقد وردت الروایه بانّهم هدموا مساجد کان اصحاب النبىصلى الله وعلیه وآله یصلّون فیها بمکّه لمّا هاجر النبىصلى الله وعلیه وآله الى المدینه؛ در روایات آمده است، مشرکان قریش مکانهایى را که مسلمین در آنجا نماز مىخواندند، پس از هجرت پیامبر به مدینه، ویران ساختند»)
سلفىها نیز اخیراً فتوا دادند مساجد پیروان اهلبیتعلیهمالسلام را تخریب کنند و مراقد ائمه اهلبیتعلیهمالسلام که مرکز عبادت الهى بود نیز به دست آنها تخریب شد؛ همانگونه که طىّ چند سال گذشته مسجد علىعلیهالسلام و مسجد حضرت زهراعلیهاالسلام را در مدینه (از مساجد سبعه) تخریب کردند.
7. عرب جاهلى بر اثر جهل و نادانى، خود را عاقلترین مردم و مسلمانان را به عنوان سفهاء و ابلهان معرفى مىکرد.
( «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُوا کَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ» (بقره، آیه 13))
عالمنمایان نادان وهابى تکفیرى نیز، خود را از همه علماى اسلام اعم از سنى و شیعه عالمتر و بزرگان علماى اسلام را به جهل و ناآگاهى نسبت مىدهند.
8 . عرب جاهلى براى زنان کمترین ارزشى قائل نبود و هنگامى که به او بشارت مىدادند خدا به تو دخترى داده، صورتش از شدت غضب سیاه مىشد و مدتى پنهان مىگردید، سپس اگر مىتوانست دختر را زنده بگور مىکرد.
( قرآن کریم در این رابطه مىفرماید: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» (نحل، آیه 59-58) )
سلفىهاى متعصب نیز هیچگونه حقى براى زنان قائل نیستند، نه مشاغل اجتماعى، نه حق رأى دادن؛ حتى حق رانندگى با رعایت کامل حجاب اسلامى را نیز به زنان نمىدهند.
حال خود قضاوت کنید آیا وهابیت تندرو بازگشت به دوران جاهلیت عرب نیست؟
ما امیدواریم آنان بیش از این به خود و جهان اسلام ستم نکنند و به مقتضاى «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» با علماى ( زمر، آیه 18-17)
اسلام اعم از شیعه و اهل سنت بنشینند و سخنان روشنگرانه آنها را بشنوند و به اشتباهات خطرناک خود پى ببرند و راه تفاهم جهان اسلام را به روى خود بگشایند و اتهامات دشمنان را دائر بر خشونت اسلامى در پرتو معارف نورانى واحکام حیاتبخش و مملو از رحمت و رأفت اسلامى را بزدایند.
«وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ».
( قصص، آیه 51 )
تخریب بهشت - ویژه نامه سالروز ویران شدن قبرستان بقیع
برخی موضوعات ویژه نامه سالروز ویران شدن قبرستان بقیع -جهت ورود بر روی موضوعات کلید کنید
تمامی حقوق این اثر متعلق به موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه می باشد.
اعمال شب و روز عید فطر
از جمله لیالی شریفه شب عید فطر می باشد و در فضیلت و ثواب عبادت و احیای آن احادیث بسیار وارد شده و روایت شده است که آن شب کمتر از شب قدر نیست. برای درک این شب عزیز انجام اعمالی از ائمه علیهم السلام به ما سفارش شده است :
1- در هنگام غروب آفتاب غسل انجام شود .
2- آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست از حق تعالی و بیتوته در مسجد احیا گردد.
3- بعد از نماز مغرب و عشاء ، نماز صبح و نمازعید فطر ذکر؛" الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الحمد لله علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا " گفته شود.
4- بعد از نماز مغرب و نافله آن، دست ها را به سوی آسمان بلند کرده و بگوید:" یا ذاالمن و الطول یا ذاالجود یا مصطفی محمد و ناصره صل علی محمد و آل محمد و اغفرلی کل ذنب احصیته وهو عندک فی کتاب مبین." پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگوید: " اتوب الی الله " پس هر حاجت که دارد از حق تعالی بخواهد که ان شاء الله تعالی بر آورده خواهد شد. در روایتی از شیخ آمده که: بعد از نماز مغرب به سجده رود و بگوید" یا ذاالحول یا ذاالطول یا مصطفیا محمدا و ناصره صل علی محمد و آل محمد واغفرلی کل ذنب اذنبته و نسیته انا و هو عندک فی کتاب مبین." سپس صد مرتبه " اتوب الی الله " بگو.
5- زیارت امام حسین علیه السلام که فضیلت بسیار دارد.
6- ده مرتبه ذکر" یا دائم الفضل علی البریة یا باسط الیدین بالعطیة یا صاحب المواهب السنیة صل علی محمد و آله خیرالوری سجیة واغفرلنا یا ذاالعلی فی هذه العشیة." که از اعمال شب جمعه است، گفته شود.
7- ده رکعت نماز که در شب آخر ماه رمضان اقامه می شود که به صورت پنج نماز دو رکعتی ، در هر رکعت بعد از حمد، سوره توحید ده بار خوانده شود. و در رکوع و سجود ده مرتبه ذکر" سبحان الله والحمدلله و لا اله الاالله والله اکبر" گفته شود. پس از نماز هزار مرتبه استغفار کند و بعد از آن سر به سجده گذارد و بگوید:" یا حی یا قیوم یا ذاالجلال و الاکرام یا رحمان الدنیا والاخرة و رحیمهما یا ارحم الراحمین یا اله الاولین والآخرین اغفرلنا ذنوبنا و تقبل منا صلواتنا و صیامنا و قیامنا."
8- بعد از نماز مغرب و نافله آن دو رکعت نماز بجا آورد، در رکعت اول بعد از حمد هزار مرتبه توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، یک مرتبه توحید بخواند. بعد از سلام سر به سجده بگذارد و صد مرتبه ذکر" اتوب الی الله " گفته شود. پس از آن بگوید: " یا ذاالمن والجود یا ذاالمن والطول یا مصطفی محمد صلی الله علیه وآله صل علی محمد وآله و افعل بی کذا و کذا و به جای کذا حاجات خود را بطلبد و روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این دو رکعت را به این کیفیت بجا میآورد پس سراز سجده برمیداشت و میفرمود به حق آن خداوندی که جانم به دست قدرت او است هر که این نماز را بخواند، هر حاجتی از خدا بطلبد البته عطا کند و اگر به عدد ریگ های بیابان گناه داشته باشد خدا بیامرزد. و در روایت دیگر به جای هزار مرتبه توحید صد مرتبه وارد شده است. شیخ و سید بعد از نماز این دعا را نقل کردهاند: " یاالله یاالله یاالله یا رحمان یاالله یا رحیم یاالله یا ملک یاالله یا قدوس یاالله یا سلام یاالله یا مؤمن یاالله یا مهیمن یاالله یا عزیز یاالله یا جبار یا الله یا متکبر یاالله یا خالق یاالله یا بارئ یاالله یا مصور یاالله یا عالم یاالله یا عظیم یاالله یا علیم یاالله یا کریم یاالله یا حلیم یاالله یا حکیم یاالله یا سمیع یاالله یا بصیر یاالله یا قریب یاالله یا مجیب یاالله یا جواد یاالله یا ماجد یاالله یا ملی یاالله یا وفی یاالله یا مولی یاالله یا قاضی یاالله یا سریع یاالله یا شدید یاالله یا رئوف یاالله یا رقیب یاالله یا مجید یاالله یا حفیظ یاالله یا محیط یاالله یا سیدالسادات یاالله یا اول یاالله یا آخر یاالله یا ظاهر یاالله یا باطن یاالله یا فاخر یاالله یا قاهر یا الله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا ودود یاالله یا نور یاالله یا رافع یاالله یا مانع یاالله یا دافع یاالله یا فاتح یاالله یا نفاح [نفاع] یاالله یا جلیل یاالله یا جمیل یاالله یا شهید یاالله یا شاهد یاالله یا مغیث یاالله یا حبیب یاالله یا فاطر یاالله یا مطهر یاالله یا ملک یاالله یا مقتدر یاالله یا قابض یاالله یا باسط یاالله یا محیی یاالله یا ممیت یاالله یا باعث یاالله یا وارث یاالله یا معطی یاالله یا مفضل یاالله یا منعم یاالله یا حق یاالله یا مبین یاالله یا طیب یاالله یا محسن یاالله یا مجمل یاالله یا مبدئ یاالله یا معید یاالله یا بارئ یاالله یا بدیع یاالله یا هادی یاالله یا کافی یاالله یا شافی یاالله یا علی یاالله یاعظیم یاالله یا حنان یاالله یا منان یاالله یا ذاالطول یاالله یا متعالی یاالله یا عدل یاالله یا ذاالمعارج یاالله یا صادق یاالله یا صدوق یاالله یا دیان یاالله یا باقی یاالله یا واقی یاالله یا ذاالجلال یاالله یا ذاالاکرام یاالله یا محمود یاالله یا معبود یاالله یا صانع یاالله یا معین یاالله یا مکون یاالله یا فعال یاالله یا لطیف یاالله یا غفور یاالله یا شکور یاالله یا نور یاالله یا قدیر یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله یا رباه یاالله اسالک ان تصلی علی محمد و آل محمد و تمن علی برضاک و تعفو عنی بحلمک و توسع علی من رزقک الحلال الطیب من حیث احتسب و من حیث لا احتسب فانی عبدک لیس لی احد سواک ولا احد اساله غیرک یا ارحم الراحمین ما شاء الله لا قوة الا بالله العلی العظیم.
پس به سجده میروی و میگویی: یاالله یاالله یاالله یا رب یا رب یا رب یا منزل البرکات بک تنزل کل حاجة اسالک بکل اسم فی مخزون الغیب عندک والاسماء المشهورات عندک المکتوبة علی سرادق عرشک ان تصلی علی محمد وآل محمد وان تقبل منی شهررمضان و تکتبنی من الوافدین الی بیتک الحرام و تصفح لی عن الذنوب العظام و تستخرج لی یا رب کنوزک یا رحمان."
9- چهارده رکعت نماز اقامه کند. بعد از هر دو رکعت سلام دهد و در هر رکعت بعد از حمد، یک بار آیةالکرسی و سه مرتبه توحید خوانده شود. برای هر رکعت، ثواب عبادت چهل سال و عبادت هر که در آن ماه روزه گرفته و نماز خوانده اعطاء می شود.
10- شیخ در مصباح فرموده که در آخر شب غسل کن و بر سجاده خود تا طلوع فجر بنشین و عبادت کن.
اعمال روز عید:
1- بعد از نماز صبح و نماز عید آن تکبیراتی را که در شب عید ذکر شد، گفته شود.
2- پرداخت زکات فطره پیش از نماز عید.
4- انجام غسل روز عید. که زمان آن بعد از طلوع فجر تا زمان به جا آوردن نماز عید است. در هنگام غسل بگو: " اللهم ایمانا بک و تصدیقا بکتابک واتباع سنة نبیک محمد صلی الله علیه و آله." و پس از غسل بگو:" اللهم اجعله کفارة لذنوبی و طهر دینی اللهم اذهب عنی الدنس."
5- برای اقامه نماز عید لباس نیکو پوشیده و از عطر استفاده نمایید.
6- پیش از نماز عید، در اول روز افطار کنی. و بهتر آن است که به خرما یا به شیرینی باشد. و شیخ مفید فرموده مستحب است خوردن مقدار کمی از تربت سیدالشهداء علیه السلام که برای هر دردی شفا است.
7- قبل از خروج از منزل برای نماز عید، دعایی را که از امام باقر علیه السلام روایت شده را بخوانی: " اللهم من تهیا فی هذاالیوم او تعبا او اعد واستعد لوفادة الی مخلوق رجاء رفده و نوافله و فواضله و عطایاه فان الیک یا سیدی تهیئتی و تعبئتی و اعدادی و استعدادی رجاء رفدک و جوائزک و نوافلک و فواضلک و فضائلک و عطایاک و قد غدوت الی عید من اعیاد امة نبیک محمد صلوات الله علیه و علی آله و لم افد الیک الیوم بعمل صالح اثق به قدمته ولا توجهت بمخلوق املته ولکن اتیتک خاضعا مقرا بذنوبی و اسائتی الی نفسی فیا عظیم یا عظیم یا عظیم اغفرلی العظیم من ذنوبی فانه لا یغفرالذنوب العظام الا انت یا لا اله الا انت یا ارحم الراحمین."
8- اقامه نماز عید.
9- زیارت امام حسین علیه السلام.
10- دعای ندبه خوانده شود. سید بن طاوس فرموده که چون از دعا فارغ شود به سجده رود و بگوید:" اعوذ بک من نار حرها لا یطفی و جدیدها لا یبلی وعطشانها لا یروی" پس گونه راست را بر خاک بگذارد و بگوید:" الهی لا تقلب وجهی فی النار بعد سجودی وتعفیری لک بغیرمن منی علیک بل لک المن علی" سپس گونه چپ را بر خاک بگذارد و بگوید: " ارحم من اساء واقترف واستکان واعترف" پس به حال سجده شود و بگوید:" ان کنت بئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم " پس از آن صد بار بگوید: العفو العفو.
منبع: http://whc.ir
/س
عید فطر و نقش آن در تحولات فردی و اجتماعی
نویسنده : عبدالکریم پاکنیا
روز بازگشتبه فطرت
در فرهنگ اسلامی اولین روز ماه شوال به عنوان عید فطر و جشن بازگشتبه فطرت معین شده است، زیرا مسلمانان روزهدار در طول ماه رمضان با ارتباطهای پی در پی با خداوند متعال و استغفار از گناهان به تصفیه روح و جان خویش همت گماشته و از تمام آلودگیهای ظاهری و باطنی که بر خلاف فطرت آنهاست، خود را پاک نموده و به فطرت واقعی خود برمیگردند. امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز از همین زاویه به عید فطر مینگرد و با اشاره به روز عید میفرماید: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه وشکر قیامه وکل یوم لا یعصی الله فهو عید (1) ; این عید کسی است که خدا روزهاش را پذیرفته و نماز او را ستوده است و هر روز که خدا نافرمانی نشود، آن روز عید است. »
بلی روز ترک گناه و فاصله گرفتن از زشتیها و پلیدیها و روز غلبه بر شیاطین، روز عید است . عید فطر روز بازگشتبه فطرت است، این معنا رامیتوان از لغت «عید فطر» هم فهمید، چرا که «عید» به معنای بازگشت و «فطر» به معنای «فطرت و طبیعت» است .
مسلمانان در این روز در اثر یک ماه ضیافت و مهمانی خداوند به صفای باطن دستیافته و در حقیقت، شخصیت واقعی خویش را بازیافتهاند، آری، فطرت پاک انسان در طول سال در اثر غبارهای جهل و نادانی و غفلتبه انواع گناهان و معصیتها مبتلا شده و از حقیقتخود دور میشود و در نتیجه دچار خودفراموشی و خدا فراموشی میگردد . اما با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، انسان مسلمان در پرتو فضای معنوی آن ماه و تلاشهای خویش به یک زندگی نوین دست مییابد، که میتوان آن را «بازگشتبه خویشتن» نامید .
در روز عید فطر گوئی یک مسلمان از نو متولد میشود، چرا که طبق گفتار امیرمؤمنان علیه السلام، روزهداران در شب عید فطر از تمام آلودگیها و پلیدیها پاک شدهاند و کمترین پاداش خود را که پاکی و پاکیزگی است دریافت نمودهاند . آن حضرت چنین میفرماید: «واعلموا عباد الله! ان ادنی ما للصائمین والصائمات ان ینادیهم ملک فی آخر یوم من شهر رمضان: ابشروا عباد الله! فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون (2) ; ای بندگان خدا! بدانید که کوچکترین چیزی که برای مردان و زنان روزهدار است، این است که فرشتهای در روز آخر ما مبارک رمضان به آنها ندا میدهد: ای بندگان خدا! بشارتتان باد که [خداوند متعال ] تمام گناهان گذشته شما را آمرزید، پس بنگرید که بعد از این چگونه عمل خواهید کرد .»
شیخ مفید مینویسد: اینکه روز اول ماه شوال عید اهل ایمان قرار داده شده است، به خاطر این است که آنان برای قبولی اعمالشان در ماه رمضان خوشحالند و از اینکه خداوند متعال گناهانشان را بخشیده و بر عیبهای آنان پرده کشیده و مژده و بشارت از طرف خداوند رسیده است که ثوابهای بسیاری برای روزهداران عطا خواهد کرد و از اینکه مؤمنین در اثر تلاشهای شب و روز ماه مبارک رمضان چند مرحله به قرب الهی نزدیک شدهاند، حالتسرور و نشاط دارند . در این روز غسل معین شده و این علامت پاکی از گناهان میباشد، عطر زدن و بوی خوش استعمال کردن و لباس زیبا و تمیز پوشیدن و به صحرا رفتن و زیر آسمان نماز خواندن همهاش علامتشادی و سرور و از روی حکمت میباشد (3).
مراتب روزهداران در عید فطر
بدون تردید تک تک مسلمانان با فرا رسیدن عید سعید فطر نوعی شادی و لذت درونی در خود احساس میکنند، اما استقبال مسلمانان از روز عید فطر یکنواخت و مساوی نیست . زیرا هر کسی نسبتبه معرفت و ایمان خود به این عید بزرگ و با عظمت مینگرد و از آن بهره میگیرد . زمینهها، ذهنیتها، مراتب ایمان و عوامل دیگری در نگرش و انگیزه افراد دخالت دارد .
به همین جهت عارف واصل میرزا جواد آقا ملکی تبریزیقدس سره (4) روزه دارانی را که به عید سعید فطر وارد میشوند، به پنج گروه تقسیم میکند و نوع نگرش آنان رانسبتبه این روز با عظمت توضیح میدهد . ایشان در مورد پایینترین مراتب استقبال کنندگان از عید فطر مینویسد: «گروهی از روزهداران حقیقت روزه را نشناختهاند و با زحمت و تکلف از خوردن و آشامیدن و سایر مبطلات خود داری میکنند و این را نوعی طاعت میشمارند و خود را منتدار خداوند میدانند . آنان از اعضاء و جوارح خود مراقبت نکرده و با دروغ و غیبت و بهتان و افترا و دشنام، به آزار دیگران پرداخته و زحمات خود را هدر میکنند و در نزد خدای عالمیان منزلتی ندارند، مگر اینکه حضورشان در روز عید برای حسن ظن به عنایتخدای بزرگ باشد و در نمازگاه خود در روز عید فطر از گناهان استغفار نموده و طلب آمرزش کنند .»
وی عالیترین مرتبه استقبال کنندگان از عید فطر را از آن روزهداران عارفی میداند که لذت ندای خدای «جل جلاله» ، رنج گرسنگی و تشنگی و شب زنده داری را از یاد آنان برده و با شوق و شکر بلکه با وجد و سکر (5) آن را پیشواز نموده، در سرعتسیر و سلوک و پیشروی به سوی خیر، جدیتبه خرج داده و از عمق جان به ندای رب الارباب لبیک گفتهاند .
خداوند متعال اعمال را از این گروه به حسن قبول میپذیرد و آنها را به مقام قرب نزدیک مینماید و در پیشگاه صدق در جوار خود با اولیاء و اصفیاء مینشاند و از «جام اوفی» به آنها میچشاند و به مقام «او ادنی» میرساند (6) . آری، در حقیقت در سحرگاه عید فطر اولیاء الهی با حضرت حق چنین نجوا دارند:
ای عید عاشقان به حقیقت جمال تو
هر لحظه عیدیی رسدم از وصال تو
عید کسان غره شوال و عید من
آن ساعتی بود که ببینم جمال تو
حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی در مورد ابعاد اقتصادی و اجتماعی عید فطر می توان به پرداخت زکات فطره به عنوان عاملی ارزشمند برای فقرزدایی، توسعه اقتصادی و حل مشکلات اجتماعی در جامعه اسلامی اشاره نمود . افزون بر اینکه در کنار کمک به فقراء، موارد مصرف دیگری نیز برای زکات فطره در اسلام منظور شده است که از جمله آنها احیای روحیه همیاری و تعاون، رسیدگی به وضع بهداشتی، درمانی و فرهنگی مسلمانان میباشد . از زکات فطره میتوان قرض بدهکاران حقیقی و افرادی را که در راه معصیت و خلاف بدهکار نشدهاند، پرداخت نمود . در ساختن مسجد، مدرسه، پلها و راهها و بیمارستانها و برطرف کردن سایر نیازهای مسلمانان نیز میتوان از این بودجه مردمی استفاده کرد .
همچنین با این بودجه میتوان باورهای دینی و اعتقادات مسلمانان ضعیف الایمان را تقویت نمود و کسانی را که در معرض شبهات و وسوسههای دشمنان قرار دارند یاری کرد .
مسلمانان با عمل به این موارد که با پرداخت زکات فطره انجام میشود، در حقیقتبه بخشی از دعاهای ماه رمضان - که در مدت یکماه بعد از نماز زمزمه میکردند - ، در روز عید فطر جامه عمل میپوشانند . گذشته از اینها، پرداخت زکات فطره که با نیت عبادت و تقرب به خداوند متعال انجام میشود، نوعی بهرهگیری از مادیات برای رسیدن به معنویات است .
بدین جهت گفتهاند که قبول روزه موکول به پرداخت زکات فطره میباشد، چرا که دادن زکات موجب جدایی از تعلقات مادی و هواهای دنیوی و نفسانی است و انسان مؤمن برای دوام فطرت الهی خویش و بازگشتبه عهد فطری «الست» از هر آنچه رنگ تعلق دارد، باید رها و آزاد باشد و زنجیر مادیات را از پای خود برکند تا سبک بال به سوی خداوند گام نهد . همچنانکه امام علی علیه السلام فرمود:
«تخففوا تلحقوا (7) ; سبکبال باشید تا [به مقصد] برسید .»
رسیدن به وصال حق باگران باری و تعلقات بسیار سازگار نیست . خداوند متعال میفرماید: «قد افلح من تزکی وذکر اسم ربه فصلی» (8) ; «همانا رستگار شد کسی که [با پرداخت زکات، ] خود را تزکیه نمود و آنکه نام پروردگارش را یاد نموده و سپس نماز خواند .»
یکی از مصادیق این آیه، عید فطر و زکات فطره میباشد . در روایات آمده است که همواره رسول خدا صلی الله علیه و آله روزهای عید فطر قبل از رفتن به مصلی فطره را تقسیم میکرد و این آیه را میخواند (9) .
تعظیم شعائر اسلامی
خداوند متعال میفرماید: «ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» (10) ; «هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست .»
تعظیم شعائر الهی یکی دیگر از ویژگیهای عید سعید فطر میباشد . شعار تکبیر و تهلیل و تحمید و تقدیس از جمله اعمالی است که به روز عید جلوه خاصی میبخشد .
یک مسلمان باید از راههای مختلف ندای حیاتبخش توحید را به گوش جهانیان برساند، که یکی از آن راهها بیان شعارهای مذهبی است . رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «زینوا اعیادکم بالتکبیر (11) ; عیدهای خود را با [شعار] تکبیر زینت دهید .» و در حدیث دیگری میفرماید: «زینوا العیدین بالتهلیل والتکبیر والتحمید والتقدیس (12) ; عیدهای فطر و قربان را با شعارهای لا اله الا الله و الله اکبر و الحمدلله و سبحان الله زینت دهید .»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود نیز چنین میکرد . آن حضرت در روز عید فطر از منزل بیرون میآمد و تا رسیدن به مصلا با صدای بلند، شعار «لا اله الا الله» و «الله اکبر» سر میداد و حتی در میان خطبهها و قبل و بعد از آن با صدای رسا این کلمات را تکرار مینمود . حضرت رضا علیه السلام در مورد علت تکبیرهای زیاد در روز عید فطر میفرماید: «تکبیر، تعظیم و زرگداشتخداوند متعال است و نوعی تشکر از هدایتها و نعمتهای پروردگار جهانیان میباشد . (13) »
تقویت وحدت مسلمانان
اجتماع روز عید فطر میتواند در پیوند و همدلی مسلمانان نقش آفرین باشد . آنان در گردهمایی روز عید فطر و قرار گرفتن در کنار هم، از نظرات، مشکلات و گرفتاریهای همدیگر آگاه میشوند . در این گردهمایی بغضها و کینهها تبدیل به دوستی و همدلی میشود و مؤمنان در یک صف واحد احساس اتحاد و نزدیکی بیشتری به همدیگر میکنند .
عید فطر از سویی حکایت از پیوند معنوی انسان با خدای خویش دارد و از سوی دیگر حکایتگر ارتباط وی با همکیشان خود است.
حضرت سجاد علیه السلام روز عید فطر را روز جشن و شادی و اجتماع و همیاری مسلمانان نسبتبه یکدیگر میداند و میفرماید: «اللهم انا نتوب الیک فی یوم فطرنا الذی جعلته للمؤمنین عیدا وسرورا ولاهل ملتک مجمعا ومحتشدا (14) ; پروردگارا! ما به سوی تو برمیگردیم در روز عید فطرمان که آن را برای اهل ایمان روز عید و شادی و برای اهل ملتخودت روز اجتماع و همیاری قرار دادی .»
حضرت رضا علیه السلام در مورد نقش عید فطر در تحولات معنوی، اقتصادی و اجتماعی جامعه میفرماید: «انما جعل یوم الفطر العید، لیکون للمسلمین مجتمعا یجتمعون فیه ویبرزون لله عزوجل فیمجدونه علی ما من علیهم، فیکون یوم عید ویوم اجتماع ویوم زکات ویوم رغبة ویوم تضرع و . . . فاحب الله عزوجل ان یکون لهم فی ذلک مجمع یحمدونه فیه ویقدسونه (15) ; روز فطر، عید مقرر شده تا مسلمانان در این روز گرد هم آیند و برای خداوند ظهور کنند و او را به خاطر نعمتهایش تعظیم کنند . پس این روز، روز عید، روز اجتماع، روز فطر، روز زکات، روز رغبت و روز تضرع و . . . است . پس خداوند بزرگ دوست دارد که مسلمانان در چنین روزی اجتماعی داشته و در آن، او را ستایش کرده و مقدس بدارند .»
عید فطر و حرکتهای سیاسی
در طول تاریخ، اجتماع روز عید فطر آنچنان مهم و تحول آفرین بوده که رهبران سیاسی نیز از آن بهره گرفتهاند . در این مورد میتوان از حرکتسیاسی ابومسلم خراسانی و شورش وی بر علیه دستگاه خلافتبنی امیه نام برد . وی به سلیمان بن کثیر دستور داد به اقامه نماز عید فطر و ایراد خطبه بر علیه امویان بپردازد .
سلیمان نیز انقلاب و شورش بر علیه سلطنت اموی را در خطبه نماز عید فطر اعلام کرد . به این ترتیب آنان در سال 129 ق در روز عید فطر در شهرهای ماوراء النهر به پا خاسته و قیام خود را اعلام کردند (16) و در مدت کوتاهی سلسله بنی امیه را منقرض ساختند .
حرکت امام رضا علیه السلام برای نماز عید
در این میان حرکت معنوی، اجتماعی و سیاسی حضرت رضا علیه السلام برای نماز عید اهمیتخاصی در تاریخ اسلام دارد . این حماسه جاویدان نشان میدهد که اگر پیشوایان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین و رهبران صالح در جوامع مسلمان فرصت مییافتند و میتوانستند از نمازهای عید فطر و قربان بهره برداری کنند، چه نتایج پرباری برای مسلمانان داشت .
برای آشنایی خوانندگان گرامی با عظمت این حرکت و نقش آن در تحولات معنوی و سیاسی جهان اسلام و همچنین توجه به سیره اهل بیت علیهم السلام در اجرای مراسم عید فطر و قربان خلاصهای از آن واقعه را میخوانیم:
بعد از جریان ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام، عید فرا رسید . مامون با اصرار زیاد از آن حضرت خواست تا برای اجرای مراسم عید حضور یابد و ضمن اقامه نماز عید خطبه بخواند . امام رضا علیه السلام به فرستاده مامون فرمود: شروطی را که میان من و تو در پذیرفتن امر ولایتعهدی بود، خودت میدانی [ . بنا، بر این بود که من از این گونه امور معاف باشم] . مامون پیغام داد که: من میخواهم با این عمل دل مردم آرامش یابد و فضیلتشما را بشناسند .
پیغامها از سوی مامون و امتناع حضرت رضا علیه السلام پیوسته ادامه داشت تا آنکه حضرت رضا علیه السلام در اثر پافشاری خلیفه فرمود: دوست دارم مرا از این امر معاف داری و اگر معاف نمیداری، من همچنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام برای نماز عید بیرون میآمدند، خواهم آمد . مامون گفت: هر طور که دوست داری بیرون بیا و مراسم عید را به انجام برسان . آنگاه دستور داد سرداران و تمام مردم صبح زود در مقابل منزل مسکونی حضرت رضا علیه السلام اجتماع نمایند . با انتشار این خبر مردم مرو مشتاقانه برای شرکت در مراسم و بهرهگیری از وجود حضرت رضا علیه السلام خود را آماده کردند . هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام علیه السلام غسل نمود و عمامه سفیدی را که از پنبه تهیه شده بود بر سر گذاشت و یک سر آن را روی سینه و سر دیگر را میان دو شانه انداخت . دامن را به کمر زد و به همه پیروان و دوستدارانش دستور داد چنان کنند . آنگاه عصای پیکان داری به دست گرفت و از منزل بیرون آمد . آن حضرت در حالی که پا برهنه بود و پیراهن و سایر لباسهایش را به کمر زده بود، به همراه غلامان و یاران نزدیک خویش - که آنان نیز چنین کرده بودند - به همین شکل از منزل به سوی مصلا حرکت کردند .
موقع خروج از منزل، امام رضا علیه السلام سر به سوی آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گفت، این تکبیرها آن چنان با صلابت و روحانیتخاصی ادا میشد که گویی آسمان و در و دیوار با نوای حضرتش هم آواز هستند . سرداران و نظامیان و سایر مردم که با آمادگی و آراستگی تمام در بیرون منزل صف کشیده بودند، هنگامی که امام رضا(ع) و یارانش را به آن صورت مشاهده کردند به پیروی از امام رضا علیه السلام و هماهنگ با او فریاد تکبیر سردادند .
شهر مرو یکپارچه فریاد تکبیر سر داد و به دنبال آن از گریه و ناله هزاران زن و مرد مشتاق اهل بیت علیه السلام به لرزه در آمد، سرداران هنگامی که حضرت را با آن حال دیدند از مرکبهای خود پیاده شدند و کفشهای خود را در آورده و کنار گذاشتند و به دنبال امام علیه السلام به راه افتادند . حضرت رضا علیه السلام پیاده راه میرفت و هر ده قدم یک بار میایستاد و سه تکبیر میگفت .
یاسر خادم میگوید: در این حال ما خیال میکردیم که آسمان و زمین و کوه با او هم آواز گشته است، شهر مرو یکپارچه گریه و شیون بود، فضل بن سهل ذوالریاستین با مشاهده این اوضاع به مامون گفت: اگر [امام ] رضا علیه السلام با این وضع به مصلا برسد، مردم مجذوب او خواهند شد [و ممکن استبا یک اشاره طومار حکومت را در هم پیچند، ] به نظر من بهتر است که از او بخواهی تا برگردد .
مامون هم فورا کسی را فرستاد واز حضرت رضا علیه السلام در خواست نمود تا از میانه راه برگردد . امام رضا علیه السلام هم کفشهای خود را طلبید و سوار مرکب شده، به منزل مراجعت کرد . (17)
این روایت گذشته از اینکه تدبیر و دوراندیشی حضرت رضا (ع) را برای شکستسیاستهای شیطانی مامون نشان میدهد، چگونگی اجرای مراسم باشکوه عید در سیره اهل بیت7 و کیفیتیک نماز واقعی عید را بیان میکند
پی نوشت :
1) نهج البلاغه، حکمت 428 .
2) امالی شیخ صدوق، ص100 .
3) مسار الشیعة، ص30 .
4) ایشان که استاد اخلاق و عرفان برجستهای در حوزه علمیه قم بود، در سال 1343ق به دیار حق شتافت . در مکتب تربیتی این عارف فرزانه بزرگان فراوانی تربیتشدند که از جمله آنها میتوان از حضرت امام خمینیقدس سره، آیت الله مرعشی نجفیقدس سره، شیخ اسماعیل تائب تبریزی، آخوند ملا علی معصومی و میرزا عبد الله شالچی تبریزی نام برد . در مورد مقام عرفانی و جذبه این استاد کامل عرفان همین قدر کافی استبدانیم که حضرت امام خمینیقدس سره آنگاه که پس از یکدوره طولانی تبعید، در اوج عزت و افتخار از پاریس به ایران مراجعت کرده و به شهر قم وارد شد، در اولین فرصتبه مزار شیخان رفته و در کنار قبر استادش حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی حاضر شده و در کنار آن نشست، آنگاه به نشانه تواضع و حقشناسی، تحت الحنک عمامه خود را باز کرد - و با آنکه همیشه دستمال همراه داشت - با گوشه عمامه خود غبار سنگ استاد عارف را زدود و سپس به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت .
5) سکر، یک اصطلاح عرفانی است و عبارت است از یک نوع کیفیت نفسانی که موجب انبساط روح است و آن بواسطه غلبه سروری است که هرگاه عشق و محبتسالک به آخرین درجه برسد، بر وی عارض میشود . او در آن حال بر قوای حیوانی و نفسانی خویش چیره میگردد و حالتبهت و سکر و حیرت پدید میآید و این حالت، عارف سالک را مبهوت و متحیر و سرگردان میکند . در شرح کلمات باباطاهر آمده است که سکر حقیقی آن است که سالک در فنا مقام گیرد .(فرهنگ علوم عقلی، ص300).
6) برگرفته از المراقبات، ص334 .
7) نهج البلاغه، خطبه 21 .
8) اعلی/14 و 15 .
9) تفسیر المیزان، ذیل آیه 14 سوره اعلی .
10) حج/31 .
11) کنزالعمال، ح24094 .
12) همان، ح24095 .
13) عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص122 .
14) صحیفه سجادیه، دعای 45 .
15) وسائل الشیعه، ج7، ص481، ح4 .
16) تاریخ طبری، ج6، ص26 .
17) اصول کافی، مولد ابی الحسن الرضا علیه السلام، حدیث 7 .
برگرفته از : ماهنامه مبلغان، شماره 35
منبع: سایت مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
/س