فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق(ع)
نویسنده: سید جواد حسینی
تمام فرقه های اسلامی اتفاق نظر دارند که امام صادق(ع)در بسیاری از علوم، از کلام و اعتقادات گرفته تا فقه و تفسیر و مسائل اخلاقی، پیشگام و پیشتاز بود؛ تا آنجا که چهار هزار نفر از خزائن علوم آن حضرت خوشه چینی کردند. شیخ مفید می گوید:
«راویان حدیث، اصحاب مورد اطمینان حضرت صادق(ع) را با همه اختلافاتی که داشتند، تا چهار هزار نفر شماره کرده اند.»(1)
آنان هرچه از امام می شنیدند، طبق دستور خود حضرت آن را می نوشتند. رساله های متعدد و کتاب های بی شماری منسوب به آن حضرت و شاگردان او نقل شده است که تعدادشان بیش از چهارصد اثر است.(2)
آنچه پیش رو دارید، نمونه هایی از روایات تفسیری است که در مورد تفسیر و تأویل قرآن از آن حضرت به یادگار مانده است. امید که راهگشا و سازنده باشد.
نکاتی درباره قرآن
امام صادق(ع) نکات کلیدی و مهمی درباره قرآن بیان فرموده است که در هر زمان می تواند راهگشا و کارساز باشد.
1. قرآن، جامع علوم
یکی از پرسش های همیشگی این است که: آیا قرآن تمام علوم بشری را در خود جای داده است؟ از ظاهر آیات قرآن فهمیده می شود که
قرآن، بیانگر هر تری و خشکی:«لا رطبٍ و لا یابسٍ»(3)، و تبیان هر چیزی است.(4)
علامه طباطبائی می گوید: مراد از «هر چیزی»، امور مربوط به هدایت بشر است؛ یعنی معارف حقیقی مربوط به دنیا، مبدأ و معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهی، قصه ها و مواعظ.(5)
در تفسیر نمونه می خوانیم:
با توجه به وسعت مفهوم «کل شیء»، به خوبی می توان استدلال کرد که در قرآن بیان همه چیز است، ولی از این نکته که قرآن کتاب تربیتی و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، روشن می شود که منظور از «همه چیز» تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه اینکه قرآن دایرة المعارف بزرگی است که تمام جزئیات علوم ریاضی، جغرافیایی، شیمی، فیزیک و مانند آن در آن آمده است. البته قرآن دعوت کلی به کسب همه علوم و دانش ها کرده و تمام دانش ها مشمول این دعوت کلی است. به علاوه، گاه گاهی به تناسب بحث های توحیدی و تربیتی، پرده از روی قسمت های حساسی از علوم و دانش ها برداشته است، ولی با این حال، آنچه قرآن برای آن نازل شده و هدف اصلی و نهایی قرآن را تشکیل می دهد، همان مسئله انسان سازی است و در این زمینه چیزی را فروگذار نکرده است.(6)
تمام این سخنان به نوعی برگرفته از سخنان امامان خصوصاً حضرت صادق(ع) ذیل این آیه است. از امام صادق(ع)نقل شده است که فرمود:«إن الله تبارک و تعالی أنزل فی القرآن تبیان کل شیء(7) حتی و الله ما ترک الله شیئاً یحتاج إلیه العباد حتی لا یستطیع عبدٌ أن یقول لو کان هذا انزل فی القرآن إلا و قد انزل الله فیه(8)؛ خداوند تبارک و تعالی در قرآن هر چیزی را بیان کرده است. به خدا سوگند، چیزی که مورد نیاز مردم بوده است، کم نگذارده است، تا کسی نگوید اگر فلان مطلب درست بود، در قرآن نازل می شد، مگر اینکه در قرآن نازل شده است.»(9)
چنان که پدر بزرگوارش حضرت امام باقر(ع) نیز فرمود:
«خداوند متعال چیزی را که مورد نیاز این امت است، در کتابش فروگذار نکرده است و برای رسولش تبیین کرده است و برای هر چیزی حدی قرار داده و دلیل روشنی برای آن نهاده و برای هر کسی که از این حد تجاوز کند، حد و مجازاتی قرار داده است.»
معلی بن خنیس از امام صادق(ع)نقل کرده است که فرمود:
«هیچ امری نیست که دو نفر با هم در آن اختلاف کنند، مگر آنکه اصلی برای ( حل) آن در قرآن وجود دارد، ولی عقول مردان به آن نمی رسد.»(10)
از این روایت و روایات دیگری که از حضرت صادق (ع)رسیده، می توان برداشت کرد که همه چیز در قرآن بیان شده است، منتها فهم تمام آن در حیطه فهم بشر غیرمعصوم نیست.
عبد الاعلی بن اعین می گوید: از امام صادق(ع)شنیدم که می فرمود:
«من کتاب خدا را می دانم. در آن آغاز خلقت و آنچه تا قیامت خواهد بود، آمده است. در آن خبر آسمان و زمین، خبر بهشت و جهنم، و خبر گذشته و حال وجود دارد و من این را به گونه ای که به کف دستم نگاه می کنم، می دانم. به راستی خداوند فرمود:«فیه تبیان کل شیء»؛ «در قرآن بیان همه چیز است.»(11)
در حدیث دیگر فرمود: «به راستی می دانم آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است. می دانم آنچه در بهشت است، و می دانم آنچه در دوزخ است، و می دانم آنچه تا قیامت خواهد بود.»
آن گاه لحظه ای ساکت شد. سپس احساس کرد که شنوندگان تعجب کرده اند و این سخن برایشان گران آمده است؛ بنابراین فرمود: همه اینها را از کتاب خداوند عز و جل می دانم؛ زیرا خدای تعالی درباره کتابش می فرماید:«تبیاناً لکل شیء»(12)
این روایات در کنار روایاتی که قرآن را دارای بطونی می دانند که فقط پیامبر اکرم(ص) و ائمه به آن آگاهی دارند، نتیجه می دهند که مسائل و علوم فراوانی در بطن قرآن وجود دارد که به جز ائمه کسی به آنها دسترسی ندارد.
ابواسامه می گوید: در محضر امام صادق(ع)بودم و در نزد او مردی از مغیریه(13) هم حضور داشت که از سنت ها و مستحبات پرسش کرد. حضرت فرمود:
«هیچ چیزی نیست که فرزند آدم به آن محتاج باشد، مگر اینکه از طرف خداوند و رسولش رسیده است. اگر چنین نبود، خداوند به وسیله ما احتجاج نمی کرد به آنچه احتجاج کرده است.»
مغیری گفت: به چه احتجاج کرده است؟! حضرت صادق(ع) فرمود:«امروز دین شما را کامل و نعمت را بر شما تمام کردم»(14).
( از این سخن معلوم می شود که خداوند با طرح امامت، دین را کامل و حجت را هم بر مردم تمام کرده است.)
2. تازگی قرآن
در عصر ما این پرسش فراوان مطرح می شود که: چگونه کتابی که مربوط به 1400 سال قبل است، می تواند جامعه پیشرفته قرن حاضر را اداره کند؟ از حضرت امام صادق(ع)نیز سؤال شد که: چگونه قرآن با وجود انتشار یافتن و گذشت زمان، جز تازگی چیزی بر آن اضافه نمی شود؟ فرمود:
«لانّ الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمانٍ و لا لناس دون ناسٍ فهو فی کل زمان جدیدٌ و عند کل قومٍ غضٌ إلی یوم القیامة(15)؛ برای اینکه خدای بلند مرتبه آن را برای زمان خاص و مردمی خاص
قرار نداده. بدین رو، قرآن در هر زمان تازه و در نزد هر قومی جدید است تا روز قیامت».
یعنی خداوند قرآن را به گونه ای نازل فرموده که با همه زمان ها سازگار باشد و نیازهای همه انسان ها را برآورده سازد؛ چرا که قرآن با بیان قواعد و قوانین کلی و حضور امامت در کنار آن و ادامه اجتهاد در زمان غیبت، به گونه ای نازل شده است که قابلیت دارد با استخراج و تطبیق بر مصداق های جدید، جواب گوی نیاز هر عصر و زمانی باشد.
3. آموختن قرآن
آشنایی با قرآن- که کامل ترین کتاب الهی است- به عنوان واجب کفایی، لازم و واجب است. حضرت صادق (ع)فرمود:
«ینبغی أن لا یموت المؤمنُ حتی یتعلم القرآنَ او یکونَ فی تعلمه؛ سزاوار است که مؤمن نمیرد، مگر آنکه قرآن را فراگرفته باشد یا در حال فراگیری آن باشد.»
ظاهراً مراد از تعلم، صرف روخوانی نیست، بلکه فراگیری مضامین قرآن و آشنایی با دستورهای آن و در نتیجه، عمل کردن به آن است. شاهد این مدعا، تفسیری است که حضرت در ذیل آیه تلاوت بیان کرده است؛ آنجا که درباره سخن خداوند:«الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته»(16) فرمود:
«آیات قرآن را به ترتیل می خوانند و معانی آن را می فهمند و به احکام قرآن عمل می کنند، و به وعده اش امید می بندند و از عذاب های آن می ترسند، و به قصه های آن تمثل می جویند، و از مثل های آن عبرت می گیرند، و اوامر آن را انجام می دهند، و از نواهی آن دوری می کنند. به خدا سوگند که تلاوت فقط حفظ آیات قرآن و بیان حروف و تلاوت سوره های آن نیست... مردم حروف قرآن را حفظ کردند( و زیبا خواندند)، ولی حدود آن را تباه کردند؛ بلکه ( هدف از تلاوت)، تدبر در آیات قرآن است که خداوند فرمود: کتاب مبارکی بر تو نازل کردیم تا در آن تدبر کنند.(17)».(18)
وقتی که تلاوت فقط خواندن نباشد و همراه با فهم و تدبر و عمل باشد، به طریق اولی تعلم آن نیز باید توأم با درک و عمل باشد.
4. پناه بردن و گوش دادن به قرآن
قرآن کریم می فرماید:
«فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم»(19)؛
«هرگاه قرآن خواندی، پس به خدا از شیطان رجیم پناه ببر.»
از امام صادق(ع)درباره استعاذه و پناه بردن به خداوند در آغاز هر سوره، سؤال شد. فرمود:
«نعم فتعوذ بالله من الشیطان الرجیم( و ذکر ان الرجیم اخبث الشیاطین)؛ بلی. پس، از شیطان رانده شده، به خدا پناه ببر،( و یادآور شد که رجیم، خبیث ترین شیاطین است.)»(20).
و همچنین آن حضرت درباره لزوم گوش فرادادن به قرآن به هنگام تلاوت آن به وسیله دیگران فرمود:
«نعم إذا قری ء القرآنُ عندک فقد وجب علیک الاستماع و الإنصاتُ؛(21) بلی، وقتی قرآن در نزد شما خوانده می شود، واجب و لازم است که گوش کنید و ساکت باشید.»
5. منع تفسیر به رأی
از انحرافات خطرناکی که در جامعه بعد از پیامبراکرم (ع)به وجود آمد و تا امروز ادامه داشته است، تفسیر به رأی و تحمیل آرا بر قرآن است. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«قال الله جل جلاله: ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی؛ خداوند جلیل فرموده است: به من ایمان نیاورده است کسی که مرا ( قرآن) تفسیر به رأی کند.»
امام صادق(ع)نیز بر این امر به عنوان امر کلیدی تأکید ورزیده است؛ از جمله فرموده:
«من فسر القرآن برأیه فأصاب لم یؤجر و ان أخطا کان إثمه علیه؛ کسی که قرآن را تفسیر به رأی کند و به واقع هم برسد، اجر ندارد و اگر خطا کند، گناهکار است.»(22)
معارف دینی قرآنی
1. تفسیر آیه نَفر
مردی انصاری از امام صادق(ع)پرسید: گروهی از مردم روایت کرده اند که رسول خدا (ص)فرمود:«انّ اختلاف امتی رحمةٌ؛ اختلاف امت من رحمت است». حضرت فرمود: راست می گویند. عرض کردم: اگر اختلاف آنها رحمت است، پس اجتماع و اتفاقشان عذاب است؟ حضرت فرمود:«مقصود چیزی نیست که تو رفته ای و دیگران رفته اند، اینکه خدا فرمود:«فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفةٌ لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا الیهم»(23)؛ «چرا از هر طایفه، گروهی کوچ نمی کنند تا در دین تفقه کنند و بعد از برگشتن، قومشان را( از عذاب الهی) بترسانند.» پس خداوند به مردم امر کرده است که به سوی رسول خدا بکوچند و نزد او رفت و آمد کنند تا بیاموزند، آن گاه به سوی قوم خویش برگردند و آنها را ( از مسائل دینی) آگاه سازند. همانا مقصود پیامبر ( از اختلاف)، رفت و آمد به شهرها [ی دور و نزدیک] است، نه اختلاف در دین؛ زیرا دین، یکی است. همانا دین، یکی است.»(24)
با تفسیر امام، دو شبهه مهم حل می شود:
مراد از «اختلاف امتی...»، اختلاف و نزاع امت نیست، بلکه مقصود رفت و آمد مردم از شهرهای دور و نزدیک به محضر پیامبراکرم(ص) برای فراگیری مسائل دینی است.
شبهه دوم که اکنون نیز گاهی مطرح می شود، این است که: چرا فقط به انذار و ترساندن اشاره شده؛ در حالی که علما در کنار انذار، بشارت هم می دهند و چنانکه پیامبراکرم(ص) «بشیر و نذیر» بود، علما نیز وارث همان پیامبرند؟! امام صادق(ع) این شبهه را این گونه حل می کند که مراد از «لینذروا»، «یعلموهم» است و در تعلیم، هم تبشیر وجود دارد و هم انذار، هم بیان اوامر خداوند است
همراه با پاداش های آن، و هم بیان نواهی است که ارتکاب آن مستوجب عذاب است.
2. معنای شاکله
امام صادق(ع) فرمود:
«همانا اهل جهنم در جهنم خالد و جاودان اند؛ چون نیات آنها در دنیا این بود که اگر دنیا ابدی بود، تا ابد خدا را عصیان کنند و همانا اهل بهشت در آن جاودان اند؛ چون نیات آنها در دنیا این بود که اگر در دنیا باقی بمانند، همیشه خدا را اطاعت کنند. براساس نیت است که هر دو گروه مخلدند.»
سپس آن حضرت این آیه را تلاوت کرد:«قل کل یعمل علی شاکلته». و فرمود:«علی نیته؛(25) اینکه هرکس بر شاکله اش عمل می کند؛ یعنی براساس نیتش عمل می کند.»
با این تفسیر، معنای روایاتی که نیت را اساس کارها می داند، روشن می شود؛ از جمله «إنما الاعمال بالنیات؛ همانا اعمال براساس نیات است»و «النیةُ اساس العمل»(26).
3. هدف خلقت
از بحث هایی که همیشه مطرح بوده است، این مطلب است که: انسان برای چه آفریده شده است و هدف از خلقت او چیست؟
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر، ننمایی وطنم؟
امام علی(ع) فرمود:
«خداوند رحمت کند انسانی را که آنچه لازم است، برای نفس خود تهیه کند و خویشتن را برای قبر آماده سازد؛ انسانی که بداند از کجا آمده و در کدام راه است و به سوی کدام مقصد باز می گردد.»(27)
امروزه نیز این پرسش به صورت جدی در تمام جوامع مطرح است. «ژان خوارستی» دانشمند آلمانی، می گوید:
«هرچه بشریت ترقی می کند، این سؤال بیشتر مطرح می شود که چرا باید بمیرد و منظور از این آمدن و رفتن چیست؟ و به قول سقراط: زندگی بررسی نشده، ارزش زیستن ندارد.»(28)
قرآن کریم گاه هدف خلقت را رسیدن به بندگی می داند:
«و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون»(29).
«ما خلقت الجن و الانس» این بخوان
جز عبادت نیست مقصود از جهان
و گاه هدف، شناخت قدرت الهی بیان شده است:
«الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا أن الله علی کل شیء قدیر»(30).
و زمانی امتحان و آزمایش دانسته شده است که می فرماید:
«الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم احسن عملاً»(31)؛
«خدایی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک، بهتر عمل می کنید.»
در آیه ای دیگر نیز هدف خلقت را قرب و رحمت الهی دانسته، می فرماید:
«و لا یزالون مختلفین إلا من رحم ربک و لذلک خلقهم»(32)؛
«مردم پیوسته در اختلاف اند، مگر آنانی که خدا به آنان رحمت آورده و برای همین آنها را آفریده است.»
این پرسش در زمان حضرت صادق نیز مطرح بود. ملحدی از حضرتش پرسید: خدا برای چه هدفی خلق را آفریده است؛ در حالی که احتیاجی به آنها ندارد و مجبور به خلق مخلوق نیز نبود و عبث و بیهودگی و بازیچه گرفتن ملخوق، لایق شأن او نیست؟ حضرت فرمود:
«خلقهم لإظهار حکمته و انفاذ علمه و امضاء تدبیره؛ خداوند مخلوقات را آفرید تا حکمت خویش را بنمایاند، و علمش را نشان دهد، و تدبیرش را به تأیید برساند.»(33)
همان طور که در آیه قرآن آمده است:«خدا همان است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید. او فرمان( خود) را در میان آنها فرود می آورد تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست. به راستی، دانش وی هر چیزی را در برگرفته است.»(34)
امام صادق(ع) در ذیل آیه «و لا یزالون مختلفین إلا من رحم ربک و لذلک خلقهم»(35) فرمود:
«خلقهم لیفعلوا ما یستوجبون به رحمة الله فیرحمهم؛ خداوند آنها را آفرید تا آنچه را که با آن مستحق رحمت الهی می شوند، انجام دهند، پس او به آنها رحمت آورد.»(36)
در کلام حضرت صادق(ع) هدف خلقت، اظهار حکمت الهی، شناخت علم بی پایان الهی، تثبیت تدبیر او، امتحان مردم و رسیدن به رحمت و قرب الهی است.
در جمع بندی نهایی، اهداف مذکور را می توان چنین خلاصه کرد: خداوند به انسان اختیار داد و او را بر سر دو راهی گذاشت تا با انتخاب خود، راه شناخت و پرستش خدا را برگزیند و در سایه آن به رحمت الهی و سعادت دست یابد. و چون هرگونه رحمتی در نزدیکی به خداست، می توان گفت: هدف نهایی از آفرینش انسان، همان قرب الهی است و آزمایش انسان و پرستش خدا، وسیله و لازمه رسیدن به این هدف نهایی است.(37)
4. قلب سلیم و مختوم
حضرت صادق (ع)در تفسیر آیه «إلا من أتی الله بقلب سلیم»، فرمود:
«قلب سلیم، قلبی است که خدای خویش را ملاقات کند، در حالی که در آن( محبت) غیر از خدا نباشد و هر قلبی که در آن شرک و یا شک باشد، ( از ارزش) ساقط است.»(38).
آن حضرت در جای دیگر فرمود:
«هو القلب الذی سلم من حب الدنیا؛ قلب سلیم قلبی است که از حب دنیا سالم باشد.»
اما «ختم قلب» چیست؟ امام صادق(ع) فرمود:
«برای تو قلب و گوش هایی است و به راستی خداوند هرگاه اراده هدایت کسی را داشته باشد، گوش های قلب او را باز می کند و هرگاه غیر آن( گمراهی فرد) را اراده کند، بر گوش های قلب او مهر می زند که هرگز رستگار نخواهد شد و این است سخن خداوند که فرمود:«أم علی قلوبٍ اقفالها»؛(39)«یا بر قلب ها، قفل ها زده شده است.»
5. گناهان کبیره در قرآن
عمرو بن عبید بر امام صادق(ع) وارد شد و این آیه را خواند:«إن تجتنبوا کبائر ما تنهون»(40) و سپس عرض کرد: دوست دارم گناهان کبیره را از کتاب خدا برایم بیان فرمایید. آن حضرت در پاسخ این آیات و روایات را تلاوت فرمود:
1. شرک به خدا:«إن الله لا یغفرأن یشرک به»(41)؛ «خداوند شرک را نمی آمرزد».
2. یأس از رحمت الهی:«لا ییأس من روح الله»(42)؛ «از رحمت خدا ناامید نمی شود.»
3. عاق والدین؛ چون عاق، جبار شقی است:«و برّاً بوالدتی و لم یجعلنی جباراً شقیا»(43)؛ «و نیکی به پدر و مادر، و خدا مرا جبار و شقی نیافرید.»
4. قتل نفس:«... و من یقتل مؤمناً متعمداً...»(44)؛«...هرکس مؤمنی را عمداً به قتل برساند...».
5. خوردن مال یتیم:«إن الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً»(45)؛ «کسانی که مال یتیم را از روی ظلم می خورند.»
6. فرار از جنگ:«و من یولهم یومئذ دبرهُ»(46)؛«و هرکس در آن هنگام به آنها پشت کند.»
7. خوردن ربا:«الذین یأکلون الربا»(47)؛ «کسانی که ربا می خورند.»
8. سحر:«و لقد علموا لمن اشتراه»(48)؛ «و می دانستند هرکس خریدار این گونه متاع باشد...».
9. زنا:«و لا تقربوا الزنی»(49)؛ «نزدیک زنا نشوید.»
10. قسم ناحق:«إن الذین یشترون بعهد الله و ایمانهم ثمناً قلیلاً»(50)؛ «بی تردید کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی می فروشند.»
11. خیانت:«و من یغلل یأت بما غلّ»(51)؛«هرکس خیانت کند، به همراه خیانت می آید.»
12. ندادن زکات:«و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله»(52)؛ «کسانی که طلا و نقره ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند.»
13. شهادت ناحق و کتمان شهادت:«و من یکتمها فإنه آثمٌ قلبه»(53)؛ «و هرکس کتمان شهادت کند، به دل گناهکار است.»
14. شرب خمر: پیامبر فرمود:«شارب خمر، مثل بت پرست است.»
15. ترک نماز: پیامبر فرمود:«هرکس نماز را عمداً ترک کند، از عهد خدا و رسول او بیزاری و برائت جسته است.»
16. نقض عهد و قطع صله رحم:«الذین ینقضون عهد الله:(54)؛ «آنانی که عهد خدا را نقض کردند.»
17. سخن لغو و بیهوده( موسیقی و ...):«و اجتنبوا قول الزور»(55)؛ «از قول زور، دوری کنید.»
18. جرئت بر خدا:«افأمنوا مکر الله»(56)؛ «آیا آنها خود را از مکر الهی در امان می دانند؟».
19. کفران نعمت:«و لئن کفرتم إن عذابی لشدیدٌ»(57)؛ «اگر کفران کنید، عذابم سخت است.»
20. کم فروشی:«ویل للمطففین»(58)؛ «وای بر کم فروشان!»
21. لواط:«الذین یجتنبون کبائر الاثم:(59)؛ «آنهایی که از گناهان بزرگ دوری می کنند.»
22. بدعت: پیامبر(ص) فرمود:«کسی که به چهره بدعت گذار تبسم کند، او را بر نابودی دینش یاری کرده است.»
با شنیدن این سخنان، عمرو از نزد امام صادق(ع) خارج شد، در حالی که گریه می کرد و می گفت: هلاک شد کسی که میراث شما را غارت کرد و در فضل و علم به منازعه با شما برخاست.(60)
امامت در قرآن
یکی از پرسش هایی که امروزه مطرح است و وهابیت نیز به شدت به آن دامن می زند، این است که چرا نام امامان در قرآن نیامده است؟ این پرسش در زمان حضرت صادق (ع)نیز مطرح شد. راوی پرسید: مقصود از این آیه چیست؟«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(61)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا و رسول خدا و صاحبان امر را اطاعت کنید.»
حضرت صادق(ع) فرمود:
«إیانا عنی خاصة، امر جمیع المؤمنینَ إلی یوم القیامة بطاعتنا؛ خدا فقط ما( اهل بیت) را قصد کرده است و مؤمنان را تا روز قیامت دستور داده که از ما اطاعت کنند.»
در جای دیگر فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب، حسن و حسین(ع) نازل شده است. راوی پرسید: مردم می گویند: چرا نام علی و اهل بیت در قرآن نیامده است؟ حضرت فرمود: به آنها بگو: خداوند در قرآن امر به نماز کرد، ولی نفرمود: سه رکعت و یا چهار رکعت است؛ تا اینکه پیامبر تفسیر فرمود( و تعداد رکعات نماز را
بیان کرد)، و آیه زکات نازل شد و خداوند اسم نبرد که از هر چهل درهم، یک درهم است تا اینکه پیامبر آن را تفسیر کرد، و درباره حج آیه نازل شد و نفرمود هفت بار دور خانه طواف کنید؛ تا اینکه رسول خدا آن را تفسیر کرد و آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»[ نیز] درباره علی، حسن و حسین(ع) نازل شد، ( ولی اسمی از آنها برده نشده است). سپس رسول خدا(ص) درباره علی فرمود:«من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» و فرمود:«اوصیکم بکتاب الله و اهل بیتی...؛ شما را به قرآن و اهل بیتم توصیه می کنم؛ زیرا من از خدا خواستم که آن دو از هم جدا نشوند تا در حوض ( کوثر) بر من وارد شوند. خدا نیز آن را به من عطا کرد»و فرمود:«شما به اهل بیت من چیزی یاد ندهید؛ زیرا آنها داناتر از شما هستند»، فرمود:«آنها، شما را از باب هدایت خارج نمی سازند و به گمراهی داخل نمی کنند.»
اگر رسول خدا ساکت می شد و بیان نمی کرد که اهل بیتش چه کسانی هستند، به راستی آل فلان و آل فلان، خود را اهل بیت معرفی می کردند، ( و لکن پیامبر بیان کرد) و قرآن در تأیید او فرمود:«همانا خدا اراده کرده است پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک و پاکیزه قرار دهد»(62)؛ در حالی که علی، حسن، حسین و فاطمه(ع) جمع بودند. پس پیامبر آنها را زیر عبا قرار داد و فرمود:«خدایا! برای هر پیامبر، اهل و ثقل بوده است: و هولاء اهل بیتی و ثقلی...؛ اینها اهل بیت و ثقل من هستند...».
ام سلمه عرض کرد: من جزء اهل بیت شما نیستم؟ پیامبر اکرم (ص)فرمود:
«تو بر خیر هستی، ولکن اهل بیت من همین ها هستند.»(63)
در حدیث دیگر فرمود:
«مراد از اولی الامر، علی و حسن و حسین، سپس علی بن حسین و بعد محمد بن علی است، سپس امر چنین ادامه می یابد؛ چرا که زمین خالی از امام نمی شود.»(64)
فضیل از امام صادق(ع) پرسید: مقصود از آیه «إنما انت منذرٌ و لکل قوم هاد»؛ «تو فقط ترساننده هستی و برای هر قومی هدایتگری است، چیست؟ فرمود:
«کل امام هاد للقرآن الذی هو فیهم؛ مقصود امامی است که مردم را به قرآنی که بین آنهاست، هدایت می کند.»(65)
در موارد فراوان حضرت صادق(ع) مصداق های حقیقی آیات قرآن را «امامان» دانسته است.
حضرت صادق(ع) فرمود:«أفمن اتبع رضوان الله...»(66)، «همان ائمه هستند» و فرمود:«و یقول الاشهاد»(67)؛ «اشهاد، ما هستیم»، و فرمود:«من کل أمه شهیداً»(68)، «و ما گواهان بر این امتیم» و اینکه خدا فرمود:«فی جنب الله»(69)، «جنب الله ماییم»، و سخن خدا که فرمود:«و کونوا مع
الصادقین»(70)، «با صادقان باشید، به این معناست که با آل محمد باشید.» و سخن خدا که فرمود:«إنما أعظکم بواحدة»(71)، «مقصود، ولایت است.»(72)
بریده بن معاویه از سخن خداوند که می فرماید:«و ما یعلم تأویله إلا الله و الراسخون فی العلم»(73)؛ «تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند»پرسید. حضرت صادق(ع) و یا حضرت باقر(ع) فرمود:«فرسول الله افضل الراسخین فی العلم...؛ رسول خدا برترین راسخان است که خداوند به او تمام آنچه لازم بود، نازل فرمود و تأویل آن را هم به او تعلیم داد و نمی شود که خداوند چیزی را نازل کند و تأویل آن را نیاموزد و اوصیای پیامبر بعد از او تمام آن( تأویلات) را می دانند.» آن گاه فرمود:«قرآن خاص و عام، محکم و متشابه، و ناسخ و منسوخ دارد که راسخان در علم( فقط) آن را می دانند.»(74)
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
برکات و آداب مهمانی
نویسنده:حسین جعفری
دین اسلام در همه موارد فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برنامههای مهمی دارد. جامعه کنونی ما در زمینه مهمانیها با معضلاتی در گیر است که با تأملی در نکات سفارش شده از سوی اسلام میتوان به راحتی آنها را حل کرد.
بر اساس روایتها، پذیرایی از مهمان اهمیت ویژهای دارد.
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: هنگامی که خدا اراده نیکی به جمعیتی کند، هدیهِ گران بهایی برای آنان میفرستد. عرض کردند: ای پیامبر خدا! چه هدیهای؟ فرمود: مهمان که با روزی خویش وارد میشود و گناهان خانواده را با خود میبرد و گناهان بخشوده میشوند.(1)
اهمیت مهمان نوازی به حدی است که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: مهمان، راهنمای راه بهشت است.(2)
آثار مهمان نوازی
1. افزایش روزی
رسیدگی به مهمانان کاری پسندیده است و آثار وبرکات فراوانی به همراه دارد. در پرتو این کارشایسته، عنایتهای ویژه حق تعالی نصیب انسان میشود و روزی میزبان افزایش مییابد. در عرف جامعه نیز مشهور است که مهمان، روزیاش را با خود میآورد. به گفته صائب:
رزق ما آید به پای مهمان از خوان غیب
میزبان ماست هر کس میشود مهمان ما
2. آمرزش گناهان
گرامی داشتن مهمان موجب آمرزش گناهان انسان نیز میشود. امام صادق (ع) میفرماید: هر که مسلمان را خوراک دهد، خدا او را بیامرزد.(3) امام علی (علیه السلام) نیز میفرماید: مؤمنی که صدای پای مهمان را بشنود و به واسطه آمدن اوخوشحال شود، گناهانش آمرزیده میشود حتی اگر به اندازه مسافت بین زمین و آسمان باشد.(4)
3. صله رحم
به برکت مهمانی، زمینهِ ایجاد دوستیها و رفت و آمدها فراهم میشود. در یک مهمانی صمیمی، حضور دوستان و آشنایان و رابطه گرم آنان با یکدیگر صفابخش خواهد بود و سبب تحقق سنت زیبای صله رحم میشود؛ سنتی که بسیار به آن سفارش شده است و انجام دادن آن آثار مثبت فراوانی به همراه دارد.
4. کاهش بیماریهای روحی
حضور در مراسم مهمانی، سبب ایجاد صمیمیت و مهر و محبت بین افراد میشود و آنان را از دلزدگی و تنهایی رهایی میبخشد. این کار پسندیده تأثیر بسیار خوبی در شادابی و طراوت روحی انسانها و افزایش اجتماع گرایی آنها دارد و آنان را از ابتلا به بیماریها روحی حفظ میکند. نبود رفت و آمدها و مهمانیهای دوستانه، آثار منفی جبران ناپذیری به همراه دارد؛ بنابر این برای ایجاد فضای نشاطآمیز در بین افراد خانواده و نیز جامعه، باید روابط گرم و صمیمی فرد با دوستان و آشنایان را حفظ و از ایجاد فضای افسرده در میان یکدیگر جلوگیری کنیم.
خانهِ من چون کمان پاک است از اسباب عیش
پَر در آرد میهمان چون تیر در کاشانهام
5. تبادل افکار و تجارب
مراسم مهمانی، فرصت بسیار مناسبی برای تبادل افکار و اندیشهها و تجربههای افراد به یکدیگر است. به دلیل حضور دسته جمعی افراد در این مراسم میتوان در زمینههای گوناگون بحث کرد واز دیدگاههای یکدیگر بهره برد. در زمانهای دیگر معمولاً ایجاد چنین فضای دوستانه و اندیشمندانه کمتر اتفاق میافتد. بنابر این، باید از این فرصتها بیشترین بهره را برد. همچنین در مهمانیها افراد از مشکلات یکدیگر با خبر میشوند و درصدد حل آن بر میآیند.
آداب مهمانی اسلامی
1. سادگی و پرهیز از تکلّف
باید کوشید تا مراسم مهمانی، رنگ خدایی ومعنوی داشته باشد. یکی از مواردی که به این مراسم رنگ و بوی الهی میبخشد، سادگی و پرهیز از تجمل گرایی است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: افراد با ایمان از برادر مؤمن خود خجالت نمیکشند و من نمیدانم کدام یک از این دو شگفتتر است: کسی که هنگام ورود برادر خود او را به تکلّف میاندازد و یا کسی که خود به سراغ تکلف برای مهمان میرود؟!
2. اعتدال و پرهیز از اسراف
معمولاً عادت داریم در مهمانیها غذاهای متنوع و بیش از نیاز افراد فراهم و سفرهای رنگین را آماده سازیم؛ باید بکوشیم از این ویژگی زشت بپرهیزیم و آن را به صفت پسندیده اعتدال نزدیک کنیم. با رعایت اعتدال در مراسم اطعام، میتوان جلوی بسیاری از اسرافها را گرفت و آن را برای نیازمندان صرف کرد. امام رضا(علیه السلام) میفرماید: مردی، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به خانه خود دعوت کرد، حضرت فرمود: میآیم در صورتی که سه کار را به عهده بگیری و بپذیری. پرسید: آن سه کار چیست؟ فرمود: از خارج منزل چیزی برایم نیاوری، در منزل چیزی از من پنهان نکنی و بر خانواده خود تنگ نگیری و سهم خوراک آنان را کم نکنی. او قبول کرد علی(علیه السلام) هم دعوتش را پذیرفت.(5) رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: هیچ کس نباید بیش از توانش خود را برای مهمانی به زحمت اندازد.(6)
هر کس به خوان قسمت خود رزق میخورد
از کم بضاعتی خجل از میهمان مباش
هر آنچه دادهِ قسمت بُود رو آن پیش آر
گران مکن به دل خود قدوم مهمان را
3. حضور نیازمندان
بیگمان یکی از موارد نیکوی اطعام و افطاریدادن کمک به نیازمندان و مستمندان است؛ باید کوشید تا این هدف مقدس در همه مهمانیها تحقق یابد و مجلس اطعام با حضور محرومان، معنوی و روحانی شود. اگر ما در مراسم اطعام به ویژه افطاریها، نیازمندان را فراموش کنیم، ارزش اخروی آن کاهش مییابد.
متأسفانه در مجالس اطعام و افطاریها، نیازمندان حضور کمتری دارند، در حالی که پاداش اطعام نیازمندان از بهترین و زیباترین ثوابهای اخروی به شمار میآید.
ضیافتی که در آن توانگران باشند
شکنجهای است فقیران بیبضاعت را
امام علی(علیه السلام) در نامه خود به عثمان بن حنیف، کارگزار خویش در بصره، نوشت: گمان نمیبردم تودعوت کسانی را بپذیری که نیازمندان را میرانند و توانگران را دعوت میکنند.(7)
4. احیای سنتها
ابزار ماشینی موجود در منازل از بار سنگین زنان کاسته است و آنان با آسودگی خاطر میتوانند به فعالیت بپردازند. این امر از جهاتی مفید است و از اتلاف وقت جلوگیری میکند، ولی برخی آثار منفی نیز به همراه دارد: پیش از این در مراسم مهمانی، دوستان و آشنایان با کمک یکدیگر، غذا را تهیه میکردند و... ولی امروزه با شکل گرفتن رستورانها و سفارش غذاهای آماده، طراوت و شادابی مهمانیهای گذشته کم و آداب سطحی جایگزین رسوم زیبای پیشین شدهکه امید است با توجهی شایسته، سنتهای نیک گذشته را زنده کنیم.
5. شکر نعمت
دارایی انسانها وسیله خوبی برای کسب پاداشهای الهی است. در صورت داشتن ثروت کافی میتوان با برپایی مراسم مهمانی و اطعام، درِ خانه را به روی انسانهای نیازمند بگشاییم و خدا را به جهت نعمتش شکر گزار باشیم.
امام علی(علیه السلام) هنگامی که خانه بزرگ علاء بن زیاد را دید، به او فرمود: این خانه بزرگ در دنیا به چه کار تو میآید، وقتی در آخرت به آن محتاجتری؟ آری! اگر بخواهی میتوانی به وسیله چنین خانهای به آخرت دستیابی به شرط آن که در این خانه از مهمانی پذیرایی کنی، به خویشاوندانت رسیدگی نمایی و حقوق آنان را ادا کنی. در این صورت، به وسیله این خانه به آخرت دست یافتهای،(8) آن حضرت در جای دیگر میفرماید: هر که خداوند به او ثروتی دهد، باید با آن به خویشان خود رسیدگی کند و مهمانداری نماید.(9)
پی نوشت :
1. بحار الانوار، ج 75، ص 461.
2. همان، ص 460.
3. بحار الانوار، ج 74، ص 367.
4. مستدرک الوسائل، ج 16، ص 257.
5. بحار الانوار، ج 75، ص 451.
6. کنز العمال، ج 9، ص 110؛ میزان الحکمه، ج 7، ص 3277.
7. نهج البلاغه، نامه 45.
8. نهج البلاغه، خطبه 209.
9. همان، خطبه 142.اغه، خطبه 209.
9. همان، خطبه 142.
مهمانی و ضیافت
نویسنده:جواد محدثی
از برجستهترین خصلتهای نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. و همین آزادگی از تعلّقات و خوی بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبّت و احسان میکند.«ضیافت» و داشتن دستی باز و سفرهای گشوده و عطایی پیوسته و مهمانداری و مهماننوازی، از نشانهها و جلوههای این روحیّه فتوّت و جوانمردی است.معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهی به صورت «مهمانی» است. از این رو آشنایی با آداب ضیافت و رسوم دینی مهمانی، در محدوده «اخلاق» معاشرت میگنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکی کسی که مهمان میکند، دیگری آن که مهمان میشود. و هر کدام را آداب و روش و حدّ و حدودی است، قابل بحث.
مهمان، برکتِ خانه
بعضی، از مهمان گریزانند. برخی هم مهماندوستند. هر کدام هم نشاندهنده خصلتِ درونی افراد است. حضرت علی(ع) را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا علی! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانی برایم نیامده است!...»(1)
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا میشمارد و کوه غم بر دلش میافتد و عزا میگیرد، کجا؟ برکتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهی است و پذیرایی از مهمان، توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمیشود. مهمان حبیب خداست. در ضربالمثلهای ایرانی است که: «مهمان، روزیِ خود را میآورد.»(2) البته این ضربالمثل، از احادیث اسلامی گرفته شده و ریشهای دینی دارد. از حضرت رسول(ص) روایت است که: «الضّیفُ یَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزی خود را نازل میکند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم میزداید و این برکتی شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثی از امام صادق(ع) بشنویم که به یکی از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
ـ آیا برادران دینیات را دوست داری؟
ـ آری.
ـ آیا به تهیدستانِ آنان سود میرسانی؟
ـ آری.
ـ سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بداری. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمیرسد، مگر آنکه دوستشان بداری. راستی، آیا آنان را به خانه خودت دعوت میکنی؟
ـ آری. هرگز غذا نمیخورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
ـ آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برتری تو بر آنان است!
(راوی که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
ـ فدایت شوم! من به آنان طعام میدهم، مرکب خویش را در اختیارشان میگذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
ـ آری! چون وقتی آنان به خانه تو وارد میشوند، همراه خود، آمرزش تو و خانوادهات را همراه میآورند و چون میروند، گناهان تو و خانوادهات را با خویش میبرند.(4)
کسی که خانهای وسیع، امکاناتی فراوان و دستی سخاوتمند دارد، شکرانه نعمتهای الهی را گاهی باید با انفاق و صدقه، گاهی با اطعام و مهمانی، هدیه، دستگیری از بینوایان، کمک به محرومان و ... ادا کند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«ولیمه»، یک سنّت دینی
در باره اینکه کیْ باید سور و اطعام داد، و به چه کسانی و چگونه، در دستورهای دینی، آداب و نکات فراوانی آمده است که به بعضی اشاره میشود.
موارد مهمانی
از توصیههای حضرت رسول به امیرالمؤمنین(ع) یکی هم این بود:
«یا علیّ! لا وَلیمةَ اِلاّ فی خَمسٍ: فی عِرسٍ اَو خِرسٍ او عِذارٍ او وِکارٍ اَوْ رِکازٍ.»(5)
یا علی! جز در این پنج مورد، ولیمهای (اطعام و مهمانیدادن) نیست: ازدواج و عروسی، تولّدِ نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حجّ.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفرهای بگسترد، ذبحی کند و مؤمنان را به مهمانی دعوت کند.
در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس مسجدی ساخت، گوسفند چاقی را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شرّ سرکشانِ جنّ و انس و شیطانها را از او دور کند.(6)
مهمانی برای هر یک از موارد یاد شده، سنّتی اسلامی است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیّت میان جامعه را بیشتر میکند و اقوام و دوستان، یکدیگر را میبینند و آشناتر میشوند، روحها شادابتر و زندگیها بانشاطتر میشود.
در زندگی اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونههای فراوانی از این گونه ضیافتها دیده میشود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم(ع) برای تولّد یکی از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچهها، در ظرفهایی به مردم «فالوده» داده شد. برخی پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتی امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویی، به سنّت انبیا و روش پیامبر اکرم(ص) استناد نمود.(7)
مهماننوازی
گرچه بادیهنشینان عرب به مهماننوازی معروفند، همچنین عشایر خودمان در ایران، ولی در بسیاری از شهرها و مناطق، با جلوههای زیبای مهماندوستی مواجه میشوید. شاید شما هم نام برخی از شهرها و مناطق را به عنوان مهماننواز و مهماندوست شنیدهاید که در این خصلت، مشهورند و زبانزدِ خاصّ و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینی و باورهای مذهبی دارد و تعلیمی است که از قرآن و دین فرا گرفتهاند. اساسا دین ما، یکی از مؤثرترین عوامل شکلدهنده به «فرهنگ عمومی» در جامعه ایرانی و اسلامی است.
در روایات اسلامی، حتی فصلی به عنوانِ «باب اِقراء الضّیف و اکرامه»(8) وجود دارد که به تکریم و گرامی داشتن و احترام و پذیرایی از مهمان سفارش میکند و مهماندوستی را خوش میدارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو میشمارد و خانه بیمهمان را دور از فرشتگان میداند.
امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده است:
«اِذا دَخَلَ الرَّجُلُ بَلْدَةً فَهُوَ ضَیْفٌ عَلی مَن بِها مِنْ اَهلِ دینهِ، حَتّی یَرْحَلَ عَنْهُمْ ...»(9)
هرگاه کسی وارد شهری شد، او مهمانِ همدینان خودش در آن شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.
وقتی تازهواردی به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه اکرام و مهماننوازی دارند، ورود مهمان به خانه شخصی یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایی بیشتری را داراست. از همین جاست که اگر شهری پذیرای مهمانهای خارجی، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیبدیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفه انسانی و به دستور اخلاقی اسلام، وظیفه آن شهروندان است که با آغوشی باز و
گرم و برخوردی کریمانه و بزرگوارانه، مهماننوازی کنند. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «اَکْرِمُوا الضُّیوفَ وَ اَقْرُوا الضّیوُفَ»(10)، مهمانها را اکرام و پذیرایی کنید.
پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایستهای، گاهی دچار برخی آفتها میشود. با همه ستایشی که از پذیرایی شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایی برسد که اغلب، روی چشم و همچشمی است، یا ریشه در خودنمایی و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقّدس و خداپسند، از قداست و محبوبیّت نزد خدا میافتد.
اطعام، با همه ارزشی که دارد، آنجاست که «فِیاللّه» و «للّه» باشد و به قصد سیر کردن شکمی گرسنه یا شاد کردنِ برادری مؤمن یا تقویت رابطههای خویشاوندی و صله رحم باشد.
درست است که از نعمت الهی باید بهره گرفت، امّا با حفظ حدّ و مرز ارزشی آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتی خردمندانه و شرع پسند و عرفپذیر!
روزی حضرت امیر(ع) به «علاء بن زیاد» که خانهای وسیع و مجلّل برای خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا میخواهی چه کنی؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعی بیش از دنیا نیاز داری؛ مگر آنکه بخواهی از همین خانه وسیع دنیوی، به آخرت برسی، مثل اینکه در این خانه از مهمان پذیرایی کنی، صله رحم نمایی، به بستگانت برسی، حقوقی را که از این خانه بر گردنِ دوست تو ادا کنی. در این صورت، از همین خانه به آخرت میرسی! ...(11)
گاهی اصل مهمانیدادن، ریاکاری است. گاهی نوع غذا و محلّ اطعام و کیفیّت سفرهچیدن، تظاهر و خودنمایی است. گاهی مهمانهای خاصّ و مدعوّین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزههای ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت میشوند.
همه اینها نارواست و هدر دادن نعمتهای الهی. پیامبر خدا(ص) فرمود: هرکس طعامی را از روی ریا و خودنمایی اطعام کند و مهمانی دهد، در روز قیامت، همانندِ آن را خداوند از طعامهای دوزخی به او میخوراند.(12)
و امام باقر(ع) فرمود: «ولیمه»، در حدّ یکی دو روز، کرامت و بزرگواری است، بیشتر از آن، ریا و سُمعه است:
«الوَلیمةُ یَوْمٌ اَوْ یَوْمَیْنِ مَکْرَمَةٌ وَ مازادَ ریاءٌ و سُمعَةٌ».(13)
البته اینها در سوردادنها و مهمانیهای رایج و مرسوم به مناسبتهای یاد شده است. امّا اصل مهماندوستی و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتی است که هرچه بیشتر و مستمرّتر باشد، بهتر و زیبندهتر است.
«هاشم»، جدّ بزرگ رسول خدا، همیشه سفرهای باز داشت و غذای آماده او و خانه مهیّایش برای عامّه مردم، او را به سیادت و آقایی قریش رسانده بود.
«حاتم طایی»، سخاوتمند معروف عرب، خانهای داشت که ملجأ مردم و محلّ امیدِ بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبی(ع) مهمانخانهای در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بیخانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهرهمند میشدند.
برای کریمانِ بلندهمّت، «اِطعام» لذّتی بیش از طعام خوردن دارد و حظّ روحی آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا علی(ع) که فرمود:
«قُوتُ الأَجسادِ الطَّعامُ، وَ قُوتُ الأَرواحِ الأِطعام».(14)
قُوت و غذای جسم، غذا خوردن است، ولی غذای روح، اِطعام و غذا دادن.
کسی میگفت: بزرگترین لذّت روحی من وقتی است که عدّهای نیازمند و تهیدست را به مهمانی دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذّت ببرم!
مجال سخن در باره مهمانی هنوز هم باقی است، تا فرصتی دیگر. پایان این نوشته را از «قابوسنامه» میآوریم که توصیه میکند:
«چون میهمان کنی، از خوبی و بدیِ خوردنیها عذر مخواه، که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوی که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرا نمیخوری؟ یا من نتوانستم سزای تو کنم، که اینها سخن کسانی است که یک بار میهمانی کنند.»(15)
پینوشت:
1ـ میزانالحکمه، ج5، ص521.
2ـ امثال و حکم، دهخدا، ج4، حرف میم.
3ـ میزانالحکمه، ج5، ص520، وسائلالشیعه، ج16، ص459.
4ـ کافی، ج2، ص201، ح8 و 9.
5ـ وسائلالشیعه، ج16، ص454.
6ـ همان، ح4.
7ـ همان، ص452، ح2.
8ـ بحارالانوار (بیروت)، ج72، ص458.
9ـ همان، ص462.
10ـ کنزالعمّال، ج9، ص245.
11ـ نهجالبلاغه، خطبه 209.
12ـ وسائلالشیعه، ج16، ص455.
13ـ همان، ص456.
14ـ بحارالانوار، ج72، ص456.
15ـ رهنمون، ص748.
ویژه نامه میهمانی و صله رحم
برخی موضوعات ویژه نامه میهمانی و صله رحم. « جهت ورود بر روی موضوعات کلید کنید »
تمامی حقوق این اثر متعلق به موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه می باشد.