حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س)

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) به مدت سه شب باسخنرانی حجت الاسلام کشکولی و مداحی مداحان اهلبیت برگزار میگردد

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

هیئت سیدالشهداء(ع)


1

دیگر صفحات

حجت الاسلام سروری

شوق وصال

آرشیو مطالب

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

پایگاه شهدای دستگردقداده

شهدای دستگرد قداده

نمونه هایی از فضائل وسیره فردى امام رضا (علیه السلام )

دستگردقداده+کانون مصباح دستگردقداده

نویسنده:سید على اکبر قریشى


دعاى مستجاب 

1- آل برمک، مخصوصاً یحیى بن خالد بر مکى براى حفظ حکومت و مقام خویش هارون عباسى را وادار کردند تا موسى بن جعفر (ع) را شهید کرد، بدین سبب امام رضا (ع) در مکه به آنها نفرین کردند، حکومت و مقامشان تار و مار گردید.

محمد بن فضیل گوید: ابوالحسن رضا (ع) را دیدم، در عرفات ایستاده و دعاى مى‌کرد. بعد سرش را پایین انداخت، (گویى چیزى به قلب مبارکش الهام شد) که وى علت سر به زیر انداختن را پرسیدند؟ فرمود: به برامکه نفرین مى‌کردم که سبب قتل پدرم شدند. خداوند امروز دعاى مرا درباره آنها مستجاب کرد، امام از مکه برگشت، چیزى نگذشت که در همان سال، هارون بر آنها خشم گرفت وتار و مارشان کرد، 1جعفر برمکى شقه شد، پدرش یحیى به زندان رفت، بطورى متلاشى شدند که مایه عبرت مردم گشتند.

* * * 

علم غیب

2- حسن بن على بن وشا از مسافر نقل مى‌کند: با ابوالحسن الرّضا (ع) در «منى» بودم، یحیى بن خالد با گروهى از آل برمک از آنجا گذشتند. امام صلوات الله علیه فرمود: بیچاره‌ها نمى‌دانند در این سال چه بلایى به سرشان خواهد آمد، بعد فرمود: بدانید عجیب‌تر از این آن است که من با هارون مانند این دو انگشت خواهم بود، آنگاه دو تا انگشت مبارک را در کنار هم گذاشت. مسافر گوید: والله من معنى این کلام را نفهمیدم مگر بعد از آنکه امام را در طوس در کنار قبر هارون دفن کردیم. 2

* * * 

لقب رضا ازخدا است 

3- ابونصر بزنطى رضوان الله علیه گوید: به امام جواد صلوات الله علیه گفتم: قومى از مخالفان شما مى‌گویند: پدرت صلوات الله علیه را مأمون، رضا لقب داد، که به ولایت عهدى راضى شد. فرمود: به خدا قسم، دروغ گفته و گناهکار شده‌اند. پدرم را خداى تعالى رضا لقب داده است زیرا که به خداوندى خدا در آسمانش و به رسالت رسول الله و ائمه در زمینش راضى بود. 

گفتم: مگر همه پدرانت چنین نبودند؟ فرمود: آرى. گفتم: پس چرا فقط پدرت به این لقب ملقب شدند؟ فرمود: چون مخالفان از دشمنانش مانند موافقان از دوستانش از وى راضى شدند و چنین چیزى براى پدرانش به وجود نیامد، لذا از میان همه به رضا ملقب گردید. 3

ناگفته نماند: مخالفان خواسته‌اند با این طریق منقصتى بر آن حضرت فراهم آوردند، ولى چنانکه دیدیم این لقب از جانب خدا بوده است، درست است که همه امامان صادق، کاظم، رضا، جواد و هادى و... بودند ولى براى هر یک بمناسبتى لقب بخصوص تعیین گشته است .

* * * 

حضرت ابوالحسن رضا (ع) در«نیاج»

4- ابو حبیب نیاجى 4 گوید: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که به «نیاج» آمد و در مسجدى که حاجیان هر سال مى‌آمدند نشست گویا محضر ایشان رفته و سلام کرده و مقابلش ایستادم، در پیش آن حضرت طبقى از برگ درختان خرماى مدینه بود و در آن خرماى صیحانى داشت. گویا رسول خدا مشتى از آن خرما را به من داد، شمردم هیجده تا بود، - پس از بیدارى - خوابم را چنین تأویل کردیم که هیجده سال عمر خواهم کرد.

بعد از بیست روز در زمینى بودم که براى زراعت آماده مى‌کردند، مردى پیش من آمد گفت: حضرت ابوالحسن رضا (ع) به «نیاج» آمده و الان در مسجد نشسته‌اند. در این بین دیدم که مردى به دیدار آن حضرت مى‌روند، من هم به زیارت آن بزرگوار شتافتم، دیدم در محلى نشسته که رسول خدا (ص) را در آنجا دیده بودم، زیر آن حضرت حصیرى بود مانند حصیررى که در زیر جدش بود. و در پیش وى طبقى از برگ درخت خرما و در آن خرماى صیحانى قرار داشت 

سلام کردم، جواب سلامم را داد و از من خواست نزدش بروم، مشتى از خرما به من داد که شمردم هیجده تا بود، گفتم: یابن رسول الله (ص)! زیاد بدهید، فرمود: اگر رسول خدا (ص) زیاد داده بود ما هم زیاد مى‌دادیم «فقال لوزادکَ رسولُ اللّه لزدْناکَ» 5.

* * * 

فضایل امام رضا(ع)اززبان ابراهیم بن عباس

5- ابراهیم بن عباس گوید: امام رضا (ع) نشد که به کسى در سخن گفتن ظلم یا جفا کند، هر که با او سخن مى‌گفت، کلام او را قطع نمى‌کرد و مجال مى‌داد تا آخر سخنش را بگوید. اگر کسى حاجت پیش او مى‌آورد در صورت امکان ابداً او را رد و مأیوس نمى‌کرد. ندیدم که در پیش کسى پایش را دراز کند، و ندیدم در پیش کسى تکیه کند. ندیدم که به کسى از غلامانش فحش بدهد، ندیدم که آب دهان را به زمین اندازد، و ندیم که با صدا و قهقهه بخندد بلکه فقط تبسم مى‌کرد.

چون سفره طعام را باز مى‌کردند همه خدمتکاران و غلامانش را و حتى دربان را با خود در سر سفره مى‌نشانید. شبها کم مى‌خوابید، بیشتر بیدار مى‌ماند، اکثر شبها از اول تا آخر احیا مى‌کرد، بسیار روزه مى‌گرفت، در هر ماه سه روز روزه از وى فوت نمى‌شد. مى‌گفت : این روزه همه عمر است «ذلک صومُ الدّهر» .6 در پنهانى بسیار احسان مى‌کرد و صدقه مى‌داد، این کار را بیشتر در شبهاى ظلمانى انجام مى‌داد، هر که گوید: نظیر او را در خوبى دیده‌ام، باور نکنید 7.

* * * 

مبارزه با اسراف 

6- روزى غلامانش میوه‌اى را خوردند ولى آن را تمام نخوردند و مقدارى مانده به دور انداختند، امام صلوات الله علیه بر آنها بر آشفت و فرمود: سبحان الله، اگر شما بى نیاز هستید دیگران بدان نیازمندند، بجاى انداختن، به مستمندان انفاق کنید، «سبحان الله ان کنتم استغنیتم فان اُنا ساً لم یستغنوا اطعموه من یحتاج الیه» 8.

* * * 

علم غیب ‌

7- محمد بن سنان گوید: به آن حضرت عرض کردم: خودت را به امامت و پیشوایى مشهور کرده و در جاى پدرت نشستى حال آن که از شمشیر هارون خون مى‌ریزد؟! فرمود: قول رسول خدا (ص) به من این جرأت را داده است، آن حضرت فرمود: اگر ابوجهل مویى از سر من برکند، بدانید که من پیغمبر نیستم، و من مى‌گویم: اگر هارون توانست مویى از سر من بگیرد بدانید که من امام نیستم. 9

* * * 

فضیلت زیارت امام رضا(ع)

8- رسول خدا (ص) فرمود: بزودى پاره‌اى از بدن من در زمین خراسان دفن مى‌شود، هیچ غمگینى او را زیارت نمى‌کند، مگر آن که خدا غمش را زایل مى‌کند و هیچ گناهکارى او را زیارت نمى‌کند، مگر آن که خدا گناهانش را مى‌آمرزد. «قال رسول اللّه (ص) ستّد فَنُ بضعةٌ منى بخراسان مازارها مکروب الا نفس الله کربه و لا مذنب الا غفرالله ذنوبه» 10زیارت ائمه علیهم السلام مانند توبه از مکفرات است و مصداق: «ان الحسنات یذهبن السیئات» (هود: 114) مى‌باشد، رسول خدا (ص) این کلام را در وقتى فرموده که هنوز پدر و مادر امام هم به دنیا نیامده بودند.

امام جواد صلوات الله علیه به داوود صرمى فرمود: «من زار ابى فله الجنة» .11 هر که قبر پدرم را زیارت کند اجرش بهشت است .

و در روایت دیگرى فرمود: هر کس قبر پدرم را عارفاً بحقه زیارت کند ازطرف خدا بهشت او را ضمانت مى‌کنم: «قال ابوجعفر محمد بن على الرضا (ع) ضمنت لمن زار قبر ابى (ع) بطوس عارفاً بحقه الجّنةَ على اللّه عزوجل» 12.

* * * 

سخنىگهربار 

9- ثامن الائمه صلوات الله علیه فرمود: مؤمن، مؤمن (واقعى) نمى‌شود مگر آن که در وى سه سنت (عادت و کار) باشد: سنتى از پروردگارش ،سنتى از پیامبرش و سنتى از امامش. اما خصلتش از پروردگار آن است که اسرار مردم رإ؛ّّ مخفى بدارد و افشا نکند و اما خصلتش از پیامبر آن است که با مردم مدارا کند، و امام خصلتش از امام آن است که در ضررهاى بدنى و مالى صبر و استقامت داشته باشد. «قال الرضا (ع) لایکون المؤمن مؤمناً حتّى یکونَ فیه ثلاث خصالٍ: سنةٌ من ربه و سنة من نبیه و سنة من ولیّه، فاما السّنةُ من ربه فکتمان السر و اما السنة من نبیه فمداراة الناس و اما السنة من ولیّه فالصبر فى الباساء والضراء» تحف العقول: ص 442.

* * * 

احسان 

10- مردى به محضر حضرت رضا (ع) آمد و گفت: به اندازه مروت خویش به من احسان کن، فرمود: نمى‌توانم (زیرا مروت امام خارج از حد بود). گفت: پس بقدر مروت من احسان کن، امام فرمود: آرى، بعد به غلامش فرمود: دویست دینار به او بده.

امام در روز عرفه در خراسان همه مالش (شاید نقدینه باشد) را احسان کرد و به اهل نیاز تقسیم فرمود. فضل بن سهل گفت: این غرامت و اسراف است. فرمود: نه، بلکه غنیمت است، آنچه را که در آن پاداش و کرامت هست، غرامت مشمار.13 

* * * 

على بن موسى عالم آل محمد

11- موسى بن جعفر صلوات الله علیه به پسرانش مى‌فرمود: برادرتان على بن موسى عالم آل محمد است، از او از دینتان بپرسید، آنچه مى‌گوید حفظ کنید، من ازپدرم امام صادق (ع) دفعات شنیدم مى‌گفت: عالم آل محمد در صلب تو است اى کاش او را درک مى‌کردم، او همنام امیرالمؤمنین على است. .14 امام صادق صلوات الله علیه در 25 شوال 83 هجرى از دنیا رفت، امام رضا (ع) بعد از 16 روز در 11 ذوالقعده همان سال به دنیا آمد.

* * * 

تواضع 

12- مردى از اهل بلغ گوید: در سفر خراسان در خدمت امام رضا (ع) بودم .روزى طعام خواست، همه خدمتکاران از سیاهان و دیگران را کنار سفره جمع کرد، گفتم: فدایت شوم ،بهتر آن است که آنها در خوان دیگرى بخورند. فرمود: آرام باش پروردگار همه یکى است، مادرمان حوا و پدرمان آدم یکى است، مجازات بسته به اعمال است «فقال: مه ان الرّبّ تبارک و تعالى واحد، والام واحدة والاب واحد و الجزاء بالاعمال» 15.

* * * 

بنده نوازى

13- امام صلوات الله علیه به غلامانش گفته بود: در وقت طعام خوردن اگر بالاى سرتان هم بایستم قبل از تمام کردن طعام برنخیزید، یاسر گوید: گاهى بعضى از ما را صدا مى‌کرد، مى‌گفتند: مشغول طعام خوردنند، مى‌فرمود: پس بگذارید طعامشان را تمام کنند: «قال: ان قمت على رؤوسکم و انتم تاکلون فلاتقوموا حتى تفرغوا». 16

* * * 

توحید

14- بزنطى علیه الرحمة نقل مى‌کند: مردى از ماوراء نهر بلخ خدمت امام رضا (ع) آمد و گفت: از شما سؤالى مى‌کنم اگر جواب دادید به امامتان معتقد خواهم بود، حضرت فرمود: از هر چه مى‌خواهى بپرس.

گفت: مرا از خدایت خبر بده، در کجا بوده و چطور بوده و بر چه چیز تکیه کرده بوده است؟ امام (ع) فرمود: «انّ اللّه اَیّنَ الأَینَ بلاأینٍ و کَیّفَ الکْیفَ بلا کیفٍ و کان اعتمادُه على قدرته» .

یعنى خداوند به وجود آوردنده مکان است بى آنکه مکانى داشته باشد و به وجود آورنده کیفیت است بى آنکه کیفیتى داشته باشد و اعتمادش بر قدرتش بود، (خدا لامکان است، مکان از عوارض جسم است، خدا جسم نیست، کیفیت، مخلوق خداست، لازمه‌اش محدود بودن است، خدا بى انتها است، خدا بر قدرت خود ایستاده، هستى را از جایى دریافت نکرده است).

آن مرد چون این جواب را شنید برخاست، سر مبارک امام را بوسید و گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و ان علیا وصى رسول الله والقیّمُ بعده بما أَقام به رسول الله و انّکم الائمة الصادقون و انک الخلف بعدهم» 17 ظاهراً آن مرد از فلاسفه بوده و از جواب امام (ع) پى‌به دانایى و امامت آن حضرت برده است .

‌معجزه اى از امام رضا (ع) و مجسم شدن عکسها

صدوق رحمة الله علیه در عیون اخبار الرضا (ع) نقل مى‌کند: در عهد مأمون عباسى که حضرت رضا (ع) ولیعهد بود، باران قطع گردید، مأمون از آن حضرت خواست درباره باران دعا کند، امام فرمود: روز دوشنبه چنین خواهم کرد، رسول خدا (ص) دیشب با امیرالمؤمنین به خواب من آمد و فرمود: روز دوشنبه به صحرا برو و از خدا باران بطلب که خدا بر آنها باران خواهد فرستاد...

امام به صحرا رفت و از خدا باران خواست، باران آمد و احتیاج مردم رفع گردید. 5 امام جواد صلوات الله علیه فرمود: بعضى از بدخواهان پدرم، به مأمون گفتند: یا امیرالمؤمنین! به خدا پناه که تو شرافت عمیم و افتخار بزرگ خلافت را از خاندان بنى عباس به خاندان علویان منتقل کنى!! بر علیه خود و خانواده‌ات اقدام کردى. این جادوگر و فرزند جادوگران را آوردى، و او را پس از آن که گمنام بود میان مردم شهرت دادى، آوازه‌اش را بلند کردى.

دنیا را با این جادو که در وقت دعایش باران آمد، پر کرد. مرا واهمه گرفت که خلافت را ازخاندان عباسى خارج گرداند، حتى وحشت کردم که با سحر خود نعمت شما را زایل نموده و بر مملکت تو شورش بر پا دارد، آیا کسى بر علیه خود چنین جنایتى کرده است؟!!

مأمون گفت: این مرد در پنهانى مردم را به سوى خویش دعوت مى‌کرد، خواستیم او را ولیعهد خود گردانیم تا مردم را به سوى ما دعوت نماید و مردم بدانند که اهل حکومت و خلافت (دنیا دوست) است و آنان که به وى فریفته شده‌اند بدانند که در ادعاى خود از تقوا و فضیلت و زهد صادق نیست! خلافت مال ما است نه مال او، ولى ترسیدیم که اگر او را به حال خود رها کنیم، براى ما از جانب او وضعى پیش بیاید که جلوگیرى نتوانیم کرد.

واکنون که کرده خود را کردیم و به خطاى خود پى بردیم، مسامحه در کار وى ابداً روا نیست، ولى مى‌خواهیم بتدریج او را در نزد رعیت چنان بنمایانیم که بدانند لیاقت حکومت ندارد، آنوقت ببینیم با چه راهى بلاى او را از سر خود مى‌توانیم قطع نماییم.6

آن مرد گفت: یا امیرالمؤمنین! مجادله با او را به عهده من بگذارید، تا خود و یارانش را مغلوب نمایم و احترام و عظمت او را پایین آورم، اگر هیبت تو در سینه‌ام نبود او را سر جاى خودش مى‌نشاندم. و بر مردم آشکار مى‌کردم که از لیاقت ولایت عهدى که به او تفویض کرده‌اى قاصر است .

مأمون گفت: چیزى براى من محبوبتر از این کار نیست که به او اهانت و از قدرتش کاسته گردد، گفت: پس بزرگان مملکت، فرماندهان، قضات، و بهترین فقهاء را جمع نمایید، تا منقصت او را در پیش آنها روشن کنم، تا از مقامى که او را در آن قرار داده‌اى پایین آید.

مأمون نامبردگان را جمع کرد، و در صدر مجلس نشست و حضرت رضا (ع) را در مقام ولایت عهدى در طرف راست خود نشانید، پس از رسمیت جلسه، آن شخص که از طرف مأمون مطمئن بود، شروع به سخن کرد و گفت: مردم از شما بسیار حکایات نقل مى‌کنند. و در تعریف شما افراط کرده‌اند، بطورى که اگر خودتان بدانید از آنها بیزارى مى‌کنید، اولین اینها آن است که: شما خدا را درباره باران که عادت باریدن دارد، دعا کردید و باران آمد، مردم آن را به حساب معجزه‌اى از شما گذاشتند و نتیجه گرفتند که در دنیا نظیر و مانندى ندارد. این امیرالمؤمنین ادام الله ملکه و بقاءه است که با کسى مقایسه نمى‌شود مگر آن که برتر آید، شما را در محلى قرار داده که مى‌دانید، این پاسدارى از حق و انصاف نیست که مجال دهید دروغگویان بر علیه او و بر له شما بدروغ چیزهایى بگویند که تکذیب مقام امیرالمؤمنین است!! و شما را از او بالاتر بدانند؟!!!

امام صلوات الله علیه فرمود: بندگان خدا را مانع نمى‌شوم ازاین که نعمتهاى خدا را درباره من یاد و حکایت کنند، اما این که گفتى: صاحب تو (مأمون) مقام مرا برتر داشت، او مرا قرار نداد مگر در مقامى که پادشاه مصر، یوسف صدیق را در آن قرار داد، حال آن دو را نیز مى‌دانى (یوسف پیامبر بود و او یک پادشاه مشرک).

در این وقت آن مرد بر آشفت و گفت: پسر موسى! از حد خود قدم فراتر گذاشتى، که خداوند بارانى را در وقت معین خود نازل کرد و تو آن را وسیله بلندى مقام خود قراردادى، که به مقام حمله به دیگران بر آیى؟ گویا معجزه ابراهیم خلیل را آورده‌اى که سرهاى پرندگان را در دست گرفت و اعضاء آنها را در کوهها پراکنده نمود و به وقت خواندن، آمدند و بر سرهاى خود چسبیدند و شروع به پرواز کردند؟!!!

اگر راستگویى این دو عکس شیر را که در مسند خلیفه هستند زنده کن و بر من مسلط گردان، در این صورت معجزه‌اى براى تو خواهد بود، اما باران که با دعاى تو آمد، تو از دیگران در این کار برتر نیستى.

امام صلوات الله علیه از جسارت آن خبیث برآشفت و به دو عکس شیر فریاد کشید: این فاجر را بگیرید، پاره کنید، از او عینى و اثرى نگذارید. در دم آن دو عکس به دو شیر ژیان مبدل شدند، و آن خبیث را گرفته و خرد کردند و خوردند و خونش را که ریخته بود لیسیدند، مردم با حیرت به این منظره نگاه مى‌کردند. آنگاه آن دو شیر محضر حضرت آمده و گفتند: یا ولى الله فى ارضه! دیگر چه فرمانى دارى، مى‌خواهى مأمون را نیز مانند او به سزایش برسانیم.

مأمون از شنیدن این سخن بیهوش گردید، امام فرمود: در جاى خویش بایستید. بعد فرمود: بر صورت مأمون گلاب پاشیدند، به حال آمد، شیران عرض کردند: مى‌فرمایید او را به رفیقش ملحق سازیم؟ فرمود: نه، خداوند عز و جل را تدبیرى است که به سر خواهد برد(اجازه نداده از ولایت تکوینى هر استفاده‌اى را بکنیم).

گفتند: پس فرمانت چیست؟ فرمود: برگردید به حالت اولى خود، آن دو شیر در دم مبدل به عکس شده و در روى مسند قرار گرفتند.

مأمون گفت: خدا را حمد مى‌کنم که مرا از شر حمیدبن مهران خلاص کرد (آن مرد خبیث)، بعد گفت: یابن رسول الله! خلافت مال جد شما بود، سپس از آن شماست اگر مى‌خواهى آن را به شما تحویل بدهم، امام فرمود: اگر خلافت را مى‌خوستم در عدم قبول آن با تو منازعه نمى‌کردم و از تو آن را نمى‌خواستم، زیرا خداوند از اطاعت مخلوقش به من عطا فرموده مانند آن را که با چشم دیدى که چگونه آن دو تصویر به شیر مبدل شدند.

ولى جهال بنى آدم از من طاعت ندارند، آنها هر چند در این کار زیانکار شده‌اند ولى خدا را در تدبیر آنها مشیتى است، مرا امرفرموده بر تو اعتراضى نکنم و کارى را که کردم بر تو ننمایم، چنان که به یوسف (ع) نیز درباره پادشاه مصر چنان فرمان داده بود...7

نگارنده گوید: در این کار ابداً شگفتى نیست، آن مانند مبدل شدن عصاى موسى به اژدهاست. امام (ع) ولایت تکوینى داشت و خدا او را چنین قدرتى داده بود، چنان که عیسى (ع) نیز نظیر آن را انجام داد. در بعضى نقلها دیده‌ام که مأمون به آن حضرت گفت: دعا کنید که آن مرد زنده شود، فرمود: اگر عصاى موسى جادوها را پس مى‌داد، اینها نیز آن مرد را پس مى‌دادند.

پی نوشت:

1- عیون اخبارالرضا: ج 2 ص 225 باب 50.

2- عیون اخبارالرضا: ج 2 ص 225 باب 50.

3- علل الشرایع: ج 2 ص 237 باب 172.

4- نیاج بر وزن کتاب روستایى است در بادیه.

5- عیون اخبارالرضا: ج 2 ص 210 باب 47، بحار ج 49 ص 35.

6- چون بحکم «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» هر یک روز در جاى ده روز است .

7- عیون اخبار الرضا: ج 2 ص 184، بحار ج 49 ص 91.

8- انوار البهیه ص 107.

9- انوار البهیه ص 107.

10- وسائل الشیعه: ج 10 ص 433 و 435.

11- وسائل الشیعه: ج 10 ص 433 و 435.

12- وسائل الشیعه: ج 10 ص 433 و 435.

13- بحارالانوار /101/ 100/ 49.

14- بحارالانوار /101/ 100/ 49.

15- بحارالانوار /101/ 100/ 49.

16- فروع کافى: ج 6 ص 298.

17- اصول کافى: ج 1 ص 88 باب الکون و المکان.


منبع: خاندان وحى


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|سه شنبه 94/5/27 | نظر

بخشش پنهانی

دستگردقداده

مرد قدبلند در زد. یکی از خدمتکارهای امام رضا(ع) در را به رویش باز کرد.

-سلام!...به آقا بفرمایید، مسافری از راه دور آمده، عرضی دارد و می خواهد خدمت برسد. خدمتکار رفت و پس از لحظه ای برگشت.

-بفرمایید! آقا اجازه ورود دادند.

مرد قد بلند، لباسش را مرتب کرد و داخل شد. امام با چند تن از شاگردان خود در ایوان خانه نشسته بود و جلسه علمی داشت. همه به احترام مرد غریبه از جا برخاستند. امام با خوشرویی با او دست داد و در کنار خود نشاند و حالش را پرسید. بحث علمی از سرگرفته شد. شاگردان سوال می کردند و امام جوابهایی کوتاه و بلند می داد. مرد قد بلند توی فکر رفت. خجالت می کشید تقاضایش را بر زبان بیاورد، آن هم جلوی آن همه آدم.

یک دفعه در بین سوال و جواب، امام رو کرد به مرد قد بلند و به چهره پر از تشویش و غمگین او نگاه کرد. دوباره با مهربانی حالش را پرسید. 

مرد قد بلند با شرمندگی و آهسته طوری که دیگران حرفش را نشنوند گفت: عرضی داشتم سرورم!

-بگو برادر!

من از سفر حج می آیم و از دوستداران شمایم. هرچه داشتم دراین سفر خرج شد. اکنون پولی ندارم که به دیار خود برگردم. کسی را هم در این شهر نمی شناسم که به من کمک کند. دو سه روز است که در کاروانسرای ابتدای این شهر اتراق کرده ام. یکی از مسافران گفت به خدمت شما برسم. من مرد ثروتمندی هستم. باور کنید وقتی به شهر خودم برسم به همان اندازه ای که به من کمک کردید از طرف شما صدقه خواهم داد.

امام با مهربانی دست روی دستش گذاشت و گفت: بنشین.

مرد نگاهی به شاگردهای امام کرد. آنها چشم به او دوخته بودند. او سرش را پایین انداخت. دوباره سوال و جواب شروع شد. کم کم شاگردهای امام رفتند. تنها دو نفر از یاران نزدیک امام، سلیمان جعفری و خیثمه باقی ماندند. امام به آن دو نگاه کرد.

-اجازه می دهید به اندرون خانه برگردم.

سلیمان با احترام پاسخ داد: خواهش می کنم. بفرمایید سرورم!

امام برخاست و به اتاق خود رفت. پس از مدت کوتاهی از پشت در اتاق مرد را صدا زد. غریبه بلند قامت برخاست و به درون خانه رفت. از آن چه می دید تعجب کرد. امام بی آنکه دیده شود از پشت در کیسه کوچکی بیرون داده بود. وقتی مرد جلوی در رسید، امام از پشت در آهسته گفت: این دویست درهم را بگیر و خرج سفرت کن. من آن را به تو بخشیدم. لازم نیست از طرف من صدقه بدهی!

مرد قدبلند از آن همه بزرگواری امام تشکر کرد و با دعای فراوان از او خداحافظی کرد.

وقتی مرد قدبلند از خانه امام رفت. امام پیش دو شاگرد خود برگشت. سلیمان پرسید: سرورم شما به آن مرد غریبه لطف زیادی کردید اما چرا آن کیسه را از پشت در به او دادید بدون آنکه دیده شوید؟

امام گفت: ترسیدم با او چهره به چهره شوم و شرم و خجالت را در چهره اش ببینم. رسول خدا فرمود: «کسی که بخشش خود را بپوشاند پاداش او برابر با هفتاد حج است».


منبع:اطلاعات هفتگی شماره 3397


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|سه شنبه 94/5/27 | نظر

زیارتش بهانه نمی‌خواهد! «الله‌اکبری»

دستگردقداده

سرت را به شیشه پنجره تکیه داده‌ای. ماشین هرلحظه به شهر نزدیک‌ترمی‌شود، دلت هوای او را کرده بود که پا در سفر گذاشتی. از بلندای جاده به شهر خیره می‌شوی نگاهت از روی ساختمان‌ها می‌گذرد. چشمان تشنه‌ات در التهاب عطش می‌سوزند. چیزی را می‌کاوند که خود نمی‌دانی. در تابش نور آفتاب تشعشع خیره‌کننده «گنبد طلایی» حرمش چشمانت را به آتش می‌کشد. نگاه تشنه‌ات بر روی گنبد قفل می‌شود، می‌ماند. گویی به آنچه می‌طلبیده رسیده است... 


مطاف ملائکه الله 

جذبه محبت کریمه، امان فکر کردن به غیر را از تو گرفته است. توان ایستادن نداری، تا لحظه‌ای دیگر بر دروازه حرمش خواهی بود. بیقرار، بیخود از خود، دل هوای پرواز می‌کند، بی‌تاب از ماندن. چشم‌ها بهانة باریدن می‌گیرند. زبان زمزمه نیایش پیدا می‌کند و دست‌هایت تشنة قنوت دعا می‌شوند. ضرباهنگ قلبت با پایت درهم می‌آمیزد، کسی تو را به خود می‌خواند... 


اذن دخول 

بر آستان در که پا می‌گذاری بی‌اختیار دلت می‌لرزد. حس می‌کنی در دریایی از نور غوطه‌ور شده‌ای. «صحن و سرای» باصفایش روح تو را سرشار از لطافت و مهر می‌کند. «کبوتران حرم» این ساکنان همیشگی دسته‌دسته بر گرد حرم طواف می‌کنند و به او سلام می‌دهند. دست بر سینه می‌گذاری، صدای هق‌هق قلبت را می‌شنوی. و بی‌اختیار اشک ورود به حرمش را از خدا و پیامبر و ملائکة الله و خود کریمه می‌طلبی، چرا که ورود به این مکان مقدس بی‌اجازه نشاید. دیگر تاب ایستادن نداری، وارد می‌شوی و خود را در جاری آب حرمش تطهیر می‌کنی... 


ضریح، لحظه‌ای تا بی‌نهایت... 

کفش‌هایت را که به «کفش داری» می‌سپاری دیگر خودت نیستی که پیش می‌روی. اکنون لبریز از شور و عطشی. تشنه‌ای هستی که هرلحظه به آب نزدیکتر می‌شود. اما تو هرچه از دریای عشق اهل‌بیت بنوشی تشنه‌تر خواهی شد. نگاهت بر روی «ضریح» قفل می‌شود. دل و دیده از اختیار بیرون می‌رود و بر زبانت جاری می‌شود: السلام‌علیک یا بنت رسول‌الله(ص)... 

بی‌اختیار به ‌طرف ضریح کشیده می‌شوی. شرمنده و خجل از اعمالت اما امیدوار به «شفاعتش» پا پیش می‌گذاری. فریاد در حنجره‌ات خشکیده و غمی غریب روی دلت سنگینی می‌کند. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضریح گره می‌زنی. جاذبه‌اش تو را به نزدیک‌تر می‌خواند. پیشانی‌ات که سردی ضریح را می‌چشد داغ دلت آرام از جا کنده می‌شود. هرچه بلدی زمزمه می‌کنی به تمام اولیاء متوسل می‌شوی آنها را شفیع می آوری و زبانت با تک‌تک واژه‌ها زیارتنامه معاشقه می‌کند و دلت ناگفته‌هایش را بیرون می‌ریزد. آتشفشان چشمانت می‌جوشد و سیلاب اشک به پهنای صورتت می‌دود حس می‌کنی که پوستة قلبت ترک برداشته است در امتداد این لحظه‌های سرخ و سبز احساس غریب اما خوش به تو دست می‌دهد. دوست داری که سال‌ها در همین‌لحظه بمانی و این لحظه به بی‌نهایت متصل شود... 


کریمه، کوثر کویر... 

و معصومه معصومه است. فاطمه، کریمه اهل‌بیت، کوثر کویر و قبلة همة دل‌های شیفته ولایت، آشنای دور و نزدیک و بزرگ و کوچک. دختر هفتمین و خواهر هشتمین خورشید ولایت، زیارتش بهانه نمی‌خواهد که حرمش خانة محبان است و حریمش کعبة عاشقان. و عشق عشق است مسلمانی و زندیقی نیست. آنان که هر روز جرعه‌جرعه «اکسیر ولایت» را از جام مشبک‌های ضریحش می‌نوشند دوری او را نمی‌توانند تحمل کنند در جوارش سکنا می‌گزینند تا جان‌های عطشناک و کویری خود را از محبت او سیراب کنند. خدا کند قدر این بانو را بدانیم. 

منبع: قدر شماره: 23


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|سه شنبه 94/5/27 | نظر

منزلت کریمه اهل بیت نزد علما و مراجع

هیئت سیدالشهداءدستگردقداده

در زمینه مقام حضرت معصومه علیهاالسلام در بین علما گفته‎ها فراوان است که به صورت فهرست‎وار به نمونه‌هایی اشاره می‌کنیم:

1ـ صدرالمتألهین شیرازی: هر گاه شبهه‌ای برایم پیش می‌آمد کنار قبر حضرت معصومه علیهاالسلام در قم (از کهک) می‌آمدم و از آن حضرت استمداد می‌کردم و شبهه فلسفی من حل می‌شد.(1)

2ـ شیخ عباس قمی: افضل دختران حضرت موسی بن جعفر سیده جلیله معظمه فاطمه بنت امام موسی بن جعفر(علیهماالسلام) معروفه به حضرت معصومه است که مزارش در بلده طیّبه قم است.(2)

3ـ آیة‌ الله بروجردی: شاه وقت عربستان از آیة ‌الله بروجردی درخواست ملاقات می‌کند، ایشان درخواست ملاقات را رد می‌کند و می‌فرماید: این شخص اگر قم بیاید به زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام نرود توهین به آن حضرت خواهد شد و من تحمّل آن را ندارم به هیچ وجه.(3)

4ـ آیة الله اراکی: نامبرده در مقدّمه حاشیه «دُررالاصول» می‌نویسد: «هر چند به خاطر کمی استعداد و اندک بودن وقت، من شایسته این کار (نوشتن حاشیه) نبودم ولی با تکیه به توجّه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) این کار را در جوار این بقعه منوره و با توسّل به لطف و عنایت آن بزرگوار انجام دادم... .»(4)

5ـ آیة ‌الله مرعشی: معظم له هنوز در قید حیات بود، فرمود: تا کنون شصت سال است که هر روز من اولین زائر حضرتم.(5)

6ـ علامه طباطبائی(ره): هنگام روزه پیش از افطار به حرم ملکوتی کریمه اهل بیت حضرت معصومه مشرف می‌شد و با بوسه بر مزار آن بانوی بزرگ عالم اسلام روزه خود را می‌گشود.(6)

7ـ آیة ‌الله گلپایگانی: طلاب عزیز بر شماست که قصد را خالص کنید و ارتباط مداوم خود را با ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصاً حضرت صاحب و مولایم حضرت ولی ‌عصر(عج) تداوم بخشید و کثرت تلاوت قرآن کریم و ادعیه صالحه و عرض اخلاص و ادب به دُخت حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) و اینها همه رمز موفقیّت و توفیق در راه ادامه تحصیل ما است.(7)

حسن ختام را اشعاری از آیة‌ الله صافی گلپایگانی قرار می‌دهیم:

این بارگه که خاک درش مشک ازفر است 

بویش چو بوی خلد برین روح‎پرور است 

درا الشفا و عقده‎گشا و فرح فزاست

باب امان ز محنت فردای محشر است 

طور حضور و مطلع نور و مطاف حور

آرامگاه دختر موسی بن جعفر است 

خاتون دین پناه که برهان عزّتش

هر صبح و شام صیحه الله اکبر است 

هر کس دری به خانه و راهی گزیده است

چشم امید لطفی صافی بر این در است 

پی نوشت : 

1- حسین مظاهری، جهاد با نفس، ج 4، ص 185.

2- منتهی الآمال، ص 844.

3- مجله حوزه، شماره 43.

4- بارگاه معصومه، همان، ص 110.

5- همان، ص 119، فروغی از کوثر، ص 55.

6- جواد محدثی، پیام زن، ص 17، شماره 11، بهمن 71.

7- وصیت نامه آیة‌الله گلپایگانی، ص 2.

منبع:پاسدار اسلام، آذر 1385، شماره 300


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|سه شنبه 94/5/27 | نظر

یک بانو، یک شهر، یک بهشتِ چشم انتظار

کانون فرهنگی قرآنی مصباح دستگردقداده

نویسنده: لیلا باقری



چرایی ازدواج نکردن دختری که از انسان بهشت می سازد

بانویی بودند 28 ساله که به فرمان برادر خود به ایران آمدند و میانه راه، در شهر قم رحلت کردند. مجرد بودند و روایت است بهشت نصیب کسی است که ایشان را زیارت کند. این مطالب را درباره حضرت فاطمه معصومه (س) می دانیم اما اغلب برایمان محل سوال است که چرا ایشان مجرد بودند؛ آن هم با عرف و فرهنگ اعراب در آن روزگار و اینکه هیچ کس از اهل پیامبر (ص) به زندگی طبق سنت ایشان نزدیک تر نیست. مگر نه اینکه پیامبر (ص) فرمودند ازدواج سنت من است. خیلی ها از چرایی این قضیه بی اطلاع هستند یا در پاسخ تنها به این روایت بسنده می کنند که ایشان شخصیتی والا داشتند و کسی همسنگ ایشان برای ازدواج وجود نداشته است. برای بررسی این موضوع پای سخنان حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن مخبر، محقق و پژوهشگر حوزه دین؛ فروغ نیلچی زاده، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت از مدرسه عالی شهید مطهری و مریم معین الاسلام، استاد حوزه و دانشگاه و همچنین مولف و محقق در مسائل زنان و مسائل تربیتی و مهدویت نشستیم. همچنین به این مساله هم پرداخته شد که شهر قم به دلیل وجود بارگاه حضرت معصومه (س) دارای عظمت است، یا شرف این مکان باعث شد که تقدیر ایشان دفن شدن در این شهر باشد.

 

دخترانم بدون اذن رضا (ع) ازدواج نکنند

امام موسی کاظم (ع) در وصیت نامه خود پس از آنکه همه فرزندان خود را به تبعیت از رضا (ع) فرمان می دهند، می فرمایند: «هر کدام از آنها اگر بخواهند خواهرش را تزویج کند، بدون اجازه و فرمان رضا (ع) چنین اجازه ای ندارد... هیچ یک از دخترانم را نباید برادری مادری، سلاطین یا عموهایشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت رضا (ع)، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، با خدا و رسول خدا (ص) مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند؛ زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است. پس هر کسی را او بخواهد، تزویج می کند و هرکسی را او نخواهد تزویج نمی کند.»

فروغ نیلچی زاده، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت از مدرسه عالی شهید مطهری پس از اشاره به این فراز وصیت نامه امام موسی کاظم (ع) می گوید: «برخی برای تبیین این موضوع عنوان می کنند که در دوران حکومت بنی امیه و بنی عباس فشارهای حکومت روی خانواده پیامبر به قدری زیاد است که گاه به ازدواج های نامتناسب، برای مصلحت های بزرگ تر تن داده می شود.

ازدواج های اجباری یکی از اهرم های فشار حکومت ظلم است تا از اندرونی خانه اهل بیت و از اسرار و برنامه ها و نوع ساماندهی محبین آنان کاملاً مطلع شوند.

این کارشناس مسائل خانواده با یادآوری ازدواج امام جواد (ع) با دختر مامون و در نهایت شهادت ایشان به دست او، اضافه می کند: «وقتی چنین فشاری بر امام جواد (ع) وجود دارد طبیعتاً برای دختران که ویژگی آنها باید تبعیت باشد، وضع بدتر است و با توجه به حادتر بودن شرایط در زمان امام موسی کاظم (ع)، ایشان چنین تاکیدی را در وصیت نامه خود دارند تا به نوعی جلوی این اهرام فشار اجتماعی را که خواص از آن آگاه هستند اما از نگاه عوام پنهان است، بگیرند.»


به ایران بیا و هرجا که مردمی دیدی از ولایت بگو

نامه از امام رضا (ع) به خواهر می رسد که فوراً با اهل بیت به سمت ایران حرکت کن! هر کجا هم مردم تجمع کردند برایشان سخنرانی کن و حدیث بخوان.

حضرت معصومه (ع) با کاروانی از امامزاده ها؛ از نوادگان امام حسن (ع) تا فرزندان امام موسی کاظم (ع) به سمت ایران حرکت می کنند. مردان زیادی در کاروان هستند اما همه تحت امر بانو فاطمه معصومه (ع)؛ و ایشان کاروانسالار هستند. در تمام مسیر هرجا تجمعی بوده احادیثی عمدتاًً با مفهوم ولایتمداری می خواندند و مردم را با جایگاه امامت آشنا می کنند.

این سفر تاریخی و روشنگری ایشان برای مشخص شدن سیاست های منافقانه مامون و وضعیتی است که امام رضا (ع) در آن قرار دارد. چرا که عوام می دانند امام رضا (ع) به عنوان ولی عهدی از مدینه خارج می شوند اما خواص دریافتند که در حقیقت تبعید است. برای همین امام رضا (ع) می فرمایند «پشت سر من گریه کنید زیرا مسافری هستم که امید بازگشت ندارم.»

مریم معین الاسلام، استاد حوزه و دانشگاه و همچنین مولف و محقق در مسائل زنان و مسائل تربیتی و مهدویت هم با اشاره به روایت امام صادق (ع) که می فرمایند «به زودی دختری از نسل ما متولد و در قم دفن می شود»، به ما می گوید: «سفر و رحلت ایشان، از جریانات قطعی تاریخ و سفر و رخدادها از ماموریت های بزرگی بوده که حضرت فاطمه معصومه (س) آن را به عهده داشتند.

ایشان دقیقاً فردی سیاسی و آگاه به مسائل روز زمان بودند و طبق نامه ای که امام رضا (ع) به ایشان نوشتند، این ماموریت را داشتند که از مدینه به سرعت به سمت ایران حرکت کنند. در نتیجه ایشان نمی توانستند زندگی معمولی داشته و ازدواج کنند و کاری به اوضاع و احوال مسائل روز نداشته باشند چرا که زندگی سیاسی و شرایط ایشان با توجه به ماموریت بزرگی که داشتند خیلی برای ازدواج فراهم نبوده است.»


هم کفوی برای فاطمه معصومه (س) نبود

روایتی که اغلب درباره چرایی ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) شنیده ایم این است که کسی همتراز و هم کفو ایشان وجود نداشته؛ همان طور که اگر علی (ع) نبود فردی در شأن فاطمه زهرا (س) برای ازدواج وجود نداشت.

نیلچی زاده در این باره عنوان می کند:«نظریه دومی هم درباره ازدواج نکردن دختران امام موسی کاظم (ع) وجود دارد. حضرت معصومه (س) و دختران امام موسی کاظم (ع) دیگر آن قدر در فرهنگ ناب اسلامی رشد و جایگاه پیدا کرده بودند که قدم به قدم پشت امام خود حرکت می کردند و فاصله ای بین آنان و امامشان نبود. در واقع دختران امام موسی کاظم (ع) آن قدر صاحب کمالات بودند که کسی همسنگ ایشان برای ازدواج نبود.»

مریم معین الاسلام نیز در همین باره می گوید:«از اسماء حضرت معصومه (س) نیز پی به عظمت شخصیتی ایشان می بریم، که با توجه به این عظمت یکی از دلایلی که برای عدم ازدواج ایشان ذکر شده، نبود کفوی است که شایستگی و شرایط ازدواج با ایشان را داشته باشد.

البته نظر دیگری هم در این رابطه وجود دارد؛ در آن زمان اختناق بسیار شدیدی وجود داشته و خانه حضرت تحت نظر بوده و هر کسی که با این خانه رفت و آمد داشت یا وصلتی انجام می داد به سختی مورد محاکمه قرار می گرفت و تمام امتیازهای او سلب می شد. البته این نظر چندان پذیرفته شده نیست و اینکه کسی هم کفو ایشان نبوده بیشتر مورد تایید قرار گرفته است.»


فداها ابوها

این سوال مطرح است که ایشان در چه جایگاهی از علم و معرفت و عصمت قرار داشتند که کسی همتای ایشان برای ازدواج نبوده. روایت هایی هم در این زمینه وجود دارد که بر این شأن صحه می گذارد. عده ای آمدند منزل امام موسی کاظم (ع) تا سوالاتی را بپرسند. حضرت حضور نداشتند و آنها سوالات خود را از حضرت معصومه (س) پرسیدند. در مسیر بازگشت، امام موسی کاظم (ع) را می بینند و می گویند سوالات را از دختر خانم تان پرسیدیم و ایشان این طور پاسخ دادند. حضرت بسیار مشعوف می شوند و جمله معروفی که پیامبر (ص) در حق حضرت زهرا (س) به کار بردند را در حق حضرت معصومه (س) به کار بردند: «فداها ابوها».

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن مخبر، محقق و پژوهشگر حوزه دین با بیان این روایت درباره شأن و جایگاه علمی فاطمه معصومه (س) می گوید: «این عبارت صرفاً یک عبارت عاطفی نیست که پدر به واسطه علاقه به فرزند خود آن را بیان کند. جایگاه سوال از امام در حوزه هدایت است و جواب را فاطمه معصومه (س) دادند. حضرت با بیان این عبارت «فداها ابوها» بر جواب ایشان صحه می گذارند؛ یعنی آنچه حضرت معصومه (س) فرمودند کانه خود امام معصوم گفته است.»

وی در ادامه، به معصوم بودن فاطمه معصومه (س) اشاره و در این باره توضیح می دهد: «یک عصمت در حوزه امامت و یک عصمت در حوزه ولایت وجود دارد. عصمت در حوزه امامت مربوط به شأن اجرایی و عصمت در حوزه ولایت مربوط به شئون انسانی فرد است.

وقتی می گوییم معصومیت، این نکته به ذهن همه می آید که تنها مخصوص چهارده نفر است در حالی که در شخصیت های دنیای اسلام به ویژه شخصیت های برجسته شیعه، شخصیت های خاص و برجسته ای داریم گرچه به عنوان عصمت امامت مطرح نیستند ولی مرتبه دیگری از عصمت (عصمت در ولایت) را دارند.

در میان مردان، حضرت عباس (ع) و در میان بانوان هم زینب کبری (س) و فاطمه معصومه (س) شامل این نوع عصمت هستند.

لذا حضرت معصومه (س) امام نیستند اما معصوم در ولایت هستند و با حرکت در حوزه عبودیت به این مقام رسیده اند و دارای ولایت عصمت شدند؛ ولایت تشریعی نه تکوینی. در امام معصوم البته هر دو مقام امامت و ولایت جمع شده که هم عصمت تکوینی است و هم تشریعی.»


سلام بر دختر و خواهر و عمه ولایت

فاطمه معصومه (س) لقب «محدثه» را داشتند و حجت الاسلام مخبر در این باره توضیح می دهند: «محدثه نه به معنای کسی که فقط حدیث می گوید، یعنی کسی که با اهل آسمان صحبت می کند. ایشان به این مقام و جایگاه رسیده اند که الهامات و واردات قلبی الهیه دارند.»

این محقق و پژوهشگر حوزه دین را از زیارتنامه حضرت معصومه (س) یاد می کنند و می گوید: «در میان همه امامزادگان چند امامزاده هست که زیارتنامه شان را امام معصومه انشا کرده و اداب زیارتشان را آموخته است.

اغلب زیارتنامه ها را علما با استفاده از زیارتنامه ائمه معصوم نوشتند. این خود نشان از توجه ویژه امام معصوم به این بزرگواران است که به نوعی قائم مقام امام معصوم هستند و می دانید که ما بر اساس اعتقادات شیعی معتقدیم امام معصوم هم مانند پیامبر (ص) از روی هوا و هوس چیزی نمی گوید و آنچه می گوید از وحی الهی است اما نه به معنای وحی قرآنی؛ اگرچه که می تواند منتخب از وحی قرآنی باشد.»

در زیارتنامه حضرت معصومه (س) می خوانیم السلام علیک یا بنت ولی الله و یا اخت ولی الله و یا عمه ولی الله. سه بار عبارت ولی الله تکرار می شود و این یعنی پیوند ایشان با پدر و برادر و برادرزاده. تنها پیوند خونی نیست و بر اساس ولایت الهی است و حجت الاسلام مخبر توجه را به این نکات دقیق زیارتنامه حضرت معصومه جلب و اضافه می کند: «زیارتنامه حضرت معصومه (س) نکات بسیار دقیقی دارد که از ناحیه امام رضا (ع) نقل شده است.

اشاره به دختر و خواهر و عمه ولایت آن هم ولایت معصومانه، از نکات بسیار دقیقی است که افق هایی از عظمت حضرت فاطمه معصومه (س) به روی ما باز می کند.


زیارت با معرفت بانویی که از انسان بهشت می سازد

امام معصوم درباره حضرت معصومه (س) می فرمایند اگر کسی عمه مرا «عارفا بحقها» زیارت کند، له الجنه؛ بهشت مال اوست. تمام بهشت؛ و این یعنی به کمال دریافتن چیزی.

حجت الاسلام مخبر درباره این روایت توضیح می دهد:«آیت الله جوادی آملی می فرمودند گاهی عنوان می شود اگر کسی فلان کار را انجام داد قصر یا باغی از بهشت به او اختصاص پیدا می کند. اما در این حدیث عنوان شده بهشت، نه گوشه ای از آن.

این «عارفا بحقها» نشان می دهد حضرت معصومه (س) یک حقی دارد که این حق باید مورد معرفت قرار گیرد و ثمره عملی هم داشته باشد. اگر کسی به آن جایگاه معرفت پیدا کند ثمره عملی هم خواهد داشت و ثمره عملی هم، قرار گرفتن در آموزه های نورانی است.

کسی که آن حقیقت را درک کند، شاگرد قرآن و عترت می گردد و بهشت مال اوست.»

وی تاکید می کند: «بهشت مکان نیست؛ مکانت است و یک جایگاه که حدودی ندارد این نشان می دهد که اگر کسی به فاطمه معصومه (س) معرفت پیدا کند، خودش بزرگ می شود. رابطه قیامت با انسان هم رابطه دو شیء جدا از هم نیست؛ رابطه ظاهر و باطن است.

آنچه که در همین عالم شکل می گیرد باطن آن در قیامت آشکار می شود. با این نگاه درمی یابیم انسانی که «عارفا بحقها» ایشان را زیارت می کند بهشت برای اوست؛ یعنی از انسان بهشت می سازد. فاطمه معصومه (س) این کیمیاست که مس وجود انسان را به طلا بدل می کند.»


درک ثواب زیارت حضرت فاطمه معصومه (س)

خبر به مامون می رسد که دختر موسی بن جعفر (ع) با کاروانی راه افتادند و هرجا که می رسند سخنرانی و روشنگری می کنند. این حرکت فاطمه معصومه مامون را به وحشت انداخت که اگر همین طور ایشان بخواهند منزل به منزل مردم را با جایگاه ولایت و اهل بیت (ع) آشنا کنند، نقشه های مامون نقش بر آب می شود و مردم متوجه می شوند برای چه امام رضا (ع) را به خراسان آوردند و ایشان در چه شرایطی قرار دارند.

برای همین کاروان که به ساوه رسید، ماموران مامون به آن حمله ور شدند و جریان شهادت همه محارم حضرت معصومه (س) اتفاق افتاد و فاطمه معصومه (س) نیز مسموم شدند. پرسیدند چقدر تا قم راه مانده است و بعد دریافتند که با وجود رنج بیماری امکان رفتن به این شهر وجود دارد و رهسپار قم شدند.

17 روز در قم بودند و بعد رحلت می کنند و مزارشان در قم قرار می گیرد؛ همان طور امام صادق (ع) می فرمایند «خدا حرمی دارد که مکه است و پیامبر حرمی دارد که مدینه است و امیرالمومنین حرمی دارد که کوفه است و ما هم دارای حرمی هستیم که قم است و در شهر قم تربتی خواهد بود که ویژگی خاصی دارد و یکی از فرزندان من به نام فاطمه در آینده در آن دفن خواهند شد که اجر زیارت او بهشت است.»

مریم معین الاسلام پس از این اشارات تاریخی اضافه می کند: «اما پس از دفن حضرت معصومه (س) بود که به برکت وجود ایشان شهر رونق زیادی پیدا کرد و تبدیل به پایگاه مطمئنی برای دوستان اهل بیت (ع) و شیعیان شد و همان طور که امام صادق (ع) فرمودند، شد حرم اهل بیت (ع) و هرکسی که می خواست شیعه و محل امنی برای زندگی داشته باشد به قم پناه می آورد.»


ازدواج، مهم ترین راه خوشبختی است اما تنها راه نیست

روز میلاد چنین بانوی کم نظیری را روز دختر نام گذاری کرده اند تا الگویی باشد برای دختران جامعه.

در همین باره نیلچی زاده با بیان اینکه باید دختران و زنان به این حریت و آزادی فکری برسند که راه بندگی خدا را راه اصلی قرار دهند، اظهار می کند:

«در فرهنگ روان شناسی اجتماعی ما در این دوره، 27 سالگی را سن سختی ازدواج و 30 سالگی را سن یأس از ازدواج مطرح می کنند و ما به نوعی ازدواج به موقع دختران خود را به عنوان مساله ای جدی داریم که باید مهندسی اساسی شود. با این حال همیشه به دختر خانم ها می گویم ازدواج تنها راه بندگی نیست. الیته یکی از شاهراه های بندگی بوده امام مهم این است که شما خودتان را در مسیر انتخاب شدن به شکل صحیح قرار دهید، نه انتخاب شدن به هر قیمتی.»

وی تصریح می کند:«ازدواج یک راه بزرگ و موثر در خوشبختی است اما تنها راه خوشبختی نیست. با این نوع نگاه شما می بینید که حضرت معصومه (س) در نقش علمی، اجتماعی، تبلیغی، رشد و معرفت زایی هیچ نقصانی ندارند.»

این کارشناس مسائل زنان و خانواده همچنین عنوان می کند: «پس این امکان هست که دختران ما این فرصت را از خودشان دریغ نکنند که به سرمایه های علمی و معرفتی خود اضافه کنند و این مسیر را به شکل درستی پیش ببرند.

این نکته ویژه ای است که باید به آن توجه کنیم. در فرایند رشد و مسیر تعالی دخترانه جامعه به یک بازنگری نیاز داریم؛ هم دختران این نیاز را دارند و هم خانواده و جامعه که باید دختران را صرفاً به عنوان یک موقعیت برزخی بین کودکی و زنانگی نبینند؛ اینکه دختران در جایگاه خود قابلیت های خاص و سرمایه های ویژه ای دارند که اگر آن را به خوبی صیانت کنند قابلیت ها چندین برابر می شود.»


منبع: نشریه همشهری آیه شماره6


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|سه شنبه 94/5/27 | نظر

کانال تلگرام

کانال تلگرام حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا

عضویت درسامانه پیامکی

مطالب اخیر

برچسب‌ها

دستگردقداده (217), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء (70), هیئت سیدالشهداء (40), کانون فرهنگی قرآنی مصباح (35), حسینیه سیدالشهداء (31), فرهنگسرای دستگردقداده (25), کانون مصباح دستگردقداده (25), هیئت سیدالشهداء دستگردقداده (24), دستگرد قداده (22), سیدالشهداء (20), مصباح (18), هیئت (17), حسینیه (17), کانون (17), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداءدستگردقداده (15), دستگرد (11), فرهنگسرای سیدالشهداء (11), کانون مصباح (10), هیئت سیدالشهداءدستگردقداده (9), عیدسعیدقربان (9), دعای ندبه (9), دعای (8), میلادامام حسن مجتبی(ع) (8), ولادت امام رضا(ع) (8), ولادت امام هادی(ع) (8), ندبه (7), فرهنگسرای (7), حضرت (7), حسینیه دستگردقداده (6), امام (6), قداده (6), هیئت سیدالشهداء(ع) (6), ولادت حضرت معصومه (6), کانون فرهنگی مصباح (6), کانون فرهنگی مصباح دستگردقداده (5), ویژه نامه روزعرفه (5), ماه (5), فرهنگسرای دستگرد (5), فرهنگی (5), سیدالشهدا (5), دهه کرامت (5), رجب (4), شهادت امام محمدباقر (4), فاطمیه (4), مبعث (4), میلاد (4), رسول (4), اکرم (4), ولادت امام موسی کاظم(ع) (4), ولادت (4), کانون فرهنگی قرآنی مصباح دستگردقداده (4), کانون مصباح دستگرد (3), ولادت امام کاظم(ع) (3), ویژه نامه (3), امام حسن(ع) (3), حسینیه سیدالشهداءدستگردقداده (3), ویژه نامه ها (3), فرهنگسرای دستگرد قداده (3), علی (3), شهادت امام صادق(ع) (3), عیدقربان (3), زهرا (3), شهادت (3), شهادت امام جواد (3), سروری (2), سیزده (2), سالروز تخریب بقیع (2), شهادت امام صادق (2), فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق(ع) (2), فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (2), فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), محرم (2), قرآن (2), قرآنی (2), نامه (2), نبوی (2), های (2), فاطمه (2), حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده (2), حسین (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (2), رمضان (2), الاسلام (2), امر به معروف و نهی از منکر (2), پیامبر (2), حجت (2), اشعار (2), اطلاعیه (2), تابلو اعلانات (2), ولادت امام رضا (2), وفرهنگسرای (2), کلیپ تکان دهنده زمان می گذرد (2), کوتاه (2), کاظم (2), کانون فرهنگی قرانی مصباح (2), هیئت سیدالشهدا (2), ویژه (2), کانون فرهنگی قرآنی (1), کانون مصیاح دستگردقداده (1), کدام (1), کرامات حضرت معصومه علیها السلام (1), کراماتی از امام رضا(علیه السلام) (1), کریمه اهلبیت(ع) (1), کسب قدرت (1), کشکولی (1), کانون مصباح دستگرد قداده (1), وفرهنگسرای سیدالشهداء (1), هیئت سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (1), هیئت سیدالشهداءدستگردقداه (1), و (1), و نهی از منکر (1), ولادت امام هادى(ع) (1), ولادت پیامبر اکرم به روایت اهل تسنن (1), ولادت حضرت فاطمه معصومه (1), ویژه نامه آثار و (1), ویژه نامه اسباب بازی (1), ویژه نامه امر به معروف و نهی از منکر (1), ولایت (1), ولایتعهدی امام رضا(ع) (1), وهابی ها چه می گویند؟ (1), وهابیت (1), وهابیت تندرو و بازگشت به عصر جاهلیت‏ (1), وهابیت و تخریب قبور متبرکه (1), ویژه نامه روزه و علم (1), ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه ع (1), ویژه نامه سالروز ویران شدن قبرستان بقیع (1), ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام (1), ویژه نامه عید سعید فطر (1), ویژه نامه میهمانی (1), ویژه نامه وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها (1), ویژه نامه ولادت (1), ویژه نامه ولادت امام رضا(ع) (1), ویژه نامه ولادت حضرت معصومه (1), یک پیوند آسمانی (1), کارت پستال وفات حضرت خدیجه (1), کارنامه عملى وهابیت (1), تابلو اعلانات محرم (1), تاریخچه و فلسفه عید قربان -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده -کا (1), تجدید عهد با غریب طوس (1), تحلیلی بر مقام و منزلت عید سعید فطر (1), تحکیم خانواده (1), تخریب بقیع (1), تخریب بقیع امتداد دشمنی با مکتب وحی (1), تخریب بهشت (1), تخریب قبور ائمه بقیع و نقش بهائیت (1), تربیت (1), تغذیه در ماه خدا (1), تنهاترین سردار (1), جشن مبعث (1), جمعه (1), جنگ با خدا (1), جنگ بازی (1), جوانان (1), چرا مذهب جعفرى ؟! (1), چگونگی ازدواج علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلامالله علیها) (1), چند رسانه ای (1), چند رسانه ای (1), چون صبح نورانی - ویژه نامه شب های قدر (1), حاج (1), حاج احمدشفیعی (1), حجاب (1), با موضوع رمضان (1), با کیفیت HD (پیشنهاد ویژه) (1), بازتاب انوار وحی درگفتار پیشوای هشتم (1), باشگاه نام آوران دستگردقداده (1), بحث کوتاهى درباره ثامن الائمة، على بن موسى الرضا(علیهما السلام) (1), برخى از ویژگى‏هاى مورد انتظار از مؤمنان در کلام امام صادق (علیه (1), بررسی (1), برکات و آداب‌ مهمانی‌ (1), برگى از فضایل امام حسن(ع)‌ (1), برکات (1), بسته 143 تابلواعلانات، هفته چهارم آذر 1395 (1), بسیار (1), بقیع (1), بقیع ؛ در گذر تاریخ (1), بوستان مهردستگردقداده (1), بوی عطـر نرگس می پیچد … (1), پاسخ به شبهات و هابیون (1), پدر (1), پذیرش (1), پسرفت (1), پوستر دعای ندبه (1), پوستر عیدغدیر (1), اعلامیه (1), اعمال روز مباهله -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), اعمال روزعرفه (1), اعمال شب و روز عرفه - حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -کانون فرهنگ (1), اعمال شب و روز عید فطر (1), اعمال شب و روز عید قربان (1), اعمال مشترک دهه اوّل ماه ذی الحجه (1), افسانه ازدواج ها (1), امام حسن؛اسوه صلابت و پایداری (1), امام حسین(ع) (1), امام رضا (ع) و تشیع ایران (1), امام رضا(ع) (1), امام رضا(علیه السلام) و خدمات فرهنگی (1), امام صدق (1), امام صدق - ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق(ع) (1), امام علی(ع) (1), امام کاظم(ع) (1), امر به معروف (1), 12 ربیع الاول (1), 15 عمل درپانزدهمین شب شعبان (1), 21 خرداد ماه 1394 (1), 21 مهر - 18 ذی الحجه مصادف با عید سعید غدیر-حسینیه دستگرد قداده- (1), 28صفر (1), 46 اصل در مدیریت (1), آثار و برکات زیارت امام رضا (1), آداب عید سعید فطر (1), آداب مهمانی و ضیافت (1), آداب میهمانی (1), آستان قدس رضوی (1), آغاز هفته وحدت (1), آموزش (1), آیینه رضوی (1), ابوالفضل (1), اجتماعی (1), احادیث امام محمدباقر (1), احمد (1), اربعین حسینی (1), از (1), از بندگی (1), از خون (1), از دیدگاه (1), از دیدگاه ائمه علیهم السلام (1), از فاطمه ای که معصومه بود (1), از محراب تا معراج -ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام (1), ازدواج (1), اسبابی برای انتقال (1), است؟ (1), استخردانشگاه صنعتی اصفهان (1), حدیث (1), حدیث معراج (1), تا پاکیزگی (1), حسینیه سیدالشهدا (1), حسینیه دستگرد (1), انتظار (1), انتظارات امام حسن(ع) از شیعیان (1), اول (1), ایام (1), الگو (1), المبیت (1), امام حسن (ع)؛اسوه حسن و کرامت (1), امام حسن مجتبی علیه السلام (1), حضرت زهرا(ع) (1), حضرت معصومه(س) (1), حضرت مهدی(ع) (1), حلول (1), حلول ماه مبارک رمضان (1), خانواده (1), خلاصه اى از زندگانى امام هادى علیه السلام-فرهنگسرای سیدالشهداء د (1), خم (1), خواص اعجاب انگیز آیة الکرسی (1), خورشید شرق ؛ نگین خراسان (1), داستانها (1), داستانهای (1), دانلود (1), دانلود فایلهای صوتی-محرم1393 حسینیه دستگرد قداده (1), در اربعین چه گذشت؟ -حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -دستگردقداده (1), در باب میزبان و میهمان (1), درس هائی از ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی (1), درس هایی از قرآن (1), درفراق امام مهدی(عج) (1), رهنمود های تربیتی امام موسی کاظم (1), روز (1), روز پیروزى بر طاغوت نفس (1), روزه (1), ریشه‏هاى تاریخى وهّابیّت (1), زمان (1), زندگانی (1), زندگانی کریم اهل بیت(ع) (1), زندگی‌نامه امام موسی کاظم علیه السلام (1), زندگینامه امام صادق (علیه السلام)(1) (1), دعای روز مباهله-حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), دعوا (1), دعوت کردن،آداب دعوت کردن (1), دل نوشته ای در غربت امام زمان (عج) (1), دهه (1), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدالشهداء (1), دستگردقداده-حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده-فرهنگسرای دستگردقداده (1), دعاهای روز های ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان(2) (1), دعاهای ماه مبارک رمضان (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (1), حسینیه وفرهنگسرای دستگردقداده (1), میلادامام علی (1), میهمان (1), ندبه امام صادق(ع) (1), نماهنگ (1), نکات تغذیه ای (1), معراج پیامبر اکرم (1), معرفت (1), مقام شفاعت حضرت معصومه (1), منزلت کریمه اهل بیت نزد علما و مراجع (1), منشور نسل جوان در سیره امام صادق (علیه السلام) (1),