سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س)

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) به مدت سه شب باسخنرانی حجت الاسلام کشکولی و مداحی مداحان اهلبیت برگزار میگردد

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

هیئت سیدالشهداء(ع)


1

دیگر صفحات

حجت الاسلام سروری

شوق وصال

آرشیو مطالب

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

پایگاه شهدای دستگردقداده

شهدای دستگرد قداده

پیشوای پنجم حضرت امام محمد باقر

دستگردقداده


امام ابو جعفر،باقر العلوم،پنجمین پیشوای ما،جمعه‏ی نخستین روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. (1) او را«محمد»نامیدند و«ابو جعفر»کنیه و«باقر العلوم‏»یعنی‏«شکافنده‏ی دانشها»لقب آن گرامی است. به هنگام تولد هاله‏یی از شکوه و عظمت نوزاد اهل بیت را فرا گرفته بود،و همچون دیگر امامان پاک و پاکیزه به دنیا آمد.

امام باقر (علیه السّلام) از دو سو-پدر و مادر-نسبت‏به پیامبر و حضرت علی و زهرا علیهم السلام می‏رساند، زیرا پدر او امام زین العابدین فرزند امام حسین،و مادر او بانوی گرامی‏«ام عبد الله‏» (2) دختر امام مجتبی علیهم السلام است.

عظمت امام باقر (علیه السّلام) زبانزد خاص و عام بود،هر جا سخن‏از والایی هاشمیان و علویان و فاطمیان به میان می‏آمد او را یگانه وارث آنهمه قداست و شجاعت و بزرگواری می‏شناختند و هاشمی و علوی و فاطمیش می‏خواندند.

راستگوترین لهجه‏ها و جذاب‏ترین چهره‏ها و بخشنده‏ترین انسانها برخی از ویژگیهای امام باقر علیه السلام است.

گوشه‏یی از شرافت و بزرگواری آن گرامی را در گزارش زیر می‏خوانیم:

پیامبر (علیه السّلام) به یکی از یاران پارسای خود«جابر بن عبد الله انصاری‏»فرمود.ای جابر!تو زنده می‏مانی و فرزندم‏«محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب‏»را که نامش در تورات‏«باقر»است در می‏یابی،بدانهنگام سلام مرا بدو برسان.

پیامبر در گذشت و جابر عمری دراز یافت-و بعدها روزی به خانه‏ی امام زین العابدین آمد و امام باقر را که کودکی خرد سال بود دید،به او گفت:پیش بیا...امام باقر (علیه السّلام) آمد.

گفت:برو...

امام باز گشت.جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت:به خدای کعبه سوگند آیینه‏ی تمام نمای پیامبر است.آنگاه از امام سجاد پرسید این کودک کیست؟

فرمود:امام پس از من فرزندم‏«محمد باقر»است.

جابر برخاست و بر پای امام باقر بوسه زد و گفت:فدایت‏شوم ای فرزند پیامبر (علیه السّلام) ،سلام و درود پدرت پیامبر خدا (علیه السّلام) رابپذیر چه او ترا سلام رسانده است.

دیدگان امام باقر پر از اشگ شد و فرمود:سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو ای جابر که سلام او را به من رساندی. (3)


دانش امام

دانش امام باقر علیه السلام نیز همانند دیگر امامان از سر چشمه‏ی وحی بود،آنان آموزگاری نداشتند و در مکتب بشری درس نخوانده بودند،«جابر بن عبد الله‏»نزد امام باقر (علیه السّلام) می‏آمد و از آنحضرت دانش فرا می‏گرفت و به آن گرامی مکرر عرض می‏کرد:ای شکافنده‏ی علوم! گواهی می‏دهم تو در کودکی از دانشی خدا داد برخورداری (4).

«عبد الله بن عطاء مکی‏»می‏گفت:هرگز دانشمندان را نزد کسی چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام،«حکم بن عتیبه‏»که در چشم مردمان جایگاه علمی والایی داشت در پیشگاه امام باقر چونان کودکی در برابر آموزگار بود (5).

شخصیت آسمانی و شکوه علمی امام باقر (علیه السّلام) چنان خیره کننده بود که‏«جابر بن یزید جعفی‏»به هنگام روایت از آن گرامی می‏گفت:«وصی اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن علی بن الحسین مرا چنین روایت کرد...» (6)

مردی از«عبد الله عمر»مساله‏یی پرسید و او در پاسخ درماند،به سئوال کننده امام باقر را نشان داد و گفت از این کودک بپرس و مرا نیز از پاسخ او آگاه ساز.آن مرد از امام پرسید و پاسخی قانع کننده شنید و برای‏«عبد الله عمر»بازگو کرد،عبد الله گفت:اینان خاندانی هستند که دانششان خداداد است (7).

«ابو بصیر»می‏گوید:با امام باقر علیه السلام به مسجد مدینه وارد شدیم،مردم در رفت و آمد بودند.امام به من فرمود:از مردم بپرس آیا مرا می‏بینند؟از هر که پرسیدم آیا ابو جعفر را دیده‏ای پاسخ منفی شنیدم،در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت‏«ابو هارون‏»که نابینا بود به مسجد در آمد.امام فرمود:از او نیز بپرس.

از ابو هارون پرسیدم:آیا ابو جعفر را دیدی؟

فورا پاسخ داد:مگر کنار تو نایستاده است؟

گفتم:از کجا دریافتی؟

گفت:چگونه ندانم در حالیکه او نور رخشنده‏یی است (8).

و نیز«ابو بصیر»می‏گوید:امام باقر (علیه السّلام) از یکی ازافریقائیان حال یکی از شیعیان خود به نام‏«راشد»را جویا شد.پاسخ داد خوب بود و سلام می‏رساند.

امام فرمود خدا رحمتش کند.

با تعجب گفت:مگر او مرده است؟

فرمود:آری.

گفت:چه وقت در گذشت؟

فرمود:دو روز پس از خارج شدن تو.

گفت:به خدا سوگند او بیمار نبود...

فرمود:مگر هر کس می‏میرد به جهت‏بیماری است؟

آنگاه ابو بصیر از امام در مورد آن در گذشته سئوال کرد.

امام فرمود:او از دوستان و شیعیان ما بود،گمان می‏کنید که چشمهای بینا و گوشهای شنوایی برای ما همراه شما نیست وه چه پندار نادرستی است!به خدا سوگند هیچ چیز از کردارتان بر ما پوشیده نیست پس ما را نزد خودتان حاضر بدانید و خود را به کار نیک عادت دهید و از اهل خیر باشید تا به همین نشانه و علامت‏شناخته شوید.من فرزندان و شیعیانم را به این برنامه فرمان می‏دهم (9).

یکی از راویان می‏گوید در کوفه به زنی قرآن می‏آموختم،روزی با او شوخی کردم،بعد به دیدار امام باقر شتافتم،فرمود:

آنکه (حتی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجهی ندارد،به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‏ام را پوشاندم و توبه کردم،امام فرمود:تکرار نکن (10).


اخلاق امام باقر علیه السلام

مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه‏ی امام بسیار می‏آمد و به آن گرامی می‏گفت: «...در روی زمین بغض و کینه‏ی کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم!و عقیده‏ام آنست که اطاعت‏خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنی با توست،اگر می‏بینی به خانه‏ی تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردی سخنور و ادیب و خوش بیان هستی!»در عین حال امام علیه السلام با او مدارا می‏فرمود و به نرمی سخن می‏گفت.چندی بر نیامد که شامی بیمار شد و مرگ را رویا روی خویش دید و از زندگی نومید شد،پس وصیت کرد که چون در گذرد ابو جعفر«امام باقر»بر او نماز گزارد.

شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند،بامداد وصی او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیب (11) نشسته است،و آن گرامی همواره چنین بود که پس از نماز به ذکر و تعقیب می‏پرداخت.

عرض کرد:آن مرد شامی به دیگر سرای شتافته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید.

فرمود:او نمرده است...شتاب مکنید تا من بیایم.

پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت،سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب،در سجده ماند،آنگاه به خانه‏ی شامی آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد،امام او را بر نشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتی طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت.

دیری بر نیامد که شامی شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد:

«گواهی می‏دهم که تو حجت‏خدا بر مردمانی (12)...»

«محمد بن منکدر»-از صوفیان آن روزگار-می‏گوید:

در روز بسیار گرمی از مدینه بیرون رفتم،ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین را دیدم-همراه با دو تن از غلامانشان-یا دو تن از دوستانش-از سرکشی به مزرعه‏ی خویش باز می‏گردد با خود گفتم:مردی از بزرگان قریش در چنین وقتی در پی دنیاست!باید او را پند دهم.

نزدیک آمدم و سلام کردم،امام در حالی که عرق از سر و رویش می‏ریخت‏با تندی پاسخم داد. گفتم:خدا ترا به سلامت‏بدارد آیا شخصیتی چون شما در این هنگام و با این‏حال در پی دنیا می‏رود!اگر در این حالت مرگ در رسد چه می‏کنی؟

فرمود به خدا سوگند اگر مرگ در رسد در حال اطاعت‏خداوند خواهم بود زیرا من بدینوسیله خود را از تو و دیگر مردمان بی نیاز می‏سازم،از مرگ در آنحالت‏بیمناکم که سرگرم گناهی باشم.

گفتم:رحمت‏خدا بر تو باد،می‏پنداشتم که شما را پند می‏دهم اما تو مرا پند دادی و آگاه ساختی (13).


امام و امویان

امام چه خانه نشین باشد و چه در متن اجتماع در مقام امامتش تفاوتی رخ نمی‏دهد زیرا امامت چونان رسالت،منصبی است‏خدایی و مردمان را نمی‏رسد که بدلخواه خویش امامی برگزینند.

غاصبان و متجاوزان هماره به مقام والای امام رشک می‏بردند و بهر وسیله برای غصب و تصرف حکومت و خلافت که ویژه‏ی امامان بود دست می‏یازیدند و در راه این منظور از هیچ جنایتی نیز باک نداشتند.امامت امام در زمان خلافت ولید و سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک و هشام بوده است.

برخی از دوران امامت امام باقر علیه السلام مقارن حکومت ظالمانه‏ی هشام بن عبد الملک اموی می‏بود و هشام و دیگر امویان به خوبی می‏دانستند که اگر حکومت ظاهر را با ستم و جنایت‏به غصب گرفته‏اند هرگز نمی‏توانند حکومت دردلها را از خاندان پیامبر بربایند.

عظمت معنوی امامان گرامی چنان گیرا بود که گاه دشمنان و غاصبان خود مرعوب می‏ماندند و به تواضع برمی‏خاستند:

هشام در یکی از سالها به حج آمده بود و امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز جزو حاجیان بودند،روزی امام صادق (علیه السّلام) در اجتماع عظیم حج ضمن خطابه‏یی فرمود:

«سپاس خدای را که محمد (علیه السّلام) را به راستی فرستاد و ما را به او گرامی ساخت،پس ما برگزیدگان خدا در میان آفریدگان و جانشینان خدا (در زمین) هستیم،رستگار کسی است که پیرو ما باشد و شور بخت آنکه با ما دشمنی ورزد».

امام صادق علیه السلام بعدها می‏فرمود:گفتار مرا به هشام خبر بردند ولی متعرض ما نشد تا به دمشق بازگشت و ما نیز به مدینه برگشتیم به حاکم خود در مدینه فرمان داد تا من و پدرم را به دمشق بفرستد.

به دمشق در آمدیم و هشام تا سه روز ما را بار نداد،روز چهارم بر او وارد شدیم،هشام بر تخت نشسته بود و درباریان در برابرش به تیر اندازی و هدف گیری سرگرم بودند.

هشام پدرم را به نام صدا زد و گفت:با بزرگان قبیله‏ات تیراندازی کن.

پدرم فرمود:من پیر شده‏ام و تیراندازی از من گذشته است،مرا معذور دار.

هشام اصرار ورزید و سوگند داد که باید این کار را بکنی‏و به پیر مردی از بنی امیه گفت کمانت را به او بده پدرم کمان برگرفت و تیری به زه نهاد و پرتاب کرد،اولین تیر درست در وسط هدف نشست،دومین تیر را در کمان نهاد و چون شست از پیکان برداشت‏بر پیکان تیر اول فرود آمد و آن را شکافت،تیر سوم بر دوم و چهارم بر سوم...و نهم بر هشتم نشست،فریاد از حاضران برخاست،هشام بی قرار شد و فریاد زد:

آفرین ابا جعفر!تو در عرب و عجم سر آمد تیراندازنی،چطور می‏پنداری زمان تیراندازی تو گذشته است...و در همان هنگام تصمیم بر قتل پدرم گرفت و سر به زیر افکنده فکر می‏کرد و ما در برابر او ایستاده بودیم،ایستادن ما طولانی شد و پدرم از این بابت‏به خشم آمد و آن گرامی چون خشمگین می‏شد به آسمان می‏نگریست و خشم در چهره‏اش آشکار می‏شد، هشام غضب او را دریافت و ما را به سوی تخت‏خود فرا خواند و خود برخاست و پدرم را در برگرفت و او را بر دست راست‏خود بر تخت نشانید و مرا نیز در برگرفت و بر دست راست پدرم نشاند،و با پدرم به گفتگو نشست و گفت:

قریش تا چون تویی را در میان خود دارد بر عرب و عجم فخر می‏کند،آفرین بر تو،تیراندازی را چنین از چه کسی و در چند مدت آموخته‏یی؟

پدرم فرمود:می‏دانی که مردم مدینه تیراندازی می‏کنند و من در جوانی مدتی به این کار می‏پرداختم و بعد ترک کردم تا هم اکنون که تو از من خواستی.

هشام گفت از آنگاه که خویش را شناختم تا کنون‏تیراندازی بدین زبردستی ندیده بودم و گمان نمی‏کنم کسی در روی زمین چون تو بر این هنر توانا باشد،آیا فرزندت جعفر نیز می‏تواند همچون تو تیراندازی کند؟

فرمود:ما«کمال‏»و«تمام‏»را به ارث می‏بریم،همان کمال و تمامی که خدا بر پیامبرش فرود آورد آنجا که می‏فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (14)...زمین از کسی که بر این کارها کاملا توانا باشد خالی نمی‏ماند.

چشم هشام با شنیدن این جملات در حدقه گردید و چهره‏اش از خشم سرخ شد،اندکی سر فرو افکند و دوباره سر برداشت و گفت:مگر ما و شما از دودمان‏«عبد مناف‏»نیستیم که در نسبت‏برابریم؟

امام فرمود:آری اما خدا ما را ویژگیهایی داده که به دیگران نداده است.

پرسید:مگر خدا پیامبر را از خاندان‏«عبد مناف‏»به سوی همه‏ی مردم و برای همه‏ی مردم از سفید و سیاه و سرخ نفرستاده است؟شما از کجا این دانش را به ارث برده‏اید در حالیکه پس از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد بود و شمایان پیامبر نیستید؟

امام بی درنگ فرمود:خداوند در قرآن به پیامبر می‏فرماید:

«زبانت را پیش از آنکه به تو وحی شود برای خواندن قرآن‏حرکت مده (15) »پیامبری که به تصریح این آیه زبانش تابع وی است‏به ما ویژگیهایی داده که به دیگران نداده است و به همین جهت‏با برادرش علی (علیه السّلام) اسراری را می‏گفت که به دیگران هرگز نگفت و خداوند در این باره می‏فرماید: «و تعیها اذن واعیة‏» (16) -یعنی آنچه به تو وحی می‏شود و اسرار تو را-گوشی فرا گیرنده فرا می‏گیرد.

و پیامبر خدا به علی (علیه السّلام) فرمود:از خدا خواستم که آن را گوش تو قرار دهد.و نیز علی بن ابیطالب (علیه السّلام) در کوفه فرمود«پیامبر خدا هزار در از دانش به روی من گشود که از هر در هزار در دیگر گشوده شد»...همانطور که خداوند پیامبر را کمالاتی ویژه داد پیامبر (علیه السّلام) نیز علی (علیه السّلام) را برگزید و چیزهایی به او آموخت که به دیگران نیاموخت و دانش ما از آن منبع فیاض است و تنها ما آن را به ارث برده‏ایم نه دیگران.

هشام گفت:علی مدعی علم غیب بود حال آنکه خدا کسی را بر غیب دانا نساخت.

پدرم فرمود:خدا بر پیامبر خویش کتابی فرود آورد که در آن همه چیز از گذشته و آینده تا روز رستخیز بیان شده است زیرا در همان کتاب می‏فرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیئی‏» (17) -بر تو کتابی فرو فرستادیم که بیان کننده‏ی همه چیز است-و در جای دیگر فرمود: «همه چیز را در کتاب روشن به حساب آورده‏ایم (18) »و نیز:هیچ چیز را در این کتاب فرو گذار نکردیم (19) »و خداوند به پیامبر فرمان داد همه‏ی اسرار قرآن را به علی بیاموزد،و پیامبر به امت می‏فرمود:علی از همه‏ی شما در قضاوت داناتر است...هشام ساکت ماند...و امام از بارگاه او خارج شد. (20)


امام با مخالفان احتجاج می‏کند

«عبد الله بن نافع‏»از دشمنان امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام بود و می‏گفت:اگر در روی زمین کسی بتواند مرا قانع سازد که در کشتن‏«خوارج نهروان‏»حق با علی بوده است من بدو روی خواهم آورد.اگر چه در مشرق یا مغرب بوده باشد.

به عبد الله گفتند:آیا می‏پنداری فرزندان علی (علیه السّلام) نیز نمی‏توانند به تو ثابت کنند؟گفت مگر در میان فرزندان او دانشمندی هست؟

گفتند:این خود سند نادانی توست!مگر ممکن است در دودمان حضرت علی (علیه السّلام) دانشمندی نباشد؟!پرسید:در این زمان دانشمندشان کیست،امام باقر علیه السلام را به او معرفی کردند و او با یاران خویش به مدینه آمد و از امام تقاضای ملاقات کرد...امام به یکی از غلامان خویش فرمان داد بار و بنه‏ی او را فرود آورد و به او بگوید فردا نزد امام حاضر شود.

بامداد دیگر عبد الله با یاران خویش به مجلس امام آمد و آن گرامی نیز فرزندان و بازماندگان مهاجران و انصار را فرا خواند و چون همه گرد آمدند امام در حالیکه جامه‏ای سرخ فام بر تن داشت و دیدارش چون ماه فریبنده و زیبا بود فرمود:

سپاس ویژه خدایی است که آفریننده‏ی زمان و مکان و چگونگی‏هاست‏حمد خدایی را که نه چرت دارد و نه خواب آنچه در آسمانها و زمین است ملک اوست...گواهم که جز«الله‏»خدایی نیست و«محمد»بنده‏ی برگزیده و پیامبر اوست،سپاس خدایی را که به نبوتش ما را گرامی داشت و به ولایتش ما را مخصوص گردانید.

ای گروه فرزندان مهاجر و انصار!هر کدامتان فضیلتی از علی بن ابیطالب به خاطر دارید بگویید.

حاضران هر یک فضیلتی بیان کردند تا سخن به‏«حدیث‏خیبر»رسید،گفتند:پیامبر در نبرد با یهودان خیبر،فرمود.

«لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله،کرارا غیر فرار لا یرجع حتی یفتح الله علی یدیه‏»«فردا پرچم را به مردی می‏سپارم که دوستدار خدا و پیامبر است و خدا و پیامبر نیز او را دوست می‏دارند،رزم آوری است که هرگز فرار نمی‏کند و از نبرد فردا باز نمی‏گردد تا خداوند به دست او حصار یهودان را فتح فرماید».

-و دیگر روز پرچم را به امیر مؤمنان سپرد و آن گرامی بانبردی شگفتی آفرین یهودان را منهزم ساخت و قلعه‏ی عظیم آنان را گشود.

امام باقر (علیه السّلام) به عبد الله بن نافع فرمود:در باره‏ی این حدیث چه می‏گویی؟

گفت:حدیث درستی است اما علی بعدها کافر شد و خوارج را به ناحق کشت!

فرمود:مادرت در سوگ تو بنشیند،آیا خدا آنگاه که علی را دوست می‏داشت می‏دانست که او«خوارج‏»را می‏کشد یا نمی‏دانست؟اگر بگویی خدا نمی‏دانست کافر خواهی بود.

گفت:می‏دانست.

فرمود:خدا او را بدان جهت که فرمانبردار اوست دوست می‏داشت‏یا به جهت نافرمانی و گناه.

گفت:چون فرمانبردار خدا بود خداوند او را دوست می‏داشت (یعنی اگر در آینده نیز گناهکار می‏بود خداوند می‏دانست و هرگز دوستدار او نمی‏بود پس معلوم می‏شود کشتن خوارج طاعت‏خدا بوده است)فرمود:برخیز که محکوم شدی و جوابی نداری.

عبد الله برخاست و این آیه را تلاوت کرد: «حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر» (21) -اشاره به آنکه حقیقت چون سپیده صبح آشکار شد-و گفت‏«خدا بهتر می‏داند رسالت‏خویش را در چه خاندانی قراردهد» (22) و 23

ضرب سکه‏ی اسلامی به دستور امام باقر علیه السلام (24)


در سده‏ی اول هجری صنعت کاغذ در انحصار رومیان بود و مسیحیان مصر نیز که کاغذ می‏ساختند به روش رومیان و بنا بر مسیحیت نشان‏«اب و ابن و روح‏»بر آن می‏زدند،«عبد الملک اموی‏»مرد زیرکی بود،کاغذی از این گونه را دید و در مارک آن دقیق شد و فرمان داد آن را برای او به عربی ترجمه کنند،و چون معنای آن را دریافت‏خشمگین شد که چرا در مصر که کشوری اسلامی است‏باید مصنوعات چنین نشانی داشته باشد،بی درنگ به فرماندار مصر نوشت که از آن پس بر کاغذها شعار توحید-شهد الله انه لا اله الا هو-بنویسند و نیز به فرمانداران سایر ایالات اسلامی نیز فرمان داد کاغذهایی را که نشان مشرکانه‏ی مسیحیت دارد از بین ببرند و از کاغذهای جدید استفاده کنند.

کاغذهای جدید با نشان توحید اسلامی رواج یافت و به شهرهای روم نیز رسید و خبر به قیصر بردند و او در نامه‏یی به‏«عبد الملک‏»نوشت:

صنعت کاغذ هماره با نشان رومی می‏بود و اگر کار تو درمنع آن درست است پس خلفای گذشته‏ی اسلام خطا کار بوده‏اند و اگر آنان به راه درست رفته‏اند پس تو در خطا هستی (25) ، من همراه این نامه برای تو هدیه‏ای لایق فرستادم و دوست دارم که اجناس نشان دار را به حال سابق واگذاری و پاسخ مثبت تو موجب سپاسگزاری ما خواهد بود.عبد الملک هدیه را نپذیرفت و به قاصد قیصر گفت:این نامه پاسخی ندارد.

قیصر دیگر بار هدیه‏ای دو چندان دفعه‏ی پیش برای او گسیل داشت و نوشت:

گمان می‏کنم چون هدیه را ناچیز دانستی نپذیرفتی،اینک دو برابر فرستادم و مایلم هدیه را همراه با خواسته‏ی قبلی من بپذیری.عبد الملک باز هدیه را رد کرد و نامه را نیز بی جواب گذاشت.

قیصر این بار به عبد الملک نوشت:دو بار هدیه‏ی مرا رد کردی و خواسته مرا بر نیاوردی برای سوم بار هدیه را دو چندان سابق فرستادم و سوگند به مسیح اگر اجناس نشان دار را به حال پیش برنگردانی فرمان می‏دهم تا زر و سیم را با دشنام به پیامبر اسلام سکه بزنند و تو می‏دانی که ضرب سکه ویژه‏ی ما رومیان است،آنگاه چون سکه‏ها را با دشنام به پیامبرتان ببینی عرق شرم بر پیشانیت می‏نشیند،پس همان بهتر که هدیه را بپذیری و خواسته‏ی ما را بر آوری تا روابط دوستانه‏مان چون‏گذشته پا بر جا بماند.

عبد الملک در پاسخ بیچاره ماند و گفت فکر می‏کنم که ننگین‏ترین مولودی که در اسلام زاده شده من باشم که سبب این کار شدم که به رسول خدا (علیه السّلام) دشنام دهند و با مسلمانان به مشورت پرداخت ولی هیچکس نتوانست چاره‏ای بیندیشد،یکی از حاضران گفت:تو خود راه چاره را می‏دانی اما به عمد آن را وا می‏گذاری!

عبد الملک گفت:وای بر تو،چاره‏ای که من می‏دانم کدامست؟

گفت:باید از«باقر»اهل بیت چاره‏ی این مشکل را بجویی.

عبد الملک گفتار او را تصدیق کرد و به فرماندار مدینه نوشت‏«امام باقر» (علیه السّلام) را با احترام به شام بفرستد،و خود فرستاده‏ی قیصر را در شام نگهداشت تا امام علیه السلام بشام آمد و داستان را به او عرض کردند،فرمود:

تهدید قیصر در مورد پیامبر (علیه السّلام) عملی نخواهد شد و خداوند این کار را بر او ممکن نخواهد ساخت و راه چاره نیز آسان است،هم اکنون صنعتگران را گرد آور تا به ضرب سکه بپردازند و بر یک رو سوره‏ی توحید و بر روی دیگر نام پیامبر (علیه السّلام) را نقش کنند و بدین ترتیب از مسکوکات رومی بی نیاز می‏شویم.و توضیحاتی نیز در مورد وزن سکه‏ها فرمود تا وزن هر ده درهم از سه نوع سکه هفت مثقال باشد (26) و نیزفرمود نام شهری که در آن سکه می‏زنند و تاریخ سال ضرب را هم بر سکه‏ها درج کنند.

عبد الملک دستور امام را عملی ساخت و به همه‏ی شهرهای اسلامی نوشت که معاملات باید با سکه‏های جدید انجام شود و هر کس از سابق سکه‏ای دارد تحویل دهد و سکه‏ی اسلامی دریافت دارد،آنگاه فرستاده‏ی قیصر را از آنچه انجام شده بود آگاه ساخت و باز گرداند.

قیصر را از ماجرا خبر دادند و درباریان از او خواستند تا تهدید خود را عملی سازد،قیصر گفت: من خواستم عبد الملک را به خشم آورم و اینک این کار بیهوده است چون در بلاد اسلام دیگر با پول رومی معامله نمی‏کنند (27).

شهادت امام باقر علیه السلام

امام گرامی باقر العلوم،هفتم ذیحجه‏ی سال 114 هجری در پنجاه و هفت‏سالگی در زمان ستمگر اموی‏«هشام بن عبد الملک‏»مسموم و شهید شد،در شامگاه وفات به امام صادق علیه السلام فرمود:«من امشب جهان را بدرود خواهم گفت،هم اکنون پدرم را دیدم که شربتی گوارا نزد من آورد و نوشیدم و مرا به سرای جاوید و دیدار حق بشارت داد»

دیگر روز تن پاک آن دریای بیکران دانش خدایی را در خاک بقیع کنار آرامگاه امام مجتبی و امام سجاد علیهما السلام به خاک سپردند،سلام خدا بر او باد (35).

و اینک در نشیب پایان موجی از دانش آن گرامی را در سخنان زیر به تماشا بنشینیم:

دروغ خرابی ایمان است (36).

مؤمن،ترسو و حریص و بخیل نمی‏شود (37).

حریص بر دنیا همچون کرم ابریشم است که هر چه پیله را بر خود بیشتر بپیچد بیرون آمدنش مشکلتر می‏شود (38)...

از طعن بر مؤمنان بپرهیزید (39).

برادر مسلمانت را دوست‏بدار و برای او آنچه برای خود می‏خواهی بخواه و آنچه را بر خود نمی‏پسندی بر او نپسند (40).

...اگر مسلمانی برای دیدار یا حاجتی به خانه‏ی مسلمانی بیاید و او در خانه باشد و اجازه‏ی ورود به او ندهد و خود نیز به دیدار او بیرون نیاید،پیوسته این صاحب خانه در لعنت‏خدا خواهد بود تا آنگاه که یکدیگر را ملاقات کنند (41)...

همانا خداوند با حیا و بردبار را دوست می‏دارد (42).

آنکه خشمش را از مردم باز دارد خداوند عذاب قیامت را از او باز دارد (43).

آنانکه امر به معروف و نهی از منکر را عیب می‏دانند بد مردمانی هستند (44).

همانا خداوند بنده‏یی را که دشمن داخل خانه‏ی او شود و او با وی مبارزه نکند دشمن دارد (45).


 

منبع: http://www.hawzah.net


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|دوشنبه 94/6/30 | نظر

کانال تلگرام

کانال تلگرام حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا

عضویت درسامانه پیامکی

مطالب اخیر

برچسب‌ها

دستگردقداده (217), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء (70), هیئت سیدالشهداء (40), کانون فرهنگی قرآنی مصباح (35), حسینیه سیدالشهداء (31), فرهنگسرای دستگردقداده (25), کانون مصباح دستگردقداده (25), هیئت سیدالشهداء دستگردقداده (24), دستگرد قداده (22), سیدالشهداء (20), مصباح (18), هیئت (17), حسینیه (17), کانون (17), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداءدستگردقداده (15), دستگرد (11), فرهنگسرای سیدالشهداء (11), کانون مصباح (10), هیئت سیدالشهداءدستگردقداده (9), عیدسعیدقربان (9), دعای ندبه (9), دعای (8), میلادامام حسن مجتبی(ع) (8), ولادت امام رضا(ع) (8), ولادت امام هادی(ع) (8), ندبه (7), فرهنگسرای (7), حضرت (7), حسینیه دستگردقداده (6), امام (6), قداده (6), هیئت سیدالشهداء(ع) (6), ولادت حضرت معصومه (6), کانون فرهنگی مصباح (6), کانون فرهنگی مصباح دستگردقداده (5), ویژه نامه روزعرفه (5), ماه (5), فرهنگسرای دستگرد (5), فرهنگی (5), سیدالشهدا (5), دهه کرامت (5), رجب (4), شهادت امام محمدباقر (4), فاطمیه (4), مبعث (4), میلاد (4), رسول (4), اکرم (4), ولادت امام موسی کاظم(ع) (4), ولادت (4), کانون فرهنگی قرآنی مصباح دستگردقداده (4), کانون مصباح دستگرد (3), ولادت امام کاظم(ع) (3), ویژه نامه (3), امام حسن(ع) (3), حسینیه سیدالشهداءدستگردقداده (3), ویژه نامه ها (3), فرهنگسرای دستگرد قداده (3), علی (3), شهادت امام صادق(ع) (3), عیدقربان (3), زهرا (3), شهادت (3), شهادت امام جواد (3), سروری (2), سیزده (2), سالروز تخریب بقیع (2), شهادت امام صادق (2), فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق(ع) (2), فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (2), فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), محرم (2), قرآن (2), قرآنی (2), نامه (2), نبوی (2), های (2), فاطمه (2), حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده (2), حسین (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (2), رمضان (2), الاسلام (2), امر به معروف و نهی از منکر (2), پیامبر (2), حجت (2), اشعار (2), اطلاعیه (2), تابلو اعلانات (2), ولادت امام رضا (2), وفرهنگسرای (2), کلیپ تکان دهنده زمان می گذرد (2), کوتاه (2), کاظم (2), کانون فرهنگی قرانی مصباح (2), هیئت سیدالشهدا (2), ویژه (2), کانون فرهنگی قرآنی (1), کانون مصیاح دستگردقداده (1), کدام (1), کرامات حضرت معصومه علیها السلام (1), کراماتی از امام رضا(علیه السلام) (1), کریمه اهلبیت(ع) (1), کسب قدرت (1), کشکولی (1), کانون مصباح دستگرد قداده (1), وفرهنگسرای سیدالشهداء (1), هیئت سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (1), هیئت سیدالشهداءدستگردقداه (1), و (1), و نهی از منکر (1), ولادت امام هادى(ع) (1), ولادت پیامبر اکرم به روایت اهل تسنن (1), ولادت حضرت فاطمه معصومه (1), ویژه نامه آثار و (1), ویژه نامه اسباب بازی (1), ویژه نامه امر به معروف و نهی از منکر (1), ولایت (1), ولایتعهدی امام رضا(ع) (1), وهابی ها چه می گویند؟ (1), وهابیت (1), وهابیت تندرو و بازگشت به عصر جاهلیت‏ (1), وهابیت و تخریب قبور متبرکه (1), ویژه نامه روزه و علم (1), ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه ع (1), ویژه نامه سالروز ویران شدن قبرستان بقیع (1), ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام (1), ویژه نامه عید سعید فطر (1), ویژه نامه میهمانی (1), ویژه نامه وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها (1), ویژه نامه ولادت (1), ویژه نامه ولادت امام رضا(ع) (1), ویژه نامه ولادت حضرت معصومه (1), یک پیوند آسمانی (1), کارت پستال وفات حضرت خدیجه (1), کارنامه عملى وهابیت (1), تابلو اعلانات محرم (1), تاریخچه و فلسفه عید قربان -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده -کا (1), تجدید عهد با غریب طوس (1), تحلیلی بر مقام و منزلت عید سعید فطر (1), تحکیم خانواده (1), تخریب بقیع (1), تخریب بقیع امتداد دشمنی با مکتب وحی (1), تخریب بهشت (1), تخریب قبور ائمه بقیع و نقش بهائیت (1), تربیت (1), تغذیه در ماه خدا (1), تنهاترین سردار (1), جشن مبعث (1), جمعه (1), جنگ با خدا (1), جنگ بازی (1), جوانان (1), چرا مذهب جعفرى ؟! (1), چگونگی ازدواج علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلامالله علیها) (1), چند رسانه ای (1), چند رسانه ای (1), چون صبح نورانی - ویژه نامه شب های قدر (1), حاج (1), حاج احمدشفیعی (1), حجاب (1), با موضوع رمضان (1), با کیفیت HD (پیشنهاد ویژه) (1), بازتاب انوار وحی درگفتار پیشوای هشتم (1), باشگاه نام آوران دستگردقداده (1), بحث کوتاهى درباره ثامن الائمة، على بن موسى الرضا(علیهما السلام) (1), برخى از ویژگى‏هاى مورد انتظار از مؤمنان در کلام امام صادق (علیه (1), بررسی (1), برکات و آداب‌ مهمانی‌ (1), برگى از فضایل امام حسن(ع)‌ (1), برکات (1), بسته 143 تابلواعلانات، هفته چهارم آذر 1395 (1), بسیار (1), بقیع (1), بقیع ؛ در گذر تاریخ (1), بوستان مهردستگردقداده (1), بوی عطـر نرگس می پیچد … (1), پاسخ به شبهات و هابیون (1), پدر (1), پذیرش (1), پسرفت (1), پوستر دعای ندبه (1), پوستر عیدغدیر (1), اعلامیه (1), اعمال روز مباهله -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), اعمال روزعرفه (1), اعمال شب و روز عرفه - حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -کانون فرهنگ (1), اعمال شب و روز عید فطر (1), اعمال شب و روز عید قربان (1), اعمال مشترک دهه اوّل ماه ذی الحجه (1), افسانه ازدواج ها (1), امام حسن؛اسوه صلابت و پایداری (1), امام حسین(ع) (1), امام رضا (ع) و تشیع ایران (1), امام رضا(ع) (1), امام رضا(علیه السلام) و خدمات فرهنگی (1), امام صدق (1), امام صدق - ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق(ع) (1), امام علی(ع) (1), امام کاظم(ع) (1), امر به معروف (1), 12 ربیع الاول (1), 15 عمل درپانزدهمین شب شعبان (1), 21 خرداد ماه 1394 (1), 21 مهر - 18 ذی الحجه مصادف با عید سعید غدیر-حسینیه دستگرد قداده- (1), 28صفر (1), 46 اصل در مدیریت (1), آثار و برکات زیارت امام رضا (1), آداب عید سعید فطر (1), آداب مهمانی و ضیافت (1), آداب میهمانی (1), آستان قدس رضوی (1), آغاز هفته وحدت (1), آموزش (1), آیینه رضوی (1), ابوالفضل (1), اجتماعی (1), احادیث امام محمدباقر (1), احمد (1), اربعین حسینی (1), از (1), از بندگی (1), از خون (1), از دیدگاه (1), از دیدگاه ائمه علیهم السلام (1), از فاطمه ای که معصومه بود (1), از محراب تا معراج -ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام (1), ازدواج (1), اسبابی برای انتقال (1), است؟ (1), استخردانشگاه صنعتی اصفهان (1), حدیث (1), حدیث معراج (1), تا پاکیزگی (1), حسینیه سیدالشهدا (1), حسینیه دستگرد (1), انتظار (1), انتظارات امام حسن(ع) از شیعیان (1), اول (1), ایام (1), الگو (1), المبیت (1), امام حسن (ع)؛اسوه حسن و کرامت (1), امام حسن مجتبی علیه السلام (1), حضرت زهرا(ع) (1), حضرت معصومه(س) (1), حضرت مهدی(ع) (1), حلول (1), حلول ماه مبارک رمضان (1), خانواده (1), خلاصه اى از زندگانى امام هادى علیه السلام-فرهنگسرای سیدالشهداء د (1), خم (1), خواص اعجاب انگیز آیة الکرسی (1), خورشید شرق ؛ نگین خراسان (1), داستانها (1), داستانهای (1), دانلود (1), دانلود فایلهای صوتی-محرم1393 حسینیه دستگرد قداده (1), در اربعین چه گذشت؟ -حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -دستگردقداده (1), در باب میزبان و میهمان (1), درس هائی از ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی (1), درس هایی از قرآن (1), درفراق امام مهدی(عج) (1), رهنمود های تربیتی امام موسی کاظم (1), روز (1), روز پیروزى بر طاغوت نفس (1), روزه (1), ریشه‏هاى تاریخى وهّابیّت (1), زمان (1), زندگانی (1), زندگانی کریم اهل بیت(ع) (1), زندگی‌نامه امام موسی کاظم علیه السلام (1), زندگینامه امام صادق (علیه السلام)(1) (1), دعای روز مباهله-حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), دعوا (1), دعوت کردن،آداب دعوت کردن (1), دل نوشته ای در غربت امام زمان (عج) (1), دهه (1), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدالشهداء (1), دستگردقداده-حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده-فرهنگسرای دستگردقداده (1), دعاهای روز های ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان(2) (1), دعاهای ماه مبارک رمضان (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (1), حسینیه وفرهنگسرای دستگردقداده (1), میلادامام علی (1), میهمان (1), ندبه امام صادق(ع) (1), نماهنگ (1), نکات تغذیه ای (1), معراج پیامبر اکرم (1), معرفت (1), مقام شفاعت حضرت معصومه (1), منزلت کریمه اهل بیت نزد علما و مراجع (1), منشور نسل جوان در سیره امام صادق (علیه السلام) (1),