حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س)

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) به مدت سه شب باسخنرانی حجت الاسلام کشکولی و مداحی مداحان اهلبیت برگزار میگردد

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

هیئت سیدالشهداء(ع)


1

دیگر صفحات

حجت الاسلام سروری

شوق وصال

آرشیو مطالب

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

پایگاه شهدای دستگردقداده

شهدای دستگرد قداده

بازتاب انوار وحی درگفتار پیشوای هشتم

بازتاب انوار وحی درگفتار پیشوای هشتم

نویسنده: سید محسن امین


رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در ضمن سفارشات خویش برای امت اسلام از دو امانت گرانسنگ و ارزشمند یاد کرده و فرمود: «اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْن کِتابَ اللّه‌ِ وَعِتْرَتی وَلَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْض؛(1) من در میان شما دو امانت گرانسنگ می‌گذارم، کتاب خدا و عترت من و آن دو هیچگاه از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند». 

طبق این گفتار مهم رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، قرآن و عترت تا روز قیامت با هم بوده و تفکیک ناپذیرند. هر کس بخواهد به دامن قرآن پناه بَرَد، بدون در نظر گرفتن راهنمائیها و هدایتهای اهل بیت علیهم‌السلام راه به جایی نخواهد بُرد، چرا که آنان چراغهای هدایت به سوی انوار معنوی قرآن هستند و لطائف و ظرائف و نکته‌های ناب قرآن، در نزد آن بزرگان است. در زیارت جامعه می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّه‌ِ وَمَساکِنِ بَرَکَةِ اللّه‌ِ وَمَعادِنِ حِکْمَةِ اللّه‌ِ وَحَفَظَةِ سِرِّ اللّه‌ِ وحَمَلَةِ کِتابِ اللّه‌ِ؛ سلام بر آنانکه [دلهایشان] محل معرفت خداست و مسکن برکات حق و معدن حکمت پروردگار، آنانکه پاسداران رازهای الهی و حاملان کتاب خدا هستند». ابونواس شاعر در قصیده‌ای که برای امام رضا علیه‌السلام قرائت کرد به این حقیقت اشاره دارد: 

مُطَهَّرُونَ نَقیّاتٌ ثیابُهُمُ تَجْری الصَّلوةُ عَلَیْهمْ اَیْنَما ذُکِرُوا 

«آل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دامنشان از هر گناه و آلودگی پاک و مطهر است و هرگاه نامی از آنان به میان آید، درود و سلام بر آنان فرستاده می‌شود.» 

فَاَنْتُمُ الْمَلاَءُ الاَْعْلی وَعِنْدَکُمُ عِلْمُ الْکِتابِ وَماجاءَتْ بِهِ السُّوَرُ(2) 

«شمائید آن ملأ اعلی و نزد شماست علم کتاب و آنچه از سوره‌ها آمده است.» 

بر این اساس فهمیدن کلام خدا و راز و رمز آیه‌های قرآن، بدون رهنمودهای ائمه اطهار علیهم‌السلام کاری دشوار، بلکه ناممکن است. در این راستا به سراغ رهنمودهای حضرت رضا علیه‌السلام در زمینه آیات وحیانی کلام خدا رفته، بازتاب انوار درخشان وحی را در سیره و سخن آن حضرت به نظاره می‌نشینیم. 


دلداده آیات وحی 

با مروری اجمالی به زندگانی پربرکت امام رضا علیه‌السلام روشن می‌شود که قرآن، در سیره و سخن آن گرامی جایگاه ویژه‌ای داشته و امام علیه‌السلام ، زندگی روزمرّه خود را با آیه‌های وحی آنچنان عجین کرده بود که نور قرآن، در تمام ابعاد زندگیش پرتو افشانی می‌کرد. ابراهیم بن عباس یکی از همراهان حضرت رضا علیه‌السلام در این زمینه می‌گوید: «وَکانَ کَلامُهُ کُلُّهُ وَجَوابُهُ وتَمَثُّلُهُ اِنْتِزاعاتٍ مِنْ الْقُرآنِ الْمَجید وَکانَ یَخْتِمُهُ فی کُلِّ ثَلاثٍ وَکانَ یَقُولُ لَوْ اَنّی اَرَدْتُ اَنْ اَخْتِمَهُ فی اَقْرَبَ مِنْ ثَلاثٍ لَخَتَمْتُ وَلکِنّی ما مَرَرْتُ بِآیَةٍ قَطُّ اِلاّ فَکَّرْتُ فیها فی اَیّ شَی‌ءٍ اُنْزِلَتْ؛(3) همه سخنان، پاسخها و مثالهای آن حضرت، برگرفته از قرآن مجید بود. هر سه روز یکبار قرآن را ختم می‌کرد و می‌فرمود: اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم می‌توانم آنرا ختم کنم. امّا هرگز آیه‌ای را تلاوت نمی‌کنم، مگر اینکه در آن می‌اندیشم که در باره چه چیزی نازل شده است.» 

حضرت رضا علیه‌السلام در مورد پیروی از آیات الهی می‌فرمود: «قرآن کلام و سخن خداست، از آن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه می‌شوید.»(4) 


برتری عترت در قرآن 

مأمون عباسی در مهم‌ترین جلسه علمی که با حضور اندیشمندان و برجستگان ادیان و ملل و مذاهب مختلف در دربار حکومتی خویش ترتیب داده بود، از امام رضا علیه‌السلام پرسید: آیا خداوند متعال عترت را بر سایر مردم برتری داده است؟ امام با اشاره به آیاتی از قرآن، چنین فرمود: خداوند عزوجل فضیلت و برتری عترت رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را بر سایر مردم در کتاب محکم خویش، به طور واضح بیان کرده است. مأمون پرسید: این فضائل در کجای قرآن است؟ امام رضا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ضمن تلاوت آیات متعددی از قرآن و بیان دلالت صریح و روشن آن آیات بر برتری اهل بیت علیهم‌السلام و توضیحات لازم در آن موارد، این آیه را قرائت کرد: «اِنَّ اللّه‌ ومَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبیِّ یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیما»؛(5) «خداوند و فرشتگان او بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله صلوات می‌فرستند و شما هم ای اهل ایمان! بر او صلوات بفرستید و تسلیم فرمان او شوید». آنگاه امام علیه‌السلام در توضیح سخن خود فرمود: مسلمانان بعد از شنیدن این آیه، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گفتند: یا رسول اللّه‌! ما معنی تسلیم را فهمیدیم که باید تسلیم فرمان شما باشیم، امّا چه گونه صلوات بگوئیم؟ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: می‌گوئید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مَحَمَّدٍ کَما صَلَّیْتَ عَلی اِبْراهیمَ وَآلِ اِبْراهیم اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ؛ بر این اساس، خداوند متعال آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را در کنار پیامبر قرار داده است. 

حضرت بعد از بیان این سخن، از حاضرین جلسه سؤال کرد که آیا در این سخن خلافی هست؟ گفتند: نه. در این هنگام مأمون گفت: این سخن اجماعی است و هیچ اختلافی در میان امت اسلام در این زمینه وجود ندارد. امّا از شما تقاضا می‌کنم در مورد برتری آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سخنی صریح‌تر و شفاف‌تر از این، از کلام خداوند بفرمائید! پیشوای هشتم علیه‌السلام فرمود: به نظر شما در این آیه شریفه: «یسآ وَالْقُرانِ الْحَکیمِ اِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلین عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(6)؛ «یس! قسم به قرآن حکیم که تو قطعا از رسولان خداوند هستی و بر راهی مستقیم قرار داری» مقصود از یسآ چیست؟ علمای مجلس گفتند: معنی یس، محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است و کسی در آن شک ندارد. امام رضا علیه‌السلام فرمود: در این آیه شریفه، خداوند متعال بر محمد و آل محمد فضیلتی عنایت کرده است که کسی نمی‌تواند حقیقت آن را ادراک کند، مگر از راه تعقّل و تفکر. چرا که خداوند در کتاب مقدس خویش، به غیر از انبیاء علیهم‌السلام بر هیچ کس سلام نفرستاده و فرمود: «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمین!»(7)؛ «سلام بر نوح در میان جهانیان». و فرمود: «سَلامٌ عَلی اِبْراهیم»؛(8) «سلام بر ابراهیم باد». و فرمود: «سَلامٌ عَلی مُوسی وَهاروُن»؛(9) «سلام بر موسی و هارون» و در هیچ جای قرآن نفرموده است: «سلام علی آل نوح و سلام علی آل ابراهیم و سلام علی آل موسی و هارون»؛ فقط فرمود: «سَلامٌ عَلی آلِ یاسین»(10)؛ «یعنی آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ». مأمون با شنیدن این تفسیر دلنشین و ارتباط آیات با بیان عالی حضرت رضا علیه‌السلام ، رو به حاضرین جلسه کرده و گفت: اکنون فهمیدم که شرح این آیات و بیان آنها در نزد معدن نبوت و اهل بیت عصمت علیهم‌السلام می‌باشد. 

حضرت در آن جلسه و در ادامه سخنان خویش به آیه‌ای دیگر استناد کرده و برتری عترت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را بر دیگران اثبات کرد. امام آیه «فَسْأَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُم لاتَعْلَمُونَ»؛(11) «اگر نمی‌دانید از اهل ذکر [آگاهان[ بپرسید.» را قرائت کرده و فرمود: ما اهل ذکر هستیم، اگر نمی‌دانید از ما خانواده (اهل بیت علیهم‌السلام ) بپرسید. برخی از اندیشمندان گفتند: به نظر ما مقصود خداوند از اهل ذکر علمای یهود و نصاری هستند که به برخی از مسائل آگاهی دارند. امام هشتم فرمود: سبحان اللّه‌! اگر ما پرسیدیم و آنها هم به دین خود دعوت کردند و گفتند: دین ما بهتر از دین اسلام است، آیا چنین کاری بر ما جایز است؟! 

مأمون گفت: ای اباالحسن! آیا ممکن است این سخن را بیشتر شرح دهید تا خلاف ادّعای اینها ثابت شود. حضرت فرمود: بلی، «ذکر» رسول اللّه‌ است و ما نیز اهل [و خانواده [آن حضرت هستیم. این معنا در کتاب خداوند بیان شده است، آنجا که می‌فرماید: «فَاتَّقُوا اللّه‌َ یااوُلیِ الالْبابِ الَّذینَ آمَنُوا قَدْ اَنْزَلَ اللّه‌ُ اِلَیْکُمْ ذِکْرا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّه‌ِ مُبَیِّناتٍ»؛(12) «تقوای الهی پیشه کنید ای خرد مندانی که ایمان آورده‌اید! زیرا خداوند ذکر را بر شما فرستاد؛ رسولی که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می‌کند». پس ذکر، رسول اللّه‌ است و ما هم اهل ذکر هستیم.(13) 


ولایتعهدی چرا؟ 

شخصی به امام رضا علیه‌السلام اعتراض کرد که شما چرا ولایتعهدی را پذیرفته و در دستگاه طاغوتی مأمون وارد شدید؟ در حالی که شما اهل بیت، انسانهای پاک و مطهر و از ستمگران بیزار هستید! امام رضا علیه‌السلام فرمود: آیا شأن پیامبر بالاتر است یا شأن جانشین پیامبر؟ گفت: شأن پیامبر. امام دوباره از شخص معترض سؤال کرد: یک پادشاه مشرک بدتر است یا یک پادشاه مسلمان فاسق؟ گفت: پادشاه مشرک. فرمود: آیا جرم کسی که همکاری با دستگاه جور را خود درخواست کند بالاتر است یا کسی که با زور وادار به همکاری اش کنند؟ گفت: آن کسی که خود درخواست کند. امام رضا علیه‌السلام بعد از این پاسخها فرمود: یوسف صدّیق پیامبر بود و عزیز مصر کافر مشرک. 

حضرت یوسف خود تقاضا کرد که با حکومت کفر همکاری کند، قرآن در این زمینه از زبان آن نبی والا مقام می‌فرماید: «اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الاَْرْضِ اِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ»؛(14) «مرا به سرپرستی خزینه‌های سرزمین [مصر [بگمار که پاسداری دانا هستم». [البته حضرت یوسف با این عمل خود می‌خواست مقامی را اشغال کند که از آن بهترین استفاده را بکند.] عزیز مصر کافر بود و مأمون مسلمان فاسق. یوسف علیه‌السلام پیامبر بود و من وصی پیامبرم. یوسف پیشنهاد همکاری با حکومت داد ولی مرا به این کار مجبور کرده‌اند.(15) 

به این ترتیب حضرت رضا علیه‌السلام به مرد پرسشگر فهمانید که من کاری کرده‌ام که یک پیامبر الهی انجام داده است و آن هم مورد رضایت الهی بود. 


شریک در عبادت 

حسن بن وشاء می‌گوید: روزی محضر حضرت رضا علیه‌السلام شرفیاب شدم. دیدم در مقابل آن جناب آفتابه‌ای هست و می‌خواهد وضو بگیرد و برای نماز آماده شود. جلو رفته و خواستم، آب بر روی دستان مبارکش بریزم. فرمود: صبر کن حسن! عرض کردم! چرا اجازه نمی‌دهید آب بر دست شما بریزم، آیا مایل نیستید من به ثوابی برسم؟ فرمود: تو ثواب می‌بری ولی من گناه! پرسیدم: چرا؟ فرمود: مگر این آیه قرآن را نشنیده‌ای که می‌فرماید: «فَمَنْ کانَ یَرْجُو لقاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا وَلایُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدا»(16)؛ «پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت خدای خود کسی را شریک نکند.» من اکنون می‌خواهم وضو بگیرم و نماز اقامه کنم، این خود عبادتی است، مایل نیستم کسی در عبادتم شریک شود.(17) 


نیرنگ طاغوت 

در طول تاریخ، ستمگران زیادی کوشیده‌اند تا با فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام مقابله کرده و نور الهی را خاموش کنند؛ امّا اراده خداوند متعال بر استمرار و فراگیر شدن معارف اهل بیت علیهم‌السلام در سر تا سر گیتی قرار گرفته است و کسی را توان آن نیست که به مقابله با انوار درخشان هدایت برخاسته و نور آنان را به سوی خاموشی بکشاند، چرا که: «یُریدُونَ اَنْ یُطْفِئُوا نُور اللّه‌ِ بِاَفْواهِهِمْ وَیَأْبَی اللّه‌ُ اِلاّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الکافرون»(18)؛ «آنان می‌خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران نخواهند.» 

کرامت زیر یکی از نمونه‌های الطاف خداوندی بر ائمه اهل بیت علیهم‌السلام و مصداق بارزی از این حقیقت قرآنی است. 

هرثمة بن اعین، معروف به خواجه مراد، از یاران ویژه و شیفتگان حضرت رضا علیه‌السلام است. او در این مورد می‌گوید: در دربار مأمون شایع شده بود که امام رضا علیه‌السلام از دنیا رفته است. برای آگاهی از صحت و سقم ماجرا به دربار مأمون رفتم و در مورد این خبر، از یکی از خدمتکاران ویژه مأمون که شخص مورد اعتمادی بود پرس و جو کردم و او برای من چنین توضیح داد: مأمون مرا در آغاز شب به همراه سی نفر از غلامان مورد اعتماد خویش طلبیده و به ما گفت: مرا به شما حاجتی است که اگر آنرا بر آورید، به هر یک از شما یک همیان پر از طلا و ده ملک مستقل می‌دهم. و تا زنده‌ام شما از مقربان من خواهید بود. آیا حاضرید حاجت مرا برآورید؟ همه گفتند: اطاعت خلیفه بر ما واجب است! آنگاه دستور داد به هر یک از ما یک شمشیر زهرآلود دادند و گفت: همین ساعت به منزل علی بن موسی الرضا علیه‌السلام می‌روید و دور او را می‌گیرید و با این شمشیرها او را قطعه قطعه می‌کنید و خون و مو و گوشت و استخوانش را مخلوط می‌کنید و این دستور را پنهان کنید و به هیچ کس نگویید. ما طبق دستور به طور ناگهانی به منزل حضرت رضا علیه‌السلام رفتیم، آن حضرت در رختخواب به پهلو خوابیده بود و کلماتی را زمزمه می‌کرد که ما نفهمیدیم. دورش را گرفتیم، به او حمله کرده و بدنش را قطعه قطعه کرده و خون شمشیرهای خود را با رختخواب آن جناب پاک کرده و سپس به منزل مأمون بازگشتیم و خبر کشتن امام را به او دادیم. مأمون از ما تشکر کرد و به ما اجازه مرخصی داد. 

چون صبح زود نزد مأمون رفتیم، دیدم لباس سیاه عزا در بر کرده و با سر و پای برهنه قصد دارد از منزل بیرون آمده و به عزاداری بپردازد. من جلو در با او همراه شدم. وقتی که نزدیک حجره امام رضا علیه‌السلام رسیدیم، صدای آن حضرت به گوش ما رسید، مأمون لرزان و مضطرب شد و به من گفت: زود به حجره داخل شو و خبری برایم بیاور! وارد حجره شدم، با کمال شگفتی دیدم آن حضرت در کمال سلامتی، مشغول عبادت است. به من رو کرده و فرمود: ای صبیح! «یُریدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَاللّه‌ِ بِاَفْواهِهِمْ وَاللّه‌ُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الکافِرُونَ»(19) «آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.» سپس فرمود: «سوگند به خدا نیرنگ آنها به ما ضرر نمی‌رساند تا وقتی که اجل فرا رسد.» 

هنگامی که به سوی مأمون بازگشتم و خبر سلامتی امام را به او اطلاع دادم، صورتش تیره و تار شده و با کمال ناراحتی و شرمندگی لباس عزا را از تن بیرون آورد. هرثمه می‌گوید: بعد از شنیدن این خبر، خداوند را بسیار شکر کرده و به حضور امام علیه‌السلام رفتم. حضرت فرمود: این راز را به هیچ کس مگو؛ مگر به کسی که قلبش سرشار از ایمان و ولایت ما اهل بیت باشد. آنگاه فرمود: هرثمه! به خدا سوگند، خدعه‌ها و نقشه‌های آنان تا خدا نخواهد هیچ آسیب و گزندی به ما نمی‌رساند.(20) 

بس تجربه کردیم در این دیر مکافات با آل علی هر که درافتاد برافتاد 


هشدار به متولیان بیت المال 

حضرت رضا علیه‌السلام گاهی برای دفاع از سخنان حق، از آیات قرآن دلیل می‌آورد و به این وسیله حقانیّت موضع‌گیریهای خود را به اثبات می‌رسانید. 

شیخ صدوق می‌نویسد: مأمون در خراسان روزهای دوشنبه و پنج شنبه ملاقات عمومی داشت، در یکی از این ملاقاتها ـ که حضرت رضا علیه‌السلام نیز حضور داشت ـ مردی صوفی را به اتهام دزدی دستگیر کرده و به مجلس او آوردند. مأمون به چهره وی نظری انداخته و با دیدن آثار عبادت در پیشانی‌اش، با عصبانیت فریاد زد: چه کار زشتی انجام داده‌ای، با این سیمای به ظاهر معنوی که داری! آیا تو دزدی کرده‌ای؟! 

متهم گفت: من از روی ناچاری و اضطرار به این کار دست زده‌ام و اختیاری نبوده است، زیرا تو حق مرا از خمس و غنیمت نداده‌ای و فقر و فلاکت مرا به دزدی کشانده است. مأمون گفت: تو چه حقی در خمس داری؟ متهم گفت: خداوند متعال خمس را به شش سهم تقسیم کرده و به شش گروه اختصاص داده است و فرموده: «وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‌ءٍ فَاِنَّ للّه‌ِِ خُمُسَهُ ولِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی واَلْیَتامی وَالْمَساکینِ وابْنِ السَّبیلِ»(21) «بدانید هر چه از غنیمت بدست آوردید، خمس آن برای خدا و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و نزدیکان آن حضرت و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است». همچنین در سوره حشر «فَی‌ء» را به 6 قسمت تقسیم کرده و فرمود: «ما اَفاءَ اللّه‌ُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُری فَللّه‌ِِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی وَالْیَتامی وَالمَساکینِ وابن السَّبیلِ کَیْ لایَکُونَ دَوْلَةً بَیْنَ الاَْغْنِیاءِ مِنْکُمْ»(22)؛ «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش باز گرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا [این اموال عظیم] در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.» 

ای مأمون! یکی از مستحقین خمس و غنیمت، ابن سبیل و درمانده در راه است و من از آنهایم. مستمندی هستم که راه به جائی ندارم و دستم از همه جا کوتاه است و ضمنا از قاریان و حافظان قرآن هم هستم. مأمون چهره در هم کشیده و گفت: به خیال تو، من با این یاوه سرائیها حدّی از حدود الهی را ترک کنم و حدّ سرقت را جاری نسازم؟! 

مرد متهم پاسخ داد: اول اجرای حدود الهی را از خودت شروع کن و اول خودت را پاک کن بعد دیگری را... . 

می‌زنی خود، پشت پا بر راستی راستی از دیگران می‌خواستی؟ 

حد به گردن داری و حد می‌زنی؟ گر یکی باید زدن صد می‌زنی؟ 

مأمون با شنیدن این کلمات افشاگرانه که با گستاخی تمام ادا می‌شد، رو به حضرت رضا علیه‌السلام کرده و گفت: این مرد چه می‌گوید؟ امام رضا علیه‌السلام فرمود: او می‌گوید قبل از من دزدی شده و من هم دزدی کرده‌ام. 

خلیفه شدیدا ناراحت شد و متهم را تهدید کرد که: بخدا قسم دست تو را قطع خواهم کرد. متهم بی‌واهمه اظهار داشت: تو دست مرا قطع می‌کنی، با اینکه بنده و غلام حلقه بگوش منی؟! مأمون گفت: وای بر تو! من از کجا عبد و بنده تو هستم؟ مرد پاسخ داد: از آن جائی که مادر تو کنیز بوده و پدرت او را با پول مسلمانان خریده است. تو بنده تمام مسلمانان در شرق و غرب عالم هستی! مگر اینکه تو را آزاد کنند و اگر همه مسلمانان تو را آزاد کنند من یکی نسبت به سهم خود، تو را آزاد نکرده‌ام. با این همه، تو پول خمس را می‌بلعی و حق آل رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و من و امثال مرا نمی‌دهی؟! گذشته از اینها شخص ناپاک هرگز نمی‌تواند مانند خودش را پاک کند. 

ذات نایافته از هستی، بخش کی تواند که شود هستی بخش 

ای مأمون! انسانهای پاک می‌توانند حدود الهی را جاری کنند، کسی که در گردن او حدّ باشد چگونه می‌تواند حد الهی را اجرا کند، مگر اینکه اول بر خود او حد اجرا شود. مگر این آیه را نشنیده‌ای که «اَتَأمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ اَنْفُسَکُمْ وَاَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ اَفَلا تَعْقِلُونَ»(23)؛ «آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید امّا خودتان را فراموش کرده‌اید با اینکه شما کتاب خدا را می‌خوانید؟ آیا نمی‌اندیشید؟» 

مأمون دوباره متوجه حضرت رضا علیه‌السلام شده و گفت: یا اباالحسن! درباره این شخص چه می‌فرمائید؟! امام فرمود: خداوند متعال به حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: «فَللّه‌ِِ الْحُجَّةُ الْبالِغَهُ»(24)؛ «دلیل رسا و قاطع برای خداست.» دلیلی که برای هیچکس بهانه‌ای باقی نمی‌گذارد. چنان دلیلی که جاهل با تمام نادانی اش آنرا متوجه می‌شود، همان طوری که دانا به وسیله علم خویش آن دلیل را درک می‌کند و دنیا و آخرت به وسیله دلیل و برهان پایدار مانده است. این مرد برای تو استدلال و دلیل اقامه کرد. 

مأمون وقتی وضع را چنین دید، با در طول تاریخ، ستمگران زیادی کوشیده‌اند تا با فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام مقابله کرده و نور الهی را خاموش کنند؛ امّا اراده خداوند متعال بر استمرار و فراگیر شدن معارف اهل بیت علیهم‌السلام در سر تا سر گیتی قرار گرفته است 

آشفتگی تمام، ملاقات عمومی را تعطیل کرده و دستور آزادی آن مرد را صادر کرده و از اینجا به فکر از میان برداشتن وجود مقدس حضرت رضا علیه‌السلام افتاد و بالاخره آن حضرت را مسموم کرده و به شهادت رساند.(25) 


جلوگیری از تفسیرهای نادرست 

امام هشتم علیه‌السلام در فرصتهای مناسب، از تفسیرهای نادرست قرآن کریم جلوگیری کرده و معنای صحیح آیه را بیان می‌کرد. در اینجا دو مورد را با هم می‌خوانیم: 

1. حضرت رضا علیه‌السلام در یکی از جلسات علمی که در دربار مأمون تشکیل شده بود، حسن بن موسای وشاء ـ از دانشمندان بغدادی که به نمایندگی از سوی علمای عراق در آن جلسه حضور یافته بود ـ را مورد خطاب قرار داده و به او فرمود: اهل عراق این آیه قرآن را چگونه قرائت می‌کنند؟! «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»؛(26) [ای نوح]! او از اهل تو نیست، او عمل غیرصالحی است.» او پاسخ داد: «یابن رسول اللّه‌! بعضی طبق معمول «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ؛ او فرزند ناصالحی است.» قرائت می‌کنند، اما بعضی دیگر بر این باورند که خداوند هرگز پسر پیامبری را مشمول قهر و غضب خود قرار نمی‌دهد و آیه را «اِنَّهُ عَمَلُ غَیْرِ صالِحٍ»؛ «او فرزند آدم بدی است؛ فرزند تو نیست.» قرائت می‌کنند و می‌گویند: او در واقع از نسل نوح نبود. خداوند به او گفت: ای نوح او از نسل تو نیست. اگر از نسل تو می‌بود من به خاطر تو او را نجات می‌دادم. امام علیه‌السلام فرمود: ابدا اینطور نیست؛ او فرزند حقیقی نوح و از نسل نوح بود. چون بدکار شد و امر خدا را عصیان کرد، پیوند معنوی‌اش با نوح بریده شد و به نوح گفته شد: این فرزند تو ناصالح است، از این رو نمی‌تواند در ردیف صالحان قرار گیرد.(27) 

2. امام هشتم علیه‌السلام گاهی با دانشمندان علم کلام و اهل حدیث و اندیشمندان اهل سنت به گفتگو می‌نشست و درباره آیات الهی و صفات ربوبی با آنان به جدال احسن و مناظره منطقی می‌پرداخت. گزارش یکی از این جلسات را با هم می‌خوانیم: 

ابو قرّه محدث از صفوان بن یحیی یار دیرین امام هشتم علیه‌السلام درخواست کرد تا جلسه گفتگوئی را با امام رضا علیه‌السلام ترتیب دهد. ابوقرّه محدث در آن نشست بعد از طرح پرسشهائی در مورد احکام دین و حلال و حرام، سخن را به موضوع توحید کشانیده و از صفات پروردگار سخن گفت؛ وی از امام رضا علیه‌السلام پرسید: به ما روایت کرده‌اند که خداوند هم سخن بودن خود را به حضرت موسی علیه‌السلام و دیدار خود را به حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عطا کرده است! آیا چنین است؟ امام فرمود: ای ابو قرّه! به من بگو، این آیات را چه کسی بر جن و انس ابلاغ کرده است؟! «لا تُدْرِکُهُ الاَْبْصار»؛ «دیده‌ها او را درک نمی‌کنند»، «وَلایُحیطُونَ بِهِ عِلْما»؛ «دانش مخلوقات به او احاطه نمی‌کند.» «وَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ»؛ «چیزی مانند او نیست.» آیا به غیر از محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله کسی دیگر این آیات را به ما رسانده است؟ 

ابو قرّه گفت: درست است؛ این آیات را حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آورده است. 

امام فرمود: چگونه ممکن است فردی به سوی تمام مخلوق بیاید و به آنها اعلام کند که من از طرف خدا آمده‌ام و مردم را با فرمان خدا به سوی خدا بخواند و این آیات را بر آنان تلاوت کند، سپس همین مرد الهی برخلاف آیات وحیانی که از سوی خدا آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند 

آورده است، بگوید: من به چشم خود خدا را دیدم و به او احاطه علمی پیدا کردم و او به شکل انسان است!! آیا شما خجالت نمی‌کشید؟! زندیقها نتوانستند چنین نسبتی به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بدهند که محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از جانب خدا چیزی آورد و سپس از راه دیگر، خلاف آن را گفت. 

ابو قرّه در پاسخ گفت: خداوند خودش می‌فرماید: «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً اُخْری»؛(28) «و بار دیگر در فرود آمدن او را مشاهده کرد.» 

امام علیه‌السلام در جواب فرمود: در همین سوره آیه دیگری است و آنچه را که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دیده توضیح می‌دهد. خداوند در آنجا می‌فرماید: «ما کَذَبَ الفُؤادُ ما رَأی»؛(29) «دل آنچه را دید دروغ نشمرد.» یعنی دل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آنچه را که چشمش دید، دروغ ندانست. سپس در همین سوره، خداوند آنچه را که محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دیده است خبر می‌دهد و می‌فرماید: «لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری»؛ «پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از آیات و نشانه‌های بسیار بزرگ پروردگارش دید.» دیدن آیات خداوند غیر از دیدن خود اوست. و باز هم خداوند می‌فرماید: «مردم احاطه علمی به خدا پیدا نمی‌کنند». در صورتی که اگر دیدگان او را ببینند علمشان به دریافت و شناخت او احاطه پیدا کرده است. 

ابو قره گفت: پس روایات را تکذیب می‌فرمائید؟ 

حضرت رضا علیه‌السلام فرمود: بلی! هرگاه روایات مخالف قرآن باشند، آنها را تکذیب می‌کنم و آنچه مسلمانان به آن اتفاق دارند این است که احاطه علمی به خدا نمی‌توان یافت. چشمها از اداراک او عاجزند و چیزی مانند او نیست.(30) 

پی نوشت : 

1. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام ، ج1، ص68. 

2. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام ، ج2، ص322. 

3. کشف الغمه، ج2، ص315. 

4. مسندالرضا علیه‌السلام ، ص294. 

5. احزاب/56. 

6. یس/4 ـ 1. 

7. صافات/79. 

8. صافات/109. 

9. صافات/120. 

10. صافات/130. 

11. انبیاء/7. 

12. طلاق/10 و 11. 

13. عیون اخبارالرضا علیه‌السلام ، ج1، ص493. 

14. یوسف/55. 

15. عیون اخبار الرضا علیه‌السلام ، ج2، ص137. 

16. کهف/110. 

17. کافی، ج3، ص69. 

18. توبه/32. 

19. صف/8. 

20. دلائل الامامه، ص361؛ عیون اخبار الرضا، ج1، ص232. 

21. انفال/41. 

22. حشر/7. 

23. بقره/44. 

24. انعام/149. 

25. علل الشرایع، علت شهادت امام رضا علیه‌السلام . 

26. هود/ 46. 

27. بحارالانوار، ج10، ص65؛ داستان راستان، ج2، ص294. 

28. النجم/ 13. 

29. همان/ 11. 

30. اصول کافی، کتاب التوحید، باب فی ابطال الرؤیة، حدیث 2. 


منبع:سیره معصومان(علیهم السلام)


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|دوشنبه 94/6/2 | نظر

کریمه اهل بیت(علیهم السلام) شمس آسمان علم و اجتهاد

حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده

نویسنده:آیت الله عبدالله جوادی آملی 

منبع:روزنامه کیهان


نزدیک تر از اسم اعظم

وجود مبارک امام عسکری فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم اقرب الی اسم الله الاعظم من سواد العین الی بیاضها(1). یعنی اگر اسم اعظمی شنیده اید، کلمه طیبه بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم، نزدیکتر از سیاهی چشم به سفیدی چشم است. وقتی گفتند نزدیکتر، نظیر دنی فتدلی. فکان قاب قوسین اوادنی(2)، یعنی لفظ رسا نیست. آنقدر این کلمه طیبه به اسم اعظم نزدیک است که در فضای مردمک چشم، سیاهی به سفیدی نزدیک است. این یک سخن کسانی که راهیان این راهند، می گویند: مومن خالص با «بسم الله الرحمن الرحیم» کاری می کند که ذات اقدس اله با «کن» همان کار را انجام می دهد. 

یعنی اگر کسی عبد محض خدای سبحان شد، به اذن خدای سبحان چونان عیسای مسیح، هم ازگل به صورت پرنده می سازد به اذن او، و هم در او می دمد به اذن او، و هم آن طائر پر می کشد به اذن او. 

تنفخ فیها فتکون طیراً باذنی و اذا تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی، فتنفخ فیها باذنی فتکون طیراً باذنی(3). به اذن خدا، مرده را زنده می کند؛ تحی الموتی باذنی (4). به اذن خدا پرنده می آفریند، باذنی. به اذن خدا کار نفخت فیه من روحی (5) را انجام می دهند. مانند آن. لذا گفتند: بسم الله الرحمن الرحیم از عبد محض، به منزله کن از ذات اقدس اله است. یعنی همان کار را خلیفه خدا به اذن خدا انجام می دهد. این مطلب دوم. 

مطلب بعدی آن است که ذات اقدس اله درباره کار این ذوات قدسی نهایت حرمت را رعایت می کند و مهم ترین آیات قرآن را درباره سیره و سنت اهل بیت نازل می کند. راز نزول برجسته ترین آیات درباره کارهای این ذوات مقدس چیست؟ اینها مگر چه کردند و چه می کنند؟


فقط برای خدا یعنی چه؟

در جریان خاتم بخشی وجود مبارک علی بن ابیطالب، یک راز است. همان راز در اطعام یتیم و مسکین و اسیر مطرح است. و همان راز در جریان جنگ خندق مطرح است. همانطوری که آیات قرآنی، یفسر بعضها بعضاً؛ احادیث اهل بیت هم به شرح ایضاً: اعمال آنها هم به شرح ایضاً. یعنی عمل آنها، سیره آنها، مفسر یکدیگر است. چه طور می شود که کسی انگشتر عطا می کند. ولایت الهی نازل می شود، آیه انما ولیکم الله (6) نازل می شود، و همگان را طرد می کند؟! چه طور می شود که کسی سه شب مسکین و یتیم و اسیر را سیر می کند، آن آیات با جلال و شکوه هل اتی نازل می شوند؟! چی داده اند، مهم نیست. چه طور داده اند، مهم است. ما از کجا بفهمیم که این انگشتر فقط برای رضای خدا بود؟ از کجا بفهمیم که اطعام یتیم و مسکین و اسیر فقط برای خدا بود؛ آن را از زبان خود علی صلوات الله و سلامه علیه در جریان جنگ خندق می فهمیم. 

در جریان جنگ خندق که آن مدال پرافتخار نبوی به عنوان ضربه علی یوم الخندق تعدل عباده الثقلین(7) درباره حضرت امیر صادر شد، که همه اعمال و عبادات در کنار این برکت تعبیه شد؛ در آنجا اخلاص بود، مثل سایر کارها. اما یک وقت اخلاصی است بدون رهزن و کمین، یک وقت اخلاص است با رهزن و کمین! یک وقت کسی شجاع است، دشمنی را از بین می برد، اما نه دشمنی که عمر بن عبدود باشد! یک وقت یک دشمن قهار و قدری را به خاک می مالد. آن دشمن قهار و قدر، عمربن عبدود نبود؛ آن دشمن دیگری بود که علی بن ابیطالب او را پوزمال کرد، خاک مال کرد، بعد بر عمر مسلط شد. و آن صحنه را همگان شنیده ایم. 

آن عمر وقتی به خاک افتاد، آن نقطه حساس و نفس گیر شروع شد. که لحظه ای غفلت از آن حال، ممکن بود آن عمر برخیزد، شمشیر بگیرد و حمله کند؛ یا یاران را طلب کند وعلی(ع) را از پا در بیاورد. همه دیدند علی بن ابیطالب از سینه عمر بن عبدود برخاست و کنار نشست. خود عمر تعجب کرد که چرا برخاستی؟ الان وقت برخاستن نبود! الان مهم ترین لحظه است که باید سر جدا کنی. مگر الان کسی که رقیب را خاک کرد، از صحنه فاصله می گیرد؟

حضرت فرمود: من یک عمر بن عبدود قهار دیگری دارم، او را باید به خاک بمالم، بعد تو را!! من تاکنون جز برای رضای او کاری نکردم. الان که تو خیو و خدو و به صورتم تف انداختی، من غضبناک شدم. اگر گفته شد او خیو، او خدو انداخت بر روی علی، افتخار هر نبی و هر ولی؛ وجود مبارکش عصبانی شد. اگر سر عمر بن عبدود را در آن حال قطع می کرد، این خلطوا عملاً صالحاً و آخرسیئاً (8) بود. این هم برای رضای خدا بود، هم برای تامین نفس و رضای درون!

فرمود: من از سینه توی عمر برخاستم، کنار نشستم، تا این خشمم فرو برود، فرو نشانده شود، و غضب نفسانی رخت بر بندد و غضب الهی ظهور کند و لاغیر، و فقط برای رضای او سرت را جدا کنم. این می شود توحید سره. این می شود عبد محض. این می شود علی لله دین الواصب. فاعبدالله مخلصاً له الدین(9). خالصاً لوجه الله. هم دین واصب، یعنی همه دین. هم دین خالص، یعنی سره دین. کل دین خالصاً لوجه الله بشود، تا شایسته آن حدیث نبوی بشوم که ضربه علی یوم الخندق تعدل عباده الثقلین. وگرنه جنگ بدر که آغاز نبردهای بی امان و نابرابر کفر علیه اسلام بود، خطر در آن روز بیشتر بود. اینکه قرآن از جنگ بدر نام می برد، از روز حنین نام می برد؛ فرمود: خدای سبحان شما را یاری کرد؛ یبدر و انتم اذله (10). و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم کثرتکم شیئاً(11). این مضمون که در جریان جنگ بدر وحنین نازل شده است که در جریان جنگ خندق به این صورت نبود! ولی جائزه یوم خندق حساب دیگری دارد که در روزهای دیگر نبود!

با همان اخلاص، صدیقه کبری صلوات الله علیها ، امام حسن «کریم اهل بیت» (صلوات الله علیه)، حسین بن علی «آلشهید بکربلا» صلوات الله علیه ، اینها یطعمون الطعام، همان جا هم دارند که انما نطعمکم لوجه الله (13). نه چون شما یتیم اید؛ آه شما، عاطفه ما را تحریک کردید! در جنگ خندق ، غضب لله بود؛ نه لله و للنفس. در اطعام سوره هل اتی، آن اکرام لله بود؛ لالله و للعاطفه و لضعف النفس و لرقه النفس و مانند آن. آنجا عواطف حضوری ندارد. آنجا گرایش های نفسانی ظهوری ندارد. اگر چنین شد، آیات مرتب برای کسی نازل می شود که همسایه دیوار به دیوار اسم اعظم است. اگر امام عسکری فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم همسایه دیوار به دیوار اسم اعظم است، آنطوری که سیاهی چشم همسایه تنگاتنگ سفیدی چشم است، اینها با اسم اعظم کار می کنند. این هم یک بخشی از مطالب. 


همه در برابر وحی، بی سوادند!

حالا برسیم به اینکه چه طور یک بانو به نام فاطمه معصومه آنچنان می درخشد که همه مراجع با جلال و شکوهی که داشته و دارند، در پیشگاه یک بانو مثل سهایند در برابر شمس!

مستحضرید که هیچ حکیم و متکلم و عارفی از یک سو، و هیچ فقیه و اصولی از سوی دیگر، علوم خود را با وحی انبیاء همتا ندانستند؛ یک. و خود را با انبیاء و اولیاء هم سنگ ندانستند؛ دو. فرمودند: وحی سلطان معارف و علوم است، علوم دیگر بندگان وحی اند. انبیاء و اولیاء و معصومین، امام اند؛ دیگران رعیت و امت اند. به طوری که الان که جهان شاهد هفت میلیارد بشر است، اگر همه این هفت میلیارد در حد مرحوم فارابی و بوعلی و شیخ انصاری و شیخ طوسی باشند، باز صادق است که خدا بفرماید: هو الذی بعث فی الامیین رسولاً (14). 

درست است یکی شیخ انصاری است و یکی شیخ طوسی است، اما در برابر وحی امی اند! این سخن نغز حکیم سنائی، همه حکماء و سرایندگان بعدی را وادار کرد که به همین روال سخن بگویند. تا هیچ کس خود را در برابر وحی، در برابر معصوم قرار ندهد. هر کس، هر چه دارد و هرچه هست، ریزه خوار این مائده و این سفره است. آن بزرگوار می گوید: 

مصطفی اندر جهان، آنگه کسی گوید که عقل؟! آفتاب اندر سما، آنگه کسی گوید سها (15)؟!

با بود وجود مبارک رسول گرامی علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء، کسی اسم عقل را می برد؟! با بودن آفتاب، کسی اسم سها را می برد؟! «سها» آن ستاره ضعیفی است که در سابق برای اینکه مشخص بشود کی سلیم الباصره است و نیست، می گفتند: اگر شب ستاره سها را ببیند، معلوم می شود چشم او سالم است. جزء ضعیف ترین ستاره هاست. با بود شمس که سخن از سها نیست! آفتاب اندر سما، آنکه کسی گوید سها؟ 

این که می بینید همه مراجع به منزله سحابند و این بانو به منزله شمس است، برای این است که این وصل به همان اخلاص محض است. وصل به همان انما یریدالله (16) است. وصل به هل اتی است. وصل به انما ولیکم الله است. وصل به آیه مباهله است و مانند آن. مبادا کسی علوم حصولی و مفاهیم را که احیاناً ممکن است در پایان امر از انسان گرفته شود، با صاحبان علومی که می گویند: انی یطرق السماء اعلم منی بطرق الارض (17) قیاس کند!

در بیانات نورانی حضرت امیر(ع) که در نهج البلاغه است، سوگند یاد کرد؛ فرمود: قسم به خدا من اگر بخواهم سرنوشت و آغاز و انجام تک تک شما را می گویم. والله لو شئت ان اخیر کل رجل منکم بمخرجه و مولحه و جمیع شانه لفعلت. ولکنی تخاف ان تکفروا فی برسول الله (18). اینکه همیشه می گوید: سلونی قبل ان تفقدونی، الان پیامش این است که: قبل ان تموتوا از من سؤال کنید. او که نمی میرد که!

یک وقتی است که به اصحابش می گوید: قبل از اینکه من از دست شما بروم از من سؤال کنید. این معنای ظاهری سلونی قبل ان تفقدونی. اما به ما چه خطاب می کند؟ به ما خطاب می کند: قبل از اینکه بمیرید به نهج البلاغه من مراجعه کنید؛ سلونی قبل ان تموتا. این کتاب من به طرق آسمانی اعلم و اعرف از طرق زمین است. قبل از اینکه از بین بروید، از من سؤال کنید. بنابراین، اینها درآن محدوده اند. اما وقتی به زمین آمدند، گرچه زمینی اند، اما آن استثناء سرجایشان محفوظ است.


ریزه خوار سفر کریمه

بیان ذلک این است؛ زیارت جامعه را که همه ما می خوانیم، این یک توضیحی می خواهد. در زیارت جامعه می خوانیم که: قبورکم فی القبور، اسمائکم فی الاسماء، انفسکم فی النفوس (19)، اینها را می خوانیم. این یک توضیحی می خواهد، یعنی چی؟ وجود مبارک رسول گرامی(ص) فرمود: من یک بدنی دارم، مثل شما. جسمی هستم، غذایی می خورم. یاکل و یمشی فی الاسواقی (20) است که می بینید؛ انما انا بشر مثلکم. (21). این مال بدن من است. اما تمام مزیت من در آن استثناء به بعد است؛ الا انه یوحی الی انما الهکم اله واحد (22) و معارف دیگر نسبت به من وحی می شود. شما از این خبری ندارید. شما فقط با بدن من هستید.شما در آن خطبه نورانی حضرت امیر در هنگام تودیع، فرمود: کنت جارا لکم جاورکم بدنی ایاما قلائل (23).

شما چند صباحی همسایه تن علی بودید، علی را که نمی دیدید! من هم با بدنم همسایه شما بودم، نه با جانم. من آن جائی که می گویم: انی یطرق السماء اعلم منی یطرق الارض که همسایه ندارم. من این یاکل و یمشی فی الاسواق را شما دیدید و همسایه او بودید. کنت جارا لکم جاورکم بدنی ایاماً قلائل. نه جاورکم روحی! پس شما با تن علی کار داشتید، نه با جان علی.

حالا برویم به سراغ زیارت جامعه، تا برسیم به سراغ کریمه اهل بیت، تا روشن بشود که چگونه شرف مراجع دراین است که در کنار سفره این ذات مقدسه باشند!

در زیارت جامعه می گوئیم: شما نوری بودید، محدق به عرش. عرشی بودید. و هم اکنون هم آنجا هستید. به نحو تجلی پائین آمدید، نه تجافی! شما مثل قرآن کریم، خدا شما را آویخت، نه انداخت. خدای سبحان باران را نازل کرده، یعنی باران را انداخت. قرآن را نازل کرده، یعنی قرآن را آویخت. او را که نیانداخت!

فرمود: در اول سوره مبارکه زخرف، شما وقتی در خدمت قرآنید؛ حم. والکتاب المبین. انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون. و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم (24). هم اکنون هم لدینا است، هم اکنون علی حکیم است. شما فقط قرآن مبین را دارید که دنباله این حبل مستحکم است. آغاز این حبل مستحکم که علی حکیم است، پیش من است. کسانی که عدل این قرآنند، آنها هم به شرح ایضاً. این چهارده نفر هم با این قرآن آویخته شدند، نه انداخته! با بدن اینها شما سروکار دارید، نه با جان اینها! اینها پیش ما علی حکیم اند، این چهارده نفر. و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم. هم اکنون علی حکیم اند. همیشه بودند و همیشه هستند.

در زیارت جامعه دارد که: کنتم محدقین بنور عرش. آنجا بودید، محدق بودید، محیط بودید، مطیف بودید، عرشی بودید. ذات اقدس اله من الله علینا شما را تنزل داد، نازل کرد، به این عالم آورد. مانند دیگران زیستید، زندگی کردید، یاکل و یمشی فی الاسواق بودید و رحلت کردید و مردید. دربین مردم بودید، با مردم بودید، برای مردم سخن می گفتید، برای مردم امامت می کردید، و رحلت کردید و دفن شدید. انفسکم فی انفس، ارواحکم فی الارواح، آبدانکم فی الأبدان، قبورکم فی القبور (25)؛

اما! اما و صد اما؛ فما احلی اسمائکم. چه قدر نام شما شیرین است! این فما احلی، فما احلی فما احلی، آن مستثنی را نشان می دهد. با ما هستید. از نظر بدن هستید. مراجع ماضین ما در کنار مضجع ملکوتی این کریمه هستند، اما فما احلی اسمها! فما احلی قبرها! فما احلی کنیتها! فما احلی علمها!فما احلی شانها! فما احلی عصمتها! فما احلی عزتها! این کجا، مراجع کجا! این کجا، حکما کجا! این کجا، عرفا کجا! این کجا، علماء کجا!

این استثنائی که در زیارت مبارکه جامعه است، نظیر همان استثنائی است که وجود مبارک رسول گرامی (ص) که همه عالم در آن استثناء غرق است. فرمود: من با شمایم اما الا انه یوحی الی. ما هم به اینها عرض می کنیم: قبورکم فی القبور؛ الآن هم در کنار این مضجع ایم قبرها فی القبور، اما فما احلی قبرها!!


چگونگی پیروزی در جنگ نابرابر انسان و شیطان

سالها قبل وقتی خواستم از حوزه علمیه تهران به قم مشرف بشوم، رفتم خدمت استادمان، مرحوم آقای آشیخ محمدتقی آملی؛ گرچه همه اساتید، حشرشان با انبیاء و اولیای الهی باشد، اما خوب بعضی از اینها یک خصیصه ای داشتند که دیگران، در آنها کمتر دیدیم.

این گذشته از اینکه مرحوم آقای نائینی رضوان الله علیه در تقریظ مکاسب شان که تقریرات شان چاپ شده، فرموده: صفوه المجتهدین العظام، مرحوم آقای نائینی در تقریرات ایشان؛ حالا اینگونه از مقامات علمی در دیگران هم بود و هست. فرمود به اینکه: من یک روز عاشورائی بود، خسته بودم، بعد از زیارت حضرت معصومه(س) رفتم قبرستان شیخان فاتحه خواندم، دیدم این مؤمنین روی قبور نشسته اند- همان حالی که وجود مبارک حضرت امیر در جریان بازگشت از کوفه برایشان پیش آمد- دیدم اینها روی قبور خودشان نشسته اند. منتظر طلب مغفرت و رحمت اند... از آدم کاسب اینها بر نمی آید، کسی که دنبال نخود سیاه و نان و نام است، اینها بر نمی آید.

این را عرض می کنم تا معلوم بشود که وقتی می خواستم ازشان خداحافظی کنم، بروم قم؛ به من چی گفت. دوبار در عالم رویا، دو حادثه برای ایشان پیش آمد. فرمود: من یک وقتی دیدم دشمنی سخت به من حمله کرد و مهاجم. من هیچ چاره نداشتم. دیدم جانم در خطر است. دستش را گاز گرفتم که از دستش نجات پیدا کنم. از شدت درد بیدار شدم، دیدم دستم در دهان خودم است. به من گفتند: آقا! مواظب باش در این عالم هیچ کسی با تو کار ندارد، مگر خودت. اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک(27). کسی کاری با ما ندارد که!

این همه آسمان و زمین را خدا مسخر کرده برای ما.

در سوره مبارکه کهف، اعراف، در بخش های فراوانی ذات اقدس اله فرمود به اینکه: این جنگ نابرابر است، دشمن شما را می بیند، شما او را نمی بینید. انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم(28). در جنگ نابرابر، وقتی دشمن قدر شما را ببیند، شما او را نبینید، خوب شکست می خورید.

یک رساله ای نوشته ابن طاووس، فرمود: دین به ما یک راه حل نشان داد. که ما می توانیم این جنگ نابرابر را صد و هشتاد درجه به نفع خودمان نابرابر بکنیم. یعنی کاری بکنیم؛ ما او را ببینیم، او ما را نبیند. و آن این است که برویم در قلعه خدا. اگر رفتیم، کلمه لا اله الا الله حصنی شد(29)، اگر ولایت علی بن ابیطالب(ع) حصنی شد(30)، این حصن است، دژ است، دژبان اش خداست. دژبان فرعی اش علی بن ابیطالب است.

خب! آدم وقتی وارد این قلعه شد، دشمن خودش را می بیند، دشمن او را نمی بیند دیگر. آن وقت أنتم ترانه ولا تراکم. فعلا انهم یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم. وارد آن قلعه شدید، انکم ترونه 

و لا یراکم. این همان است که ان الذین امنوا و اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون(31). شما می بینید، او نمی بیند. این را طرد می کند.

و بار دیگر مرحوم آشیخ محمدتقی آملی رضوان الله علیه گفت که: در عالم رویا دیدم دشمنی به من حمله کرده. من هیچ چاره نداشتم. دست آوردم به چشم او که آسیبی به چشم اش برسانم. از شدت درد بیدار شدم. دیدم دستم در چشم خودم است! آنجا هم به من گفتند: مواظب باش. کسی کاری به تو ندارد. این خودتی. به دنبال چی می گردی؟ می خواهی دین و آخرت را یکجا هدر بدهی؟ دنبال چی می گردی؟

این آشیخ محمدتقی آملی؛ وقتی رفتم ازشان خداحافظی بکنم که من می خواهم بروم قم، اجازه بگیرم. فرمود: برو آنجا که کریمه اهل بیت آنجاست. فرمود: این قبر، یک قبر عادی نیست. بزرگان آنجا دفن اند. مراجع آنجا دفن اند. حکماء، علماء، فقهاء، اصولیون آنجا دفن اند. آنجا قبر دختر موسی بن جعفر است. این قبر منشاء هزارها برکت است.

ببینید این حرف مال چهار هزارسال قبل است. همه انبیاء اینطور بودند. اینها وارثان آن انبیاء هستند. اولین بار ما این فرمایش را از ایشان شنیدیم، بعد دیدیم حرفی است که میرداماد نقل می کند. ایشان فرمودند به اینکه: شاگردان ارسطو؛ ارسطو و افلاطون را وجود مبارک موسای کلیم و انبیای دیگر تربیت کرده اند. همانطوری که حکماء و فقهاء را انبیای قبلی و بعدی تربیت کردند. شاگردان ارسطو هر وقت مطلب عمیق علمی برایشان مشکل می شد، می رفتند کنار قبر ارسطو، آنجا مباحثه می کردند.برایشان حل می شد. اینها جزء موحدان عالم بودند.


منشأ برکات شرق و غرب

بعد ما آمدیم قم. با قبسات مرحوم میرداماد آشنا شدیم. دیدیم، بله. این میرداماد است. در قبسات، در صفحه مشخص، می گوید: امام رازی این حرف را زده. امام رازی هم در کتاب المطالب العالیه گفته. آن هم آدرس اش مشخص است؛ که بنای شاگردان ارسطو این بود؛ هر وقت مطلب علمی برایشان مشکل می شد، می رفتند کنار قبر. از آن قبر برکت می گرفتند.

این را که خود من بارها تجربه کردم؛ کتابهای عمیق؛ حالا یا جواهر بود، یا اسفار؛ به روال عادی، اینجا که مطالعه می کردم؛ همین کتاب را وقتی می بردم در یک شهر دیگری، می دیدم به کندی دارم پیش می روم. این را باور کنید. اینجا انسان بهتر می فهمد، خوشتر می فهمد، عمیق تر می فهمد، در آفتاب است. اینها نه تعارف است، نه مجاز است، نه خدای ناکرده خرافات است! این نور مرتب می آید، این ملائکه مرتب نازل می شوند.

اگر چنانچه ذات اقدس اله به رسولش فرمود: لااقسم بهذاالبلد و انت حل بهذا البلد(32)، الان همین طور است. اعتاب مقدسه این طور است؛ نجف اینطور است، کربلا اینطور است، کاظمین این طور است، سامرا که متأسفانه به این وضع درآمده است؛ بارگاه ملکوتی امام دهم و یازدهم (صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین) این طور است. کریمه اهل بیت، مضجع اش اینطور است، اینچنین نیست که انسان فقط بیاید، زیارت بکند، ثواب اخروی ببرد! علم در اینجاست، کرامت در اینجاست، معنویت در اینجاست. حضور اینها منشاء رحمت و برکت است.

و امام عسکری سلام الله علیه فرمورد به اینکه- این روایت از وجود مبارک امام رضا هم نقل شده است- لیست العباده بکثره الصلاه والصیام. مهمترین عبادت؛ انما العباده کثرت التفکر فی امرالله(33) خدا غریق رحمت کند مرحوم آقای شاه آبادی، استاد امام رضوان الله علیه را! این دو تا آیه قرآن را خیلی لطیف معنا کرده در آن رساله شذرات شان. در دو بخش قرآن ذات أقدس اله فرمود: مواظب باشید، فشار جان دادن کار آسانی نیست. یک عده موقع مرگ سیلی می خورند. و الملائکه یضربون وجوهم و أدبارهم (34). این دو جای قرآن است. فرشتگان با سیلی زدن به صورت و با مشت زدن به پشت، جان او را می گیرند.

مرحوم آقای شاه آبادی رضوان الله علیه در آن رساله لطیف شان توجیه کردند این دو تا آیه را. گفتند: فرشتگان دنیا، مأموران الهی اند، مدبران الهی اند، در دنیا مواظب اند. دیدند این آقا عمر را تلف کرده، جا پرکرده، کاری هم انجام نداده، با مشت به پشت اش می زنند، او را از دنیا بیرون می برند؛ این یک. فرشته های مسئول برزخ می بینند. این با دست خالی دارد می آید. به صورتش سیلی می زنند که عمری آنجا گذراندی، آخر چی آوردی اینجا؟ و الملائکه یضربون وجوهم و أدبارهم. اینها را این خاندان به ما گفتند. اینها را این معارف به ما گفتند.

بنابراین اگر می بینید واقع حوزه علمیه قم الآن منشاء برکاتی شد در شرق عالم و غرب عالم؛ یک وقتی گفته می شد: اطلبوا العلم ولو بالصین (35)، این تمثیل بود و نه تعیین. وگرنه چین چیزی نداشت! که الا و لابد باید انسان چینی بشود.امروز به برکت انقلاب و خونهای پاک شهداء، می گویند: اطلبوا العلم ولو بقم. چینی می آید، شرقی می آید، غربی می آید؛ از تاشکند تا واشنگتن شما اینجا طلبه دارید. این خون شهداء، صدور انقلاب، پیام را به مشرق برد، پیام را به مغرب برد، و همه را آورد. اطلبواالعلم ولو بقم. این برکت این بی بی است!! خیلی ها می خواستند انقلاب بکنند، ولی بالاخره از قم باید برخیزد. فرمود: چون تو در این شهری، این شهر محترم است. این شهر می شود بلد امین. لااقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد. اگر چنانچه این کریمه در اینجا نبود، معلوم نبود قم به این وضع، با این برکاتش، فراوان همراه باشد.بنابراین بهترین فرصت این است که حوزه علمیه، کماکان بهره های فراوان خودش را ببرد. محققان از حداکثر فرصت استفاده بکنند، دین پژوهان به شرح ایضاً. نویسندگان، گویندگان، مبلغان الهی، همه اینها از این مضجع ملکوتی حداکثر بهره را ببرند. تا وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) ظهوری کند و این انقلاب اسلامی به دست صاحب اصلی اش برسد.


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|سه شنبه 94/5/27 | نظر

راز عدم ازدواج حضرت معصومه (س)

دستگردقداده+حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء

نویسنده: سید جواد حسینی


حضرت معصومه در یک نگاه

حضرت فاطمه معصومه(س) در اول ذیقعده 173 در مدینه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادر گرامی‌اش نجمه خاتون است. او از کودکی تا جوانی تحت تربیت پدر بزرگوارش و برادر مکرّمش حضرت رضا(ع) قرار داشت و در علم و تقوا و پاسخ به پرسش‌های مراجعان به مقامی رسید که مدال افتخار فداها ابوه از پدر خود دریافت داشت. بعد از ورود حضرت رضا (ع) به مرو آن حضرت نامه‌ای را به وسیله یکی از غلامان خویش برای خواهرش فرستاد که با رسیدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه(س) آماده سفر گشت.[1] آن حضرت در سال 201 هجری به همراه پنج تن از برادران (فضل، جعفر، هادی، قاسم، زید) و تعدادی از برادرزادگان و کنیزان روانه خراسان شدند.[2]

هنگامی که موکب حضرت معصومه(س) به ساوه رسید، عده‌ای از دشمنان اهل بیت، به اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در یک درگیری نابرابر، تمام برادران و بیشتر همراهان او به شهادت رسیدند و حضرت معصومه(س) بر اثر شدّت تألمات و بنا بر قولی بر اثر مسمومیت[3] بیمار گشت. 

در روز 23 ربیع الاوّل 201 هجری فاطمه معصومه(س) وارد قم شد و ناقه حضرت در محلی که امروز به نام میدان میر نامیده می‌شود، زانو به زمین زد و این افتخار نصیب موسی بن خزرج ، بزرگ اشعریان، شد تا هفده روز میزبان دختر، خواهر و عمه امام باشد.

آن بانو سرانجام در روز دهم ربیع الثانی 201 هجری از دنیا رحلت کرد و با تجلیل فراوان مردم قم، و به وسیله دو فرد ناشناس، به خاک سپرده شد.[4]


اهمیت ازدواج در اسلام

پیش از ورود به مبحث اصلی این مقاله، باید یاد آورشویم که در اسلام بر امر ازدواج تأکید و سفارش فراوان شده است؛ تا آنجا که در قرآن، این معجزه ماندگار الهی، آیات متعددی در این باره وجود دارد؛ از جمله می‌فرماید: )وَأَنْکِحُوا اْلأَیامى‌ مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیم([5]؛ باید مردان بی زن و زنان بی‌شوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح درآورید. اگر آنان فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد ساخت؛ زیرا خداوند وسعت دهنده و داناست.

خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: و از نشانه‌های او (خداوند) اینکه همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد. در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر کنند.

در روایات نیز تعبیرات تأمل برانگیزی دربارة ازدواج آمده است که به راحتی نمی‌توان از کنار آن گذاشت. پیامبر اکرم(ص) فرمود:اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلیس مِنّی[6]؛ ازدواج سنت من است؛ هر کس از سنت من رو بگرداند، از من نیست. 

زنی به امام باقر(ع) عرض کرد: من زن تارک دنیا هستم. حضرت فرمود: منظورت از ترک دنیا چیست؟ عرض کرد: نمی‌خواهم هرگز ازدواج کنم. حضرت پرسید: چرا؟ عرض کرد: دنبال کسب فضیلت هستم. حضرت فرمود: از این کار دوری کن. اگر در این کار فضیلتی بود، فاطمه از تو به آن سزاوارتر بود. هیچ کس نیست که در فضیلت بر او سبقت گیرد.[7]

آن حضرت در جای دیگر فرمود: ما بُنیَ فِی الاِسلامِ بِناءً اََحَبُّ الِی اللهِ وَ اَعَزّ مِنَ التَّزویجِ[8]؛ هیچ بنای در اسلام محبوب‌تر و عزیز‌تر از ازدواج در نزد خداوند نیست.

از طرف دیگر، عزب بودن و مجرد زندگی کردن به شدّت نکوهش شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: شَرارُکُمْ عُزَّابُکُمْ، رَکْعَتانِ مِنْ مُتَأهِّلٍ خَیْرٌ مِنْ سَبعینَ رکْعَةً مِنْ غیْرِ مُتَأهِّلٍ؛[9] بدترین شما، عزب‌ها (و بی همسران) هستند. دو رکعت نماز فرد متاهّل، بهتر است از هفتاد رکعت نمز غیر متأهل.

حال این پرسش رخ می‌نماید که حضرت معصومه(س) با آن مقام علمی و آگاهی‌ای که از دستور‌های اسلام و سنّت پیامبر اکرم(ص) داشت، چرا ازدواج نکرد و تشکیل خانواده نداد؟ از طرف دیگر، بر اثر موقعیت علمی و معنوی و زیارتی آن حضرت، بسیاری از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه برای خود پذیرفته‌اند که روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممکن است بهانه‌ای برای فرار از ازدواج باشد.

این نکته را هم اضافه کنیم که نه تنها حضرت معصومه(س) ازدواج نکرد، بلکه هیچ یک از دختران موسی بن جعفر ازدواج نکردند. 


بررسی نظریات مختلف

احتمالات و نظریات مختلفی برای ازدواج نکردن آن حضرت بیان شده است که به برّرسی و صحت و سقم هر یک می‌پردازیم.

1. وصیّت موسی بن جعفر(ع)

یکی از احتمالات که در واقع یکی از پاسخ‌ها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسی بن جعفر به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!

ابن واضح یعقوبی طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: موسی بن جعفر را هیجده پسر و 23 دختر، پسران عبارت بودند از : علی‌رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.

موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این‌باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج رفتن منظوری نداشته است.[10]

در پاسخ به سخنان یعقوبی اولاً، باید گفت: چنین وصیّتی برخلاف سنت رسول الله(ص) و سیرة امامان اهل بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمی‌شود.

ثانیاً، متن وصیت حضرت موسی بن جعفر غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد. برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می‌کنیم. ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و ... را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی ... اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍٍّ اِبْنی ... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ ... وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ...[11]؛ شاهد می‌گیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کرده‌ام... (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده‌اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه‌تر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر می‌دهد و اگر خواست رد کند، رد می‌کند.

در این وصیت‌نامه، حضرت موسی بن جعفر(ع) با صراحت به فرزندان اعلام می‌دارد که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(ع) است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه‌تر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا(ع) نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(ع) باید نظارت داشته باشد.

بنابراین نظریه یعقوبی بی‌اساسی است و نمی‌توان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخی محققین صریحاً سخن یعقوبی را مجعول و بی اساس دانسته‌اند.[12]

2. همتا نداشتن

نظریه دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(س) از نظر کمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمی‌شد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار می‌گیرد، هم کفو بودن است.

این نظریه نیز نمی‌تواند قابل تأیید باشد؛ زیرا اولاً سیرة ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه رکفو یکدیگر می‌دانستند. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می‌پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می‌شود.[13]

ثانیاً، در عصر امام کاظم(ع) جوانان شایسته‌ای از تبار امام حسن مجتبی(ع) و حضرت سیدالشهدا(ع) و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که می‌توانستند همسران مناسب برای آنان باشند.

3. اختناق هارونی

احتمال و نظریه سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر(ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر(ع) داشته باشد؛ چرا که همین ارتباط نسبی زمینه‌ای را فراهم می‌ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری می‌کرد، ولی ستمگری بی‌رحم بود. یکی از مورّخین می‌گوید:هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می‌ریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالم‌تر بود.[14] و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند.[15]

شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر می‌بردند و کوچک‌ترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر(ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: این لباس را نگهدار و از دست مده؛ زیرا در حادثه‌ای که برایت پیش می‌آید، به کار می‌آید.

چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسی بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه‌ای نگه داشته‌ام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کننده‌ای را درباره تو باور نخواهم کرد.[16]

این گونه قضایا نشان می‌دهد که ارتباط موسی بن جعفر(ع) کنترل می‌شد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش می‌داد. بعد از شهات امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(ع) نیز تحت نظر قرار‌گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه(س) و جعمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(س) پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.

بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.


حسن ختام

سخن را با معرّفی برخی کتب درباره زندگانی کریمة اهل بیت حضرت معصومه(س) به پایان می‌بریم:

1. احوالات حضرت معصومه،محمد حسین مفلس، مخطوط.

2. انوار المشعشعین، شیخ محمد علی بن حسن کاتوزیان تهرانی، 1327 هجری، 243صفحه.

3. بارگاه حضرت معصومه، بیژن سعادت، چاپ 1977، فلورانس ایتالیا.

4. بارگاه حضرت معصومه، نشریه شهرداری قم، 73 صفحه.

5. بدر فروزان، عباس فیض، 1364 هجری، قم، 452 صفحه.

6. تاریخ مشاهیر و قبور واقعه در بلدة قم، افضل الملک، 1348 هجری، 72 صفحه.

7. التحفة الفاطمیة الموسویه، محمد‌علی کچوئی قمی، 1320هجری.

8. تربت پاکان، سید حسین مدرسی طباطبائی، 1355، دو جلد، 1238صفحه.

9. تعزیه حضرت معصومه، صادق همایونی، مجله کاوه شماره 41 و 42، 1352، مونیخ.

10.چکامه، عباسخان افشار متخلص به پریشان، موجود در کتابخانه آستانه.

11.حیات حضرت معصومه قم، سید حیدر مهدی، 1983، حیدرآباد، 100صفحه.

12.حیات الست، شیخ مهدی منصوری، م 1406، چاپ 1380 ه، قم.

13.زندگانی حضرت معصومه، محمد شیرین کلام، چاپ قم.

14.فاطمه بنت الامام موسی الکاظم، محمد هادی امینی، 1405ه، قم، 160صفحه.

15.فاطمه بنت الامام موسی بن جعفر، سید محمد باقر ابطحی، 1409ه.

16.معصومه قم، سید تقی طباطبائی قمی، 1365، 48 صفحه.

17.ودیعة آل محمد فاطمه معصومه، محمد صادق انصاری، 1414ه، قم.

18.وسیلة المعصومیّه، میرابوطالب مشهور به سید بیوک واعظ تبریزی، 106صفحه.

19.زندگانی حضرت معصومه و تاریخ قم، سید مهدی صحفی، 1390ه، قم، 132صفحه.

20.بارگاه حضرت معصومه تجلیگاه فاطمه زهرا3، سید جعفر میر عظیمی، انتشارات مشهور، 229صفحه.

21.تاریخچة قم و حضرت معصومه، محمد محمدی اشتهاردی، 96صفحه.

22.حضرت معصومه و شهر قم، محمد حکیمی، 1365 مشهد، 135صفحه.

23.در حریم حضرت معصومه، علی اکبر مهدی‌پور، 1415، قم.

24.زندگینامة حضرت معصومه، محمد محمدی اشتهاردی، 1350، 218صفحه.

25.چهل حدیث قم و حضرت معصومه، محمود شریفی، نشر معروف، 13صفحه.

26.کریمه اهل بیت، علی اکبر مهدی‌پور، 1415ه، 536صفحه.[17]

27.نگین قم، جواد محدثی، 1380ش، 80صفحه.


پی نوشت : 

[1] . من لا یحضره الخطیب، ج 4، ص 461، به نقل از بارگاه فاطمه معصومه، سید جعفر عظیمی، ص30.

[2] . بارگاه فاطمه معصومه، سید جعفر عظیمی، ص31؛ کریمه اهل بیت، ص174.

[3] . الحیاة السیاسیه للامام رضا، سید جعفر مرتضی عاملی، ص 428.

[4] . بحارالانوار ، ج 48، ص 290؛ تاریخ قم ، ص 213.

[5] . نور / 32.

[6] . بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص 220، حدیث 23؛ منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص233، حدیث 2774.

[7] . بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص219 ، حدیث 13. 

[8] .همان.

[9] . منتخب میزان الحکمه، ص 233؛ کنزالعمال، متقی هندی، روایت 44448.

[10] . تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421.

[11] . بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج 48، ص276 ـ 280؛ عیون الاخبار، ج 1، ص 26؛ عوالم، ج 21، ص 475؛ اصول کافی، ج 1، ص 317.

[12] . ر. ک : حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج 2، ص497.

[13] . منتخب میزان الحکمه، ص234؛ بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص237، حدیث25.

[14] . الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج5، ص241.

[15] . تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ص162.

[16] . الارشاد، شیخ مفید، بصیرتی قم، ص 293؛ شبلنجی ، نورالانوار، ص 150، با اختصار.

[17] . ر.ک: بارگاه فاطمه معصومه، همان، ص 219ـ229.

منبع:سایت حوزه


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|جمعه 94/5/23 | نظر

فخرقم

دستگردقداده+حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده


آگاهى به فرهنگ و روش زندگى پرافتخار خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل على (علیه السلام) و پناهندگى معنوى و عملى به این پناهگاه مطمئن و استوار، یکى از اصیل ترین راه هاى شناخت اسلام ناب و بهره مندى از آن است، چرا که تنها از سرچشمه زلال اسلام آب نوشیده اند و تبلورى از مکتب حیات بخش پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. در این میان آگاهى به زندگى حضرت معصومه (سلام الله علیها) که گلى درخشان از گلستان خاندان نبوت است، فرهنگى پربار و سازنده است که موجب هدایت و رشد بیشتر شده و ما را در مسیر ترقیات معنوى، مددکارى نیرومند در سطح عالى خواهد بود.هر کسى که تشنه معرفت است و در جست وجوى درستى، فداکارى و راستى، لحظه اى قرار ندارد، گریزى از زانو زدن در پیشگاه این فرزانگان پاک سرشت ندارد تا درس چگونه زیستن را براى رسیدن به مقام قرب الهى و فناى در محبت حق از آن سروران آموخته و به روش ایشان عمل نماید.


ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

آن حضرت در روز اول ماه ذیقعده سال 173 هجرى قمرى در مدینه چشم به جهان گشود. آغاز ماه ذیقعده براى حضرت رضا (علیه السلام) و دودمان نبوت، پیام آور شادى مخصوص و پایان یک انتظار عمیق و استثنایى است. زیرا حضرت نجمه (سلام الله علیها) فرزندى جز حضرت رضا (علیه السلام) نداشت و مدت ها پس از حضرت رضا (علیه السلام) صاحب فرزندى نشد. زیرا حضرت رضا (علیه السلام) در سال 148 هـ.ق متولد شد ولى حضرت معصومه (سلام الله علیها) در سال 173 یعنى با 25 سال فاصله با توجه به این که امام صادق (علیه السلام) به ولادت چنین بانویى، بشارت داده بود. بنابراین پس از آن که حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) ایده به جهان گشوده، آن روز براى حضرت نجمه (سلام الله علیها) و حضرت رضا (علیه السلام) روز شادى و سرور وصف ناپذیر و روز مهمى از ایام الله بود. به راستى توصیف عظمت هلهله و غریو شادى از دودمان رسالت را به خاطر این که امام رضا (علیه السلام) داراى خواهرى شده بود که سال ها قبل در خبرهاى غیبى به وجود او مژده داده شده بود، نمى توان ترسیم کرد، چرا که فروغى از کوثر و گلى تابناک از گلشن آل محمد (علیه السلام) چشم به جهان گشوده بود و جهان ملکوت و معنى را صفاى دیگرى بخشیده بود.دیرى نپایید که در همان سنین کودکى، حضرت معصومه (سلام الله علیها) مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون و در شهر بغداد شدند، لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش على بن موسى الرضا (علیه السلام) بزرگ شدند، در سال 200 هـ . ق در پى اصرار و تهدید مامون عباسى سفر تبعیدگونه حضرت رضا (علیه السلام) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند. یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (سلام الله علیها) به شوق دیدار برادر به همراه عده اى از برادران و برادرزاده ها به طرف خراسان حرکت نمودند و در هر شهر و محلى از طرف مردم مورد استقبال واقع مى شدند. اینجا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب (سلام الله علیها) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامى شان را به مردم مومن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهل بیت (علیه السلام) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى فرمودند، بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید، عده اى از مخالفین اهل بیت که از پشتیبانى مامورین حکومت برخوردار بودند، سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند. در نتیجه تقریبا همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت معصومه (سلام الله علیها) را نیز مسموم نمودند. به هر حال یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مریض شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نموده و سوال فرمودند: از این شهر (ساوه) تا قم چند فرسخ راه است؟ جواب دادند، ده فرسخ. فرمود مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود، شهر قم مرکز شیعیان ما مى باشد. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند، در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان اشعرى زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید، و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدودا روز 23 ربیع الاول سال 201 هـ . ق حضرت وارد شهر مقدس قم شدند.آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود، زندگى نمودند و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بودند.هم اکنون محل عبادت آن حضرت حجره اى است در مدرسه بیت النور که محل ارادتمندان آن حضرت است.


وفات حضرت معصومه (سلام الله علیها)

سرانجام آن بزرگوار یادگار اهل بیت (علیه السلام) در روز دهم یا دوازدهم ربیع الثانى سال 201 هـ . ق پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر بزرگوارش روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند. مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محلى به نام «باغ بابلان» که قبرستان خانوادگى «اشعریون» بود، تشییع نمودند، همین که قبر مهیا شد، خاندان اشعرى در این که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد، دچار مشکل شدند که ناگاه دو سوارى که نقاب به چهره داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز بر آن پیکر پاک یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را به او داد تا در دل خاک نهان سازد. آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند. سپس موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که پس از سال ها حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر امام جواد (علیه السلام) اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام، قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بیت (علیه السلام) و دارالشفاى دل سوختگان عاشق ولایت و امامت شد.


فضایل و مناقب حضرت معصومه (سلام الله علیها)

شرافت خانوادگى: او بنت رسول الله و بنت ولى الله و دخت ولى الله و عمه ولى الله است و این امر خود سرچشمه سایر فضایل و کمالات معنوى و روحانى آن بزرگوار است.

عالمه و محدثه اهل بیت (علیه السلام) یکى از والاترین عناوینى است که نشان دهنده بلندى مرتبه علم و آشنایى کریمه اهل بیت (علیه السلام) با معارف بلند اسلام و مکتب حیاتبخش تشیع است و به آن استناد مى نمایند چرا که آن حضرت جز از افراد مورد وثوق و اطمینان حدیث نقل نمى کند.او معصومه است: فاطمه معصومه که خود پرورش یافته مکتب ائمه طاهرین(علیه السلام) و یادگار صاحبان آیه تطهیر است، نمونه عالى اى از طهارت و پاکى است، به حدى که خاص و عام او را به عنوان معصومه لقب داده اند، چنانچه حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «من زار المعصومه بقم کمى زارانى» کسى که فاطمه معصومه را در قم زیارت کند، مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد.

از جمله کسانى که به شفیعه بودنش در روایات و آثار دینى تصریح شده است، فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است.امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: به شفاعت او همه شیعیانم، وارد بهشت خواهند شد. 


فضیلت زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) در روایات:

1ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: براى خدا حرمى است و آن مکه است و براى رسول خدا (ص) حرمى است و آن مدینه است و براى امیرالمومنین (علیه السلام) حرمى است و آن کوفه است و براى ما حرمى است و آن شهر قم است و به زودى زنى از فرزندان من در آنجا دفن خواهد شد که نامش «فاطمه» است، هر کس او را زیارت کند بهشت بر او واجب خواهد شد.

2ـ امام رضا (علیه السلام) فرمودند: کسى که فاطمه معصومه را زیارت کند، در حالى که معرفت به حق او داشته باشد، پاداش او بهشت است. 

3ـ امام جواد (علیه السلام) فرمود: کسى که قبر عمه ام را در قم زیارت کند، سزاوار بهشت است.


جلال و جبروت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

حضرت آیت الله مرعشى نجفى (ره) به طلاب مى فرمود: علت آمدنم به قم این بود که پدرم آسیدمحمود مرعشى نجفى (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر (علیه السلام) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند، شبى (در حال مکاشفه) حضرت را دیده بود که به ایشان مى فرماید: سیدمحمود چه مى خواهى؟ عرض مى کند: من مى خواهم بدانم قبر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کجاست تا آن را زیارت کنم، حضرت فرموده بود من که نمى توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم. پدرم عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به فاطمه معصومه (سلام الله علیها) عنایت فرموده است. هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را درک کند به زیارت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) برود.آیت الله مرعشى (ره) مى فرمودند: پدرم مرا سفارش مى کرد که من قادر به زیارت ایشان نیستم، اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش براى زیارت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و ثامن الائمه (علیه السلام) آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیت الله حائرى در قم ماندگار شدم. 

آیت الله مرعشى (ره) در آن زمان مى فرمودند: «شصت سال است که هر روز من اول زائر حضرتم.


توجه و توسل علما به حضرت معصومه (سلام الله علیها) 

احترام به مقدسات مذهبى و تجلیل و بزرگداشت آن مقدسات، از امور بسیار مهم اسلامى است که بزرگان و علماى دین اهمیت بسیار مى دادند. نقل شده شاه عربستان وقتى به ایران آمد و هدایایى براى حضرت آیت الله بروجردى (ره) فرستاد، ایشان در میان آن هدایا، چند قرآن و مقدارى از پرده کعبه را پذیرفت و بقیه را رد کرد. در ضمن شاه عربستان تقاضاى ملاقات با آقاى بروجردى کرده بود، این تقاضا توسط سفیر عربستان به ایشان ابلاغ شد ولى آقاى بروجردى این تقاضا را رد کرد، وقتى که از علت این امر سوال شد گفت این شخص (شاه عربستان) اگر به قم بیاید (به خاطر این که وهابى است، به زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) نمى رود) و اگر به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) نرود به مقام ارجمند حضرت معصومه (سلام الله علیها) توهین خواهد شد و من به هیچ وجه چنین امرى را نمى پذیرم و تحمل نمى کنم. 

احترام متواضعانه و عمیق رهبر کبیر انقلاب اسلامى و رهبر معظم انقلاب از حضرت معصومه (سلام الله علیها) و مقدسات دین نیز شاهدى دیگر بر این مطلب است. امام خمینى (ره) آن بزرگ مرد الهى کنار مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) مى آمد و با کمال تواضع و خضوع ضریح را مى بوسید.

حضرت امام خمینى (ره) در یکى از قصاید خود تحت عنوان «مدیحه نورین نیرین» فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و فاطمه معصومه (سلام الله علیها) پس از چند شعر مى گوید:

نور خدا در رسول اکرم پیدا

کرد تجلى ز وى به حیدر صفدر

وز وى تابان شد، به حضرت زهرا

اینک ظاهر زدخت موسى جعفر

آبروى ممکنات جمله از این نور

گرنبرى باطل آمدند سراسر

دختر چون این دو از مشیمه قدرت

نامد و ناید دگر هماره مقدر

آن یک امواج علم را شده مبدا

وین یک اخواج حلم را شده مصور

آن یک بر فرق انبیاء شده تارک

وین یک در ملک کبریایى مشعه

لم یلدم بسته لب وگرنه بگفتم

دخت خدایند این دو نور مطهر

آن یک بر ملک لایزالى، تارک

وین یک بر عرش کبریایى افسر

آن یک خاک مدینه کرده مزین

صفحه قم را نموده این یک انور

خاک قم این کرده از شرافت، خبت

آب مدینه نموده آن یک، کوثر

عرصه قم غیرت بهشت برین است

بلکه بهشتش یساولى است برابر

زیبد اگر خاک قم به عرش کند، فخر

شاید گر لوح را بیابد همسر

خاکى عجب خاک، آبروى خلایق

ملجاء بر مسلم و پناه به کافر 

منبع:روزنامه جوان


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|جمعه 94/5/23 | نظر

شهدای دستگرد قداده

بیداری و بیدارشدن در هرلحظه از زمان به چراغ و روشنایی نیازمند است  . روشنایی و نـور زمانی بکار آیـد.که تاریکیها انسان را احاطه کرده باشد . در آستانه   سالروز شهــادت ششمین امام هـدایت .  فرشتگان عاشقی آمدندتا با نور وجود خود باری دیگر بتابند برپیکــــر تاریک این زمان.  آمدند تا باری دیگر روشنگـر اهداف خویش باشند. گویا آمدند تا ماموریت خویش را حتی در دورترین نقاط این کشـور به پایان برسانند.آمدند تا باری دیگـر آسمان این سرزمین را از عطــر خوش شهـادت پر کنند.   باشـد که مردم با ولایت دستگرد قداده شمیمی از عطر وجود این فرشتگــان را احساس نموده  و اقتدا کنندگان واقعـی آنان باشند.


امروز احساس عاطفه درشهرما شعله می کشیدواشکهای مادران بود که به یاد مادران چشــم به راه جاری می گشت.امــروز مردم دستگــرد . درسالروز ششمین امام معصوم. غواص دست بستــه ای را بادستان باز بدرقــه کردند تا ثابت کنند تــاریــخ باز مکررا   تکرار خواهــد شـدو تا آخرین قطره خون حامی ولایت خواهند ماند.

 

 جهت مشاهده کلیپ در سایت آپارات کلید کنید.

شهدای دستگرد قداده+حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء

 


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|جمعه 94/5/23 | نظر

کانال تلگرام

کانال تلگرام حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا

عضویت درسامانه پیامکی

مطالب اخیر

برچسب‌ها

دستگردقداده (217), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء (70), هیئت سیدالشهداء (40), کانون فرهنگی قرآنی مصباح (35), حسینیه سیدالشهداء (31), فرهنگسرای دستگردقداده (25), کانون مصباح دستگردقداده (25), هیئت سیدالشهداء دستگردقداده (24), دستگرد قداده (22), سیدالشهداء (20), مصباح (18), هیئت (17), حسینیه (17), کانون (17), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداءدستگردقداده (15), دستگرد (11), فرهنگسرای سیدالشهداء (11), کانون مصباح (10), هیئت سیدالشهداءدستگردقداده (9), عیدسعیدقربان (9), دعای ندبه (9), دعای (8), میلادامام حسن مجتبی(ع) (8), ولادت امام رضا(ع) (8), ولادت امام هادی(ع) (8), ندبه (7), فرهنگسرای (7), حضرت (7), حسینیه دستگردقداده (6), امام (6), قداده (6), هیئت سیدالشهداء(ع) (6), ولادت حضرت معصومه (6), کانون فرهنگی مصباح (6), کانون فرهنگی مصباح دستگردقداده (5), ویژه نامه روزعرفه (5), ماه (5), فرهنگسرای دستگرد (5), فرهنگی (5), سیدالشهدا (5), دهه کرامت (5), رجب (4), شهادت امام محمدباقر (4), فاطمیه (4), مبعث (4), میلاد (4), رسول (4), اکرم (4), ولادت امام موسی کاظم(ع) (4), ولادت (4), کانون فرهنگی قرآنی مصباح دستگردقداده (4), کانون مصباح دستگرد (3), ولادت امام کاظم(ع) (3), ویژه نامه (3), امام حسن(ع) (3), حسینیه سیدالشهداءدستگردقداده (3), ویژه نامه ها (3), فرهنگسرای دستگرد قداده (3), علی (3), شهادت امام صادق(ع) (3), عیدقربان (3), زهرا (3), شهادت (3), شهادت امام جواد (3), سروری (2), سیزده (2), سالروز تخریب بقیع (2), شهادت امام صادق (2), فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق(ع) (2), فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (2), فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), محرم (2), قرآن (2), قرآنی (2), نامه (2), نبوی (2), های (2), فاطمه (2), حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده (2), حسین (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (2), رمضان (2), الاسلام (2), امر به معروف و نهی از منکر (2), پیامبر (2), حجت (2), اشعار (2), اطلاعیه (2), تابلو اعلانات (2), ولادت امام رضا (2), وفرهنگسرای (2), کلیپ تکان دهنده زمان می گذرد (2), کوتاه (2), کاظم (2), کانون فرهنگی قرانی مصباح (2), هیئت سیدالشهدا (2), ویژه (2), کانون فرهنگی قرآنی (1), کانون مصیاح دستگردقداده (1), کدام (1), کرامات حضرت معصومه علیها السلام (1), کراماتی از امام رضا(علیه السلام) (1), کریمه اهلبیت(ع) (1), کسب قدرت (1), کشکولی (1), کانون مصباح دستگرد قداده (1), وفرهنگسرای سیدالشهداء (1), هیئت سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (1), هیئت سیدالشهداءدستگردقداه (1), و (1), و نهی از منکر (1), ولادت امام هادى(ع) (1), ولادت پیامبر اکرم به روایت اهل تسنن (1), ولادت حضرت فاطمه معصومه (1), ویژه نامه آثار و (1), ویژه نامه اسباب بازی (1), ویژه نامه امر به معروف و نهی از منکر (1), ولایت (1), ولایتعهدی امام رضا(ع) (1), وهابی ها چه می گویند؟ (1), وهابیت (1), وهابیت تندرو و بازگشت به عصر جاهلیت‏ (1), وهابیت و تخریب قبور متبرکه (1), ویژه نامه روزه و علم (1), ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه ع (1), ویژه نامه سالروز ویران شدن قبرستان بقیع (1), ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام (1), ویژه نامه عید سعید فطر (1), ویژه نامه میهمانی (1), ویژه نامه وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها (1), ویژه نامه ولادت (1), ویژه نامه ولادت امام رضا(ع) (1), ویژه نامه ولادت حضرت معصومه (1), یک پیوند آسمانی (1), کارت پستال وفات حضرت خدیجه (1), کارنامه عملى وهابیت (1), تابلو اعلانات محرم (1), تاریخچه و فلسفه عید قربان -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده -کا (1), تجدید عهد با غریب طوس (1), تحلیلی بر مقام و منزلت عید سعید فطر (1), تحکیم خانواده (1), تخریب بقیع (1), تخریب بقیع امتداد دشمنی با مکتب وحی (1), تخریب بهشت (1), تخریب قبور ائمه بقیع و نقش بهائیت (1), تربیت (1), تغذیه در ماه خدا (1), تنهاترین سردار (1), جشن مبعث (1), جمعه (1), جنگ با خدا (1), جنگ بازی (1), جوانان (1), چرا مذهب جعفرى ؟! (1), چگونگی ازدواج علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلامالله علیها) (1), چند رسانه ای (1), چند رسانه ای (1), چون صبح نورانی - ویژه نامه شب های قدر (1), حاج (1), حاج احمدشفیعی (1), حجاب (1), با موضوع رمضان (1), با کیفیت HD (پیشنهاد ویژه) (1), بازتاب انوار وحی درگفتار پیشوای هشتم (1), باشگاه نام آوران دستگردقداده (1), بحث کوتاهى درباره ثامن الائمة، على بن موسى الرضا(علیهما السلام) (1), برخى از ویژگى‏هاى مورد انتظار از مؤمنان در کلام امام صادق (علیه (1), بررسی (1), برکات و آداب‌ مهمانی‌ (1), برگى از فضایل امام حسن(ع)‌ (1), برکات (1), بسته 143 تابلواعلانات، هفته چهارم آذر 1395 (1), بسیار (1), بقیع (1), بقیع ؛ در گذر تاریخ (1), بوستان مهردستگردقداده (1), بوی عطـر نرگس می پیچد … (1), پاسخ به شبهات و هابیون (1), پدر (1), پذیرش (1), پسرفت (1), پوستر دعای ندبه (1), پوستر عیدغدیر (1), اعلامیه (1), اعمال روز مباهله -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), اعمال روزعرفه (1), اعمال شب و روز عرفه - حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -کانون فرهنگ (1), اعمال شب و روز عید فطر (1), اعمال شب و روز عید قربان (1), اعمال مشترک دهه اوّل ماه ذی الحجه (1), افسانه ازدواج ها (1), امام حسن؛اسوه صلابت و پایداری (1), امام حسین(ع) (1), امام رضا (ع) و تشیع ایران (1), امام رضا(ع) (1), امام رضا(علیه السلام) و خدمات فرهنگی (1), امام صدق (1), امام صدق - ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق(ع) (1), امام علی(ع) (1), امام کاظم(ع) (1), امر به معروف (1), 12 ربیع الاول (1), 15 عمل درپانزدهمین شب شعبان (1), 21 خرداد ماه 1394 (1), 21 مهر - 18 ذی الحجه مصادف با عید سعید غدیر-حسینیه دستگرد قداده- (1), 28صفر (1), 46 اصل در مدیریت (1), آثار و برکات زیارت امام رضا (1), آداب عید سعید فطر (1), آداب مهمانی و ضیافت (1), آداب میهمانی (1), آستان قدس رضوی (1), آغاز هفته وحدت (1), آموزش (1), آیینه رضوی (1), ابوالفضل (1), اجتماعی (1), احادیث امام محمدباقر (1), احمد (1), اربعین حسینی (1), از (1), از بندگی (1), از خون (1), از دیدگاه (1), از دیدگاه ائمه علیهم السلام (1), از فاطمه ای که معصومه بود (1), از محراب تا معراج -ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام (1), ازدواج (1), اسبابی برای انتقال (1), است؟ (1), استخردانشگاه صنعتی اصفهان (1), حدیث (1), حدیث معراج (1), تا پاکیزگی (1), حسینیه سیدالشهدا (1), حسینیه دستگرد (1), انتظار (1), انتظارات امام حسن(ع) از شیعیان (1), اول (1), ایام (1), الگو (1), المبیت (1), امام حسن (ع)؛اسوه حسن و کرامت (1), امام حسن مجتبی علیه السلام (1), حضرت زهرا(ع) (1), حضرت معصومه(س) (1), حضرت مهدی(ع) (1), حلول (1), حلول ماه مبارک رمضان (1), خانواده (1), خلاصه اى از زندگانى امام هادى علیه السلام-فرهنگسرای سیدالشهداء د (1), خم (1), خواص اعجاب انگیز آیة الکرسی (1), خورشید شرق ؛ نگین خراسان (1), داستانها (1), داستانهای (1), دانلود (1), دانلود فایلهای صوتی-محرم1393 حسینیه دستگرد قداده (1), در اربعین چه گذشت؟ -حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -دستگردقداده (1), در باب میزبان و میهمان (1), درس هائی از ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی (1), درس هایی از قرآن (1), درفراق امام مهدی(عج) (1), رهنمود های تربیتی امام موسی کاظم (1), روز (1), روز پیروزى بر طاغوت نفس (1), روزه (1), ریشه‏هاى تاریخى وهّابیّت (1), زمان (1), زندگانی (1), زندگانی کریم اهل بیت(ع) (1), زندگی‌نامه امام موسی کاظم علیه السلام (1), زندگینامه امام صادق (علیه السلام)(1) (1), دعای روز مباهله-حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), دعوا (1), دعوت کردن،آداب دعوت کردن (1), دل نوشته ای در غربت امام زمان (عج) (1), دهه (1), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدالشهداء (1), دستگردقداده-حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده-فرهنگسرای دستگردقداده (1), دعاهای روز های ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان(2) (1), دعاهای ماه مبارک رمضان (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (1), حسینیه وفرهنگسرای دستگردقداده (1), میلادامام علی (1), میهمان (1), ندبه امام صادق(ع) (1), نماهنگ (1), نکات تغذیه ای (1), معراج پیامبر اکرم (1), معرفت (1), مقام شفاعت حضرت معصومه (1), منزلت کریمه اهل بیت نزد علما و مراجع (1), منشور نسل جوان در سیره امام صادق (علیه السلام) (1),