حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س)

مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) به مدت سه شب باسخنرانی حجت الاسلام کشکولی و مداحی مداحان اهلبیت برگزار میگردد

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

سایت درحال بروز رسانی میباشد

حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء

هیئت سیدالشهداء(ع)


1

دیگر صفحات

حجت الاسلام سروری

شوق وصال

آرشیو مطالب

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

آستان امامزاده سید ابوالحسن(ع)

پایگاه شهدای دستگردقداده

شهدای دستگرد قداده

بررسی فقهی شرایط پذیرش دعوا

نویسنده: دکتر امرالله نیکو منش

چکیده مقاله 

استماع و پذیرش هر دعوا علیرغم حق یا ناحق بودن و علیرغم ثابت یا رد شدن آن، مستلزم وجود شرایطی در مدعی، مورد دعوا و خود دعوا است. بدیهی است عدم وجود هر یک از این شرایط، حتی اگر دعوا اساساً قابل اثبات باشد موجب عدم پذیرش ابتدایی دعوا خواهد بود. در مقاله زیر به اختصار به بعضی از این شرایط اشاره خواهد شد. 

 

مقدمه 

یکی از مباحثی که فقها پیرامون مدعی و دعوا مطرح می کنند، شرایط مربوط به آن دو است. ایشان غالباً در کتاب قضاء و در مبحث مدعی و منکر به این شرایط که بالغ بر ده شرط است اشاره نموده و در جهت نفی و اثبات آن سخن به میان آورده اند. بعضی از این شرایط به مدعی بازمی گردد و تعدادی مربوط می شود به مورد دعوا و شماری نیز از شرایط دعوا به حساب می آید. 

در مقاله پیش رو به تعدادی از این شرایط به طور مختصر اشاره خواهد شد: 

 

1 ـ مدعی باید واجد شرایط تکلیف باشد

منظور از شرایط عامه تکلیف شرایطی است که تعلق تکلیف شرعی به انسان متوقف بر وجود این شرایط در اوست. شرایط عامه تکلیف عبارت است از عقل، بلوغ، اختیار و قدرت. در صورتی که شخص دارای شرایط فوق نباشد و حتی یکی از شرایط مذکور در او مفقود باشد ادعای او مسموع نخواهد بود. 

بنابراین دعوای شخص مجنون و نابالغ پذیرفته نیست، حتی اگر شخص نابالغ مراهق باشد، یعنی در سنی نزدیک به سن بلوغ باشد. 

دلایل اشتراط شرایط عامه تکلیف در مدعی: 

دلیل اول: از جمله ادله ای که دلالت بر اشتراط موصوف دارد روایاتی است که بر بی اعتباری کلام نابالغ و مسلوب العبارت بودن او دلالت دارد. همچنین روایاتی که بر رفع قلم از شخص نابالغ دلالت می کند. (1)

دلیل دوم: اصالت عدم ترتب آثار دعوا دلالت دارد که چون بر لزوم پذیرش ادعای شخصی که دارای شرایط عامه تکلیف نیست دلیلی نداریم لذا اصل عدم جاری کرده و چنین لزومی را با اصل مذکور رد می کنیم. بنابراین تا وقتی مدعی متصف به شرایط عامه تکلیف نباشد، دعوای او پذیرفته نیست. 

دلیل سوم: لازمه امکان اقامه دعوا توسط شخص غیرمتکلف این است که مدعی در صورت اثبات ادعایش بتواند مدعی علیه را بر انجام محکوم به ملزم نماید در حالی که بدون شک شخص غیر متکلف قادر به چنین عملی نیست. لذا فایده ای برای اقامه دعوا از سوی شخص غیرمکلف متصور نخواهد بود. 

ممکن است برای هر یک از ادله فوق به این شکل ایراد نمود: بر دلیل اول این اشکال را می توان طرح کرد که روایات مذکور صرفاً بر عدم اعتبار کلام شخص غیرمکلف در معاملات دلالت دارند نه بر عدم امکان استماع ادعای ایشان. بعلاوه در سایر موارد نظیر وصیت چنین نیست و کلام شخص مراهق معتبر است. روایت رفع قلم نیز منحصراً در احکام لزومی یعنی وجوب و حرمت جاری است. لذا هیچ اشکالی ندارد اگر گفته شود ادعای شخص ممیز پذیرفته می شود هر چند به سن بلوغ نرسیده باشد. مثل جایی که ادعا نماید جنایتی بر او واقع شده است. 

ایرادی که بر دلیل دوم می تواند نمود این است که در اصول فقه قاعده ای وجود دارد که می گوید: «الصل دلیل حیث لا دلیل» یعنی اصل جایی کاربرد دارد که دلیلی وجود نداشته باشد. حال که ادله ای مبنی بر لزوم پذیرش ادعای شخص مراهق وجود دارد مانند مورد وصیت که سابقاً ذکر شد. پس محلی برای جریان اصالت عدم باقی نمی ماند. 

در پاسخ به استدلال سوم نیز می توان گفت هیچگونه ملازمه ای بین قدرت بر اقامه دعوا و قدرت بر مطالبه حق ثابت شده وجود ندارد، زیرا مطالبه حق در مورد شخص غیر مکلف به عهده ولی اوست. و هیچ مانعی ندارد که غیرمکلف خود ادعای حقی را نماید و پس از نبوت، مطالبه آن به عهده ولی او می باشد. همچنانکه اگر همین شخص مالی را بخرد مالک آن می شود لکن چون حق تصرف ندارد، تصرف در آن به عهده ولی او خواهد بود. 

اما به هر حال ضعف این سه دلیل مانعی در اشتراط تکلیف در مدعی بوجود نمی آورد و غالب فقها تکلیف را در مدعی شرط کرده اند. هرچند در استدلال به وجوه مختلفی استناد نموده اند. 

 

2 ـ ادعای مدعی به نفع خود او یا موکل یا موصی علیه و یا مولی علیه او باشد. 

ادعا وقتی مسموع است که از سوی شخص ذی نفع یا وکیل یا وصی یا ولی او مطرح گردد. لذا اگر ادعای مدعی به حال او یا افراد موصوف نفعی نداشته باشد مسموع نخواهد بود. پذیرش ادعای مدعی العموم بر علیه اشخاص نیز از این جهت است که او در حکم وکیل عموم مردم است. 

سؤالی که در این خصوص می توان مطرح نمود اینست که آیا دعوای اشخاصی نظیر مرتهن، ودعی، مستعیر و ملتقط نسبت به مالی که بعنوان رهن، ودیعه، عاریه یا التقاط در دست دارند. آیا قابل پذیرش است یا خیر ؟ جواب بنابر وجهی مثبت است و بنابر وجه دیگر می تواند منفی باشد. زیرا به این اعتبار که افراد مذکور در واقع بعنوان وکیل یا ولی از طرف مالک طرح دعوا می کنند، دعوایشان پذیرفته است. بعلاوه خود نیز به نوعی در این اموال دارای منافعی هستند. مثلاً مستعیر می تواند در منافع مال عاریه تصرف نماید و از آن بهره مند گردد. از طرف دیگر می توانیم بگوئیم دعوای چنین افرادی مسموع نیست. زیرا اولاً افراد فوق الذکر مالک مال نیستند و ذی نفع به حساب نمی آیند. ثانیاً تحت عناوین وصی یا وکیل یا ولی نیز قرار نمی گیرند و دلیلی نداریم که ایشان را در حکم وکیل یا ولی مالک قرار دهیم. 

در هر حال صاحب جواهر در این باب می گوید: « فان التزام عدم سماع دعواهم علی وجه لا تقبل منهم البینه علی من غصب منهم ذلک کما تری». (2) که صریحاً بر ضعف نظر کسانی دلالت دارد که قائل به عدم پذیرش دعوای مرتهن، ودعی، مستعیر و ملتقط در محل بحث هستند. (3)

 

3 ـ مدعی (مورد ادعا) باید امری باشد که عقلاًً و عادتاًً ممکن بوده و شرعاًً نیز جایز باشد 

ادعا نباید عقلاً، عادتاً و شرعاً غیر ممکن باشد. عدم امکان عقلی مانند جایی که مدعی نسبت به مدعی علیه ادعای بنوت نماید و بگوید من فرزند او هستم، در حالیکه سن او بزرگتر از سن مدعی علیه باشد. این ادعا عقلاً امکان پذیر نبوده و غیرممکن است. ادعای بنوت غالباً در موارد فوت مورث و دعوای ارث صورت می گیرد. 

غیرممکن در عادت مثل جایی که مدعی ادعا کند، پول زیادی را به مدعی علیه قرض داده است، در حالیکه فقر او از ابتدای عمر محرز باشد. عادتاً کسی که فقیر است نمی تواند مبلغ زیادی پول را به کسی قرض دهد، و غیر ممکن شرعی مانند جایی که شخص ادعای زوجیت با محارم خود را نماید و یا ادعای مالکیت اموالی را بکند که شرعاً قابل تملک نیستند. بعضی از اموال در بین مسلمین شرعاً قابل تملیک و تملک نیست، مانند خمر. بنابراین اگر کسی ادعای مالکیت خمری را نماید ادعایش مسموع نیست. 

ذکر این نکته ضروری است که صرفاً ادعای مالکیت چنین اموالی پذیرفته نیست لکن اگر مدعی اختصاص حقی را نسبت به این اموال ادعا کند، قطعاً دعوایش پذیرفته خواهد شد. مثلاً ادعا کند خمری را که در دست شخص معینی است، می خواهد به سرکه تبدیل کند، و این حق به او اختصاص دارد. این دعوا پذیرفته می شود، زیرا حق موصوف، منفعت حلالی است که مدعی می تواند از آن برخوردار باشد. 

شهید اول معتقد است هر چند ادعای عقود فاسد نظیر ادعای ربوی یا هر بیع فاسد و نامشروع قابل استماع و پذیرش از سوی حاکم نیست، لکن در عین حال بر مدعی نیز لازم نیست به شرایط موجب صحت در عقد بیعی که انجام داده تصریح کند. مثلاً بگوید من با ایجاب و قبول صادر از جانب مکلف و... چیزی را خریدم. 

4 ـ مدعی به (مورد ادعا) از جهت نوع، صفت و مقدار معلوم باشد 

مدعی در صورتی که معلوم نباشد، پذیرفته نخواهد شد. زیرا چنین دعوایی اساساً ثمره ای در پی نخواهد داشت. بنابراین اگر شخصی ادعا کند چیزی از مدعی علیه طلب دارم بدون این که آن را مشخص نماید، دعوا از او پذیرفته نخواهد شد. 

ایرادی که بر این استدلال (فقدان ثمره در دعوا) وارد شده، مسئله ای است که در باب اقرار به امر مجهول مطرح شده است. فقها معتقدند اگر شخصی به امر مجهولی اقرار کند، او را به تفسیر آن ملزم می کنند. و مقر له می تواند به استناد اقرار مقر بر علیه او ادعا نماید و مجهول بودن اقرار مانع طرح دعوا علیه او نخواهد شد. در بحث حاضر نیز هر چند ادعای مدعی، مجهول است. اما می توان به جای این که کلا حق دعوا را از او ساقط کرد، او را ملزم به تفسیر آن نمود. 

شیخ طوسی در این خصوص می گوید: «دعوا صحیح نیست مگر این که معلوم باشد، بجز مسئله وصیت که ادعای موصی له هر چند بطور مجهول، صحیح بوده و مسموع خواهد بود. علت این است که وصیت مال مجهول از جانب موصی و به نفع موصی له صحیح است و وصیت کننده می تواند بگوید مالی را برای فلان شخص وصیت کردم. لذا وقتی وصیت به مجهول صحیح باشد، ادعای چنین وصیتی نیز توسط موصی له صحیح بوده و مسموع خواهد بود. و تفاوت عقد وصیت با سایر عقود در همین مطلب است که در سایر عقود موضوع عقد نباید مجهول باشد، در حالی که در مورد وصیت این چنین نیست و موصی به می تواند مجهول باشد.» (5)

مرحوم نجفی پس از اینکه معلوم بودن مدعی را در پذیرش دعوا شرط می گوید: «نظر شیخ طوسی، ابوصلاح حلبی، ابن حمزه، ابن زهره و ابن ادریس نیز همین است.» (6) سپس در استدلال برای چنین شرطی می گوید: «علت این شرط این است که اگر مدعی به مجهول باشد، در فرضی که مدعی علیه ادعا را بپذیرد و حکم به امر مجهول شود، حکم موصوف بی ثمر خواهد بود، زیرا قابل مطالبه نیست.» (7)

هر چند در اشکال به این استدلال برخی از فقها گفته اند همان بحثی را که در اقرار به مجهول مطرح می شود، در اینجا نیز مطرح می کنیم و می گوئیم مدعی علیه پس از قبول وادار به تفسیر می شود، و در صورت استنکاف تا تفسیر آن حبس می شود ؛ لکن با وجود این برخی از فقها با رد این تشبیه معتقدند بین اقرار و ادعا تفاوت وجود دارد. زیرا اقرار همیشه علیه مقر است. لذا انگیزه ای بر تفسیر و توضیح وجود ندارد، اما در ادعا همیشه امر به نفع مدعی است، لذا داعی و انگیزه برای تفسیر وجود دارد. مرحوم نجفی در ادامه می گوید: «از نظر من تحقیق در امر این است که بگوئیم اگر دعوا از هر حیث مجهول بود مثل این که بگوید من از چیزی از مدعی علیه طلب دارم، این دعوا مسموع نخواهد بود. اما اگر مجهول از جهت فرد باشد یعنی یک کلی را ادعا نماید که هر یک از افراد آن را می توان بعنوان مدعی علیه تعیین کرد، چنین دعوایی مسموع خواهد بود و بیشتر فقها و متأخرین همین نظر را دارند.» (8) 

 

5 ـ دعوا باید صریح در استحقاق باشد 

صراحت در استحقاق اینست که از دعوای مدعی معنای دیگری محتمال نباشد. و مقصود مدعی صرف اخبار نباشد. بعنوان مثال اگر مدعی بگوید کتابی که در دست مدعی علیه است به کتابخانه من تعلق داشته است، چنین دعوایی پذیرفته نیست، زیرا ممکن است واقعا همینطور بوده لکن به ناقل شرعی و قانونی به ذوالید منتقل شده باشد. 

 

6 ـ دعوا بر فرض ثبوت، دارای اثر قانونی و شرعی باشد 

گاهی اوقات دعوا ثابت است لکن اثر قانونی و شرعی ندارد. به اتفاق فقها هر یک از هبه و وقف قبل از قبض عقدی جایز است. به این معنا که واقف و هبه کننده حق فسخ آن را دارند حال اگر در چنین موردی کسی ادعا کند که طرف مقابل مالی را به او هبه کرده لکن هنوز اقباض صورت نپذیرفته، این دعوا مسموع نخواهد بود. زیرا به فرض ثبوت دارای اثری نخواهد بود و هبه کننده می تواند پس از اقرار به هبه آن را فسخ نماید.

 

7 ـ مدعی در دعوایش جازم باشد 

در صورتی که مدعی ادعای خود را به طور شک و وهم و ظن مطرح نماید، ادعا از او پذیرفته نخواهد شد. به دلیل این که اولاً به چنین شخصی مدعی نمی گویند. زیرا مدعی کسی است که ثبوت امری را بر علیه دیگری ادعا کند و ادعای ثبوت، غیر از احتمال ثبوت است. بعلاوه اگر چنین دعوایی مسموع باشد، و مدعی علیه در قبال آن سکوت نموده و قسم را به مدعی رد کند و با قسم مدعی حکم ثابت شود، مدعی حق مطالبه چنین حقی را شرعاً نخواهد داشت. بنابراین حکم لغو خواهد بود و استماع چنین دعوایی نیز به تبع حکم لغو خواهد بود. چه بسا رد قسم یا قسم خوردن مدعی نیز در این صورت صحیح نباشد. 

در این مورد نظر فقها متفاوت است. گروهی معتقدند در موارد تهمت که احتمال توجه اتهام به مدعی علیه وجود دارد چنین دعوایی پذیرفته می شود. اما در غیر موارد تهمت دعوای ظنی مسموع نخواهد بود. برخی دیگر معتقدند در صورتی که ادعا در حد ظن و احتمال قوی باشد مسموع است، و در غیر این صورت دعوا پذیرفته نخواهد شد. گروه سوم به این شکل به تفصیل پرداخته اند که اگر مدعی از اموری است که اطلاع از آن مشکل باشد ادعای ظنی پذیرفته می شود، و اگر اینچنین نبود ادعا غیر قابل پذیرش است. چون مدعی می تواند بینه بیاورد و ادعایش را به طور قطع بیان کند. و بعضی نیز نظیر صاحب جواهر معیار پذیرش و عدم پذیرش دعوا را در این مورد عرف قرار داده اند. 

مرحوم نجفی پس از ذکر مطالبی در این باره از مسالک الافهام نقل می کند: «آنچه در خصوص لزوم جزم صحبت شد، صرفاً در حد زبان است نه در باطن و نفس الامر. بنابراین کافی است در کلام بطور جازم ادعای خود را مطرح کند. لکن در باطن و نفس لامر لازم نیست مدعی در اعتقادش جازم باشد و معتقد به استحقاق مدعی به باشد. زیرا در ادعای مدعی اعتقاد نفسی به محق بودن، شرط نیست همچنانکه اگر شخص مقر به نفع کسی اقرار نماید، مقر له می تواند بر اساس آن اقرار، ادعا نماید هر چند باطناً عالم و معتقد به حق نیست.» (9) 

 

پی نوشت ها :

1 ـ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، انتشارات دار احیاء التراث العربی، جلد 18، ص 317.

2 ـ نجفی محمد حسن، جواهر الکلام، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم 1362 ه.ش، جلد 40 ص 146.

3 ـ یعنی: «پذیرش این مطلب که دعوای (مرتهن، ودعی، مستعیر و ملتقط) در خصوص وقوع غصب مال از آن ها مسموع نیست دارای اشکال است».

4 ـ مکی عاملی محمد، الدروس الشرعیه، انتشارات مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول 1414 هـ . ق، جلد 2 ص 83.

5 ـ طوسی محمد، المبسوط فی فقه الامامیه، انتشارات المکتبه المرتضویفه، 1378 هـ . ق، جلد 8، ص 123.

6 ـ نجفی محمد حسن، جواهر الکلام، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم 1362 ش، ج 40، ص 147 

7 ـ همان.

8 ـ همان. 

9 ـ همان، ص 153. 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/5/4 | نظر

امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و روایات

نویسنده :مهدی بخت اور 

پیش گفتار 

اسلام ،مکتبی جامع و آیینی کامل است که هم برای ویژگی های زندگی فردی انسان و هم برای شکل دهی به روابط سالم اجتماع، برنامه ریزی کرده است. از طرفی، بیشتر دستورات دین ،حتی در بخش هایی که به احکام عبادی و تنظیم رابطه ی فرد با خدایش پرداخته، از جنبه ای اجتماعی نیز برخوردار است .

رفتارهای شخصی افراد ،گرچه در مرحله نخست تأثیر مستقیم بر روح و روان شخص بر جای می گذارد، اما از محدوده ضمیر فرد فراتر می رود و به اجتماع نیز می رسد. خصوصیات فردی و خلقیات شخصی که در رفتار عضوی از جامعه ظاهر می شود ، به سان موجودی متحرک عمل می کند و حصار محدود محل پیدایش خویش را درهم می شکند و در شاکله محیط اجتماعی به جریان می افتد. به راحتی از واحدی به واحد دیگر منتقل شده و در پی فتح دل های دیگر برمی آید .

این گونه تأثّرات وجدانی ،نیاز به مقدمه چینی های عقلی و خسته کننده و فراهم سازی زمینه و آماده سازی مقدمات و مرحله بندی ندارد ؛یعنی زمانی که این ویژگی ها در درون یک شخص که عضوی از مجموعه 

است ،متولّد می گردد ،بی درنگ در رفتار و منش بیرونی او ظاهر می شود و در اوّلین فرصت خود را در صحنه ارتباط با دیگران به نمایش می گذارد .

در نهایت، یک رفتار فردی به راحتی فراگیر شده و تبدیل به منش اجتماعی می شود. رفته رفته و به صورتی کاملاً طبیعی در قالب یک رسم پایدار جمعی درآمده و به عنوان شاخص های شناخت رفتارهای اجتماعی یک جامعه مطرح می شود .

آیین اسلام که در پی آراستن روان فردی انسان و ترسیم ساختار زندگی جمعی بر اساس فضائل اخلاقی است، برای کنترل این حرکت خزنده در کالبد اجتماعی اندیشیده و تمهیدات فراوانی مهیا کرده است که از جمله آنها می توان به دستور دینی «امر به معروف و نهی از منکر»(1)اشاره کرد .

بر اساس این وظیفه شرعی ، هر کس علاوه بر مسئولیت حفظ و کنترل خویشتن ،در قبال دیگران نیز مسئول است ؛ به گونه ای که هر فرد جامعه اصلاح خود را در گرو تحقق صلاح محیط زندگی خود می داند .

در حقیقت ،یک فرد به منزله ی نگهبانی است که در جامعه بر برج و باروی مرزهای نیکی ها و پلیدی ها جای گرفته و برای تحقق خیر و صلاح عمومی پاس می دهد .او مکلف است که هر گونه لغزش همراهان را چون خطای خویش دانسته و به محض آگاهی و شناخت آن ها در صدد علاج برآید. اگر خوبی ها را مشاهده کرد، ترغیب و تأیید و همراهی نماید ؛(تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ و التَّقوی )، (2) و اگر رفتارها را در مسیر رشد و صلاح ندید ،از آن ها دوری گزیده و حتی دیگران را از گرایش به آن سوی باز دارد ؛(و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان ).(3)

خدای تعالی با شناخت کاملی که از روح و روان تأثیرپذیر این موجود شگفت آمیز و گل سرسبد عالم خلقت دارد ،در مجموعه احکام و معارف دینی همچنان که برای اصلاح رفتار و اخلاق او تدابیر سودمندی اندیشیده ،بر اصلاح محیط اجتماعی نیز تأکید فراوان نموده است.

انسان به صورت طبیعی نیازمند زندگی جمعی است و اصطلاحاً «مدنیّ بالطبع »است ؛یعنی تن دادن به الزامات زندگی اجتماعی، جزء سرشت های ذاتی او است و به تعبیر ارسطو آنان که از مدینه خارجند ،یا از ما برترانند و جزء فرشتگان ،و یا از پست ترانند و جزء درندگان .(4)

بی تردید ،این از ویژگی های آیین اسلام است که به جهت جاودانگی و همگانی بودن این دین، و ضرورت پاسخگویی به تمامی مشکلات بشریت،به حل معضلات اخلاقی و رفتاری جامعه با تکلیف به فریضه امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است .البته جای این دستور اجتماعی با این ویژگی ،در فرهنگ ها دیگر کاملاً خالی است .(5)

فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر » اگر در جایگاهی که شریعت برای آن پیش بینی کرده است قرار بگیرد ،مهم ترین نقش را در روند تحول 

و تکامل جامعه اسلامی ایفا خواهد نمود .این وظیفه نه تنها فریضه ی مهم دینی و از جمله فروع مسلم دین است ،بلکه زمینه ساز تحقق دستورات دیگر است .

امام خمینی رحمه الله به عنوان فقیهی اسلام شناس و اندیشمندی مصلح که تمام توان و فکر خویش را مصروف آسیب شناسی جامعه بزرگ اسلامی ،خصوصاً ایران ،و اصلاح روابط اجتماعی بر اساس تعالیم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نموده بود، جایگاهی اساسی برای فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر» و ضرورت شناخت اهمیت و تعیین مصادیق معروف و منکر در نظر داشت .ایشان بسیاری از تلاش ها و فعالیت های اجتماعی -سیاسی خویش را بر مبنای عمل به این فرضیه سامان می داد .در دوران مبارزات ، یکی از مبانی اساسی تشخیص ضرورت ورود به میدان مبارزه با حکومت طاغوت و جایگزین کردن حکومت مشروع، بر وجوب این فریضه استوار بود. ایشان شاخص ترین فقیه دوره ی معاصر بودند که امر به معروف و نهی از منکر را وارد برنامه عملی یک انسان متدین کردند و در مباحث فقهی ،خصوصاً رساله ی توضیح المسائل بخشی را به طور ویژه به بیان احکام این فریضه اختصاص دادند .(6)از لحاظ نظری از سال 1363ق. در دستنویس های خویش و همچنین از سال 1323ش. در کتاب کشف اسرار به اهمیت این فریضه پرداخته و از نظر فتوایی نیز در رساله ی تقیّه (1373ق)، المکاسب المحرمه (1380ق)، تحریر الوسیله ،استفتائات و توضیح المسائل ،این فرضیه را مورد بررسی قرار داده اند. بی شک ،مهم ترین اثر ایشان درباره امر به معروف و نهی از منکر، «کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر »تحریر الوسیله است که در سال 1384ق .به نگارش درآمده است .

بعد از پیروزی و استقرار حاکمیت دینی در کشور که خود حاصل انجام وظیفه بر اساس عمل به تکلیف اجتماعی «امر به معروف و نهی از منکر»محسوب می شود، امام خمینی در نخستین روزهای تثبیت حاکمیت با تأکیدی ویژه، به ضرورت توجه به بسط فرهنگ اجرایی این فریضه تأکید داشتند .ایشان طی فرمانی در سال 1358ش .به شورای انقلاب مأموریت دادند که اداره ی «امر به معروف و نهی از منکر»را تأسیس نمایند .(7)علاوه بر آن، ایشان همواره در طول سال های رهبری انقلاب 

تأکیدات و توصیه های فراوانی در زمینه اهمیت این فرضیه، چگونگی عمل به آن، آثار اجتماعی آن و نیز شناخت مصادیق معروف و منکر بیان فرموده اند که به جهت کثرت آن ها ،یک جلد از آثار موضوعی تبیان را به خود اختصاص داده است .(8)

سیره عملی امام رحمه الله نیز سراسر آکنده از رفتارهایی است که نشانگر نهایت دقت و توجه ایشان به اصلاح عملکرد دیگران است. همواره منسوبین و وابستگان امام شاهد و ناظر واکنش های جدّی و در عین حال ملیح ایشان در این گونه موارد بوده اند. نمونه ی زیر بیانگر این واقعیت است که التزام به دستورات شریعت و توجه به رعایت چارچوب های دینی از سوی همگان ،نهایت آرزوی ایشان و توصیه ی اکید پایانی عمر شریف و پر بار آن حضرت است. آن چنان که از خاطرات نزدیکان امام که در آخرین لحظات وداع با پیر و مرادشان در کنار بستر نورانی شان حضور داشتند ،بر می آید، ایشان آخرین توصیه و سفارش را این چنین فرمودند که :«این راه، راه سختی است»، و بارها تکرار کردند که :«گناه نکنید ».(9)

و یا از عروس حضرت امام رحمه الله این چنین نقل شده است :

یک روز قبل از آن که امام به بیمارستان بروند ،توصیه ای در مورد غیبت کردند .ایشان نمی گفتند :غیبت نکنید ؛چون آن را نباید بکنیم ؛بلکه می گفتند :سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود، شرکت نکنید ...

توصیه دیگر ایشان اهمیت دادن به نماز اول وقت بود .(10)

و این نصیحت مبارکی است که ایشان همواره دوستدارانش را به آن سفارش می فرمود که :«سعی کنید کارهای خوب را انجام بدهید و کارهای بد را ترک کنید ».(11)

این نوشتار که در نُه بخش تنظیم گردیده است ،از نگاه اخلاق اجتماعی در جستجوی مفهوم و ماهیت فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»بوده و به بیان جایگاه و نقش آن در تحولات اجتماعی از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله اختصاص دارد .


امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و روایات 

فریضه «امر به معروف و نهی از منکر»،از مهم ترین فرائض دینی است که بر اساس آیات شریفه قرآن و همچنین دستورات ائمه طاهرین علیهم السلام مورد تأکید جدی بوده و از جمله ضروریات دین به شمار می آید.(12)

الف -آیات 

خداوند متعال در موارد متعددی از قران کریم و با بیان های مختلف، اهمیت و ضرورت التزام به انجام آن را توصیه می فرماید :

خداوند متعال در سوره آل عمران ضمن بیان لزوم عمل به «امر به معروف و نهی از منکر»گروهی را که به اجرای این مهم بپردازند، «امت رستگار» معرفی می کند؛

(ولتکن منکم امة یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن 

المنکر و اولئک هم المفلحون؛ (13) باید از میان شما گروهی باشند که به خیر، دعوت و امر به معروف و نهی از منکر کنند که اینان رستگارانند .

به تصریح این آیه ی شریفه، گروهی که به این مهم عمل کنند، به رستگاری نائل می شوند .امر به معروف و نهی از منکر که در این آیه در ردیف دعوت به خیر قرار گرفته است، فضای مطلوبی را به وجود می آورد که انسان های طالب حقیقت بتوانند به راحتی راه های نیل به سعادت را جستجو کرده و در آن قدم گذارند .

بنابراین ،امتی که بستر این رشد و تعالی را برای جامعه فراهم می آورد ،از مقام و جایگاهی بس رفیع برخوردار خواهد بود که در این آیه ی شریفه از آنان به«مفلحون» تعبیر شده است .

این گروه برگزیده در آیه ی دیگری از همین سوره ،بهترین امتی معرفی شده اند که در میان مردم پدید آمده اند :

(کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله )؛(14)شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده که امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان آورده اید .

امت نیک و ستوده ای که ایمان به خدای تعالی و امر به معروف و نهی از منکر را پیشه ی خویش ساخته و برای اصلاح محیط در تلاش همیشگی اند .

همچنین خداوند متعال گروهی از اهل کتاب را به خصلت هایی 

می ستاید و آن ها را به جهت این که اهل تذلّل در برابر خداوند و راز و نیاز و تهجد و تلاوت آیات الهی در دل شب های ظلمانی اند برمی گزیند؛ گروهی که ایمان به خدای تعالی داشته و شب های تار در سجده بوده و در صحنه انجام مسئولیت اجتماعی خویش نیز «امر به معروف و نهی از منکر» و سبقت در خیرات را پیشه خود ساخته اند ،از این افراد نیک در قرآن به «صالحین »تعبیر شده است .

(لیسوا سواء من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات الله آناء الیل و هم یسجدون * یؤمنون بالله و الیوم الآخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین)؛ (15)اهل کتاب همه یکسان نیستند؛ گروهی به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت می کنند و سجده به جای می آرند. به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در کارهای نیک شتاب می ورزند و آنان از جمله صالحان هستند .

در این آیه هم چون آیات پیشین خداوند متعال آمران به معروف و ناهیان از منکر را به امتی تعبیر می کند که با دیگران از لحاظ ارزش و جایگاه برابر نیستند .این برتری در آیه ی قبلی (خَیرَ اُمَّةٍ )و در این آیه ی شریفه با عبارت (لیسوا سواءً)کاملاً روشن و مشخص است .

از طرف دیگر، توصیف این گروه به «امّت »خود نشان دهنده ی نوعی حرکت هدفمند و در مسیر رشد و تعالی است .

واژه ی «امت » و «امام»از ریشه «الآمّ »گرفته شده است که در لغت به معانی متعددی مثل :اصل، ریشه، مبدأ، مقصد، قصد و عزیمت به کار رفته است .(16) در همه ی این معانی اشاره به نوعی حرکت و پویایی همراه با هدف نهفته است .«امّت »نیز اصطلاحاً به گروهی از مردم که در هدف مشترکند ،اطلاق می شود ؛ همچنان که «امام »نیز در زبان قرآن کسی است که حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطه انسانیت را با این واقعیت برقرار می کند ؛کسی که از جانب حق سبحانه برای پیشبرد صراط ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوی را به دست گرفته است .(17)

بنابراین ،واژه «امت »اصطلاحی قرآنی است که به جای کلماتی مانند قبیله ،قوم ،شعب و طایفه به کار رفته (18) و همواره با نوعی آرمان همراه است ؛ آرمانی که می تواند گروهی از انسان ها را که در رسالتی مشترکند ،گرد هم آورده و در مسیر امامت صالحان و اهداف انبیا متحد سازد .خداوند متعال عاملان به فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»را به بهره مندی از ویژگی های امت توصیه می کند .

از این گذشته ،از آیه ی شریفه فوق پیدا است که «امر به معروف و نهی از منکر» نه تنها از ضروریات دین اسلام محسوب می شود، بلکه بر امت های قبلی و پیروان همه ی کتب آسمانی نیز امری واجب و مسلم بوده است ؛ چنان که عمل به این فرضیه را جزو توصیه های حضرت لقمان به فرزندش می داند :یا بنی أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما أصابک أن ذلک من عزم الامور )؛(19)ای پسرک من ! نماز بگزار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر هر چه بر تو رسد، صبر کن که این از کارهایی است که نباید آن را سهل انگاشت.

همچنین خداوند متعال در توصیف گروهی برگزیده که در راه اهداف الهی از خانه و کاشانه ی خویش دست شسته و در پی یاری دین برآمده اند،می فرماید :(الذین إن مکَّنَّاهم فی الارض أقاموا الصلوة و آتوا الزکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور )؛(20)همان کسی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم ،نماز برپا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند .و فرجام همه ی کارها از آن خداست.

آیاتی که ذکر شد ،به خوبی اهتمام شارع را به تحقیق فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه نشان می دهد .اهمیت این فریضه به حدی است که خداوند متعال در سوره ی توبه در توصیف مؤمنانی که مورد رحمت الهی قرار خواهند گرفت،«امر به معروف و نهی از منکر»را مقدم را اقامه ی نماز برشمرده است :

(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله إن الله عزیز حکیم )؛(21)مردان و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند ،همدیگر را به نیکی ها فرمان داده و از پلیدی ها نهی می کنند ،نماز به پای می دارند و زکات می پردازند و از خدا و رسولش اطاعت می نمایند .البته که رحمت الهی شامل حال آن ها است .همانا خدا غالب و حکیم است .

در این آیه شریفه نکته ی لطیف دیگری از جهت جایگاه امر به معروف و نهی از منکر قابل تأمل است؛لازمه ی داشتن ایمان واقعی این است که مؤمنان نسبت به همدیگر رابطه دوستانه داشته و در سرنوشت همدیگر شریک باشند.لازمه چنین محبتی نیز امر به معروف و نهی از منکر است و لازمه ی امر به معروف و نهی از منکر ،قیام بندگان به وظیفه ی عبادت و خضوع نسبت به پروردگارشان است؛ یعنی برپا داشتن نماز و دستگیری از فقرا و پرداخت زکات .به این ترتیب، لازمه ی امر به معروف و نهی از منکر اطاعت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و زنده شدن تمام احکام و دستورات دینی است.(22)

بنابراین طبق آیه شریفه ،فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر در نهایت، سبب اطاعت مطلق پروردگار و بر پایی تمام احکام دین و زدوده شدن پلیدی ها از روی زمین خواهد شد.شاید به این جهت است که در 

روایات نیز این فرضیه را زمینه ساز برقراری عدالت اجتماعی در جامعه اسلامی معرفی کرده اند .(23)

ب-روایات 

در ادامه به بیان گزیده ای چند از احادیث معصومین علیهم السلام در این موضوع بسنده می کنیم .

اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر

از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود :

(... إن الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر سبیل الأنبیاء و منهاج الصُّلحاء فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلُّ المکاسب و تردُّ المظالم و تعمر الأرض و ینتصف من الأعداء و یسقیم الأمر»؛(24) امر به معروف و نهی از منکر ،روش پیامبران و راه و رسم صالحان است که به سبب آن واجبات دینی ،برپا شده و راه ها، امن و خرید و فروش مردم حلال، و حق کشی ها برطرف، زمین آباد ،و حق از دشمنان ستانده ،و امر حکومت پایدار می شود .

در این حدیث شریف،این فریضه، شیوه انبیا و صلحا معرفی گردیده است که عمل به آن ،آثار فراوانی در اصلاح روابط جمعی و محیط زندگی مسلمانان به بار خواهد آورد .همچنین مضمون این حدیث شریف در کتاب تحف العقول از امام حسین علیه السلام روایت شده است که در فصل سوم مورد بررسی قرار می گیرد .


نتیجه ترک فریضه 

قال امیر المؤمنین علیه السلام :«من ترک إنکار المنکر بقلبه و لسانه فهو میّت بین الأحیاء»؛(25)کسی که منکرات را با قلب و زبانش نکوهش نکند ،در حقیقت مرده ای است که در بین زندگان جای گرفته است .

تعبیر «میت بین الأحیاء» به روشنی مؤید این نکته است که این فریضه برای تحرک و پویایی مجتمع اسلامی بر محور صلاح و رشد تشریع شده است .در حقیقت، شخص عمل کننده به این دستور دینی، موتور محرّکه ی جامعه اسلامی است که با تمسک به «امر به معروف و نهی از منکر» که در روایت پیش از آن به «سبیل» و شاهراه هدایت انبیا تعبیر شده، همگان را در مسیر تعالی به سوی کمال ،حرکت می دهد و ترک کننده این مسئولیت همچون مرده ای است که تنها در میان جامعه انسانی از حیات حیوانی برخوردار است .

در روایت دیگر، تارک این فریضه به محرومیت از دین خدا توصیف شده است :

قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم:«إنّ الله عزّ وجلّ لیبغضُ المؤمن الضّعیف الّذی لا دین له 

فقیل :و ما المؤمن الضَّعیف الّذی لا دین له؟ قال: الّذی لا ینهی عن المنکر»؛(26)خدای عزّ وجل مؤمن ضعیفی را که دین ندارد ،دشمن می دارد .سؤال شد که :مؤمنی ضعیف که از دین بی بهره است، کیست ؟فرمود :شخصی که از زشتی نهی نمی کند .


پیامدهای بی توجهی به این فریضه 

حضرت امیر علیه السلام بعد از ضربت خوردن در شهر کوفه در ضمن وصیّتی به امام حسن و امام حسین علیهما السلام، آنان را به مواظبت بر انجام این فریضه توصیه می فرماید .ایشان در ضمن تأکید بر عدم غفلت از این فریضه، تبعات بی توجهی به آن را نیز گوشزد می کنند:

«لا تترکوا الأمر بامعروف و النّهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم، ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم »؛(27)امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند .آن گاه دعا کنید و از شما نپذیرند .

مشابه این روایت ،حدیث دیگری از امام رضا علیه السلام است که فرموده :

«لتأمرونّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر أو لیستعملنّ علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»؛ (28)امر به معروف و نهی از منکر نمایید و گرنه بدکاران بر شما مسلّط خواهند شد که در آن شرایط دعای نیکان نیز مورد اجابت قرار نمی گیرد .

در این دو روایت به آثار وضعی ترک فریضه اشاره شده است ؛به این ترتیب که ترک امر به معروف و نهی از منکر رفته رفته منجر به تثبیت امور ضد اخلاقی شده و به صورت طبیعی افراد بدکار که در صدد عمل به معاصی هستند ،در جامعه به سلطه دست پیدا خواهند کرد .در چنین شرایطی است که حتی نیکان جامعه نیز باید به سبب ترک تکلیف امر به معروف و نهی از منکر ،به روزگار سختی گرفتار شوند که از آن در این دو روایت، به عدم استجابت دعا تعبیر شده است؛ یعنی پیامد ترک این مهم به گونه ای است که اسباب شمول رحمت واسعه ی الهی را از جامعه، حتی از صالحان نیز دور می کند و در حالت اضطرار ،التجا و تضرع پاکان به جایی نمی رسد.

حضرت امام باقر علیه السلام در ضمن روایتی اوصاف قومی را که در آخرالزمان می آیند ،بیان فرموده که از جمله ی آن ها این است که فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»را سبک شمرده و به آن عمل نمی کنند. پس آن حضرت عقویت سختی را برای چنین گروهی پیش بینی می کند :

«...هنالک یتمّ غضب الله عزّ وجلّ علیهم فیعمّهم بعقابه فیهلک الأبرار فی دار الفجّار و الصّغار فی دار الکبار»؛(29) در آن زمان است که غضب خداوند بلند مرتبه بر آنها فرود می آید که عقاب الهی همه را فرا می گیرد ؛به صورتی که نیکان در خانه ی بدکاران و کودکان در کنار بزرگان هلاک می شوند .

تاوان اظهار منکرات 

اگر منکرات در جامعه به صورتی پوشیده و به دور از منظر عمومی عمل شود .عقوبت آن تنها متوجه فرد عمل کننده است؛ اما اگر آشکار شود و دیگران نیز در مقابل زشتی ها عکس العمل و مقاومتی نشان ندهند ،کیان و هستی کل جامعه بر باد می رود که عقوبت بسیار سخت و سنگینی در انتظار چنین مردمی خواهد بود .

امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرماید :

«إن الله یعذّب العامّة بذنب الخاصّة إذا عملت الخاصّة بالمنکر سرّاً من غیر أن تعلم العامّة، فإذا عملت الخاصّة بالمنکر جهاراً فلم تغیّر ذلک العامّة استوجب الفریقان العقوبة من الله عزّ وجلّ »؛(30)خداوند عموم مردم را به گناه گروه خاصی گرفتار عذاب نمی کند ،مشروط به این که آن گروه بدکار،کارهای زشت را به صورتی پوشیده عمل کنند که مردم بر آن آگاه نشوند.اما اگر گروه اندکی معاصی را آشکارا مرتکب شوند و عموم مردم هم در مقابل آن ها ساکت شوند، هر دو گروه مستوجب عذاب الهی خواهند بود .

سیره معصومین علیهم السلام

عمل به این فریضه، از جمله ویژگی های بارز ائمه معصومین علیهم السلام می باشد که در مشی و سنت عملی ایشان به صورت مشخص نمود داشته است ؛به گونه ای که در بیشتر زیاراتی که برای ائمه طاهرین علیهم السلام موجود است ،این 

ویژگی در کنار اقامه ی نماز و پرداخت زکات و جهاد در راه خدا، از اوصاف آن بزرگواران ذکر شده است ،از جمله در زیارت جامعه کبیره می خوانیم :

و أشهد أنکم ...قد أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فی الله حقّ جهاده »؛(31)شهادت می دهم که شما نماز به پا داشتید و زکات پرداخته و امر به معروف و نهی از منکر نموده و در راه خدا به شایستگی جهاد نمودید .

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/5/4 | نظر
روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|یکشنبه 94/5/4 | نظر

ریشه‏هاى تاریخى وهّابیّت


ریشه‌هاى وهّابیّت در قرون اولیه اسلامى

اگر امروز مى‌بینیم که یکى از شاخص‌ترین مبانى اعتقادى وهّابیّت حرمت زیارت قبر پیامبر گرامى صلى‌الله‌علیه‌و‌آله و ائمه اطهار علیهم‌السلام مى‌باشد، با نگاهى به گذشته درمى‌یابیم که این موضوع یک پدیده جدیدى نیست؛ بلکه این تفکر انحرافى مخالف اسلام اصیل و سیره مسلمانان، در تاریخ سابقه داشته که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌کنم:

1. معاویه بن ابو سفیان متوفاى 60:

در ملاقاتى که مغیره بن شعبه با معاویه داشت، به وى گفت: بنى هاشم دیگر اقتدار خود را از دست داده و از ناحیه آنان خطرى حکومت تو را تهدید نمى‌کند، چه بهتر که نسبت به آنان سخت‌گیرى نکنى و آنان را مورد بذل و محبت قرار دهى.

معاویه پاسخ داد:

ابوبکر، عمر و عثمان آمدند و رفتند و از آنان جز نامى نمانده است ولى هر روز پنج مرتبه فریاد «أشهد أن محمدا رسول اللّه» به گوش مى‌رسد، «فأیّ عمل یبقى مع هذا لا أم لک!؟ لا واللّه إلا دفنا دفنا»؛ با این وضع دیگر چه چیزى براى ما بنى امیّه باقى مانده است به خدا سوگند تا نام پیامبر را دفن نکنم و از زبان‌ها نیندازم، آرام نخواهم گرفت(1). روزى معاویه همین که صداى مؤذن را که شهادت به رسالت پیامبر گرامى صلى‌الله‌علیه‌و‌آله مى‌داد شنید، به صورت اعتراض گفت:

للّه أبوک یا ابن عبد اللّه ، لقد کنت عالی الهمه ، ما رضیت لنفسک إلا أن یقرن إسمک باسم ربّ العالمین(2)؛ اى فرزند عبد اللّه، همّت بلندى داشتى، از کمتر از این که نامت کنار نام خدا بیاید، رضایت ندادى.

از این رو بود که محمد رشید رضا از علماى بزرگ اهل سنّت، مى‌نویسد:

یکى از دانشمندان بزرگ غربى گفته بود که: «شایسته است که ما مجسمه معاویه را از طلا بسازیم و در میدان پایتخت کشور قرار دهیم.» از وى علت این سخن را پرسیدند، پاسخ داد: لأنّه هو الذى حوّل نظام الحکم الإسلامى عن قاعدته الدیمقراطیّه إلى عصبیّه الغلب، ولو لا ذلک لعمّ الإسلام العالم کلّه، ولکنّا نحن الألمان وسائر شعوب أروبه عربا مسلمین(3)؛ زیرا معاویه بود که سیستم حکومت اسلامى را از نظام دموکراسى به نظام استبدادى تبدیل کرد؛ اگر معاویه این کار را نکرده بود اسلام سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم آلمان و سایر کشورهاى اروپایى همه مسلمان عربى بودیم.

2. مروان بن حکم متوفاى 61:

حاکم نیشابورى و احمد بن حنبل نقل مى‌کنند:

مروان، در مسجد نبوى، ابو ایوب انصارى، صحابه پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌و‌آله را مى‌بیند که روى قبر حضرت نشسته و با ایشان راز دل مى‌گوید و اظهار عشق و ارادت مى‌کند، گردن او را گرفت و گفت: أتدری ما تصنع؟؛ مى‌فهمى دارى چه کار مى‌کنى؟

ابو ایّوب انصارى به او جواب مى‌دهد: «جئت رسول اللّه [ صلى‌الله‌علیه ‌و‌آله ] ولم آت الحجر، سمعت رسول اللّه [ صلى‌الله‌علیه ‌و‌آله ] یقول: لا تبکوا على الدین إذا ولیه أهله، ولکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله(4)؛ اینجا براى زیارت پیامبر اکرم [ صلى‌الله‌علیه‌و‌آله ] آمده‌ام، براى دیدار خاک و سنگ نیامده‌ام.

از پیامبر گرامى [ صلى‌الله‌علیه‌و‌آله ] شنیدم که مى‌فرمود: زمانى که انسان‌هاى شایسته، در مسند حکومت نشستند، غصه ندارد؛ غصه و گریه روزى است که مثل تو نااهلى در مسند قدرت قرار گرفته باشد.

3. حجاج بن یوسف متوفاى 95:

ابن ابى الحدید معتزلى شافعى(5) متوفاى 655، مى‌نویسد: حجاج بن یوسف ثقفى وقتى به مدینه آمد و مشاهده کرد که مردم اطراف قبر پیامبر صلى‌الله‌علیه‌و‌آله پروانه‌وار مى‌چرخند، گفت: تبّا لهم! إنّما یطوفون بأعواد ورمه بالیه ، هَلاّ طافوا بقصر أمیر الموءمنین عبدالملک؟ ألا یعلمون أنّ خلیفه المرء خیر من رسوله؟!(6)؛ مرگ بر این‌ها که بر اطراف استخوان‌هاى پوسیده پیامبر مى‌چرخند ـ نستجیر باللّه ـ چرا این‌ها نمى‌روند اطراف قصر عبدالملک بگردند، مگر نمى‌دانند که عبدالملک خلیفه خدا هست و بهتر از رسول و فرستاده خدا است.

مبرد، از پیشوایان ادبیات عرب متوفاى 286، مى‌نویسد:

إنّ ذلک ممّا کفّرت به الفقهاء الحجاج ، وأنّه إنّما قال ذلک والناس یطوفون بالقبر؛(7) از این رو، فقهاء حجاج را کافر مى‌دانند، زیرا این سخن را در حالى گفت: که مردم مشغول طواف قبر پیامبر گرامى صلى‌الله‌علیه‌و‌آله بودند.

4. بَرْبَهارى متوفاى 329:

حسن بن على بَرْبَهارى، عالم معروف حنبلى زیارت قبور، نوحه‌گرى و مرثیه‌خوانى بر امام حسین علیه‌السلام را براى اولین بار منع کرد و زیارت حضرت را قدغن ساخت و دستور کشتن نوحه خوانان را صادر کرد(8).

5. ابن بَطَّه متوفاى 387:

عبیداللّه بن محمد بن حمدان عکبرى، معروف به ابن بَطَّه، از فقهاى حنبلى است. بنا به نقل ابن تیمیّه، وى زیارت و شفاعت پیغمبر [صلى‌الله‌علیه‌و‌آله] را انکار کرد و معتقد بود که سفر براى زیارت قبر پیغمبر [صلى‌الله‌علیه‌و‌آله] سفر معصیت مى‌باشد و باید نماز را در این سفر تمام خواند(9).

6. ابن تیمیه متوفاى 728:

تقى الدین احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه، نظریّه پرداز وهّابیّت در قرن هشتم، همین حرف‌ها را با اسلوب جدید مطرح کرد و موجب تفرقه شدید میان امّت اسلامى گردید.

7. محمّد بن عبد الوهاب متوفاى 1205:

محمّد بن عبد الوهاب، بنیانگذار و رهبر وهّابیّت در قرن دوازدهم هجرى با همکارى تنگاتنگ «محمّد بن سعود» جدّ اعلاى فهد و با استفاده از مستشاران نظامى انگلیسى در منطقه نجد و دِرعیّه عربستان، همان افکار ابن‌تیمیه یا به تعبیر خیلى رساتر، افکار بنى‌اُمیّه را نشر داد.

پی نوشت:

(1) موفقیات زبیر بن بکار، ص 576؛ مروج الذهب، ج 3، ص 454، شرح حوادث سال 212؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 5، ص 130 و النصائح الکافیه، ص 124.

(2) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 10، ص 101.

(3) تفسیر المنار، ج 11، ص 260؛ الوحى المحمدى، ص 232، محمود أبو ریه، ص 185 و مع رجال الفکر، ج 1، ص 299.

(4) مستدرک على الصحیحین، ج 4، ص 515؛ مسند أحمد، ج 5، ص 22؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 57، ص 249، و مجمع الزوائد، ج 5، ص 245.

(5) جهت آگاهى از مذهب ابن ابى الحدید رجوع شود به کتاب: وفیات الأعیان ابن خلکان، ج 7 ، ص 342 و فوات الوفیات ابن شاکر، ج2، ص 259.

(6) شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 242، النصائح الکافیه، ص 106.

(7) الکامل فى‌اللغه والأدب، ج 1، ص 222 چاپ نهضت مصر.

(8) نشوار المحاضره، ج 2، ص 134.

(9) الردّ على الاخنایى ابن تیمیه، ص 27 و شفاء السقام سبکى، ص 263.


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|جمعه 94/5/2 | نظر

وهابیت تندرو و بازگشت به عصر جاهلیت‏

جمعى از اندیشمندان اسلامى‌


بسیارى از متفکران اسلامى معتقدند که حرکت «وهابیت تندرو» با ویژگى‌هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى از جهاتى نوعى بازگشت به دوران جاهلیت عرب است؛ زیرا بسیارى از خصائص آن دوران را با خود داشته و دارد.

دلائل و مدارک آنها را ذیلاً مى‌آوریم و داورى نهایى را به عهده خوانندگان مى‌گذاریم:

1. از بارزترین صفات عرب جاهلى خشونت و قساوت بى‌حساب بود، از کشتن انسان‌ها لذت مى‌بردند و سالیان دراز خونریزى در میان آنها متوقف نمى‌شد.

در ذیل آیه 103 سوره آل عمران در تفاسیر مختلف آمده است که میان دو قبیله «اوس» و «خزرج» جنگ‌هاى خونینى رخ داد که 120 سال به طول انجامید.

( جامع البیان، ج 4، ص 46؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 61؛ تفسیر البغوى، ج 1، ص 333؛ فتح القدیر، ج 1، ص 369 و روح المعانى، ج 4، ص 19.)

همچنین ابن اثیر در تاریخ خود بیش از شصت جنگ مهمّ زمان جاهلیت را نام مى‌برد که در آنها هزاران تن کشته شدند. البته تعداد( کامل ابن اثیر، ج 1، ص 448-321، طبع بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1408 ق.)

جنگ‌هاى کوچک و بزرگ تا 1700 جنگ نیز ثبت شده است.

(العرب قبل الاسلام، ص 128.)

همچنین نقل شده است که روزى پیامبرصلى الله وعلیه وآله از بهشت و نعمت‌هاى آن سخن گفت، در این میان عربى جاهلى از آن حضرت پرسید: آیا در آنجا جنگ و خونریزى وجود دارد؟ هنگامى که پاسخ منفى شنید، گفت: «إذَنْ لاخَیْرَ فیها؛ بنابراین، فایده‌اى ندارد!!». ( پیام امام امیرالمؤمنین، ج 2، ص 112.)

آنها فرزندان خود را با دست خویش زنده زنده زیر خاک مى‌کردند و به آن افتخار مى‌نمودند.

مفسران ذیل آیه 8 و 9 سوره تکویر «وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ * بِأَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» داستان‌هایى از زنده به گور کردن دختران توسط عرب جاهلى آورده‌اند.

(ر.ک: جامع البیان، ج 30، ص 91؛ تفسیر ابن ابى‌حاتم، ج 10، ص 3403؛ تفسیر قرطبى، ج 19، ص 233؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 186 و ج 4، ص 510؛ تفسیر آلوسى، ج 30، ص 54. )

قیس بن عاصم تمیمى محضر رسول خداصلى الله وعلیه وآله آمد و گفت: من در جاهلیت هشت دخترم را زنده به گور کرده‌ام! رسول خدا فرمود: در برابر هر یک از آنان یک برده را آزاد کن. در تفسیر ابن کثیر (ج 4، ص 510 ) ( جامع البیان طبرى، ج 30، ص 91؛ تفسیر قرطبى، ج 19، ص 233)

آمده است که قیس گفته است من دوازده یا سیزده دختر را زنده به گور کرده‌ام،...

عرب قبر را صهر (داماد) مى‌نامید! زیرا دخترانشان را در آن زنده به گور مى‌کردند.

( ر.ک: بحارالانوار، ج 73، ص 344)

اسلام با شعار «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ» ومطرح کردن‌( انبیاء، آیه 107)

رحمانیت و رحیمیت خداوند هر روز در نمازها، به مبارزه با این خوى زشت پرداخت و بر آن غلبه کرد و رحمت و رأفت الهى محیط اسلام را فرا گرفت.

پیغمبر اسلام‌صلى الله وعلیه وآله که پیغمبر رحمت است، محبت در حق کودکان و افراد بى‌گناه و حتّى مراعات حیوانات و درختان را در جنگ‌ها سفارش مى‌فرمود.

امیرمؤمنان‌علیه‌السلام در نامه معروف خود به مالک اشتر (نامه 53) به او فرمود: نسبت به همه مردم اعم از «مسلمان» و «غیر مسلمان»، مدارا و محبت کن (فانّهم صِنفان: إمّا أخٌ لک فى الدین، او نظیرٌ لک فى الخلق).

ولى وهابیت سلفى تندرو امروز، فتوا به اباحه جان و مال و ناموس همه کسانى که هم فکر آنها نیستند مى‌دهد، و پیروان آنها هر روز خون بیگناهان، اعم از شیعه و سنى زن و بچه و حتى کودک شیرخوار را مى‌ریزند، هر جا را بتوانند آتش مى‌زنند، حتى اعمال وحشتناکى که در عصر جاهلیت هم معمول نبود را انجام مى‌دهند. با رفتار آنان مصداق بارز «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِىَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً» ظاهر شد، تا( بقره، آیه 74 )

آنجا که بیگانگان این شعار را سر داده‌اند «اسلام یعنى خشونت و آدم‌کشى».

همایش ضد پیروان مکتب اهل‌بیت که اخیراً در عربستان برگزار شد و سخنان پاره‌اى از عالم‌نمایان وهابى در سخت‌گیرى و تشدّد نسبت به آنها اعم از بزرگ و کوچک حتى شیرخواران و دستور به کشتار آنان حاکى از اوج قساوت قلب و زنده شدن خوى جاهلى در آنان است.

( در این همایش صالح الفوزان عضو هیأت عالى افتاى سعودى در سخنانى خواستار آن شد تا هیأت حاکمه این کشور، شیعیان مقیم مناطقى چون قطیف، مدینه منوره و نجران را به اسلام! دعوت کند و به اجبار آنها را به پذیرش اندیشه سلفى وادارند. عبداللَّه بن جبرین نیز در سخنان خود در این همایش خواستار دشمنى با پیروان مکتب اهل‌بیت و تحقیر و توهین آنان شد و گفت: نباید به آنان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند؛ باید با آنان برخورد شدید داشت. وى همچنین گفت: باید قربتاً الى اللَّه با فرزندان شیعه در دانشگاه‌ها سخت‌گیرى کرد و در صورت لزوم کشتن آنها واجب است.

یکى دیگر از وهّابى‌ها به نام ناصر العمر، در سخنان خود خواستار برخورد با مردم عراق شد؛ وى در یادداشتى خواستار ممانعت از حجّ آنها و همچنین جلوگیرى از انتشار کتاب، روزنامه و یا مجلاتى که آنان در نگارش آن نقش دارند در عربستان شد. لازم به یادآورى است که در همایش مذکور سلمان بن عبدالعزیز، امیر منطقه ریاض نیز حضور داشت. (شبکه المرصد العراقى MARSAD IRAQ.NET ؛ سایت شیعه نیوز، 7 مهرماه shia-news.com 1386))

این حرکت غیر انسانى منحصر به شیعیان نبوده و نیست. راه انداختن حمام خون در طائف و مناطق دیگر در تاریخ گذشته آنها ثبت است و گواه دیگر این مدعاست.

جمیل صدقى زهاوى از علماى اهل سنت عراق درباره حمله وهابیان به شهر سنى‌نشین طائف مى‌نویسد: «از زشت‌ترین کارهاى وهابیان در سال 1217 قمرى قتل عام مردم طائف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، طفل شیرخوار را بر روى سینه مادرش سر بریدند، جمعى را که مشغول فراگیرى قرآن بودند کشتند، و حتّى گروهى را که در مسجد مشغول نماز بودند، به قتل رساندند و کتابها که در میان آنها تعدادى قرآن و نسخه‌هایى از صحیح بخارى و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه بود، در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند.

( الفجر الصادق، ص 22 )

زینى دحلان مفتى مکه نیز این ماجرا را در کتاب خود آورده است.

( الدرر السنیّه، ص 45)

غالب محمد ادیب از تاریخ جبرتى نقل مى‌کند که وهابیان سه روز به غارت طائف پرداختند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را کشتند.

( اخبار الحجاز و نجد فى تاریخ الجبرتى، ص93. )

صلاح الدین مختار که خود وهّابى است مى‌نویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشگر انبوهى از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد؛ در ماه ذى‌قعده به کربلا رسید و تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، به قتل رساند و نزدیک ظهر با اموال وغنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود برداشت و بقیّه را به نسبت، هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم میان لشگریان خود تقسیم کرد!.

( تاریخ المملکه السعودیه، ج 3، ص 73)

شیخ عثمان نجدى از مورّخان وهّابى مى‌نویسد: «وهابیان به صورت غافلگیرانه وارد کربلا شدند و بسیارى از اهالى آنجا را در کوچه و بازار کشتند. ضریع حسین‌علیه‌السلام را خراب کردند و آنچه داخل آن بود را غارت نمودند و در شهر نیز هر چه از اموال، اسلحه، لباس، طلا و فرش و قرآن نفیس یافتند را ربودند، نزدیک ظهر از شهر خارج شدند، در حالى که قریب به دو هزار تن از اهالى کربلا را کشته بودند».

( عنوان المجد فى تاریخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216)

آرى این یک خوى بسیار زشت جاهلى بود که آن را تجدید کردند.

2. عرب جاهلى از شنیدن حرف حق ابا داشت لذا به هم سفارش مى‌کردند که به هنگام تلاوت آیات قرآن از سوى پیغمبر اکرم‌صلى الله وعلیه وآله فریاد سر دهند، تا کسى سخن آن حضرت را نشنود.

( قرآن مى‌فرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ». (فصلت، آیه 26) )

وهابیان سلفى تندرو نیز امروز صدها هزار کتاب بر ضد مخالفان خود که مملو از دروغ و تهمت است منتشر مى‌سازند و به زور به آنها مى‌دهند، اما اجازه نمى‌دهند حتى یک جلد کتاب روشنگر در پاسخ آنها منتشر شود.

کسى حق ندارد در سرزمین حجاز کتابى در پاسخ به شبهات وهابیت که مستدل، منطقى و محترمانه نوشته شده باشد منتشر کند و اگر از کشور دیگر نیز کسى کتابى در همین زمینه به آنجا ببرد، دستگیر و زندانى مى‌شود. در حقیقت آنها با تمام امکانات به تبلیغ آیین خویش مى‌پردازند، ولى نه خود گوش شنوایى براى شنیدن پاسخ‌هاى منطقى دارند و نه اجازه مى‌دهند کسى این پاسخ‌ها را بشنود!!

3. مشرکان عصر جاهلیت بعد از نزول آیات قرآن آنچه را به نفعشان بود مى‌پذیرفتند و آنچه به زیانشان بود نفى مى‌کردند و از روش «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» استفاده مى‌کردند.

( نساء، آیه 150)

سلفى‌هاى امروز نیز نسبت به آیات قرآن چنین مى‌کنند مثلاً براى نفى شفاعت پیامبر و سایر معصومین به آیه «قُلْ للَّهِ‌ِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعاً» متوسل‌( زمر، آیه 44)

مى‌شوند و آیاتى همچون «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» را که با ( بقره، آیه 255)

صراحت از شفاعت اولیاءاللَّه سخن مى‌گوید، به فراموشى مى‌سپارند.

4. عرب جاهلى تازه مسلمانان را شکنجه مى‌دادند و مجبور به تغییر عقیده مى‌کردند.

(داستان شکنجه‌هاى یاسر و سمیّه که به شهادت آنان انجامید و شکنجه‌هاى بلال و دیگر مسلمانان توسط مشرکان مغرور قریش را همگان شنیده‌اند.)

وهابیت تکفیرى نیز به اجبار و تهدید به قتل، مسلمین را وادار به تغییر عقیده و پذیرش آیین خود مى‌کنند و اعمال غیر وهّابى را صحیح نمى‌دانند و در گذشته نه چندان دور شاهد و ناظر بودیم که در مسجد مدینه مرتباً مخالفان را شلاق مى‌زدند.

احمد زینى دحلان مفتى مکه مکرمه مى‌نویسد: «اگر کسى به مذهب وهابیت در مى‌آمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود «محمد بن عبدالوهاب» به وى مى‌گفت: باید دوباره حج انجام دهى، زیرا حج گذشته تو در حال «شرک» صورت گرفته است! و به کسى که مى‌خواست وارد کیش وهابیت بشود، مى‌گفت: پس از شهادتین باید گواهى دهى که در گذشته کافر بوده‌اى و پدر و مادرت نیز در حال کفر از دنیا رفته‌اند! و همچنین باید گواهى دهى که علماى گذشته نیز کافر مرده‌اند! اگر گواهى نمى‌داد وى را مى‌کشتند و هر کس را که از مذهب وهابیّت پیروى نمى‌کرد، مشرک دانسته و خون و مال او را مباح مى‌دانست. آرى، او بر این باور بود که طىّ قرون گذشته تمامى مسلمانان کافر بوده‌اند!».

( الدرر السنیّه، ج 1، ص 41؛ الفجر الصادق، تألیف جمیل صدقى الزهاوى، ص 17)

اکنون نیز در کنار قبرستان بقیع سردابى توسط سلفى‌هاى تکفیرى درست شده که اگر کسى زیارت نامه‌اى با صداى کمى بلند در بقیع بخواند او را به آنجا مى‌برند و شکنجه مى‌دهند و مى‌گویند تا از کار خود اظهار پشیمانى نکنى رها نمى‌شوى!

5. عرب جاهلى به ماه‌هاى حرام (ماه هایى که جنگ در آن حرام بود) اهمیت نمى‌داد و به میل خود آن را تغییر مى‌داد.

( ماه‌هاى حرام چهار ماه است، ماه‌هاى ذى قعده، ذى حجه، محرم و رجب که در میان عرب جنگ در این چهار ماه حرام بود، ولى چون جنگ و غارت جزئى از زندگى عرب جاهلى شده بود، لذا تحمل سه ماه آتش بس براى آنان مشکل بود، به همین خاطر گاه بعضى از این سه ماه را از ماه‌هاى حرام حذف مى‌کردند و ماه دیگرى را به جاى آن مى‌گذاشتند. قرآن در همین باره مى‌فرماید: «إِنَّمَا النَّسِى‌ءُ زِیَادَهٌ فِى الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّهَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (توبه، آیه 37))

سلفى‌هاى تکفیرى امروز بدتر از عرب جاهلى، کشتارهاى دسته‌جمعى بیگناهان را در عراق هیچ روز و در هیچ ماهى متوقف نمى‌کنند و حکومت طالبان در افغانستان نیز چنین بود.

6. اعراب جاهلى سعى در تخریب مساجد داشتند چنانکه در تفسیر آیه شریفه «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِى خَرَابِهَا» آمده است که مشرکان مکه بعد از مهاجرت مسلمین به مدینه‌( بقره، آیه 114)

محل عبادت و نماز آنها را ویران کردند.

( در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه فوق آمده است: «وقد وردت الروایه بانّهم هدموا مساجد کان اصحاب النبى‌صلى الله وعلیه وآله یصلّون فیها بمکّه لمّا هاجر النبى‌صلى الله وعلیه وآله الى المدینه؛ در روایات آمده است، مشرکان قریش مکان‌هایى را که مسلمین در آنجا نماز مى‌خواندند، پس از هجرت پیامبر به مدینه، ویران ساختند»)

سلفى‌ها نیز اخیراً فتوا دادند مساجد پیروان اهل‌بیت‌علیهم‌السلام را تخریب کنند و مراقد ائمه اهل‌بیت‌علیهم‌السلام که مرکز عبادت الهى بود نیز به دست آنها تخریب شد؛ همانگونه که طىّ چند سال گذشته مسجد على‌علیه‌السلام و مسجد حضرت زهراعلیهاالسلام را در مدینه (از مساجد سبعه) تخریب کردند.

7. عرب جاهلى بر اثر جهل و نادانى، خود را عاقل‌ترین مردم و مسلمانان را به عنوان سفهاء و ابلهان معرفى مى‌کرد.

( «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُوا کَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ» (بقره، آیه 13))

عالم‌نمایان نادان وهابى تکفیرى نیز، خود را از همه علماى اسلام اعم از سنى و شیعه عالم‌تر و بزرگان علماى اسلام را به جهل و ناآگاهى نسبت مى‌دهند.

8 . عرب جاهلى براى زنان کمترین ارزشى قائل نبود و هنگامى که به او بشارت مى‌دادند خدا به تو دخترى داده، صورتش از شدت غضب سیاه مى‌شد و مدتى پنهان مى‌گردید، سپس اگر مى‌توانست دختر را زنده بگور مى‌کرد.

( قرآن کریم در این رابطه مى‌فرماید: «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى‌ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» (نحل، آیه 59-58) )

سلفى‌هاى متعصب نیز هیچ‌گونه حقى براى زنان قائل نیستند، نه مشاغل اجتماعى، نه حق رأى دادن؛ حتى حق رانندگى با رعایت کامل حجاب اسلامى را نیز به زنان نمى‌دهند.

حال خود قضاوت کنید آیا وهابیت تندرو بازگشت به دوران جاهلیت عرب نیست؟

ما امیدواریم آنان بیش از این به خود و جهان اسلام ستم نکنند و به مقتضاى «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» با علماى ‌( زمر، آیه 18-17)

اسلام اعم از شیعه و اهل سنت بنشینند و سخنان روشنگرانه آنها را بشنوند و به اشتباهات خطرناک خود پى ببرند و راه تفاهم جهان اسلام را به روى خود بگشایند و اتهامات دشمنان را دائر بر خشونت اسلامى در پرتو معارف نورانى واحکام حیات‌بخش و مملو از رحمت و رأفت اسلامى را بزدایند.

«وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ».

( قصص، آیه 51 )


روابط عمومی فرهنگسرای دستگردقداده|جمعه 94/5/2 | نظر

کانال تلگرام

کانال تلگرام حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا

عضویت درسامانه پیامکی

مطالب اخیر

برچسب‌ها

دستگردقداده (217), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء (70), هیئت سیدالشهداء (40), کانون فرهنگی قرآنی مصباح (35), حسینیه سیدالشهداء (31), فرهنگسرای دستگردقداده (25), کانون مصباح دستگردقداده (25), هیئت سیدالشهداء دستگردقداده (24), دستگرد قداده (22), سیدالشهداء (20), مصباح (18), هیئت (17), حسینیه (17), کانون (17), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداءدستگردقداده (15), دستگرد (11), فرهنگسرای سیدالشهداء (11), کانون مصباح (10), هیئت سیدالشهداءدستگردقداده (9), عیدسعیدقربان (9), دعای ندبه (9), دعای (8), میلادامام حسن مجتبی(ع) (8), ولادت امام رضا(ع) (8), ولادت امام هادی(ع) (8), ندبه (7), فرهنگسرای (7), حضرت (7), حسینیه دستگردقداده (6), امام (6), قداده (6), هیئت سیدالشهداء(ع) (6), ولادت حضرت معصومه (6), کانون فرهنگی مصباح (6), کانون فرهنگی مصباح دستگردقداده (5), ویژه نامه روزعرفه (5), ماه (5), فرهنگسرای دستگرد (5), فرهنگی (5), سیدالشهدا (5), دهه کرامت (5), رجب (4), شهادت امام محمدباقر (4), فاطمیه (4), مبعث (4), میلاد (4), رسول (4), اکرم (4), ولادت امام موسی کاظم(ع) (4), ولادت (4), کانون فرهنگی قرآنی مصباح دستگردقداده (4), کانون مصباح دستگرد (3), ولادت امام کاظم(ع) (3), ویژه نامه (3), امام حسن(ع) (3), حسینیه سیدالشهداءدستگردقداده (3), ویژه نامه ها (3), فرهنگسرای دستگرد قداده (3), علی (3), شهادت امام صادق(ع) (3), عیدقربان (3), زهرا (3), شهادت (3), شهادت امام جواد (3), سروری (2), سیزده (2), سالروز تخریب بقیع (2), شهادت امام صادق (2), فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق(ع) (2), فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (2), فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), محرم (2), قرآن (2), قرآنی (2), نامه (2), نبوی (2), های (2), فاطمه (2), حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده (2), حسین (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدا (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (2), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (2), رمضان (2), الاسلام (2), امر به معروف و نهی از منکر (2), پیامبر (2), حجت (2), اشعار (2), اطلاعیه (2), تابلو اعلانات (2), ولادت امام رضا (2), وفرهنگسرای (2), کلیپ تکان دهنده زمان می گذرد (2), کوتاه (2), کاظم (2), کانون فرهنگی قرانی مصباح (2), هیئت سیدالشهدا (2), ویژه (2), کانون فرهنگی قرآنی (1), کانون مصیاح دستگردقداده (1), کدام (1), کرامات حضرت معصومه علیها السلام (1), کراماتی از امام رضا(علیه السلام) (1), کریمه اهلبیت(ع) (1), کسب قدرت (1), کشکولی (1), کانون مصباح دستگرد قداده (1), وفرهنگسرای سیدالشهداء (1), هیئت سیدالشهداء(ع)دستگردقداده (1), هیئت سیدالشهداءدستگردقداه (1), و (1), و نهی از منکر (1), ولادت امام هادى(ع) (1), ولادت پیامبر اکرم به روایت اهل تسنن (1), ولادت حضرت فاطمه معصومه (1), ویژه نامه آثار و (1), ویژه نامه اسباب بازی (1), ویژه نامه امر به معروف و نهی از منکر (1), ولایت (1), ولایتعهدی امام رضا(ع) (1), وهابی ها چه می گویند؟ (1), وهابیت (1), وهابیت تندرو و بازگشت به عصر جاهلیت‏ (1), وهابیت و تخریب قبور متبرکه (1), ویژه نامه روزه و علم (1), ویژه نامه سالروز ازدواج امام علی و حضرت فاطمه ع (1), ویژه نامه سالروز ویران شدن قبرستان بقیع (1), ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام (1), ویژه نامه عید سعید فطر (1), ویژه نامه میهمانی (1), ویژه نامه وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها (1), ویژه نامه ولادت (1), ویژه نامه ولادت امام رضا(ع) (1), ویژه نامه ولادت حضرت معصومه (1), یک پیوند آسمانی (1), کارت پستال وفات حضرت خدیجه (1), کارنامه عملى وهابیت (1), تابلو اعلانات محرم (1), تاریخچه و فلسفه عید قربان -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده -کا (1), تجدید عهد با غریب طوس (1), تحلیلی بر مقام و منزلت عید سعید فطر (1), تحکیم خانواده (1), تخریب بقیع (1), تخریب بقیع امتداد دشمنی با مکتب وحی (1), تخریب بهشت (1), تخریب قبور ائمه بقیع و نقش بهائیت (1), تربیت (1), تغذیه در ماه خدا (1), تنهاترین سردار (1), جشن مبعث (1), جمعه (1), جنگ با خدا (1), جنگ بازی (1), جوانان (1), چرا مذهب جعفرى ؟! (1), چگونگی ازدواج علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلامالله علیها) (1), چند رسانه ای (1), چند رسانه ای (1), چون صبح نورانی - ویژه نامه شب های قدر (1), حاج (1), حاج احمدشفیعی (1), حجاب (1), با موضوع رمضان (1), با کیفیت HD (پیشنهاد ویژه) (1), بازتاب انوار وحی درگفتار پیشوای هشتم (1), باشگاه نام آوران دستگردقداده (1), بحث کوتاهى درباره ثامن الائمة، على بن موسى الرضا(علیهما السلام) (1), برخى از ویژگى‏هاى مورد انتظار از مؤمنان در کلام امام صادق (علیه (1), بررسی (1), برکات و آداب‌ مهمانی‌ (1), برگى از فضایل امام حسن(ع)‌ (1), برکات (1), بسته 143 تابلواعلانات، هفته چهارم آذر 1395 (1), بسیار (1), بقیع (1), بقیع ؛ در گذر تاریخ (1), بوستان مهردستگردقداده (1), بوی عطـر نرگس می پیچد … (1), پاسخ به شبهات و هابیون (1), پدر (1), پذیرش (1), پسرفت (1), پوستر دعای ندبه (1), پوستر عیدغدیر (1), اعلامیه (1), اعمال روز مباهله -فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), اعمال روزعرفه (1), اعمال شب و روز عرفه - حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -کانون فرهنگ (1), اعمال شب و روز عید فطر (1), اعمال شب و روز عید قربان (1), اعمال مشترک دهه اوّل ماه ذی الحجه (1), افسانه ازدواج ها (1), امام حسن؛اسوه صلابت و پایداری (1), امام حسین(ع) (1), امام رضا (ع) و تشیع ایران (1), امام رضا(ع) (1), امام رضا(علیه السلام) و خدمات فرهنگی (1), امام صدق (1), امام صدق - ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق(ع) (1), امام علی(ع) (1), امام کاظم(ع) (1), امر به معروف (1), 12 ربیع الاول (1), 15 عمل درپانزدهمین شب شعبان (1), 21 خرداد ماه 1394 (1), 21 مهر - 18 ذی الحجه مصادف با عید سعید غدیر-حسینیه دستگرد قداده- (1), 28صفر (1), 46 اصل در مدیریت (1), آثار و برکات زیارت امام رضا (1), آداب عید سعید فطر (1), آداب مهمانی و ضیافت (1), آداب میهمانی (1), آستان قدس رضوی (1), آغاز هفته وحدت (1), آموزش (1), آیینه رضوی (1), ابوالفضل (1), اجتماعی (1), احادیث امام محمدباقر (1), احمد (1), اربعین حسینی (1), از (1), از بندگی (1), از خون (1), از دیدگاه (1), از دیدگاه ائمه علیهم السلام (1), از فاطمه ای که معصومه بود (1), از محراب تا معراج -ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام (1), ازدواج (1), اسبابی برای انتقال (1), است؟ (1), استخردانشگاه صنعتی اصفهان (1), حدیث (1), حدیث معراج (1), تا پاکیزگی (1), حسینیه سیدالشهدا (1), حسینیه دستگرد (1), انتظار (1), انتظارات امام حسن(ع) از شیعیان (1), اول (1), ایام (1), الگو (1), المبیت (1), امام حسن (ع)؛اسوه حسن و کرامت (1), امام حسن مجتبی علیه السلام (1), حضرت زهرا(ع) (1), حضرت معصومه(س) (1), حضرت مهدی(ع) (1), حلول (1), حلول ماه مبارک رمضان (1), خانواده (1), خلاصه اى از زندگانى امام هادى علیه السلام-فرهنگسرای سیدالشهداء د (1), خم (1), خواص اعجاب انگیز آیة الکرسی (1), خورشید شرق ؛ نگین خراسان (1), داستانها (1), داستانهای (1), دانلود (1), دانلود فایلهای صوتی-محرم1393 حسینیه دستگرد قداده (1), در اربعین چه گذشت؟ -حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء -دستگردقداده (1), در باب میزبان و میهمان (1), درس هائی از ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی (1), درس هایی از قرآن (1), درفراق امام مهدی(عج) (1), رهنمود های تربیتی امام موسی کاظم (1), روز (1), روز پیروزى بر طاغوت نفس (1), روزه (1), ریشه‏هاى تاریخى وهّابیّت (1), زمان (1), زندگانی (1), زندگانی کریم اهل بیت(ع) (1), زندگی‌نامه امام موسی کاظم علیه السلام (1), زندگینامه امام صادق (علیه السلام)(1) (1), دعای روز مباهله-حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگرد قداده (1), دعوا (1), دعوت کردن،آداب دعوت کردن (1), دل نوشته ای در غربت امام زمان (عج) (1), دهه (1), حسینیه وفرهنگسرای سیدالشهدالشهداء (1), دستگردقداده-حسینیه سیدالشهداء دستگردقداده-فرهنگسرای دستگردقداده (1), دعاهای روز های ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان (1), دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان(2) (1), دعاهای ماه مبارک رمضان (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء دستگردقداده (1), حسینیه و فرهنگسرای سیدالشهداء(ع) (1), حسینیه وفرهنگسرای دستگردقداده (1), میلادامام علی (1), میهمان (1), ندبه امام صادق(ع) (1), نماهنگ (1), نکات تغذیه ای (1), معراج پیامبر اکرم (1), معرفت (1), مقام شفاعت حضرت معصومه (1), منزلت کریمه اهل بیت نزد علما و مراجع (1), منشور نسل جوان در سیره امام صادق (علیه السلام) (1),