اعمال شب و روز عید قربان
شب دهم از لیالى متبرکه و از آن چهار شبى است که احیاء آنها شایسته است و درهاى آسمان در این شب بازاست و سنّت است در آن زیارت امام حسین علیه السلام و دعاء یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِیَّةِ روز دهم روز عید قربان است و بسیار روز شریفى است و اعمال آن چند چیز است.
اوّل غسل است که در این روز سنّت مؤکد است و بعضى از علماء واجب دانسته اند.
دوّم نماز عید است به همان نحو که در عید فطر ذکر شد لکن در این روز مستحب است که افطار بعد از نماز از گوشت قربانى شود.
سوّم خواندن دعاهائى که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن و در اقبال ذکر شده و شاید بهترین دعاهاى این روز دعاى چهل و هشتم صحیفه کامله باشد: اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ و دعاى چهل و ششم را نیز بخواند یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ
چهارم خواندن دعاى ندبه است
پنجم قربانى است که سنّت مؤ کّد است
ششم خواندن تکبیرات است براى کسى که در منى باشد عقیب پانزده نماز که اوّلش نماز ظهر روز عید است وآخرش نماز صبح روز سیزدهم و کسانى که در سایر شهرها هستند بخوانند عقیب ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم و تکبیرات این است :
اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُ ولِلّهِ الْحَمْدُ اللّهُ
خدا بزرگتر از توصیف است .... معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است ... و ستایش خاص خدا است
اَکْبَرُ عَلى ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ
خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزى ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند)
وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا
و ستایش خاص خدا است براى آنکه آزمود ما را
و مستحب است تکرار این تکبیرات عقب نمازها به قدر امکان و خواندن بعد از نوافل
منبع: مفاتیح الجنان
عید قربان در آیات و روایات
نویسنده: سید صمد موسوی
کنگره حج اجتماع عظیم جهانی و عظیم ترین گردهمایی مسلمانان سراسر جهان است. این گردهمایی یکی از شعائر بزرگ اسلامی است که درخشش ویژه ای در تاریخ اسلام داشته و نقش محوری در وحدت و انسجام دنیای اسلام دارد .
توحید و انسجام دو بال کمال
مراسم حج بیش از هرچیز ناظر بر ایجاد و تقویت روحیه برادری دینی و ایمان به عقیده توحید است. ارتباط تنگاتنگ این دو مقوله با هم سبب شده تا مسلمین در پرتو این دو مشخصه تربیت یافته، ضمن تنظیم روابط برادری با یکدیگر به مقابله با مظاهر شرک وکفر به پاخیزند و از تمام عناصر تفرقه رهایی یابند و این خود عامل نیرومندی در همبستگی و انسجام مسلمانان جهان می باشد.
احکام حج خط مشی زندگی فردی و اجتماعی هر مسلمان را تعیین نموده، وی را به کمال معنویت رهنمود می کند به گونه ای که در پیروان مکتب، روحیه خداپرستی و شرک ستیزی ایجاد می نماید و ایمان معنوی را با روح تازه ای به کالبد جامعه اسلامی می دمد و فکر و اندیشه مسلمانان را تعالی می بخشد. بر این اساس فریضه حج قادر است تغییر حالتی در مسلمانان پدید آورد که شیوه زندگی آنان دگرگون شود و به همبستگی و همدلی نائل آیند.
این همبستگی و همدلی از آن جهت که به هیچ یک از نهادها و سیستم های سیاسی وابسته نیست و مطلقاً از ایمان فرد مسلمان نشأت می گیرد، حلقه پیوستگی و قدر مشترک همه مسلمانان محسوب شده، کمتر عاملی توان مقابله با آن را دارد. امتیاز چشمگیر اسلام اصل توحید است و برگزاری همه ساله مناسک حج بیانگر هویت توحیدی مسلمانان .
از این رو حج، هجرت از هر گونه طبقه بندی ها و مرزبندی هایی است که حیات بشر را از هم جدا می کند و فقیر و غنی، و سیاه و سفید را به هم نزدیک می کند و در کنار هم قرار داده، وجه مشترک همه انسان ها را که همان عبودیت است، در همه زنده می کند، و بدین دلیل است که قرآن پرستش خدای یگانه را مایه اتحاد و همبستگی در پیروان ادیان الهی می خواند(1): «قـُل یا اهلَ الکِتبِ تَعالَوا الی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا و بَینَکُم الّا نَعبُدَ الّا اللَّهَ و لانُشرِکَ بِهِ شیئاً و لایَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا اربابًا مِن دونِ اللَّهِ.»(2)
عید قربان بزرگ ترین روز حج محسوب می شود؛ چنان که از امام صادق(علیه السلام) نقل است که در جواب معاویه بن عمار که از ایشان درباره «یَوْمَ الْحَجِّ اْلأَکبَرِ»(3) پرسیدند، فرموند: «آن، روز عیدِ قربان است.»(4) از آن جهت می توان گفت عید قربان تجلی توحید بوده و نمادی از تجلی انسجام اسلامی در ایام حج است.
واژه شناسی عید
واژه «عید» به معنای رجوع و برگشتن است و «قربان» به معنای قربانی یا هر آنچه با آن بر پروردگار، تقرب جویند.(5) از این رو، می توان عید قربان را به معنای بازگشت انسان به مقام تقرّب الهی دانست. این مقام در سایه مبارزه با هواهای نفسانی و در پرتو تهذیب، خودسازی و بهره گیری از فرصتهای ناب به دست می آید. زائران خانه خدا که پس از تحمّل سختی های بسیار و پرهیز از نمادهای دنیوی، اینک به منزلگاه آخر رسیده اند، عید قربان را جشن می گیرند. در این روز حاجیان در یک وحدت عملی کم نظیر سر بر آستان حضرت دوست می سایند و پس از آن با چهره ای گشاده از توفیق یافتن به انجام تکلیف یکدیگر را به آغوش کشیده، به هم تبریک می گویند. سید الساجدین امام سجاد(علیه السلام) نیز در دعای مخصوص عید آن را روزی مبارک و با میمنت می خوانند و می فرمایند: «أللَّهُمَّ هَذَا یَوْم مُبَارَک مَیْمُون.»(6)
امام خمینی(ره) احیا گر اسلام ناب، درباره عید قربان چنین گفته اند: «عید قربان، عیدی است که انسانهای آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی می اندازد؛ قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد در راه خدای بزرگ رابه فرزندان آدم و اصفیا و اولیای خدا می دهد... این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان، به ما و همه انسانها آموخت که... عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عیدی بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همه ما ذریه آدم فهماند که «مکه» و منی قربانگاه عاشقان است و محل نَشر توحید و نفی شرک که دلبستگی به جان و عزیزان نیز شرک است.»(7)
زائران بیت اللّه الحرام در روز عید قربان، چند عمل را به انجام می رسانند که هر کدام نمادی از انسجام است که در ادامه به آنها اشاره می شود.
رمی جمرات، تبری از عامل تفرقه
حاجیان در روز عید ابتدا با پرتاب هفت سنگ ریزه برای هفت بار به ستونهای برهم چیده شده ـ که نماد ابلیس رجیم است ـ تنفّر خود را از همه شیطانهای درون و برون ابراز می کنند. این عمل را «رَمْیِ جَمَره» گویند. وقتی حکمت این عمل را از امام کاظم(علیه السلام) پرسیدند، امام فرمودند: «چون ابلیس در محل جمرات بر ابراهیم(ع) ظاهر گشت و آن حضرت، آن پلید را سنگسار نمود. از این رو همین سنت جاریه ای شد و باقی ماند.»(8) این عمل، طرد شیطان و تثبیت عبودیّت و اطاعت خداوند متعال است. یکی از کارهای اصلی شیطان این است که بین افراد انسان تفرقه بیندازد و عداوت و بغض بین آنها ایجاد نماید(9): «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَ ة َ وَ الْبَغْضاءَ؛(10) شیطان می خواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار دشمنی ایجاد کند.» و انسان با تفرقه و اختلاف خود را در اختیار شیطان می گذارد؛ همانگونه که امام علی(علیه السلام) فرمودند: «ایّاکم و الفرقة فانّ الشاذ من الناس للشیطان کما انّ الشاذ ّ من الغنم للذئب؛(11) از جدایی و پراکندگی بپرهیزید؛ زیرا انسانی که از مردم جدا شود در اختیار فرمان شیطان است همچنانکه گوسفند دور از گله نصیب گرگ می شود.»
آری، حاجی با این عمل نمادین بر شیطان رجیم سنگ زده، آن را از خود رمی می کند و خود را در صف منسجم مسلمانانی می یابد که همگی تنفر خود را از شیطان اعلام می دارند.
قربانی، نماد وارستگی و مساوات
حجاج در ادامه اعمال روز عید با کوله باری از عقیده و جهاد، رو به سنّت قربانی می آورند و آن را به پیشگاه پروردگار هدیه می کنند و به دستور الهی جامه عمل می پوشانند که فرمود: «فـَمَنْ تَمَتَّعَ بِالعُمْرة اِلَی الحَجِّ فـََمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ.»(12) آن کسی که به قربانگاه می رود و گوسفندی را ذبح می کند، در حقیقت با حرکتی نمادین عزم از میان بردن هوس ها و وابستگی هایش را می کند و آماده ایثار و فداکاری می شود. این عمل را از آن جهت که عبادت و وسیله تقرّب به خداست، قربان گویند.(13) چنان که امام سجاد(علیه السلام) ضمن پرسشی از شبلی پرسیدند: «آیا به هنگام سربریدن قربانی، نیت کردی که با تمسک به حقیقت تقوی و ورع حلقوم طمع را قطع کنی ... »(14)
بخشش و قربانی و تقسیم آن در میان مردم بویژه تنگ دستان به معنای دستگیری و تعاون است. وقتی حاجی در روز عید به شکرانه انجام مناسک حج، موظف می شود تا حیوانی سالم و کامل را بکشد و گوشت آن را به نیازمندان بدهد، این عمل خود عامل نزدیک شدن به خدا می گردد و انسان را مشمول عنایت الهی می سازد و هم بر حسب مصرف، عامل ایجاد محبّت بین انسان و افراد جامعه می شود. این گونه است که بین مسلمانان رابطه ای صمیمی به وجود می آید که خود یکی از عوامل و زمینه های انسجام است و بدین صورت تعاون و همبستگی اجتماعی در اعمال خیر و نیکوکاری در میان مردمان افزایش می یابد. از طرف دیگر، اگر تقسیم قربانی صحیح انجام گیرد، میلیون ها گرسنه سیر می شوند و بدینوسیله بین غنی و فقیر، ارتباط برقرار می گردد. این همان انسجام و همدلی مورد توجه شارع است.
از دیگر نمادهای قربانی «مساوات » است؛ به طوری که تقسیم گوشت قربانی به سه قسمت و استفاده شخص حاجی از آن(15) شاهد گویایی بر این مساوات است. و در این صورت یکی از مصادیق تفرقه (امتیازاتی که انسان برای خود قائل شده است) از بین می رود و همه به این قول پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله) رجوع می کنند که درخطبه حجةالوداع فرمود: «مردم! پروردگار همه شما یکی است و پدر همه شما یکی است؛ همه از آدم هستید و آدم از خاک است؛ عرب را بر عجم فضیلتی نیست، مگر به تقوا.»(16) این عمل در حجّ، عدالت اجتماعی اسلام را منعکس می کند و خود عاملی است بر انسجام و اتحاد بین همه مسلمین جهان.
حلق، زدودن آلایش ظاهری و باطنی
سومین و آخرین عملی که حاجیان باید در روز دهم ذی الحجه به انجام رسانند، عمل «حَلق» یا تراشیدن موهای سر برای مردان و کوتاه کردن قدری از مو و ناخن برای زنان است. قرآن می فرماید: « ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُم و لیطوفوا بالبیت العتیق؛(17) سپس، باید آلودگی هایشان را برطرف سازند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گرد خانه کهن کعبه، طواف کنند » زائران خانه خدا، در روز عید قربان، شکوهمندترین و آرمانی ترین گامها را برای رام کردن نفْس خویش برمی دارند و کمال تسلیم و رضا را در تصویری زیبا از عبودیت و بندگی به نمایش می گذارند و از تمام مظاهر فخر و زیبایی دل کنده و با تراشیدن سر، همرنگ و شکل به همراه دیگران آماده حضور دوباره در مسجدالحرام و خانه دوست شده، روحشان را از پلیدی رذایل اخلاقی تطهیر می کنند و آخرین نشان و اثر هواپرستی و خود خواهی را از دامان دل دور می ریزند. امام صادق(علیه السلام) در این مورد می فرماید: «با تراشیدن موی خود، تمام عیب های ظاهری و باطنی ات را دور ریز!»(18)
قربان عید همه مسلمین
عید قربان یکی از اعیاد مهم مسلمین است که برخلاف بسیاری از اعیاد، مورد اختلاف نیست؛ چراکه همه فرق مسلمین این روز را عید محسوب می کنند؛ لذا در دعای مخصوص قنوت نماز عید می خوانیم: «اللهم انی اسألک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا...؛ بارالها! به حق این روزی که آن را برای مسلمانان عید و برای محمد(صلی الله علیه واله) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قراردادی...» و بدین گونه عید را فقط مخصوص مؤمنین ندانسته، همه مسلمین را در آن سهیم می دانیم و اعتقاد داریم این گردهمایی عظیم رهیافتی برای رسیدن به اعتصام به حبل الله(19) است که یکی از مهم ترین دستورات اجتماعی اسلام است.
بنا بر این با توجه به مباحث مطرح شده، مناسک حج که در اوج عظمت آن عید قربان قرار دارد، علاوه بر رسیدن به توحید عاملی است مؤثر برای نیل به انسجام و همبستگی هر چه بیشتر مسلمانان. لذا بزرگان دینی ما به این مسأله بارها تأکید کرده اند که بهترین عمل در این روز برائت از مشرکین و شیاطین حقیقی عالم است و این مهم میسر نمی شود مگر با انسجام و همدلی تمامی مسلمین با هر فکر و عقیده و مسلکی که باشند.
پی نوشت:
1- فرهنگ قرآن، ج،9 ص: 170
2- بگو: ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است. جز آن که خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا ارباب نگیرد.» آل عمران/ 64
3- توبه : 3
4- کافی، ج،4 ص290
5- لسان العرب ماده «قرب»؛ المعجم السبئی ماده «ق رب».
6- دعای48 صحیفه سجادیه
7- صحیفه نور، ج ،18 ص 87
8- بحارالانوار، ج،12 ص110؛ علل الشرائع، ج،2 ص 122
9- أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج،4 ص 461
10- مائده / 93
11- نهج البلاغه خطبه127
12- «و حج و عمره را برای خدا به اتمام رسانید و اگر محصور شدید [و موانعی مانند ترس از دشمن یا بیماری اجازه نداد که پس از احرام بستن، حج را کامل کنید] پس آنچه از قربانی فراهم است [ذبح کنید و از احرام خارج شوید.].» بقره/ 196
13- مجمع البحرین، کلمه قرب، ج،2 ص480
14- مستدرک الوسائل ج،10 ص171.
15- فَِاذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فکلُوا مِنْها وَ اَطْعِمُوا القانِعَ وَ المُعْتَرَّ ؛ حج/ 36
16- ابن سعبه، تحف العقول، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1394 ق، ص ،30 ضمن خطبه حجةالوداع
17- حج/ 29
18- وَ احْلِقِ الْعُیُوبَ الظاهِرَةَ وَ الْباطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرک؛ مصباح الشریعة، باب 22
19- «واعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعـًا و لاتَفَرَّقوا؛ و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!» آل عمران103/
منبع: ایران
حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء(علیه السلام) دستگردقداده
وجه تسمیه روز عرفه
مقدمه:
روز عرفه از ایام باشکوه و عظیم است. روزی است که درهای آسمان را برای پذیرش تضرعهای عاشقانه بندگان ذات اقدس اله میگشایند و باز هم آن فاعل بالعشق خواهان بازگشت اشرف مخلوقاتش به بارگاه امناش است . آری باز هم فرصت برای بازگشت انسان به اصل و جایگاه اعلی اولیهاش را فراهم میکنند، چقدر بزرگوارند و بزرگوارانه رفتار میکنند. چقدر ظلم کردیم! چقدر نادیده گرفتیم آن همه رحمت را! ولی باز هم میخوانندمان، دعوتمان میکنند و میخواهند همچو شب قدر به ارزش و منزلت خود نائل شویم. آری روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و اطاعت خود دعوت کرده و از آن سوی سفره جود خود را برای آنها گسترانیده است.
شیطان را در این روز در غل و زنجیر میکشد و باز هم زمینه پیروزی انسان را بر نفس فراهم میکند. امام صادق (ع) فرمودهاند: اگر شخص گناهکاری نتواند در شبهای قدر خود از قدر و منزلت خود به نحو احسنت استفاده کند و بهره گیرد، میتواند در این روز از امتیازات برخورداری از رحمت الهی برخوردار شود.1
وجه تسمیه روز عرفه:
1. آوردهاند که: زمانیکه جبرییل مناسک حج ابراهیمی را به ابراهیم خلیلالله میآموخت، چون به عرفه رسید به او گفت: (عرفت) و او پاسخ بلی را داد - لذا به این نام خوانده شد.
2. همچنین آوردهاند که: مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را از جهت تحمل و صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شوند، چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی است.2
3. همچنین در روایتی آمده که آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به کره خاکی در این سرزمین یکدیگر را یافتند و به همین دلیل عرفات و این روز عرفه نام گرفته است.3
پیشینه وقوف در عرفات:
عرفات جمع عرفه به معنای شناخت است و از آنجا که آنجا وادی شناخت و معرفت خدا و نفس و خود است، عرفات نام گرفته.
الف) حضرت آدم و عرفات:
«فتلقی آدم من و به کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم»
- آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خدا توبه او را پذیرفت؛ چرا که او توبه پذیر است. طبق روایت اما صادق (ع)، آدم پس از خروج از جوار خدا و فرود به دنیا چهل روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرییل برآدم فرود آمد پرسید: چرا گریه میکنی؟ گفت: چرا گریه نکنم در حالی که خداوند مرا از جوار و بارگاهش بیرون راند و در دنیا فرود آورد.
جبرییل گفت: ای آدم، به درگاه خدا توبه کن و به سوی او بازگرد آدم گفت چگونه توبه کنم؟ جبرییل او را در روز 8 ذیحجه به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبح با جبرییل به عرفات رفت. پس از نماز عصر آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد. بگو ای آدم:
سبحانک اللهم و بحمدک لاالهالاانت عملت سوء و ظلمت نفسی و اعترفت بذنوبی اغفرلی انک انت الغغور الرحیم.
آدم تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش به آسمان بلند بود و با تضرع اشک میریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد، همراه جبرییل روانه مشعر شد و شب در آنجا وقوف کرد و صبحگاهان با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خدا توبه کرد و خدا توبه او را پذیرفت چرا که او توبهپذیر است.
همین مطلب را شیخ صدوق در کتاب «امالی» در روایتی از امام حسن (ع) نقل میکند که آن حضرت فرموده است: شخصی یهودی خدمت رسول خدا آمد، او از افراد دانای یهود بود از پیامبر سؤالاتی نمود، یکی از سؤالاتش به این قرار بود، چرا خداوند به بندگانش امر نمود تا بعدازظهر در صحرای عرفات وقوف نماینده پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهو اله) فرمودند: ساعتی است که حضرت آدم (ع) در آن ساعت مرتکب معصیت (گناه اولی) شد و خداوند بر امت من واجب نمود تا در بهترین مکانها وقوف نمایند و نزد او تضرع و دعا نمایند تا بهشت را مجدداً در اختیار آنها نهد و آن ساعتی که مردم از عرفه میروند یعنی مغرب، ساعتی است که حضرت آدم (ع) در آن ساعت از خداوند خویش سخنانی را فرا گرفت و خداوند با رحمت خود بر او بازگشت و توبه را پذیرفت (چرا که توبهپذیر و مهربان) است.
و ایشان فرمودند: به خدا قسم که برای آسمانها دری است از رحمت و توبه و حاجات، احسان و کرم و بخشش و تمام کسانی که در عرفات اجتماع میکنند شایسته این صفات هستند.
زمانی که آنها میخواهند از صحرای عرفه خارج شوند خداوند ملائکهاش را گواه میگیرد که همه آنان را از آتش جهنم نجات دادم و بهشت را بر آنان واجب گرداندم.
ب) حضرت ابراهیم در عرفات:
در صحرای عرفات جبرییل پیک وحی الهی، مناسک حج را به ابراهیم(ع) آموخت و ابراهیم(ع) هر یک از مراحل آن را با خلوص و عابدانه برپا داشت و ندای عرفت را در آن سرزمین سر داد.
ج) صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی سرور شهیدان عالم حسینبن علی (ع):
امام حسین (ع) در بعدازظهر روز عرفه همراه با فرزندان و یاران خود در صحرای عرفات وقوف کرد. وی در آنجا بزرگترین همایش خودسازی و شناخت را در قالب ژرفترین کلمات به ظهور رسانید.
سخنانی که از اعماق وجودش نشأت میگرفت آنچنان والاست که آدمی را به تفکر وا میدارد، برخی از موضوعات آن به شرح زیر است:
1- ایشان دعای خود را با ستایش خداوند آغاز میکند، ستایشی زیبا و یکتا.
«ستایش خداوندی را سزاست که چیزی قضایش را دور نمیسازد و از اعطا و بخشش او جلوگیری نمیکند و هیچ آفرینندهای آفرینش او را ندارد و او سخاوتمندی بیانتهاست»
2- بیان گوشهای از نعمتهای بیپایان خداوند که انسان را درتمام مراحل رشد تکامل دربر گرفته و یاد از مهر مادر و مواظبت و پرستاری آنان را از الطاف خداوند میشمرد.
3- به شکر نعمتهای الهی اشاره میکند و خود را از ادای یک شکر نیز عاجز میداند.
4- استغفار و انابه عاجزانه به درگاه خداوند و طلب مغفرت از بارگاه حق تعالی.
هر فرازی از این دعا دریچهای از عشق و نور و محبت و توحید را در دل انسان میگشاید. ایشان با این دعا در صدد است انسان و خدا را بشناساند و نزدیکی آن دو را به هم نمایان کند. این نیایش منطقیترین رابطه خدا با انسان را توضیح میدهد. ایشان با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستی و نفوذ علم و قدرت و حیات او را به تکتک ذرات و موجودات عالم مشاهده مینماید و آن چه را میبیند بر زبان میراند.
5- فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا
6- شناخت و درخواست بهترین مسألتها.
7- تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.
پی نوشت :
1. کافی، ج 2، صفحه 66
2. فرهنگ دهخدا، ج 10، ص 15818
3. رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، نشر مشعر
4. مفاتیح الجنان
منبع: www.ido.ir
از اشک عرفه تا ذبح قربان
روز عرفه:
امام صادق (علیه السلام )فرموده اند :«کسى که در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمىگردد؛ مگر این که روز عرفه را درک کند»
عرفات، نام منطقه وسیعى است با مساحت حدود 18 کیلومتر مربع در شرق مکه معظمه، اندکى متمایل به جنوب که در میان راه طائف و مکه قرار گرفته است. زائران بیتالله الحرام در روز عرفه - نهم ذى حجّه - از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. در نقلى آمده است که آدم و حوّا(علیه السلام) پس از هبوط از بهشت و آمدن به کره خاکى، در این سرزمین همدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات» و این روز «عرفه» نام گرفته است. چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت ، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری ، لذا به این نام خوانده شد و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خوداعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد . چرا که یکی از معانی «عرف » صبر و شکیبایی و تحمل است .
عرفه، از عیدهاى بزرگ است؛ هر چند عید نامیده نشده است و روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود دعوت کرده،سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است. شیطان دراین روز، از همه اوقات خوارتر وحقیرتر وخشمناکتر است.
روایت شده که حضرت زینالعابدین(علیه السلام) در روز عرفه صداى فقیرى را شنید که از مردم کمک مىخواست. حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مىکنى؛ در حالى که امید مىرود در این روز بچههایى که در شکم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادتمند گردند؟
بهترین عمل در روز عرفه دعا است و در میان روزهاى سال، این روز براى دعا امتیاز ویژهاى دارد.
تاریخچه عرفه
صحرای عرفات در خود خاطراتی از مردان بزرگ الهی چون آدم ، ابراهیم ، خاتم الانبیاء و حضرت سید الشهداء(علیهم السلام) دارد که حضور هر یک با عنایات خاص حضرت حق همراه بوده است .
حضرت آدم (علیه السلام) در عرفات:
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (علیه السلام) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
"سبحانک اللهم و بحمدک لا اله الا انت عملت سوء و ظلمت نفسی و اعترف بذنبی اغفر لی انک انت الغفور الرحیم "
آدم (علیه السلام) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......
حضرت ابراهیم (علیه السلام) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (علیه السلام) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در عرفات
و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.
......... من در میان شما دو چیز بیادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....
صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (علیه السلام)
حضرت سیدالشهدا، امام حسین (علیه السلام) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه روی به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:
1ـ شناخت خدا و صفات الهی.
2ـ شناخت خود یا خودشناسی.
3ـ شناخت جهان.
4ـ شناخت آخرت.
5ـ شناخت پیامبران.
6ـ خودسازی با صفات الهی.
7ـ پرورش نفس با کمالات الهی.
8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.
9ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.
10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.
11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.
12ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.
13ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.
14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.
15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.
نگاهی دقیق تر به دعای عرفه حسین بن علی(علیهما السلام)
روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در این میان، دعاى عرفه امام حسین(علیه السلام) داراى جایگاه ممتاز،أخص و ویژه است و در واقع، نابترین و عمیقترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان(علیه السلام) جارى گشته است.
عصر روز عرفه امام حسین(علیه السلام) با گروهى از خاندان و فرزندان و شیعیان، با نهایت خاکساری و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در جانب چپ کوه ایستادند. امام(علیه السلام) چهره مبارک خود را به سوى کعبه گردانید مانند مسکین نیازمندى که غذا مىطلبد، دستها را برابر صورت خود گرفت و دعایش را چنین آغاز کرد:
«الحمدلله الذى لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع و لا کصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست که چیزى قضایش را دور نمىسازد و از عطا و بخشش او جلوگیرى نمىکند و هیچ آفرینندهاى آفرینش او را ندارد و او سخاوتمندى عالم گستر است.»
حضرت(علیه السلام) سپس به بیان گوشهاى از نعمتهاى بى پایانِ خداوند که انسان را در تمام مراحل رشد و تکامل در برگرفته، مىپردازد و مهربانى مادران و دایهها و مواظبت و پرستارى و دلسوزى آنان را از الطاف و عنایتهاى خداوند مىشمرد؛ سپس به لزوم شکر نعمتهاى الهى اشاره مىکند و خود را از اداى یک شکر نیز عاجز و ناتوان مىبیند. هر فرازى از این دعا، دریچهاى از نور و توحید و عشق و محبت به خداوند را به سوى دل انسان مىگشاید و عباراتِ دعا و محتواى آن، نشان مىدهد که امام حسین(علیه السلام) در حال این دعا یک سره از خود و عالم غافل گشته، تمام جهان را به یک سو نهاده، با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و حیات او را بر تک تک ذرات و موجودات عالم مشاهده مىنماید و آن چه را که دیده، بر زبان آورده است. امام حسین(علیه السلام) مىخواهد با این نیایش، انسان و خدا را بشناساند و نزدیکى آن را به هم بنماید. او با این نیایش، منطقىترین و واقعىترین رابطه انسان با خداوند را با زیباترین شکل به تصویر می کشد.
دعاى عرفه سیدالشهداء(علیه السلام) سراسر نور و عرفان پروردگار است و آمیزهاى از شور و عشق و محبت و معرفت به ذات پاک خداوندی است. در فرازهاى این دعا، امام حسین(علیه السلام) با خداوند چنین عاشقانه زمزمه مىکند:
خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو درافتم و قطراتى از اقیانوسِ جان، نثار بارگاهت نمایم. خیال دورى راه تا درگاه جمالت خسته و فرسوده ام کرده است که:
از گِل آدم شنیدم بوى تو
راهها پیموده ام تا کوى تو
خدایا! موجوداتى که در هستى خود نیازمند تو هستند، چگونه مىتوانند راهنماى من به سوى تو باشند؟
پروردگارا! آیا حقیقتى غیر از تو آن روشنایى را دارد که بتواند تو را بر من آشکار سازد؟ کى از نظر غایب و پنهان بودهاى که نیازمند راهنمایى به سوى خود باشى و چه وقت از من دور بودهاى تا نمودهاى جهان مرا به تو برساند؟
همه عالم به نور توست پیدا
کجا گردى تو از عالم هویدا؟
خدایا! روشنایى جمال و جلالت در جهان هستى آشکارتر از هر چیز است و وجودِ تو خِفا و پوشیدگى ندارد تا چراغى سر راه بگیرم و بارگاه ربوبى تو را جست و جو نمایم و یا دلیلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون فروزنده چراغ تو و سازنده دلیل و راهنما، تویى.
خداى من! چشمى که تو را بر خود نگهبان و مراقب نبیند، کور و فرو بسته باد و بندهاى که از متاع محبت تو بى بهره باشد، سرمایه باخته و ورشکسته باد.
دیدهاى کان چهره روشن نبیند کور باد
خاطرى کَز توست خالى، تیره و بى نور باد
امام حسین(علیه السلام) با این دعا روحى تازه به کالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دلانگیز ملکوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت.
از صداى سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگارى که در این گنبد دوّار بماند
صحراى عرفات کالبد و امام حسین(علیه السلام) روحِ آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن که به اهل موقفِ عرفات نظر لطف کند، به زائران قبر پاک حسین(علیه السلام) نظر رحمت مىافکند.
فرازهایی از دعای عرفه حسین بن علی(علیهما السلام)
1ـ ستایش حق تعالی:
ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت.......
2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:
پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم.......
3ـ خود شناسی:
و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........
4ـ راز آفرینش انسان:
ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........
5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......
6ـ نعمتهای خداوند:
آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی......
7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است......
8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:
گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد...........
9ـ ستایش خدای یگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:
حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد.....
10ـ خواسته های یک انسان متعالی:
خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!
11ـ سپاس به تربیت های الهی:
خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا......
12ـ نیازهای تربیتی از خدا:
و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار.............
13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:
خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟
14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:
ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان......
15ـ تو پناهگاه منی:
تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.
عید بزرگ قربان
اولین معنایی که از عید به ذهن میرسد، تغییراتی است که انسان از ظاهر خود و یا در طبیعت میبیند . این آرایش ظاهری همچون پوشیدن لباس نو و آمدن بهار طبیعت به یک معنا عید نامیده شده است
در روایتی از امیر المومنین علی علیه السلام آمده است که : هر روزی که انسان در آن به زشتی آلوده نگردد آن روز عید است چرا که زشتی مهمترین بستر ظهور نزاع میان آدمیان است وباعث برهم خوردن آرامش درونی و بیرونی انسانها میگردد و این همان چیزی است که با عید یعنی آرامش و شادمانی منافات دارد .
از سوی دیگر حرکت انسانها به سوی علم و معرفت همواره با شادمانی و نشاط توأم است خاصه آنکه وقتی انسان معنای جدیدی کشف میکند ، ابتهاج زائد الوصفی تمام وجود آدمی را در بر میگیرد ، آن لحظه تازه عید نامیده می شود .
معنای دیگری که از عیدعارفان به ما آموخته اند ، جان باختن و قربانی کردن جان خویش در پای معشوق است . و نماد ظاهری آن ایام حج و عید قربان است که حیوانی را انسان به عنوان تحفه و هدیه به طرف جایگاه معینی میبرد تا برای کامل شدن عبادت قربانی کند .
کشته شدن در پای محبوب و قربانی کردن خود مهمترین تعریفی است که مولوی ازعید به ما می دهد
آری عید قربان یاد آور آزمایشهای سخت و سنگین الهی از حضرت ابراهیم (علیه السلام ) و ذبح حضرت اسماعیل (علیه السلام )است عید قربان یکى از اعیاد بزرگ اسلامى است که داراى منزلتى والا نزد عموم مسلمانان می باشد.
عید قربان روز خجسته و مبارکى است که مسلمانان به حج رفته، پس از تمام شدناعمال حجشان، قربانى مىکنند و پس از قربانى، آنچه بر آنان در حال احرام حرام شده بود، حلال مىگردد، لذا آن روز را عید تلقى مىکنند عیدى که پس از انجام وظایفسنگین حج، به عنوان جایزه الهى و رهایى از احرام پیش مىآید. و هم چنین این روزبراى سایر مسلمانان جهان نیز عید است و احترام ویژه دارداین روز، روز گرفتن جایزه از خداى منان است، روزى است که باید در آن آهنگ گناه نشود و انسانهاى مؤمن، با استفاده از چنین روز باعظمتى که درهاى بهشتبر رویشان گشوده مىشود و باب رحمت الهى باز مىگردد، دستهاى آلوده از گناه خویشرا به سوى آسمان بلند کنند و با تضرع و زارى، به پیشگاه رحمان و رحیم، درخواستمغفرت و آمرزش نمایند و حاجتهاى فردى و نیازهاى اجتماعى و گروهى خود را با امیداستجابت و روا شدن، بطلبند و بسیار عبادت و نیایش کنند. و قربانى در این روزاگر براى زائران خانه خدا واجب است، براى سایر مسلمانان نیز سنت موکد است و برآن تاکید فراوان شده است.
در روایتهاى مکررى نقل شده که در روز عید اضحى قربانى کنید تا گرسنگان وبیچارگان از خوردن گوشتسیر شوند; آنان که روزها بلکه ماهها توان تهیه گوشتبراى خانواده خویش را ندارند، در این روز فرخنده که براى همگان عید است وبسیار خجسته و مبارک است، خوشحال گردند و از خوردن گوشتحلال، بىمنت،سیر شوند.
و امروز روز «تکبیر» است; تکبیرى گویا، کوبنده، محکم و بامحتوا، تکبیرى کهبازتابش کاخ ستمگران را به لرزه درآورد و قلب ستم دیدگان را شاد سازد; تکبیرى که دشمنان را براى همیشه از ضربه زدن به اسلام، نومید گردان.
منبع:پایگاه استاد حسین انصاریان
معارفی از امام باقر (ع)
مکارم اخلاقی
امام باقر علیه السلام با برخورد نیکوی خود توانسته بود حتی مخالفان را مجذوب خویش سازد. مردی شامی که از مخالفان حضرت بود، ولی با ایشان رفت و آمد داشت، علت رفت و آمد خود را اخلاق خوب و روش نیکوی امام علیه السلام می دانست و به ایشان می گفت: «شما را مردی فصیح می بینم؛ مطالب را روشن بیان می کنی، همه آداب را رعایت می نمایی و الفاظ نیکو بر زبانت جاری است. به همین دلیل با شما رفت و آمد می کنم و در مجلستان حاضر می شوم».
پیشوای نمونه
امام باقر علیه السلام در رأس برنامه های سیاسی خویش، بینش خود را درباره حاکم شایسته بیان می دارد، تا از این راه هم پیروانش را با ملاک های ارزشی آشنا سازد و هم به گونه ای غیر مستقیم، از فرمانروایان و والیانی که فاقد آن ارزش ها بودند، انتقاد کند. آن حضرت می فرماید: «پیشوایی اجتماع، شایسته کسی است که سه ویژگی در او جمع باشد: نخست پرهیزکار باشد که وی را در برابر آفات قدرت از فرو افتادن در دام حرام نگه دارد؛ دوم بردبار باشد تا خشم خود را مهار کند؛ سوم بر کسانی که حکم می راند، همانند پدری مهربان باشد و به نیکی رفتار نماید».
رهبری نیکان
در جامعه ای که زمام امور در دست جاهلان و عناصر ناشایست باشد، هر گونه تلاش اصلاحگرانه، بی ثمر خواهد بود. اگر با این زاویه به مسئله امامت بنگریم، بسیاری از حقایق دیگر در زمینه مواضع سیاسی امامان معصوم و اهتمام آنان به احیای امر امامت آشکار می شود. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «مردم از آن جهت به وجود پیامبر و امام نیازمندند که استمرار صلاح (وسامان نظام مادی و معنوی) جهان، به وجود آنان وابسته است؛ زیرا خدا به وسیله پیامبر و امام، عذاب را از زمینیان برطرف می سازد». پیامبر و امام در جامعه ساکت نمی نشینند، بلکه با تمام قدرت در راه اصلاح جامعه می کوشند و در پرتو تلاش آنان، مردم نیز از فساد دوری می کنند.
کلید استواری
امام باقر علیه السلام می فرمود: «اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت». زُراره، از یاران حضرت پرسید: کدام یک برتر است؟ امام فرمود: «ولایت برتر است؛ زیرا ولایت، کلید بقیه است و صاحب ولایت (امام) کسی است که مردم را به سوی این اصول چهارگانه رهبری می کند». اگر به استدلال امام باقر علیه السلام توجه کافی نشود، ممکن است ناآگاهان به جای اهتمام به واجبات و محرمات شریعت، گمان کنند که محبت اهل بیت کافی است؛ ولی برتری ولایت از آن نظر است که رهبریِ رهبران الهی، تضمین کننده دیگر اصول به شمار می آید. امام باقر علیه السلام در روایتی دیگر فرمود: «از میان تکالیف اصولی اسلام، هیچ تکلیفی به اندازه ولایت مورد دعوت و تأکید قرار نگرفته است». نیز از آن حضرت است که: «امامت، مکمّل نهایی همه فریضه ها، قوانین و دستورات دین است».
سعادت جامعه
امام باقر علیه السلام در بیان تأثیر حکومت ها و حاکمیت ها در سعادت و شقاوت ملت ها می فرماید: «خدا فرموده است: هر ملتی که در قلمرو اسلام، به ولایت و حاکمیت پیشوای ستمگر غیر الهی گردن نهد، بی شک عذاب و مجازات می شود؛ هر چند آن ملت در رفتار فردی خویش، نیک و پرهیزگار باشد. نیز هر ملتی که در قلمرو اسلام، به حاکمیت امام عادل و پیشوای الهی تن دهد، به یقین مورد عفو و رحمت قرار می گیرد؛ هرچند در رفتار خویش خطاهایی داشته باشد». آن حضرت در روایت دیگری فرمود: «صلاح، عزت و سلامت دین و مؤمنان به این است که (بیت المال و) اموال جامعه به کسی سپرده شود که حقوق را رعایت و آن را در مصارف بایسته هزینه کند. فساد دین و اهل دیانت از آنجا پدید می آید که منابع مالی و اقتصادی جامعه در اختیار کسی قرار گیرد که به عدل و حق رفتار نکند و آن را در مصارف لازم به کار نگیرد».
زمانه امام باقر علیه السلام
پایگاه اجتماعی
سه عامل مهم، پایگاه اجتماعی نیرومند و انکارناپذیری برای امام باقر علیه السلام در برابر حکومت امویان پدید آورده بود. نخستین عامل اینکه امام بزرگ خاندان علویان و مرجع حل و فصل مسائل آنان بود. عامل دوم اینکه شیعه هر چند در تنگنای شرایط سیاسی و دوران تقیه به سر می برد، جمعیت متشکل و نیروی عقیدتی آنان، خود قدرتی اجتماعی به شمار می آمد و منصب امامت، حضرت باقر علیه السلام را در مرکز رهبری این نیروها قرار می داد. سومین عامل، شاگردان و رشد یافتگان مکتب آن حضرت علیه السلام بودند که هر یک در محیط اجتماعی خود، نفوذ داشتند و خویش را وامدار آموزه های ناب آن حضرت می دانستند.
پیکار با منکر
گروه خوارج که پس از جنگ نهروان به شدت تضعیف شده بودند، با گذشت زمان به تجدید قوا پرداخت. یکی از میدان های رویارویی امام باقر علیه السلام با اندیشه های منحرف، موضع گیری ها و روشنگری های آن حضرت با عقاید خوارج بود. فردی از خوارج ادعا می کرد اگر بدانم در پهنه گیتی کسی باشد که با من مناظره کند، به سویش خواهم شتافت. به او گفتند در میان فرزندان حضرت علی علیه السلام ، شخصی چون ابوجعفر امام باقر علیه السلام می تواند پاسخ تو را بدهد. وی که از سردمداران خوارج بود، گروهی از بزرگان و یارانش را گرد آورد و به حضور حضرت رسید. امام باقر علیه السلام فرمود: فردا بیایید. فردای آن روز امام، فرزندان انصار و مهاجر را جمع کرد و گروه خوارج نیز آمدند. سپس حضرت فرمود: «سپاس خدای را که با اعطای نبوت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، ما خاندان را کرامت بخشید و ولایت خویش را به ما اختصاص داد. ای فرزندان انصار و مهاجر! در میان شما هر کس فضیلتی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می داند، آن را باز گوید». سپس امام باقر علیه السلام با استفاده از سخنان خود آن مرد، او را محکوم کرد. در پایان، آن مرد از جا برخاست و رفت، در حالی این آیه را زیر لب می خواند: خدا آگاه تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
لباس از بلا
عصر امامت حضرت باقر علیه السلام ، دوران یکّه تازی حاکمان اموی بود و در آن زمان، شیعیان و دوستداران حضرت در تنگنای سیاسی قرار داشتند. مِنهال از یاران حضرت می گوید: در مجلس امام باقر علیه السلام حضور داشتم که مردی وارد شد و سلام کرد. حضرت سلامش را پاسخ داد. مرد تازه وارد با امام احوال پرسی کرد و گفت: حالتان چطور است؟ امام باقر علیه السلام که گویی سینه اش از مشکلات زمان سنگین شده بود، به او فرمود: «آیا به راستی تا کنون در نیافته اید که بر ما چه می گذرد؟» سپس آن مرد گفت: به خدا سوگند، من شما خاندان را دوست دارم. امام فرمود: «پس بر تن خویش لباسی از بلا و ناگواری ها بپوشان، به خدا سوگند، رنج ها و ناگواری ها شتابان تر از سیل دره ها، به سوی ما و شیعیان ما پیش می تازد. نخست مشکلات به ما می رسد و سپس به شما».
القای روح ظلم ستیزی
امام باقر علیه السلام هرچند برای از میان برداشتن حاکمان ظالم، به قیام آشکار و جمع آوری نیروی رزمی رو نیاورد، ولی روح ظلم ستیزی و انزجار از فرمانروایان ستمگر را در کالبد پیروان خویش می دمید. آن حضرت منکِر جهاد و مبارزه علنی و مسلحانه با حاکمان فاسد نبود، بلکه چنین اقدامی نیاز به نیروهای ایثارگر و صادق داشت و امام از چنین یارانی به حد کافی برخوردار نبود. آن حضرت می فرمود: «هر گاه به تعداد اهل بدر گرد امام جمع شوند، بر او واجب می شود که قیام کند».
ردّ فرمانروایان ناصالح
امام باقر علیه السلام در بخشی از سخنان خود، آشکارا فرمانروایان ناصالح را سرزنش می کند و آنان را منفور می سازد. عُقْبه پسر بشیر اسدی گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و عرض کردم: من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردارم. درگذشته کارگزاری داشتیم که جان سپرد. اکنون مردم تصمیم گرفتند مرا به جای او به ریاست بگمارند. نظر شما در این باره چیست؟ امام فرمود: «آیا پدرانت را به رخ ما می کشی؟ خدا مؤمنان را به وسیله ایمان رفعت بخشیده است، هر چند در نظر مردم بی مقدار باشند، و کافران را به دلیل کفرشان پست قرار داده است، هر چند در میان مردم، شریف شناخته شوند. هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به وسیله تقوای الهی. اما اینکه آن مقام را بپذیری یا نه، اگر بهشت را دوست نداری، آن را قبول کن؛ زیرا چه بسا سلطان ستمگر، مؤمنی را به دام اندازد و خونش را بریزد و تو که گوشه ای از کار آن سلطان را بر عهده گرفته ای، شریک در آن خونخواهی شوی، در حالی که ممکن است از دنیای آنان بهره ای به تو نرسد».
پاسخ کوته نظران
بدبینی امام باقر علیه السلام به حاکمان نالایق عصر خویش، چیزی نبود که بر اهل نظر مخفی مانده باشد. کسانی که با بینش آن حضرت کمترین آشنایی ای داشتند، می دانستند که موضع ایشان در برابر والیان ناصالح، خصمانه است. کسی به امام باقر علیه السلام گفت: من چند سالی والی بوده ام. آیا راهی برایم وجود دارد که از گذشته خود توبه کنم؟ حضرت فرمود: «خیر، راهی برای توبه نیست، مگر اینکه هر حقی را از مردم ضایع کرده ای، به آنان بازگردانی».
راهنمای همگان
یکی از شیعیان به نام عبدالغفار می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: ای آقای من! نظرتان در مورد رفت و آمد من به دربار سلطان چیست؟ فرمود: «من این کار را به صلاح تو نمی بینم». گفتم: من گاهی به شام و نزد ابراهیم پسر ولید می روم. امام فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان، سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه می یابد، مرگ را فراموش می کنی و به آنچه خدا به تو قسمت کرده، ناراضی می شوی». عرض کردم: من عیالوارم و هدفم انجام تجارت و کسب منفعت است. آیا این هم روا نیست؟ امام فرمود: «ای بنده خدا! من در صدد آن نیستم که تو را به ترک دنیا فراخوانم، بلکه همین قدر می خواهم که گناهان را ترک کنی. ترک دنیا فضیلت است، ولی ترک گناه واجب، و تو در شرایطی هستی که به انجام واجبات نیازمندتری تا کسب فضایل». سپس آن مرد دست امام را بوسید و گفت: پدر و مادرم به فدایت! دانش صحیح را جز از شما نمی توان یافت.
نهی از کار درباری
ابوبصیر از یاران امام باقر علیه السلام می گوید: از آن حضرت درباره اشتغال به کار در امور حکومتی پرسیدم، فرمود: «هرگز به خدمت آنان در نیایید، حتی به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکب؛ زیرا هیچ کس به خدمت ایشان درنمی آید و از مزایای مادّی آنان بهره ای نمی گیرد، مگر اینکه به همان اندازه به دین او لطمه می زنند».
محمد بن مسلم از دیگر یاران حضرت می گوید: نزد امام باقر علیه السلام بر آستانه در خانه آن حضرت نشسته بودم. امام متوجه مردم شد که گروه گروه در حرکت بودند. حضرت از بعضی حاضران پرسید: «آیا در مدینه اتفاق تازه ای رخ داده است؟» به آن حضرت عرض شد: والی جدیدی برای مدینه انتخاب شده و مردم نزد او می روند تا تبریک بگویند. امام فرمود: «آری، مردم برای تبریک به فرمانروا به حرکت آمده اند، ولی خانه والی، دری از درهای آتش است».
رهنمود سیاسی
از جمله رهنمودهای سیاسی امام باقر علیه السلام به شیعیان خود، جبهه گیری در مقابل حاکمان ستمگر و ساکت نبودن در برابر ظلم های آنان بود. آن حضرت می فرمود: «کسی که به طرف سلطان ستمگری حرکت کند تا او را به تقوای الهی امر کند و از عواقب شوم ظلم بترساند و موعظه کند، از پاداشی همانند پاداش تمامی جن و انس، و از عملی همانند عمل ایشان برخوردار خواهد بود». امام پنجم در نکوهش ستم پیشگان و حامیان آنان نیز می فرمود: «پیشوایان ستم و پیروان ایشان، از دین خدا به دورند».
نهی از پیروی
امام باقر علیه السلام با هشدارهای خود، به امت اسلامی می فهماند که پیروی از پیشوایان ستمگر و راضی بودن به جنایات آنان، عذاب اخروی در پی دارد. آن حضرت در نهی پیروان خویش از همکاری با جباران می فرمود: «ناقه صالح را یک نفر پی کرد و کشت، ولی چون توده مردم بدان عمل راضی بودند، عذاب در مورد همگان نازل شد. پس هر گاه امام عادل به حکومت رسید، کسانی که به حکم او راضی باشند و حکومت را در راه عدل یاری رسانند، دوست و یاور او به شمار می آیند و زمانی که پیشوا و حاکم جائر و ستمگر به قدرت رسید، کسانی که به حکم او راضی باشند و او را در مسیر جور و ستمش یاری دهند، دست و یاور او به شمار خواهند آمد».
هراس حاکمان
امام باقر علیه السلام در یازده سال آخر عمر شریف خود، با هشام پسر عبدالملک معاصر بود. هشام مردی بخیل، خشن، جسور، ستمگر، بی عاطفه و بی رحم بود. در دوران حکومت وی، زندگی بر مردم سخت شده، احساسات و عواطف انسانی در جامعه رو به زوال رفت و رسم نیکوکاری و تعاون برچیده شد؛ به طوری که هیچ کس به دیگری دل سوزی و کمک نمی کرد. هشام همواره از محبوبیت و موقعیت بی نظیر امام باقر علیه السلام بیمناک بود و چون می دانست پیروان پیشوای پنجم، آن حضرت را «امام» می دانند، همیشه تلاش می کرد مانع گسترش نفوذ معنوی و افزایش پیروان آن حضرت گردد.
رویارویی حق و باطل
در یکی از سال ها که امام باقر علیه السلام همراه فرزند گرامی خود، امام صادق علیه السلام به زیارت خانه خدا مشرف شده بود، هشام، خلیفه اموی نیز عازم حج شد. در ایام حج، حضرت صادق علیه السلام در مجمعی از مسلمانان سخنانی در فضیلت و امامت اهل بیت علیهم السلام بیان فرمود که بلافاصله از سوی مأموران به گوش هشام رسید. هشام که پیوسته وجود امام باقر علیه السلام را خطری برای حکومت خود تلقی می کرد، از این خبر به شدت تکان خورد؛ از این رو به محض آنکه به پایتخت خود، دمشق بازگشت، به حاکم مدینه دستور داد امام باقر علیه السلام و فرزندش را روانه شام کند. امام باقر علیه السلام ناگزیر همراه فرزند ارجمندش مدینه را ترک گرفته، وارد دمشق شد. هشام برای اینکه عظمت ظاهری خود را به رخ امام بکشد و به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازه ملاقات به ایشان نداد.
درس های امام شناسی از پنجمین امام
شناخت امام
اعتقاد به امامت و شناخت امام معصوم، یکی از اصول مذهب شیعه و در راستای ایمان به خدا و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است. زُراره، از یاران امام پنجم می گوید: به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم: آیا شناخت امام بر همه مخلوقات واجب است؟ امام علیه السلام فرمود: «خدای متعالی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را رسول و حجت الهی برای همه خلایق در زمین برانگیخت. پس هر که به خدا و محمد صلی الله علیه و آله فرستاده او ایمان آورَد و از او پیروی کند، شناختِ امام از خاندان ما بر او واجب خواهد بود».
پاکی اهل بیت علیهم السلام
خدا در آیه تطهیر، پاکی اهل بیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را از همه پلیدی ها به همه جهانیان شناساند. به همین دلیل، طهارتِ پیشوایان معصوم ما از ویژگی های اصلی آنان به شمار می آید. امام باقر علیه السلام در روایتی، «رِجس» در آیه تطهیر را به «شک» معنا می کند و چنین می فرماید: «ما توصیف شدنی نیستیم. چگونه گروهی که خداوند رجس را که همان شک است از ایشان دور کرده، توصیف می شوند؟»
همتای قرآن
همتایی با قرآن، از ویژگی های بارز امامان است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثَقَلین، جدایی ناپذیری آن دو را بیان کرده بود. سعد اسکافی می گوید: از حضرت امام باقر علیه السلام درباره این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم که: «من در میان شما دو امانت گران بها به یادگار می نهم. پس به آن دو تمسک کنید که هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر نزد من آیند». حضرت فرمود: «همواره راهنمایی از ما بر کتاب خدا رهنمون می شود تا بر حوض کوثر وارد آیند».
امانت پیغمبر
روزی اِبن ذَرّ به همراه قِیس و صَلْت به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند تا از ایشان چیزهایی بپرسند. چون نزد امام آمدند، برای مدت طولانی خاموش ماندند و سخنی نگفتند. حضرت این وضعیت را دید، به ابن ذرّ فرمود: «ای ابن ذرّ! آیا درباره پاره ای از احادیث ما که دریافت کرده ای، با ما سخن نمی گویی؟» او گفت: آری، ای فرزند رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من در میان شما دو امانت به یادگار می گذارم که یکی بزرگ تر از دیگری است؛ کتاب خدا و اهل بیتم که اگر دست به دامان آن دو شوید، هرگز گمراه نخواهید شد». امام باقر علیه السلام فرمود: «ای ابن ذرّ! اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدار کردی و او به تو فرمود: بعد از من در حق ثقلین چه کردی، به او چه می گویی؟» در آن لحظه، ابن ذرّ آن قدر گریست که اشک بر صورتش سرازیر گشت، سپس گفت: «ثقل اکبر را که از هم دریدیم و پاره کردیم و ثقل اصغر را هم به شهادت رساندیم».
ارکان زمین
پیشوای پنجم، امام باقر علیه السلام درباره بزرگی مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان پس از ایشان فرمودند: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بابِ (معرفتِ) خداست که جز از آن باب نیایند و راه اوست که هرکس آن را بپیماید، به خدای متعالی برسد. امیرمؤمنان علیه السلام نیز پس از او چنین است و همین طور است هر امام در پیِ دیگری. خدا، آنها را ارکان زمین قرار داده تا اهلش را نلرزاند و بنیان های اسلام و مرزداران راه نجات آن ساخته که هیچ کس جز به هدایت آنان ره نمی یابد، و گمراه نمی شود، مگر به کوتاهی کردن در حق ایشان. آنها معتمدان خدا هستند در علم و حجت ها و هشدارهایی که فرو فرستاده است. آنان دلیل رسایی برای زمینیان به شمار می آیند. از سوی خدا برای آخرین آنها همان جاری است که برای نخستین ایشان بود، و هیچ کس جز به یاری خدا به این حد نرسد».
چراغ های راه
تمام معارف الهی نزد امامان معصوم است و دین، فقط با آنان آغاز می شود و با آنان پایان می پذیرد. امام باقر علیه السلام از اینکه اهل روزگارشان به طرف ناآگاهان به دین می رفتند، آزرده خاطر می شد و می فرمود: «ای مردم! کجا می روید و شما را به کجا می برند؟ خدا نخستینِ شما را با ما هدایت کرد و با ما آخرینِ شما را هدایت می کند». نیز از ایشان است که: «ما (اهل بیت) کسانی هستیم که (دین) با ما آغاز می شود و با ما پایان می پذیرد. ما امامان هدایت، چراغ های تاریکی و گلدسته رهنمایی هستیم».
علوم الهی
امام باقر علیه السلام در زمینه علوم پروردگار می فرماید: «علم خداوند متعالی دو گونه است؛ خاص و علم عام. علم ویژه او همان است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده او هم بر آن آگاهی ندارند، و علم عمومی او علمی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده او بر آن آگاهی دارند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما رسیده است».
وارثان پیامبر
امامان معصوم علیهم السلام وارثان آخرین پیامبر خدا هستند که با ویژگی های برجسته و علوم الهی خویش، وظیفه هدایت امت اسلام را برعهده دارند، ابوبصیر می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: شما وارثان پیامبر خدایید؟ فرمود: آری. عرض کردم: پیامبر خدا وارث پیامبران بود و هر چه آنها می دانستند، می دانست. امام به من فرمود: آری، همین طور است.
ستارگان راهنما
امام باقر علیه السلام درباره مقام ارزشمند خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نزد خدا می فرماید: «ای مردم! خداوند خاندان پیامبر شما را به کرامتِ خود ارجمندی بخشیده، به هدایتش عزیز داشته، به دینش اختصاص داده، به علمش فضیلت بخشیده، دانش خود را برایشان سپرده و از آنان خواستار پاسداری آن شده است. آنان امامان دعوتگر، جلوداران هدایتگر، داوران حاکم، ستارگان راهنما، الگوی نیکو، خاندان پاک، امت میانه رو، مشخص ترین و راست ترین راه، موجب زینت نجیبان و وارثان پیامبران هستند».
آگاهِ اسم اعظم
اسم اعظم خداوند،از رموزی است که در قرآن نیز از آن سخن به میان آمده است. امام باقر علیه السلام می فرماید: «نام اعظم خداوند، 73 حرف دارد و آصَفْ تنها یک حرف از آن را می دانست که آن را به زبان راند و زمین، آنچه را میان او و تخت بلقیس بود، فرو برد تا جایی که آصَف با دست خود تخت را بر گرفت و سپس زمین در مدتی کمتر از یک چشم بر هم زدن به وضع نخست خود بازگشت. 72 حرف دیگر اسم اعظم نزد ماست و یک حرف، نزد خداوند است که آن را در علم غیبش به خود اختصاص داده و نیرو و توانی نیست مگر از خدای والا و بزرگ».
آسمان اسرار
خدای بزرگ، امامان معصوم علیهم السلام را حجت خود در زمین قرار داده، آنان را از اسرار آسمان و زمین آگاه ساخته است. ابوحمزه می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «به خدا سوگند هرگز نمی شود عالِمی، جاهل باشد و به چیزی، علم و به چیزی دیگر، جهل داشته باشد». سپس فرمود: «خداوند بزرگ تر و گرامی تر از آن است که فرمانبری بنده ای را واجب کند که بر آسمان و زمینش آگاه نباشد». سپس فرمود که هیچ مطلبی بر او پوشیده نیست.
گنجینه علوم
خداوند، امامان معصوم را گنجینه علوم خویش در زمین قرار داده است. آنان به آنچه در شب و روز پدید می آید، آگاه هستند و به دنبال افراد پرظرفیتی اند که حقایق را به ایشان بازگو کنند. سلمة بن مُحرز می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «از جمله علومی که به ما داده شده، تفسیر قرآن و احکام آن و علم تغییر زمان و ناگواری های آن است. هر گاه خدا برای قومی اراده خیر کند، آنها را می شنوایاند و اگر آن را به گوش کسی برساند که نمی شنود، او روی برگرداند؛ چنان که گویی اصلاً نشنیده است». بعد امام لحظه ای خاموش ماند و سپس فرمود: «ما اگر راز نگهدار یا فرد مورد اعتمادی می یافتیم، البته (حقایق را) می گفتیم و خداست که از او کمک می خواهند».
فتوای علمی
امامان معصوم علیهم السلام ، واسطه بین خدا و بندگان در زمین هستند. آنان بی حساب و براساس خواسته های خویش فرمان نمی دهند و حکم صادر نمی کنند، بلکه از علوم الهی خویش و سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهره می برند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «اگر ما بر اساس نظر و هوا و هوس خود فتوا می دادیم، بدون تردید نابود می شدیم. ما برای مردم بر اساس اخبار مانده از رسول خدا و اصول علمی ای فتوا می دهیم که نزد ماست و هر بزرگی از بزرگ دیگر به ارث برده است و ما آن را می اندوزیم؛ چنان که این جماعت زر و سیمشان را می اندوزند».
خاطره پرواز
لحظه وصال
لحظات پایان عمر امام باقر علیه السلام فرا رسیده و هنگام وصال به معبود نزدیک شده است. امام صادق علیه السلام در کنار آن حضرت نشسته، به او نگاه می کند. ایشان بعدها آن لحظات را چنین نقل می کرد: «من نزد پدر بزرگوارم بودم. هنگام شهادت، درباره غسل و کفن و دفن به من وصیت کرد. به ایشان گفتم: ای پدر! به خدا از آن زمانی که بیمار شده ای، هیچ وقت حالتان چنین بهتر و مناسب تر نبود. امروز که اصلاً آثاری از مرگ در شما نمایان نیست. ولی امام باقر علیه السلام فرمود: ای پسر! آیا نمی شنوی که پدرم علی بن الحسین علیه السلام مرا صدا می زند که ای محمد! بیا و در آمدن شتاب کن».
معرفی امام
آخرین وظیفه امام باقر علیه السلام در هنگام شهادت، معرفی امام پس از خود بود. امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم هنگام وفات، آنچه [از نشانه های امامت] در اطرافش بود، به من سپرد و فرمود: گواهانی نزد من بیاور. من هم چهار نفر از قریش را حاضر کردم. پس فرمود: بنویس: این است آنچه حضرت یعقوب به پسرانش وصیت کرد: «فرزندان من! خدا این آیین پاک را برای شما برگزید و شما جز به آیین تسلیم در برابر فرمان خدا نمیرید» و محمدبن علی علیه السلام [حضرت باقر علیه السلام ] به جعفر بن محمد [امام صادق علیه السلام [وصیت کرد: او را در لباسی که نماز جمعه با آن می خوانْد، کفن کند و... و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت از زمین بالا آورد و هنگام دفن، بندهای کفن را بگشاید». سپس امام باقر علیه السلام فرمود: گواهان بروند و آنها رفتند. امام صادق علیه السلام در ادامه می گوید: به پدرم عرض کردم: این وصیت چه احتیاجی به گواه داشت؟ فرمود: پسرجانم! نخواستم که تو [در امر امامت] مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است؛ خواستم حجت داشته باشی.
عروج
امام باقر علیه السلام پس از عمری تلاش در میدان بندگی خدا و احیای دین و ترویج علم و خدمات اجتماعی به جامعه اسلامی، در روز هفتم ذیحجه سال 114 قمری به شهادت رسید. منابع روایی و تاریخی، علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته اند؛ مسمومیتی که دست های حکومت امویان در آن دخیل بوده است. از برخی روایات استفاده می شود که مسمومیت امام باقر علیه السلام به وسیله زین آغشته به سمّ، صورت گرفته است؛ به گونه ای که بدن آن حضرت از شدت تأثیر سم، به سرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد.
عامل شهادت
در تاریخ، چند نفر عامل شهادت امام باقر علیه السلام معرفی شده اند. بعضی از منابع، شخص هشام بن عبدالملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. برخی دیگر، ابراهیم پسر ولید را وسیله مسمومیت معرفی کرده اند و عده ای از روایات نیز شخصی به نام «زید» را که از دیرزمان کینه های عمیق از امام باقر علیه السلام داشت، مجری این توطئه به شمار آورده اند. شاید همه نقل ها درست باشد؛ زیرا ممکن است افراد متعددی در شهادت امام دست داشته اند. از برخی منابع استفاده می شود که آن حضرت هنگام شهادت، در محلی به نام «حُمَیمه» بوده است و پس از شهادت، آن گرامی را به مدینه منتقل کرده اند. جالب اینکه عاقبت عمر هر یک از قاتلان امام باقر علیه السلام با بدی همراه بود. ابراهیم پسر ولید بعدها در سال 126 قمری به خلافت رسید، ولی پس از هفتاد روز کشته شد و «زید» نیز پس از چند روز از شهادت امام باقر علیه السلام به بیماری روانی مبتلا شد و همواره هذیان می گفت و با این حال مرد.
منبع: سایت حوزه