وهابی ها چه می گویند؟
وهابی ها، تبلیغات سوئی را بر علیه شیعه به راه انداخته و برخی اعمال شیعیان را شرک دانسته و آنها را مشرک معرفی می کنند. با صرف میلیونها دلار، هزاران کتاب بر علیه شیعه و معتقدات آنها تالیف و در حد وسیعی چاپ و در میان مسلمانان، خصوصا در ایام حج توزیع کرده اند.
قبل از ورود به بحث، تذکر این نکته ضروری است که فرق است میان وهابی و سنی، ما با برادران مسلمان خود از اهل سنت مساله ای نداریم تمامی مسلمانان همانند انگشتان یک دست هستند. هر چند انگشتان یک دست، هر یک دارای خاصیت و امتیازی است، اما همه در برابر دشمن جمع شده و مشتی می گردند در سینه ی او.
می گویند توسل به پیامبر و اهل بیت او شرک است! با اندکی دقت در اطراف خود متوجه می شویم که گردش امور هستی براساس اسباب و وسایل و به تعبیری دیگر توسل است. آب و مواد غذایی از طریق ریشه، تنه و شاخه ی درخت به برگ آن می رسد و ریشه درخت از طریق برگ نور و هوا را دریافت می کند. در بحارالانوار در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا بالاسباب» یعنی «خداوند از این که کارها بدون سبب و علت جریان پیدا کند ابا دارد.» خداوند برای هر کاری واسطه و علتی قرار داده است.
هر چند شفا و درمان از خداست، «و اذا مرضت فهو یشفین» (شعراء/80) اما همین شفا را خداوند در عسل قرار داده است؛ «فیه شفاء للناس» (نحل/69)
هر چند خداوند کارها را تدبیر می کند، «یدبر الامر» (یونس/3) اما فرشتگان واسطه ی تدبیر او هستند. «فالمدبرات امرا» (نازعات/ 5)
در مورد توسل قرآن می فرماید: «و ابتغوا الیه الوسیله » وسیله ای برای نزدیکی به خدا جستجو نمایید. حال، آن وسیله کدام است؟
خداوند در این آیه، نوع وسیله را برای ما مشخص نکرده و به صورت مطلق فرموده است. لذا وسیله شامل هر چیزی است که ما را به خدا نزدیک کند، حضرت آدم پس از آنکه از بهشت اخراج شد سالیانی را به گریه و زاری و توبه گذراند، سپس کلماتی را از طرف پروردگارش دریافت کرد و به آن کلمات متوسل شد. قرآن می فرماید: «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه»
فخر رازی و بسیاری از مفسران اهل سنت گفته اند مراد از «کلمات» که حضرت آدم به آنها متوسل شد نام پیامبر و اهل بیتش بوده است و آن کلمات این چنین بود: «الهی یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین و منک الاحسان»
وهابیون می گویند: اگر نام کسی را در کنار نام خدا ببرید شرک است!
اگر این سخن درست باشد خداوند نعوذ بالله خود مشرک است. زیرا در آیه 74 سوره توبه می فرماید: «و ما نقموا الا اغناهم الله و رسوله من فضله» خداوند و پیامبرش آنها را بی نیاز نمودند. و در جای دیگر می فرماید: «الله یتوفی الانفس» خداوند جانها را می گیرد و در جای دیگر می فرماید: «یتوفاکم ملک الموت» ملک الموت جان شما را می گیرد. بنابراین واسطه داشتن، نه تنها شرک نیست بلکه اساس هستی بر مبنای واسطه است.
می گویند ساختن گنبد و بارگاه شرک است!
می گوییم: اولا ما گنبد را نمی پرستیم، اگر گنبدی را می سازیم می خواهیم اعلام کنیم که زیر آن مردی الهی و موحد مدفون است. گنبد علامت بندگی است نه علامت شرک.
ثانیا ساختن مسجد و بارگاه بر مزار و قبور بزرگان الهی در متن قرآن آمده است. قرآن در نقل ماجرای اصحاب کهف می فرماید: هنگامی که ماجرای اصحاب کهف برملا شد مردم برای دیدن آنها شتافتند ولی آنها را مرده یافتند هر کس پیشنهادی کرد؛ یکی پیشنهاد کرد که برروی آنها بنای یادبودی ساخته شود. دیگری پیشنهاد کرد که مسجدی برروی غار بنا کنیم. این پیشنهاد پذیرفته شد. (کهف/21)
ثالثا ساختن گنبد به جای سقف مسطح، کاری است عقلایی و منطقی و هنری زیرا گنبد از زیباترین و بهترین و با استحکام ترین نوع معماری است.
و نیز طلا کاری گنبد و ضریح نشان دهنده عشق به اهل بیت (ع) است، خداوند به پیامبرش می فرماید: - قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده ی فی القربی - بگو: من چیزی به عنوان مزد رسالت از شما مطالبه نمی کنم، مگر دوستی با اهل بیت من. (شوری/ 23)
در واقع طلا کاری گنبد و ضریح، نوعی ابراز علاقه و محبت به اهل بیت پیامبر و تعظیم شعائر و تشکر از آنهاست. علاوه بر آنکه نوعی زینت و زیبایی است و زیبایی هیچ ایراد و اشکالی ندارد بلکه امری پسندیده است.
وهابیون می گویند: روضه خوانی و مراسم یادبود، بدعت است! حال آنکه خداوند در قرآن، روضه خوانی می کند. آنجا که می فرماید: - و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا و ما استکانوا و الله یحب الصادقین - ؛ «و بسی پیامبران که خداپرستان بسیاری در کنارشان نبرد کردند و از هر رنجی که در راه خدا دیدند سست و زبون و درمانده نشدند، و خدا صابران را دوست می دارد.» (آل عمران/146)
یکی از اعمال حج و عمره، سعی بین صفا و مروه است. حاجی بعد از طواف خانه خدا و بعد از آنکه دو رکعت نماز طواف را به جای آورد، باید هفت بار بین صفا و مروه سعی کند. چرا باید هفت بار بین این دو کوه را پیمود؟ به یاد حماسه فداکاری یک مادر! هاجر همسر ابراهیم و مادر اسماعیل (ع) .
هاجر، برای یافتن آب و نجات کودک شیرخوار خود هفت بار این مسیر را پیمود. خداوند می خواهد این خاطره همچنان در اذهان زنده بماند. لذا قرآن می فرماید: - ان الصفا و المروه ی من شعائر الله - (بقره/158) و در پایان این آیه می فرماید: - فان الله شاکر علیم - خداوند سپاسگزار و داناست. یعنی ای هاجر! اگر تو یک روزی به خاطر خدا مشکلات فراوانی را تحمل کردی، من هم نمی گذارم نام و خاطره ات فراموش شود.
وهابیون می گویند: هر ذکری جز «یا الله» شرک است گر چه «یا محمد» باشد! اصولا هر گونه استمدادی از غیر خدا شرک است! باید پرسید: اگر یا حسین گفتن شرک است پس این سخن فرزندان حضرت یعقوب (ع) که آمدند خدمت پدر و گفتند « - یا ابانا استغفرلنا - (یوسف/97) پدر جان از خداوند بخواه ما را ببخشد، حکمش چیست؟ اگر بگویند: حضرت یعقوب زنده بود که از او استمداد کردند، می گوییم: حسین بن علی (ع) نیز زنده است زیرا قرآن می فرماید: - و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون - (آل عمران/ 169) و گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده و در پیشگاه پروردگار خود روزی می خورند.
وهابیون می گویند: بوسیدن ضریح بدعت است و شرک!
روزی در مسجد النبی خواستم ضریح پیامبر را ببوسم یکی از وهابی ها گفت: «هذا حدید» این آهن است و هیچ فایده ای برای تو ندارد به او گفتم: پیراهن حضرت یوسف نیز پنبه بود ولی قرآن می گوید: هنگامی که این پیراهن را برروی صورت یعقوب (ع) انداختند، او بینا گردید. «فارتد بصیرا» .
آری آن پیراهن از پنبه بود، ولی چون با بدن یوسف (ع) تماس پیدا کرده بود، با سایر پیراهنها تفاوت پیدا کرده و توانست انسان نابینایی را بینا کند.
وهابیون می گویند: شما در هنگام نماز پیشانی بر مهر می گذارید بنابراین شما بت پرست و مشرک می باشید!
آیا هر کس پیشانیش را روی هر جا گذاشت یعنی آن را می پرستد؟ ! اگر کسی سر برروی مهر گذاشت، خاک پرست می شود، پس شما هم مشرک هستید و شرک شما بیشتر است، چون سر بر هر چیزی می گذارید. بنابراین شما هم موکت پرست هستید، هم فرش پرست و ... ! در حالی که چنین نیست بلکه در حقیقت، سجده برای خداوند است، «و ان المساجد لله، فلا تدعوا مع الله احدا» (جن/18) و هر کس سر بر مهر می گذارد، خدا را می پرستد.
البته برخی عوام کارهای غلطی انجام می دهند که مربوط به مذهب شیعه نیست. مثلا هنگام وارد شدن به حرم مطهر امام رضا (ع) پاشنه درب ورودی را سجده می کنند. بوسیدن اشکال ندارد ولی سجده مخصوص خداست.
اصول عقاید، تالیف حجه الاسلام و المسلمین قرائتی
منبع: مجله راه قرآن شماره 14
وهابیت و تخریب قبور متبرکه
بیانیه علمای مکه و نجد
علمای مکه در راس آنها، شیخ عبدالقادر شیبی کلیددار خانه کعبه، به دیدن ابنسعود آمدند، ابن سعود سخنانی ایراد کرد و در ضمن آن از دعوت محمد بن عبدالوهاب یاد کرد و اظهار داشت که احکام دینی ما، طبق فقه احمد بن حنبل است، حال اگر این سخنان در نزد شما پذیرفته است، بیایید تا برای عمل کردن به کتاب خدا و سنتخلفای راشدین با یکدیگر بیعت کنیم. همه با او بیعت کردند.
سپس یکی از علمای مکه، از ابن سعود درخواست کرد که مجلسی ترتیب بدهد تا علمای مکه و نجد در اصول و فروع به مباحثه بپردازند، وی این پیشنهاد را پذیرفت و در روز یازدهم جمادی الاولی، پانزده نفر از علمای مکه و هفت نفر از علمای نجد، اجتماع کردند و مدتی باهم بحث کردند و در پایان بیانیهای از طرف علمای مکه صادر شد، مبنی بر این که در پارهای از مسائل اصولی، میان علمای مکه و علمای نجد، موافقت گردید، از جمله این که هرکس میان خود و خدا واسطه قرار دهد، کافر است و تا سه بار توبه داده میشود و اگر توبه نکرد، باید کشته شود. دیگر ساختمان بر روی قبور و چراغ روشن کردن در اطراف قبور و نماز خواندن در کنار آنها حرام است. و نیز اگر کسی خدا را به جاه و مقام کسی بخواند، مرتکب بدعتشده و بدعت در اسلام حرام است.(1)
ویران ساختن مقابر و مشاهد حجاز به وسیله وهابیان
وقتی که وهابیان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنان که این کار را یکبار دیگر نیز انجام داده بودند و هنگامی که وارد مکه شدند، قبههای قبرهای عبدالمطلب جد پیامبرصلی الله علیه وآله و ابوطالب عموی پیامبر و خدیجه امالمؤمنین (همسر اول پیامبر) و همچنین بنای زادگاه پیامبر و فاطمه زهراعلیها السلام را با خاک یکسان نمودند.
در جده قبه قبر حوا را ویران ساختند و بهطور کلی تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده و طائف و نواحی آنها از بین بردند و زمانی هم که مدینه را محاصره کرده بودند، مسجد و مزار حمزه و مقبره شهدای احد را که بیرون شهر بود، خراب کردند.
مرحوم علامه امین مینویسد:
«و شایع است که آنها گنبد مرقد مطهر نبوی را هم به توپ بستند، اما خود وهابیها منکر چنین چیزی هستند. چون این خبر به گوش ملت ایران رسید، سخت دچار نگرانی شد و علما و بزرگان اجتماع کردند و این پیشآمد را امری بزرگ تلقی نمودند و ما در دمشق از یکی از علمای بزرگ خراسان و از شهر مقدس مشهد تلگرافی دریافت نمودیم که طی آن حقیقت قضیه را از ما سئوال کرده بودند، سپس دولت ایران گروهی را برای تحقیق به حجاز اعزام داشتند، تا از حقیقت ماجرا دولتخویش را مطلع سازند.(2)
پس از تسلط وهابیها بر مدینه منوره قاضی القضات وهابیها، شیخ عبدالله بنبلیهد در ماه رمضان 1344 از مکه به مدینه آمد و اعلامیهای صادر نمود و ضمن آن از اهل مدینه سئوال کرد که درباره خراب کردن قبهها و مزارات چه میگویند؟ بسیاری از مردم از ترس جوابی ندادند و بعضی از آنان خراب کردن را لازم دانستند و متن سئوال و جواب را منتشر ساخت».
مرحوم علامه سید محسن امین در این باره مینویسد:
«مقصود شیخ عبدالله ز این سئوال استفتاء حقیقی نبود، زیرا وهابیها در وجوب خراب کردن تمام قبهها و ضریحها حتی قبه روی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ تردیدی ندارند، این 2قاعده و اساس مذهبشان میباشد و سئوال مزبور تنها برای تسکین خاطر مردم مدینه بود».
بعد از سئوال مذکور، آنچه در مدینه و اطراف آن گنبد و ضریح و مزار بود، ویران ساختند از جمله گنبدهای ائمه مدفون در بقیع که عباس عموی پیغمبرصلی الله علیه وآله نیز در آن مدفون بود و دیوارها و صندوق روی قبور، همه را خراب کردند، همچنین گنبدهای عبدالله پدر پیامبرصلی الله علیه وآله و آمنه مادر آن حضرت و نیز گنبدها و قبور زوجات پیامبرصلی الله علیه وآله و گنبد عثمان بن عفان و اسماعیل بن جعفر الصادقعلیه السلام و مالک پیشوای مذهب مالکی را ویران ساختند، خلاصه سخن این که در مدینه و اطراف و در ینبع قبری باقی نگذاشتند».(3)
باز مینویسد:
«وهابیها از ترس نتیجه کارشان از خراب کردن گنبد و بارگاه رسول اکرمصلی الله علیه وآله خودداری کردند و گرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثناء نکردهاند، بلکه قبر پیامبر از جهت آن که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از نظر آنها اولی به خرابی است، اما آنچه که پادشاه سعودی اظهار داشته که «ما قبر پیامبر را محترم میدانیم» بدون شک چنین کلامی برخلاف عقائد آنهاست و این سخن را جز برای مصلحت و جلوگیری از تحریک عواطف جهان اسلام، بر ضدشان، نگفته است و اگر از این نظر خاطر جمع میشدند، حتما قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز ویران میساختند، بلکه نخست و پیش از سایر مزارات آنجا را خراب مینمودند.
چون این عمل زشت وهابیان در حجاز و آنچه را که نسبتبه قبور ائمه بقیع کرده بودند، به گوش مسلمانان در نقاط مختلف جهان رسید، این جنایت را بزرگ شمردند و در محکومیت آن، تلگرافهائی از عراق و ایران و سایر کشورها به ابن سعود مخابره شد و به عنوان اعتراض درسها و نماز جماعتها تعطیل گشت و مجالس سوگواری تشکیل گردید.(4)
مطلبی که بیشتر موجب نگرانی شد، انتشار این موضوع بود که گنبد روی قبر مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز به گلوله بستهاند (و حتی قبر مقدس را خراب کردهاند) اما بعدا معلوم شد این خبر صحت نداشته خود وهابیها هم آن را انکار کردند».
جابری انصاری در کتاب «تاریخ اصفهان» در ضمن وقایع سال 1343 هجری به داستان حمله وهابی به حجاز و ویران ساختن قبور اشاره میکند و مینویسد:
«ضریح پولادی که حاج امین السلطنه در سال 1312 ه دستور داد در اصفهان دو سالی ساختند، برداشتند (از روی قبور ائمه بقیع) و چون وهابیها خواسته بودند وارد مرقد مقدس ختمی مرتبتشوند، یکی از آنان، این آیه را خوانده بود: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی...» لذا از آن جسارت گذشتند.(5)
بمباران مدینه و انعکاس آن در ایران و سایر ممالک اسلامی
مؤلف کتاب «تاریخ بیستساله ایران» حسین مکی، زیر عنوان فوق مینویسد:
«تقریبا در اوایل شهریور 1304 برابر اوایل صفر 1343 در نتیجه محارباتی که بین طائفه وهابیها (ابن السعود ملک نجد و حجاز) که بعدها به نام کشور عربی سعودی موسوم گردید، و صاحب الاحساء و ملک حسین شریف مکه و مدینه روی داد، برخی از شهرهای مکه و مدینه بمباران گردید و پس از تصرف مدینه شهر مزبور نیز از طرف قوای ابن السعود بمباران شد، بعضی از مقابر صحابه و مساجد و مقابر ائمه شیعه ویران گردید.
خبر این بمباران در عالم اسلام و مخصوصا عالم تشیع صدای عجیبی کرد و عواطف مذهبی مردم را سخت تحریک نمود، از تمام نقاط ایران تلگرافاتی به علمای تهران شد و علمای مرکز نیز جلساتی تشکیل داده و در اطراف این موضوع به مذاکره و بحث پرداختند.
سردار سپه نیز در این زمینه بخشنامه زیر را صادر نمود:
«متحد المآل تلگرافی و فوری است. عموم حکام ایالات و ولایات و مامورین دولتی.
به موجب اجبار تلگرافی از طرف طائفه وهابیها اسائه ادب به مدینه منوره شده و مسجد اعظم اسلامی را هدف تیر توپ قرار دادهاند. دولت از استماع این فاجعه عظیم بینهایت مشوش و مشغول تحقیق و تهیه اقدامات مؤثره میباشد، عجالتا با توافق نظر آقایان حجج اسلام مرکز تصمیم گرفته شده است که برای ابراز احساسات و عمل به سوگواری و تعزیهداری یک روز تمام مملکت تعطیل عمومی شود، لهذا مقرر میدارم عموم حکام و مامورین دولتی در قلمرو ماموریتخود به اطلاع آقایان علمای اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتی و عموم مردم این تصمیم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطیل و عزاداری اعلام نمایند.
ریاست عالیه کل قوا و رئیس الوزراء - رضا».
مکی میافزاید:
«بر اثر تصمیم فوق روز شنبه شانزدهم صفر تعطیل عمومی شد، از طرف دستجات مختلفه تهران مراسم سوگواری و عزاداری به عمل آمد و بر طبق دعوتی که به عمل آمده بود، در همان روز علما در مسجد سلطانی اجتماع نمودند و دستجات عزادار با حال سوگواری از کلیه نقاط تهران به طرف مسجد سلطانی عزیمت کرده در آنجا اظهار تاسف و تاثر به عمل آمد و عصر همین روز یک اجتماع چندین ده هزار نفر در خارج دروازه دولت تشکیل گردید و در آنجا خطبا و ناطقین نطقهای آتشین و مهیجی کرده، نسبتبه قضایای مدینه و اهانتی که از طرف وهابیها به گنبد مطهر حضرت رسول به عمل آمده بود، اظهار انزجار و تنفر شد.(6)
وضع قبور ائمه بقیع پیش از خراب کردن وهابیها در سفرنامههای حج، وضع قبور ائمه بقیع قبل از خراب کردن وهابیها به تفصیل شرح داده شده و تصاویری از آنها ارائه گردیده است از جمله این سفرنامهها، سفرنامه میرزا حسین فراهانی است.
وی در سال 1302قمری توفیق زیارت حج پیدا کرده و درباره قبور ائمه بقیع چنین نوشته است:
«قبرستان بقیع، قبرستان وسیعی است که در شرقی سور (بارو) مدینه متصل به دروازه سور واقع شده و دورتادور آن را دیوار سهذرعی از سنگ و آهک کشیدهاند و چهار در دارد دو درب آن از طرف غرب و در کوچه پشتسور است و یک درب طرف جنوب و درب دیگر آن شرقی و طرف حش کوکب است که در کوچه باغهای بیرون شهر است و از بس در این قبرستان سرهم دفن کردهاند، اغلب قبرستان یک ذرع متجاوز از سطح زمین ارتفاع بهم رسانیده است و در اوقات آمدن حجاج به مدین، همه روزه درهای این قبرستان تا وقت مغرب باز است و هرکس میخواهد میرود و در غیر وقتحج، ظهر روز پنجشنبه باز میشود و تا نزدیک غروب روز جمعه بعد بسته است مگر آن که کسی بمیرد و آنجا دفن کنند.
چهار نفر از ائمه اثنی عشر صلواتالله علیهم اجمعین در بقعه بزرگی که بهطور هشت ضلعی ساخته شده، واقعند و اندرون و گنبد او سفیدکاری است و بنای این بقعه معلوم نیست از که و چه وقتبوده اما محمد علی پاشای مصری در سنه 1234 به امر سلطان محمود خان عثمانی تعمیر کرده و بعد همه ساله از جانب سلاطین عثمانی این بقعه مبارکه و سایر بقعهجات واقعه در بقیع تعمیر میشود.
در وسط این بقعه مبارکه، صندوق بزرگی است از چوب جنگلی خیلی ممتاز و در وسط این صندوق بزرگ دو صندوق چوبی دیگر است و در این دو صندوق پنج نفر مدفونند: یکی امام ممتحن حضرت حسن و یکی حضرت سجاد و یکی حضرت امام محمد باقر و یکی حضرت صادقعلیهم السلام است و یکی عباس عم رسولاللهصلی الله علیه وآله است که بنیعباس از اولاد اویند و در وسط بقعه متبرکه در طاقنمای غربی مقبرهای است که به دیوار یک طرف او را ضریح آهنی ساختهاند و میگویند: قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است.
چند محل است که مشهور به قبر صدیقه طاهره است: یکی در بقیع در حجرهای که بیتالاحزان میگویند و به همین ملاحظه اغلب در بیتالاحزان نیز زیارت صدیقه کبریعلیها السلام را میخوانند و در جلو همین قبر مبارک، پرده گلابتون دور گنبد آویخته و از گلابتون بیرون آوردهاند که: سلطان احمد بن سلطان محمد بن سلطان ابراهیم، (سنه احدی و ثلثین و ماة بعد الالف 1131)».
مرحوم فراهانی میافزاید:
«در این بقعه مبارکه دیگر زینتی نیست مگر دو چلچراغ کوچک و چند شمعدان برنز، و فرش زمین بقعه، حصیر است و چهار، پنج نفر متولی و خدام دارد که ابا عن جد هستند و مواظبتی ندارند و مقصودشان اخذ تنخواه (پول) از حجاج است.
حجاج اهل تسنن بر سبیل ندرت در این بقعه متبرکه به زیارت میآیند و برای آنها ممانعتی در زیارت نیست و تنخواهی از آنها گرفته نمیشود. اما حجاج شیعه هیچیک را بیدادن وجه نمیگذارند داخل بقعه شوند مگر آن که هر دفعه تقریبا از یک قران الی پنجشاهی به خدام بدهند و از این تنخواهی که با این تفصیل از حجاج میگیرند، باید سهمی به نائب الحرم و سهمی به سید حسن پسر سید مصطفی که مطوف عجم است، برسد و بعد از دادن تنخواه هیچ نوع تقیه در زیارت و نماز نیست و هر زیارتی سرا یا جهرا میخواهند بکنند آزاد است و ابدا لسانا و یدا صدمهای به حجاج شیعه نمیرسانند. پشت گنبد ائمه بقیع بقعه کوچکی است که بیتالاحزان حضرت زهراعلیها السلام است».
فراهانی، سپس به تعریف و توصیف قبور بقیع و بنای روی آنها میپردازد (7) از جمله سفرنامهنویسان حاج فرهاد میرزا است که در سال 1292 قمری به سفر حج رفته و در سفرنامه خود به نام «هدیةالسبیل» مینویسد:
«از باب جبرئیل درآمده به زیارت ائمه بقیععلیهم السلام مشرف شدم که صندوق ائمه اربعهعلیهم السلام در میان صندوق بزرگ است که عباس عم رسولاللهصلی الله علیه وآله نیز در آن صندوق است، ولی صندوق ائمه که در میان همان صندوق بزرگ است، مفروز است که دو صندوق است».
مرحوم فرهاد میرزا میگوید:
«متولی آنجا در ضریح را باز کرده به میان ضریح رفتم و طوافی دور ضریح کردم و طرف پائین پا خیلی تنگ است که میان صندوق و ضریح کمتر از نیم ذرع است که به زحمت میتوان حرکت کرد».(8)
مؤلف کتاب «تحفةالحرمین» نائب الصدر شیرازی که در سال 1305 هـ ق به مسافرت حج تشرف یافته در سفرنامه خود، چنین نوشته است:
«وادی بقیع به دست راست است، مسجد پوشیدهای است مانند اطاق بر سر او نوشته: «هذا مسجد ابی بن کعب و صلی فیه النبی غیر مرة» (این مسجد ابی بن کعب است که پیغمبر مکرر در آن نماز گزارد) بقعه ائمه بقیع جناب امام حسن و امام زینالعابدین و امام محمد باقر و امام جعفر صادقعلیهم السلام در یک ضریح میباشند. میگویند: عباس بن عبدالمطلب آنجا مدفون است و آثاری در آن بقعه در پیشروی ائمه به طرف دیوار مانند شاهنشین ضریح و پرده دارد میگویند جناب صدیقه طاهره مدفون هستند».(9)
ابراهیم رفعت پاشا که در سالهای 1318 و 1320 و 1321 و 1325 هـ ق که در سفر اول به عنوان رئیس نگهبان محمل قافله حجاج مصر و سفرهای بعدی به عنوان امیرالحاج مصر بوده، برای سفرهای چهارگانه خود سفرنامه مفصلی به نام «مرآةالحرمین» نوشته است وی در این کتاب ارزشمند وضع قبور اجداد پیامبر و امالمؤمنین خدیجه در مکه و قبور ائمه مدفون در بقیع را قبل از سال 1344ه ق یعنی قبل از خراب کردن وهابیها به تفصیل شرح داده و تصاویری روشن از آنها ارائه داده است وی وضع قبور بقیع و افراد معروفی که در آن مدفونند از صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله و غیر آنان ذکر کرده و گفته است که قبه اهل بیت علیهم السلام (مقصود ائمه مدفون در بقیع) از بقعههای دیگر بلندتر است».(10)
رفعت پاشا در ضمن ذکر وضع بقعهها؛ عکسها و تصاویری از بقاع بقیع که بقعه و گنبد ائمه از همه آنها مجللتر و بلندتر است، و از صحن و سرای باشکوه حضرت خدیجه در مکه، ارائه کرده است.
خلاصه تا سال 1344 قبل از تسلط وهابیها بر حجاز، قبور مدفون در بقیع و پارهای قبور دیگر در مکه و مدینه دارای گنبد و بارگاه و فرش و شمعدان و چراغ و قندیل بوده است. بسیاری از کسانی که قبل از این تاریخ آنجا را دیدهاند، وضع بنا و دیگر خصوصیات مربوط به مقابر را با ذکر جزئیات و احیانا با ارائه تصاویری در گنبد و بارگاه آنها، در سفرنامههای خود ذکر کردهاند.
پی نوشتها:
1) تاریخ المملکةالعربیةالسعودیة، ج2، ص 344.
2) کشف الارتیاب، ص 55.
3) کشف الارتیاب، ص 55.
4) همان مدرک.
5) تاریخ اصفهان، ص 392.
6) حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج3، ص 365 و 366.
7) سفرنامه فراهانی، ص 281 به بعد.
8) هدیةالسبیل، ص 127 به بعد.
9) تحفةالحرمین، ص 227.
10) مرآةالحرمین، ج1، ص 426، چاپ مصر، 1344ه - 1925م.
منبع: شیعه نیوز
غربت ائمه بقیع(علیهم السلام)
نویسنده:براتعلى چگینی
منبع:روزنامه رسالت
فضیلت بقیع
در فضیلت بقیع احادیث و روایات متعددى از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل گردیده است از جمله اینکه در حدیثى فرمودند:”از بقیع هفتاد هزار نفر که صورتشان مانند ماه شب چهارده است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت مىشوند.”و در حدیث دیگر آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در بقیع حضوریافتند و اهل قبور را بدینگونه خطاب مىکردند: “درود بر شما، خداوند ما و شما را بیامرزد شما پیشاهنگان ما بودید و ما هم در پى شما خواهیم آمد.”
حرم ائمه بقیع در کتب تاریخ به عنوان مشهد و حرم اهل بیت(علیه السلام) معروف گردیده است و در این حرم مطهر قبر چهار تن از ائمه هدی- امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهمالسلام- در کنار هم و به فاصله 2 تا 3 مترى این قبرها، قبر عباس عموى گرامى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته و در کنار آن نیز قبر دیگرى است که متعلق به فاطمه بنت اسد مىباشد. قبل از ویرانى ساختمان این حرم مطهر همه قبور ششگانه در زیر گنبد و داراى ضریح زیبایى بودند. همچنین مدفن تعدادى از همسران، فرزندان، اقوام و عشیره پیامبر اکرم و جمع کثیرى از صحابه و یاران آن حضرت و تعداد بىشمارى از شهدا و علما در این قبرستان قرار دارند.
پیشینه قبرستان بقیع
بقیع اولین مدفن و مزارى است که به دستور رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و بهوسیله مسلمانان صدراسلام بهوجودآمده است. در بقیع اولین کسى که از انصار دفن شده اسعدبن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون مىباشد. سمهودى مىگوید: پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن حضرت به صحابه فرمودند:”ابراهیم رابه سلف ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید.” او مىگوید پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقهمند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشههاى بخشى از بقیع را قطع و زمین آن را براى همین منظور آماده نمودند.
تخریب بقیع
روز هشتم شوال سال 1344هجرى قمرى روزى سیاه براى مسلمانان جهان بهشمار مىرود. در این روزها وهابیان دینناشناس حرم امامان معصوم بقیع را با خاک یکسان کردند. بنابر نقل مورخان آنچنان بقیع خراب گردید که به تپهاى از پارهسنگ و پارهآجر تبدیل شد و از کینه وهابیان به گونهاى زیر و رو گشت که به منطقهاى زلزله زده شباهت پیدا کرد. لازم به ذکر است آفات بزرگ و خطرناک در میان تمام مذاهب و آئینها کجفهمى و تندروىها وبرداشتهاى غلط وانحرافى است که به اصطلاح قرائتهاى خود ساخته از دین مىباشد که از زمانهاى مختلف در میان پیروان همان مذاهب بهوجود آمده و موجب تضعیف و تفرقه در آن مذهب شده است. یکى از این نمونههاى بارز انحرافات فکرى و برداشتهاى غلط گروه خوارج هستند. از جمله اوصاف آنها که در روایات به آنها اشاره شده، کثرت عبادت و تقید آنان به نماز و روزه و قرائت قرآن است بهطورى که عبادت سایر مسلمانان نسبت به عبادت آنها حقیر و کم مىباشد. ویژگى بعدى آنها این بود که بهخاطر غرور و تحجر حاضر نبودند از هیچ ناصحى نصیحت بپذیرند. از دیگر ویژگى خوارج تکفیر مسلمانان بود تا جایى که هر مسلمان متعهدى را که با عقیده و تفکرات انحرافى آنان موافق نبود مرتد و خارج از اسلام مىدانستند.
پس از گذشت چندین قرن از ظهور خوارج و در آستانه قرن هشتم بود که نمونهاى دیگر از این انحرافات در جامعه اسلامى ظاهر شد و آن ظهور احمدبن تیمیه بود که در شام مطالبى را در مسائل اسلامى خلاف مسلمات اسلام و مخالف با فتاواى علما و پیشینیان به شکلهاى سخنرانى و مکتوب منتشر کرد. در این هنگام بود که بسیارى از علما و دانشمندان از شام و مصر و بغداد در مخالفت با نظریات او به میدان آمده و به نقد عقاید او پرداخته و بر انحراف و ارتداد او فتوا صادر کردند. ابن تیمیه پس از چندین بار زندانى شدن در مصر و شام، سرانجام در سال 728 هـ ق در زندان دمشق از دنیا رفت. اوضاع به همین گونه گذشت تا اینکه در قرن یازدهم در شهر نجد حجاز شخصى به نام محمدبن عبدالوهاب ظهور کرد و پس از چهار قرن بار دیگر به ترویج عقاید و افکار ابن تیمیه پرداخت. از آنجا که مردم شهر نجد افرادى دور از تمدن و معارف بودند عبدالوهاب در فعالیت خود موفق شد. یکى از مهمترین فتاواى فقهى وهابیان ،حرمت سفر براى زیارت قبور پیامبران و صالحان و حرمت تبرک وتوسل به آنان و ساختن حرم و بارگاه بر قبور آنهاست. بنابراین هرگونه توسل و تبرک جستن به ساحت پیامبران و ائمه معصومین(علیه السلام) اظهار شرک و کفر و بتپرستى محسوب و موجب حلال شدن مال و جان چنین افرادى است.
مرحوم آیتالله امین عاملى در کتابش پیرامون عقاید وهابیان مىنویسد: “اعتقاد وهابیان درباره عموم مسلمانان این است که مسلمین پس از ایمان به کفر برگشتهاند و پس از توحید به شرک گراییدهاند زیرا آنان در دین بدعت گذاشتهاند و بهجهت زیارت و تبرک جستن به انبیا و صالحین به کفر و شرک روى آوردهاند لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است.”جالب اینکه صنعانى وهابى در رسالهاش با عنوان تطهیر الاعتقادبه این حقیقت اعتراف کرده که زیارت مرقدها و آثار اولیاى خدا سیره مسلمین بوده است و آنان از زمانهاى گذشته این کار را انجام مىدادند.(1)براساس این افکار غلط و نادرست بود که آنها به هرجا و هر شهر و دیارى که دست مىیافتند قبل از هر چیز به تخریب مشاهد شریفه و بقاع متبرکه مىپرداختند، کشتار وهابیان در عتبات عالیات صحنهاى سیاه در تاریخ اسلام است.
در سال 1216 هـ ق امیرسعود با لشکرى بسیار به شهر کربلا حملهور شد و تعداد بیست هزار نفر از اهالى کربلا و زوار کشته شدند، خزانه حرم و تمام تزئینات و جواهرات حرم به تاراج رفتند. همچنین آنان به هنگام تسلط بر طائف و مکه قبور جد و عموى پیامبر، خدیجه همسر پیامبر و بسیارى از اماکن مقدسه را ویران کردند. در ماه رمضان 1344 هـ ق وارد مدینه شدند و پس از گذشت چند روز در هشتم شوال گنبد و بارگاه ائمه معصومین(علیه السلام) در بقیع را بهطورکلى منهدم کردند و از این حرم و قبور به جز قطعه سنگهایى که در اطراف قبور نصب کردند اثر وعلامتى باقى نماند. به کارگرانى که این عمل ننگین را انجام دادند مبلغ هزار ریال سعودى دستمزد پرداخت گردید. در این ماجرا تنها حرم پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) محفوظ ماند و وهابیان در ادامه هتاکىهاى خود تصمیم داشتند قبر مطهر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز تخریب کنند اما از بازتاب این کار در جهان اسلام و برانگیخته شدن احساسات مسلمانان بر ضد خویش ترسیدند و بهطور موقت از این عمل منصرف شدند. غارت اموال و طلا و جواهرات خزانه عظیم حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه بقیع یکى دیگر از اعمال شنیع این گروهک بوده است. (2)
بعضى از نویسندگان و هابى این مصونیت را اینگونه توجیه مىکنند: “که ما این گنبد را به عنوان یکى از گنبدهاى مسجد مىشناسیم نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پیامبر والا...” یکى از جهانگردان غربى به نام میسترکه به فاصله کوتاهى از ویرانى این حرم بقیع را دیده، ویرانى و خرابى آنجا را اینگونه ترسیم مىکند: “چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهرى دیدم که زلزله شدیدى در آن بهوقوع پیوسته و به ویرانهاى تبدیل شده است،زیرا در جاى جاى بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ بههم ریخته و تیرهاى چوب کهنه چیز دیگرى نمىتوان دید. ولى این ویرانىها و خرابىها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعى بلکه با عزم و اراده انسانها بهوجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاههاى زیبا و سفیدرنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود،با خاک یکسان گردیده است.”
پىنوشتها:
1- تبدید الظلام، ص 389
2- لمعات الشهاب فى سیره محمدبن عبدالوهاب، ص 108
آداب عید سعید فطر
1. احیاء شب عید
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود:
«کانَ عَلِىُّ ابْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یُحْیى لَیْلَةَ عَیْدِ الْفِطْرِ بِالصَّلاةِ حَتّى یُصْبِحَ وَ یَبیتُ لَیْلَةَ الْفِطْرِ فِى الْمَسْجِدِ؛ (1) امام سجاد علیهالسلام ، شب عید فطر را با نماز به صبح مىآورد و در مسجد به شب زندهدارى مىپرداخت.»
2. زیارت امام حسین علیهالسلام
سید ابن طاووس در اقبال الاعمال از جمله آداب شب عید فطر را، زیارت امام حسین علیهالسلام معرفى مىکند.
3. غسل شب و روز عید
از جمله آداب شب و روز عید فطر، غسل است. وقت غسل شب عید، از اول مغرب تا اذان صبح است؛ گرچه انجام آن در ابتداى شب بهتر است. و وقت غسل روز عید، از اذان صبح تا غروب آفتاب است؛ گرچه بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط واجب آن است که به قصد رجاء انجام دهد. (2)
4. پرداخت زکات فطره
همچنان که تمام بودن نماز به صلوات بر پیامبر و آل اوست و بدون صلوات نماز ناتمام است، تمام بودن روزه نیز به پرداخت زکات فطره است.
قال ابوعبداللّه علیهالسلام : «اِنَّ مِنْ تَمامِ الصَّوْمِ اِعْطاءُ الزَّکاةِ ـ یَعْنِى الْفِطْرَةَ ـ کَما اَنَّ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ صلىاللهعلیهوآله تَمامُ الصَّلاةِ، لاَِنَّهُ مَنْ صامَ وَ لَمْ یُوَدِّ الزَّکاةَ فَلا صَوْمَ لَهُ اِذا تَرَکَها مُتَعَمِّدا؛ (3) امام صادق علیهالسلام فرمودند: از جمله کارهایى که موجب کامل شدن روزه است، پرداخت زکات فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، موجب کامل شدن نماز مىشود. اگر کسى روزه بدارد ولى زکات فطره را از روى عمد پرداخت نکند، در واقع روزه نداشته است [و روزهاش مقبول نیست.]»
زکات فطره، علاوه بر آنکه باعث تمام بودن روزه است، نقصان زکات مال را نیز جبران مىکند.
امام على علیهالسلام فرمود: «مَنْ اَدّى زَکاةَ الْفِطْرَةِ اَتَمَّ اللّهُ بِها ما نَقَصَ مِنْ زَکاةِ مالِهِ؛ (4) کسى که زکات فطره پرداخت کند، خداوند به وسیله آن، نقصان در [پرداخت] زکات مالش را جبران مىکند.»
5. تکبیر خداوند
به پاس امداد الهى و یارى رساندن او در پیروزى بر دیو نفس و برخوردارى از نعمت هدایت و سرمایه معنویت، باید ولى نعمت را بزرگ داشت و او را تکبیر گفت.
بعد از نماز مغرب و عشاى شب عید، پس از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز پس از نماز عید فطر مستحب است چنین تکبیر بگویند: «اللّه اکبر، اللّه اکبر، لا اله الا اللّه واللّه اکبر، اللّه اکبر وللّه الحمد، اللّه اکبر على ما هدانا.» (5)
6. کراهت روزه تا سه روز پس از عید فطر
در برخى روایات توصیه شده است که تا سه روز پس از عید فطر، از روزه گرفتن خوددارى شود.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «لا صِیامَ بَعْدَ الاَْضْحى ثَلاثَةَ اَیّامٍ وَلا بَعْدَ الْفِطْرِ ثَلاثَةَ اَیّامٍ اِنَّها اَیّامُ اَکْلٍ وَ شُرْبٍ؛ (6) تا سه روز پس از عید قربان و عید فطر، روزه داشتن روا نیست. این روزها، روزهاى خوردن و آشامیدن است.»
پی نوشت :
1. حر عاملى، وسائل الشیعه، (آل البیت)، ج8، ص87.
2. رساله امام خمینى رحمهالله ، مسئله 644.
3. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج1، ص466؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
4. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
5. رساله امام خمینى رحمهالله ، مسئله 1526.
6. حر عاملى، وسایل الشیعه، (آل البیت)، ج10، ص519.